گفتگو با منیره نامادری قاتل / عسل 10 ساله بی صدا شکنجه می شد + عکس
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۷۸۰۲۱
به گزارش گروه حوادث رکنا، این نامادری سنگدل درحالی دختر 10 ساله همسرش را به طرز وحشتناک و کم سابقه ای به قتل رسانده بود که در طول سال ها حوادث نویسی جنایی چنین صحنه هولناکی را ندیده بودم! او بدون هیچ گونه استرسی، لحظه های شکنجه «عسل» را بازگو می کرد و در برخی موارد نیز همسرش را عامل کودک آزاری وحشیانه می دانست و ادعا داشت که پدر «عسل» او را داغ کرده است! با وجود این نامادری های زیادی در این سرزمین هستند که فرزند خوانده های خود را نیز مانند کودکان خودشان و حتی بیشتر دوست دارند و برای آرامش آن ها از همه لذت های دنیوی می گذرند تا .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نامت چیست؟
منیره- ن
چند سال داری؟
25 ساله هستم.
ساکن مشهد هستی؟
بله! در مشهد متولد شدم! ازدواج کردم و اکنون هم در مشهد زندگی می کنم.
مستاجر هستید؟
بله! در یکی از خیابان های بزرگراه شهید بابانظر مستاجر بودیم و قرار بود منزل را تخلیه کنیم که این حادثه رخ داد.
پدرت هم ایرانی است؟
نه! او تبعه کشور عراق است ولی مادرم ایرانی است.
چند کلاس سواد داری؟
تا سیکل درس خواندم.
چرا ادامه ندادی؟
به خاطر این که شوهرم دادند وگرنه دوست داشتم درس بخوانم!
چرا از همسر سابقت طلاق گرفتی؟
معتاد و بددهن بود! بی مسئولیت بود! سوءظن داشت و ... هفت سال با او زندگی کردم اما همیشه زجر کشیدم.
با «محمد» (همسر فعلی) از قبل رابطه داشتی؟ نه!
از زمانی که با او آشنا شدم تا وقتی ازدواج کردیم چند ماه بیشتر طول نکشید و فقط در همین چند ماه با هم رابطه داشتیم، قبل از آن با «محمد» آشنا نبودم!
چه شد که تصمیم گرفتی «عسل» دختر همسرت را نزد خودت نگه داری؟
چون همسر سابق «محمد» او را انداخت و طلاق گرفت. من هم که خودم یک دختر به نام «هستی» داشتم! «محمد» هم حضانت دخترش را گرفت به همین خاطر «عسل» و «هستی» کنار هم ماندند!
چرا این کودک معصوم را به طور دلخراشی کتک می زدی؟
چون به حرفم گوش نمی کرد! من هم عصبانی می شدم!
می شود مثال بزنی؟
همین آخرین بار به او گفتم برو داخل اتاق تا من لباس هایم را عوض کنم! ولی نرفت!
بعد چه کردی؟
چارچوب در اتاق را گرفتم و با کف پا محکم به شکمش کوبیدم طوری که روی تختخواب داخل اتاق افتاد! دوباره بلند شد و من باز لگد دیگری زدم! وقتی به درون اتاق دیگر فرار کرد جایی که کتاب ها و کیف مدرسه اش را گذاشته بود، دنبالش رفتم و پس از چند مشت و لگد کمرش را با زانویم شکستم!
دلت به حالش نمی سوخت؟
من از مدتی قبل قرص های اعصاب می خوردم ولی از حدود
10-15 روز قبل از این حادثه دیگر نخوردم به همین دلیل نمی فهمیدم چه کار می کنم!
اگر متوجه رفتار خودت نبودی، پس چرا حتی یک بار هم دخترت «هستی» را کتک نزدی؟
سکوت...! پاسخی ندارم!
خودت را مادر خوبی می دانی؟
بله! من زیاد هم بد نبودم «عسل» مرا دوست داشت. او در نامه هایی که می نوشت از من به خوبی یاد می کرد.
ولی همسایگان طبقه پایین منزلت از رفتارهای وحشتناک تو با «عسل» گلایه داشتند؟
آن ها با من مشکل دارند! چون کرایه منزل یک بار دیر شد!
یعنی همه افرادی که در حضور قاضی احمدینژاد از رفتارهای هولناک تو سخن گفتند، دروغ می گویند؟ نمی دانم!
چرا «عسل» را به بهزیستی بردند؟
یک روز خانم معلم صورت کبود او را دیده و با بهزیستی تماس گرفته بود! چون همسرم یک سیلی به او زده بود!
برای یک سیلی که کودکی را از خانواده اش جدا نمی کنند؟
البته جاهای دیگری از بدنش هم کبود شده بود.
