اتفاقات جالب زندگی سیروس گرجستانی
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۰۲۹۲۶
به گزارش صدای ایران از ایسنا، او اصالتی آذری داشت و گفته میشود که پدر او از باکو به ایران مهاجرت کرده بود.
هشت ساله بود که پدر و مادرش به تهران کوچ کردند؛ تهرانِ ناصر خسرو، کوچه مروی. کوچهای باریک و بن بست با دیوارهای کاهگلی و خانههای قدیمی. گرجستانی در خاطراتش از آن دوران به یاد میآورد که کلاس دوم ابتدایی، بغلدستیهایش که دو تا «بچهتهرون» بودند چطور پس کلهاش میزدند و لهجهی رشتیاش را مسخره میکردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نوجوان که بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند و سیروس پیش مادر و ناپدریاش بزرگ شد. پدرش پیرمردی دستفروش و دورهگرد بود که خرجش را میداد. در نوجوانی از بازیکردن فوتبال در کوچهها و زمینهای خاکی محله به سمت فوتبال حرفهای کشیده شد. با تشویق دور و بریها به باشگاه شاهین (پرسپولیس فعلی) رفت و در تیم نوجوانان آن عضو شد. بعد از بازی در ردههای پایین باشگاه، به دستهی اول رسید و چهار سال در سطح اول فوتبال آن زمان در کنار بازیکنانی مثل همایون بهزادی و ناصر ابراهیمی بازی کرد.
او بیشتر وقتها به جای نشستن سر کلاس درس در ورزشگاه امجدیه توپ میزد. بعد از اینکه با هزار زحمت دیپلمش را گرفت و با اینکه بزرگترین آرزویش رفتن به تیم ملی فوتبال ایران بود، یک روز به خودش گفت: «این نامردیه سیروس که تو بخوای ورزش کنی، فوتبال بازی کنی، بری تیم ملی، این پیرمرد کار کنه بده به تو». این شد که عشق و احترام او به پدرش به علاقهاش به فوتبال چربید و سیروس گرجستانی بعد از گرفتن دیپلم، فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت و رفت سر کار.
به یاد میآورد که وقتی اولین حقوقش را گرفت، با شوق و ذوق رفت برای قدردانی از پدر پیرش. میخواست اولین حقوقش را به پدرش بدهد و از آن به بعد او از پدرش مراقبت کند. به محل اقامت پدرش که اتاقکی بود در مسافرخانهای محقر در ناصرخسرو رفت اما کسی از پیرمرد خبری نداشت. به پاتوق او که قهوهخانهای بود هم رفت اما باز خبری نبود. بعد از ماهها جستوجو و حتی سر زدن به پزشکی قانونی، خبری از پدر نشد که نشد. او با حقوق ماه اول کاریاش که قرار بود خرج نگهداری از پدر باشد، دست آخر دو عروسک چینی خرید و گذاشت سر طاقچه که تا آخر عمر نگاه کردن به آنها، یاد پدر و سرنوشت مبهم او را برایش تازه میکرد.
اولین کار سیروس گرجستانی انبارداری در کارخانهی «آزمایش» بود. آنجا با مرحوم «هادی اسلامی» آشنا میشود. هادی که در کارخانه، زیردست سیروس بود به دوست نزدیک او تبدیل شد اما بعد از یک سال او کارخانه را ترک میکند تا اینکه دو سه سال بعد این دو دوست بطور اتفاقی در نزدیکی «تئاتر شهر» به هم برمیخورند و اسلامی میگوید که وارد تئاتر شده و به گرجستانی هم پیشنهاد میدهد که نقشی در یک نمایش را برعهده بگیردِ؛ نقش یک «آبحوضی». بعد از آن در چند نمایش دیگر نقشهای پیش پا افتاده گرفت.
گرجستانی در سال ۴۵ هم در دو فیلم سینمایی ظاهر شده بود اما «بازیگر سینما» نبود.
او که کار انبارداری را رها کرده و به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمده بود، فعالیت حرفهای و بدون وقفهی خود در عرصهی هنرهای نمایشی را از اولین سال پس از انقلاب شروع کرد. گرچه پیشتر اینجا و آنجا نقشهای کوچکی گرفته بود اما سال ۱۳۵۸ در دو فیلم سینمایی بازی کرد و سال ۵۹ در دو فیلم دیگر؛ در سال ۶۲ در فیلم «دادشاه» به کارگردانی حبیب کاوش و تلهتئاتر «هنگامه شیرین وصل» به کارگردانی هادی مرزبان و نمایش «مخمصه» به کارگردانی فرهاد مجدآبادی بازی کرد و بعد از آن میشد گفت «سیروس گرجستانی، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون».
