Web Analytics Made Easy - Statcounter

لیونل مسی از هوادارانش درخواست کرد با کمک مالی خود، جان میلیون ها پسر و دختر در سرتاسر جهان را نجات دهند.

طرفداری - لیونل مسی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال و برنده توپ طلای سال 2019، در زمینه های بشردوستانه همواره فعال است. لیونل مسی با انتشار تصویری از خود در دوران کودکی اش در صفحه اینستاگرامش، از مردم درخواست کرد با کمک های مالی خود در نجات جان کودکان سهیم باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی گفت:

از زمان کودکی، من با مهر و محبت و حمایت و محافظت خانواده بزرگ شده ام. خانواده ام همواره به من عشق ورزیده اند و مرا در تمام چالش هایم همراهی کرده اند. متاسفانه این مساله در خصوص میلیون ها پسر و دختر در سرتاسر جهان وجود ندارد. اگر کمک های لازم فراهم نشود، تخمین زده می شود که طی 6 ماه آینده روزانه 6000 هزار دختر و پسر بمیرند. امروز بیش از هر زمان دیگری کمک های مالی شما می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد. به یونیسف بپیوندید و برای نجات زندگی کودکان کمک کنید.

پست اینستاگرامی لیونل مسی

 

منبع: طرفداری

کلیدواژه: لیونل مسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۲۳۵۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