هنگام بازسازی صحنه قتل ادعا کردی که همسرت «عسل» را کتک می زد؟
بله! او عسل را دوست نداشت طوری که وقتی من او را به قتل رساندم! یکی از بستگان نزدیک «محمد» در بیمارستان به او سیلی زد و گفت: آخر هم «عسل» را کشتی؟
از روزگار تلخ «عسل» در زمان اختلافات «محمد» با همسر سابقش هم اطلاعی داری؟
بله! همسرم تعریف می کرد که وقتی با زنش دعوا می کردند و عسل یک ساله بود هر کدام قسمتی از بدن او را می گرفتند و به طرف خودشان می کشیدند! مادر «عسل» در را روی او قفل می کرد و به دنبال خوشگذرانی خودش می رفت به طوری که سر این «بچه» پر از شپش شده و زخم هایش عفونت کرده بود! من بعد از ازدواج با «محمد» او را درمان کردم!
چرا «عسل» را به مادرش ندادید؟
چون او خودش «عسل» را نمی خواست. همه اسباب و اثاثیه منزل محمد را هم با خودش برد «محمد» هم نتوانست هیچ کاری بکند.
از شکنجه های دیگری که «عسل» تحمل کرده است چیزی به خاطر داری؟ همسرم در زمستان او را به داخل برف های حیاط می انداخت یا با شیلنگ کتک می زد!
فرزند دیگری هم داری؟
بله! یک پسر کوچک دارم که الان پدرش او را به بستگانش سپرده است و به شهرستان برده اند!
یعنی شما «عسل» را خیلی دوست داشتی؟
بله! برای من با «هستی» فرقی نمی کرد هر چه میخریدم برای هر دو نفرشان می خریدم! البته گاهی داد می زدم چون 25 سال بیشتر ندارم و مادر سه بچه هستم! و یک زندگی ناموفق داشتم! شوهرم اوضاع مالی خوبی نداشت.
پس این همه آثار کبودی و سوختگی وحشتناک چگونه روی بدن این طفل بی گناه ایجاد شده است؟
نمی دانم احتمالا آن ها هم کار پدرش است! اوحتی یک بار می خواست «عسل» را از پنجره به بیرون پرت کند که من اجازه ندادم! گفتم اگر این کار را بکنی من خودم را می کشم! هیچ وقت از لجبازی های عسل و رفتارهای او نزد پدرش گلایه نمی کردم!
چند سال است با محمد زندگی می کنی؟
سال 94 با هم ازدواج کردیم! حدود چهار سال می شود!
وقتی «عسل» کتک می خورد چه عکس العملی نشان می داد؟
وقتی او را تنبیه می کردیم خیلی بیصدا گریه می کرد! فقط اشک هایش بیرون می آمد ولی صدایی از او نمی شنیدیم!
به خاطر آن همه زخم های هولناکی که در پیکر عسل بود او را نزد پزشک نبردید؟
نه! البته یک هفته قبل از این حادثه به همسرم گفتم او را نزد دکتر ببر! حتی خواهرانش هم تذکر دادند ولی دیگر این اتفاق افتاد...
زمانی که با ضربه پا «عسل» را می زدی چیزی نمی گفت؟
فقط التماس می کرد که بس است!
هنگامی که استخوان هایش را شکستی هم صدایش در نیامد؟ نه! آن روز به حالت نیم خیز روی زانویش بلند شد من کف پایم را از پشت سر روی پاهایش گذاشتم که زانویم روی مهره های کمرش بود وقتی سر و گردنش را به پشت سر کشیدم و رها کردم، سرش به شدت به کف اتاق افتاد ولی صدایش در نیامد!
الان چه حسی داری؟
پشیمانم! کابوس های وحشتناک رهایم نمی کند به طوری که هم بندی هایم در زندان مرا از خواب بیدار می کنند.
مرگ عسل 10 ساله در مشهدشب بیست و سوم خرداد بود که ماموران انتظامی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد مشهد، از مرگ کودک 10 ساله ای به نام «عسل» خبر دادند که آثار کودک آزاری بر پیکرش نمایان بود. دقایقی بعد با حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد در بیمارستان 22 بهمن مشهد تحقیقات میدانی در این باره آغاز شد. بررسی ها نشان می داد، دختربچه مذکور بارها مورد کتک کاری و کودک آزاری های وحشیانه قرار گرفته است بنابراین درحالی دستور دستگیری نامادری این کودک صادر شد که پزشکی قانونی علت مرگ وی را خون ریزی داخلی و شکستگی مهره های کمر اعلام کرد.
ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که «عسل» توسط نامادری اش به قتل رسیده است .این متهم در بازجویی های تخصصی به قتل «عسل» اعتراف کرد و در بازسازی صحنه جنایت برخی از آثار کودک آزاری بر پیکر مقتول را به همسرش نسبت داد به همین دلیل پدر عسل نیز به دستور قاضی احمدی نژاد و برای انجام بازجویی های تخصصی به دادسرا احضار شد.
منبع: رکنا
کلیدواژه: بورس کرونا ریحانه عامری حوادث قتل جنایی شکنجه کودک آزاری قاتل منزل حادثه عراق فرار قاضی پزشک زندان پزشکی جنایت اخبار حوادث قتل شکنجه عکس نامادری عسل فیلم کرونا عکس ایران دختر فضای مجازی تهران حوادث تهران اخبار تهران قتل کودک آزاری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۷۸۰۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف بقایای زنان شکنجه و خفه شده به شیوه «مافیاهای ایتالیایی» در مراسم قربانی ۶ هزار سال پیش
باستانشناسان در فرانسه بقایای دو زن متعلق به عصر ماقبلتاریخ را یافتهاند که گمان میرود به شیوهای نظیر گروههای مافیایی در ایتالیا شکنجه شده و به قتل رسیده باشند. به گزارش یورو نیوز؛ محققان تصور میکنند این زنان از طریق خفگی با بند و با استفاده از طنابی که مچ پاهای آنها را به گردنشان میبست جان خود را از دست دادهاند. این شیوه قرارگیری بدن، منجر به کمبود اکسیژن و مرگ فرد بر اثر خفگی میشود. گروههای مافیایی در ایتالیا گاهی اوقات از این روش شکنجه، که به عنوان «اینکاپرتامنتو» شناخته میشود، برای مجازات افرادی که تصور میشود خائن هستند استفاده میکنند. بقایای کشف شده از زنان قربانی مراسم آئینی
نویسندگان این مطالعه میگویند: «کشتن افراد از طریق خفه کردن به عنوان نوعی خودکشی نمادین تعبیر شده است، زیرا این خود فرد است که باعث خفگی خودش میشود.» باستانشناسان همچنین بقایای زن سومی را در موقعیت دفن معمولی در همان نزدیکی پیدا کردهاند که گمان میرود زنده به گور شده باشد. اسکلت این زنان در مکانی واقع در نزدیکی شهر «سنپل تروا شتو» در دره رون فرانسه پیدا شدهاند و گمان میرود بین ۳۵۰۰ تا چهار هزار سال قبل از میلاد در ترتیبی مطابق با آئین انقلاب تابستانی و زمستانی در جوامع کشاورزی اولیه دفن شده باشند. باستانشناسان با اشاره به وجود شیوههای مشابه در تمدن اینکاها در آمریکای جنوبی میگویند این قتلها میتواند بخشی از اعتقادات آئینی باشد که در آنها قربانی کردن یک انسان میتواند برداشت خوب محصول و امنیت غذایی را تضمین کند. اریک کروزی، انسانشناس زیستشناختی در دانشگاه پل ساباتیر تولوز و یکی از نویسندگان مقاله، در این باره گفت: «همواره این ایده وجود داشته است که قرار دادن یک فرد در شرایط احتضار و مرگ موجب رشد محصولات خواهد شد.» همزمان تفاسیر دیگر به این اعتقاد کهن اشاره دارند که در جوامع باستانی «مأموران بردگان، خدمتکاران، بستگان، همسران یا دیگر افراد طبقه پایین را میکشتند تا اربابان و افراد مافوق اجتماعی یا خویشاوندان خود را در زندگی پس از مرگ همراهی کنند.» تصور میشود این زنان با استفاده از طناب در وضعیت خفگی قرار گرفتهاند
بنابر مشاهدات باستانشناسان، «دست و پاهای یکی از زنان به حالت خمیده از پشت بسته شده و قطعهای از سنگ آسیاب را روی جمجمهاش قرار داده شده بود». به گفته آنان، سنگ آسیاب در جوامع باستان نماد کشاورزی و برداشت محصول محسوب میشده است. یکی دیگر از زنان در وضعیت «دمر» قرار داشت و زانوهایش خم شده بود، «در حالی که گردنش روی قفسه سینه» زن اول قرار داشت و دو تکه سنگ آسیاب به صورت افقی روی پشتش قرار داده شده بود. گمان میرود که این شیوه شکنجه باعث شده تا زن اول در نتیجه فشار حاصل از وزن زن دوم روی گردنش به حال خفگی بیافتد، در حالی که زن دوم نیز به خاطر وضع قرارگیری بدنش دچار مشکل شده و احتمالاً به خاطر ایست قلبی جان سپرده است. این مطالعه میگوید خفهکردن از این طریق ممکن است در طول دوران نوسنگی یا اواخر عصر حجر به یک عمل رایج مرتبط با مراسم و مکانهای آئینی تبدیل شده باشد. اسکلتهای کشفشده در دیگر مکانهای حفاری باستانشناسی در سراسر اروپا در یک بازه زمانی دو هزار ساله نشان میدهد که ۲۰ مورد احتمالی دیگر از قتلهای آئینی از طریق مشابه «خودخفگی» در ۱۴ مکان مختلف وجود دارد. در سایر مکانها، بقایای اجساد مردان و کودکان نیز پیدا شده است. پژوهشگران معتقدند که این آئینها احتمالاً بیش از این رواج داشته است، با این حال در شرایط حاضر اطلاعات کافی در مورد اسکلتهای سایر مکانهای باستانشناسی برای نتیجهگیری دقیق وجود ندارد. اولین نمونه از این روش کشتن در یک محوطه باستانشناسی میانسنگی کشف شده است که قدمت آن به حدود ۵۴۰۰ تا ۴۸۰۰ سال قبل از میلاد برمیگردد. نتایج مطالعات تازه در نشریه علمی «Science Advances» منتشر شده است. کانال عصر ایران در تلگرام