میل مضر تکیه‌زدن بر رأس هرم

  الپرت در مقدمه کتابش می‌نویسد: زمانی تمام فکر و ذکرم این بود که روزی به بزرگی و برتری برسم جوان که بودم فکر می‌کردم برتری یعنی داشتن ثروت و دنبال راهی بودم که حسابی پول‌دار شوم. اولین راهی که به ذهنم رسید این بود که بروم سراغ کارگزاری بورس، با این‌که زیاد از آن سر درنمی‌آوردم مدتی بعد،شیفته ورزش شدم وتصمیم گرفتم برای ثروتمند شدن ورزشکاری مشهور شوم. رویایم این بود که بازیکن حرفه‌ای بسکتبال باشم، بعد هم نوبت به تنیس و بیسبال رسید اما هیچ‌وقت در هیچ‌کدام از این رشته‌ها استعداد کافی نداشتم.سال‌های پایانی دبیرستان و سال‌های ابتدایی کالج، رفته‌رفته دیگر برتری را بیشتر در شهرت می‌دیدم تا ثروت. اول دلم می‌خواست داستان‌نویسی با شهرت جهانی شوم و جوایز را درو کنم. وقتی فهمیدم دستیابی به این هدف چقدر سخت است و چون به اشتباه تصور می‌کردم کار آکادمیک ثبات بیشتری دارد، تحصیلاتم را در مقطع فوق‌لیسانس و دکترا ادامه دادم؛ امیدوار بودم از آن استادان دانشگاه مشهوری شوم که برای سخنرانی از این سر جهان به آن سر جهان دعوت می‌شوند. در مقایسه با برنامه‌های شغلی پیشینم، به این هدف نزدیک‌تر شده‌ام اما لزوما راضی‌تر یا شادتر نیستم. فکر می‌کنم دلیلش این است که هر‌چند این اهداف مختلف ارزش‌های گوناگونی در زندگی‌مان دارند همگی در پی انگیزه‌ای واحد شکل می‌گیرند؛ این‌که عضو طبقه برگزیده جامعه شویم و بر رأس هرم اجتماعی تکیه بزنیم.در چند سال گذشته به این باور رسیده‌ام که میل به تکیه‌زدن بر رأس هرم برای خودمان، روابط‌مان، جوامع‌مان و سیاره‌مان و حتی برای کسانی که موفق می‌شوند خودشان را به آن بالا برسانند، میلی شدیدا مضر است. بنابراین، در حد توانم شروع کردم به مبارزه با این انگیزه‌ها. ادعا نمی‌کنم که چشم و دل سیر شده‌ام و دیگر برایم هیچ جذابیتی ندارند. اتفاقا دارند. خوب هم دارند. نمی‌دانم روزی می‌رسد که سوار هواپیما شوم و دیگر حسرت نشستن در قسمت درجه یک هواپیما را نداشته باشم یا به رویدادی بروم و حسرت نخورم که کاش جای یکی از مشاهیر روی صحنه بودم،‌ البته هنوز هم تا آنجا که بتوانم ورزش می‌کنم و می‌نویسم. چیزی که مرا مردد کرده این نیست که کار خوبی را به خاطر نفس آن کار یا حتی جذابیت برنده شدن انجام دهم، بلکه تردیدم بابت نظمی اجتماعی است که استعدادهای‌مان را می‌گیرد و تبدیل‌شان می‌کند به میل مفرط به یافتن جایگاهی در رأس سلسله مراتب‌های رقابتی. در واقع چنان که در این کتاب نیز به آن خواهم پرداخت به این باور رسیده‌ام که تلاش‌های شخصی‌مان برای رسیدن به برتری و چه‌بسا از آن نیز مهم‌تر نظام‌های اجتماعی نابرابری که به این تلاش‌ها دامن می‌زنند مبنای بخش بزرگی از مشکلات جهان‌مان هستند. 
در این کتاب این مشکلات را با جزئیات شرح خواهم داد اما برای این‌که منظورم را دقیق‌تر متوجه شوید یکی از تناقض‌های بنیادین وضع کنونی‌مان را در نظر بگیرید. در جهان ما فراوانی است اما کافی نیست. ما در دل فراوانی زندگی می‌کنیم و ظرفیت تولید بی‌سابقه‌ای داریم، ولی همچنان میلیاردها نفر غذا پوشاک و مراقبت‌های بهداشتی و درمانی مناسب ندارند. از این‌رو در جهانی که روی هم رفته ۳۹۹.۲تریلیون دلارثروت دارد بیش از ۳.۴میلیارد نفر همچنان باروزی کمتراز۵.۵۰دلارصبح رابه شب می‌رسانند و سالانه ۳۴.۵میلیون نفر بر اثر کمبود امکانات بهداشتی و درمانی و حدود ۹میلیون نفر دراثرگرسنگی می‌میرند. 
در ضمن با این‌که امروزه بیشتر کارهای حیاتی ما را دستگاه‌ها انجام می‌دهند، اوقات فراغت چندانی نداریم. جمعیت انسان در این کره خاکی ازهمیشه بیشتراست اما بازهم بسیاری ازماتنهاییم.ازقرن‌هاحکمت وپیشرفت‌های علمی برای شادکامی بیشتر برخورداریم، ولی همچنان از اضطراب و افسردگی در عذابیم. در حقیقت علاوه برافزایش تعداد مبتلایان به افسردگی، متوسط تعداد سال‌هایی که افراد به گفته خودشان، گرفتار افسردگی‌اند نیز رو به افزایش است. ما می‌توانیم به هر جای این زمین، اعماق اقیانوس‌ها و حتی به فضا سفر کنیم اما همین ابزارهای کاوشگر، پایداری سیاره‌مان را به خطر می‌اندازند. هر سال نزدیک به دو برابر ظرفیت بازسازی زمین منابعش را مصرف می‌کنیم.این جریان‌ها همه به هم مرتبطند. وقتی در جهانی زندگی می‌کنیم که برخی بیش از اندازه ثروتمند و بسیاری به‌شدت فقیرند، فشاری عظیم وادارمان می‌کند خودمان را به اوج برسانیم وگرنه به قعر سقوط خواهیم کرد.در چنین جهانی آینده ما را مضطرب و اوضاع افسرده‌مان می‌کند، با همتایان‌مان بیگانه می‌شویم و اگر حس کنیم تنها راه بقای‌مان آسیب رساندن به محیط‌زیست است، این کار را با بی‌اعتنایی انجام خواهیم داد.چنین نیست که برای رسیدن به جهانی بهتر برای همه صرفا به متفکران بیشتر نیاز داشته باشیم، بلکه نیازمند متفکران خوب بیشتری هستیم. پس به جای این‌که منابع را (شامل احترام و توجه) فقط روی اقلیتی کوچک متمرکز کنیم، باید همه با هم همکاری جمعی مستمری داشته باشیم. می‌دانیم که کار ساده‌ای نیست و مستلزم آموزش درست و نهادهای مناسب با ماهیتی آشکارا مبتنی بر همبستگی و سلسله مراتبی است که سرکوبگرانه نباشد. بی‌تردید از اشتباه گریزی نیست اما ساختن زندگی خوب و بسنده برای همه ارزشش را دارد. باهم خوب باشیم و مایحتاج کافی در اختیار هم بگذاریم از هم خواسته زیادی نداشته باشیم و زیادی برای خودمان نخواهیم. برای شکوفایی بشر همین کافی است.  

دیگر خبرها

  • ۸ رفتار ناسالم که می‌تواند دوران بازنشستگی شما را به چالش بکشد
  • بیایید با هم صحبت کنیم!
  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • تکریم فرزندان مستقل بهزیستی در البرز
  • سندروم مسئله با پدر در کمین دختران
  • میل مضر تکیه‌زدن بر رأس هرم
  • (ویدئو) سرانجام دختر فوت شده در متروی تجریش چه شد؟
  • شكست زن هشتم دارت جهان برابر دختر ايرانى
  •  نجات گروگان از مخفیگاه آدم ربایان زباله گرد با تماس شهروند وظیفه شناس
  • کنایه تند نماینده مجلس به مراسم ازدواج دختر یک مسئول در هتل اسپیناس پالاس