او بین سالهای ۵۷ تا ۹۹ دست کم در ۶۸ اثر تلویزیونی ایفای نقش کرد که به یاد ماندنیترین آنها شاید نقشآفرینی او در سریال «شهریار» باشد؛ نقشی که خودش میگوید علت خوب شدنش این بود که سر و شکل و هیبت استاد شهریار در سالهای پیری، او را به یاد پدر پیرش میانداخت و به قول خودش «شهریار گرچه نقش سختی بود اما برای من آسانترین نقش شهریار بود؛ برای اینکه شهریار تمام ویژگیهای پدر خدابیامرزم - هیکلش، قیافهاش، حرفزدنش - را داشت. من در واقع پدرم را بازی کردم».
گرجستانی در فاصلهی سالهای ۴۹ تا ۷۸ با حدود بیست و چند نمایش روی صحنه رفت و نامش در فهرست بازیگران دست کم ۴۷ فیلم سینمایی هم دیده میشود.
گرچه خودش دوست داشت به عنوان بازیگر سینما شناخته شود اما با وجود تعدد کارهای سینماییاش بیشتر به عنوان بازیگر تلویزیون شناخته میشود که از این بابت متأسف بود. او در بسیاری از سریالهای پرمخاطب تلویزیون مثل سریال «امامعلی (ع)»، «کیف انگلیسی»، «کلاه پهلوی»، «صاحبدلان»، «متهم گریخت»، «پشت کنکوریها» و «کاکتوس» بازی کرده بود اما به عقیدهی خودش با بازی در «پروژهی اصغر فرهادی» - سریالی به نام «یادداشتهای کودکی» که فرهادی نویسندهاش بود - دوران شکوفایی حرفهایاش آغاز شد.
فرهادی، گرجستانی را در تئاتر «معرکه در معرکه» اثر داوود میرباقری، دیده بود؛ نمایشی که هم برای گرجستانی موفقیتی حرفهای بود و هم باعث دوستی او با میرباقری شد؛ رفاقتی که منجر به همکاری آنها در دو نمایش دیگر و همچنین سریالهای «امام علی، «شاهگوش» و «دندونطلا»، و فیلمهای سینمایی «مسافر ری»، «ساحره»، و «آدمبرفی» شد.
«ما همه با هم هستیم» ساختهی کمال تبریزی، «قانون مورفی» ساختهی رامبد جوان، «نهنگ عنبر ۲: سلکشن رؤیا» ساختهی سامان مقدم، «تیغ و ابریشم» ساختهی مسعود کیمیایی، «تنورهی دیو» ساختهی کیانوش عیاری و «زرد قناری» ساختهی رخشان بنیاعتماد از جمله دیگر آثار سینمایی است که گرجستانی در آنها ایفای نقش کرده است.
قطار زندگی پر فراز و نشیب سیروس گرجستانی، صبح پنجشنبه ۱۲ تیر ۹۹ در بیمارستان لواسانی تهران به ایستگاه پایانی رسید.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: سیروس گرجستانی سیروس گرجستانی حرفه ای ساخته ی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۰۲۹۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چالشهای یک فیلم برای چهرهپردازی عابدزاده و قایقران
طراح چهرهپردازی فیلم «پرویزخان» با اشاره به اینکه ۲۰۰ بازیگر برای این فیلم براساس ویژگیهای ظاهری مردم در دهه ۶۰ گریم شدند، نکاتی را درباره انتخاب بازیگر چند نقش خاص از جمله سیروس قایقران و احمدرضا عابدزاده و نیز گریم سعید پورصمیمی بیان کرد.
فیلم سینمایی «پرویزخان» که داستان آن به ماجراهایی از تیم ملی فوتبال ایران در دهه شصت مربوط میشود، تصویری از جامعه همان دوران را روایت میکند و بخش قابل توجهی از این تصویر مدیون طراحی صحنه، لباس و نیز طراحی چهره است.
در این فیلم که شخصیت اصلی آن مرحوم پرویز دهداری است، تعدادی از فوتبالیستهای مطرح نسل قبلی فوتبال ایران نقش دارند که باورپذیر بودن چهره جوانی آنها یکی از چالشهای جدی فیلم میتوانست باشد.
امید گلزاده - طراح گریم فیلم «پرویزخان» - سختیهایی را که در این زمینه داشته با ایسنا در میان گذاشته است.
او ابتدا برای چگونگی حضورش در این پروژه سینمایی که اولین تجربه فیلم سینمایی کارگردانش هم بوده و نیز میزان شناختش از مرحوم دهداری توضیح داد: پروژه «پرویزخان» توسط عطا پناهی، تهیهکننده فیلم پیشنهاد شد. ما در سریال «مستوران» یک تجربه خوب همکاری داشتیم و در حال حاضر نیز از این اتفاق بسیار خرسند هستم.
وی افزود: اگرچه فیلم فوتبالی بود ولی به طوری کلی اهل فوتبال نیستم. از کودکی به شدت به دوچرخه سواری علاقهمند بودم و در یک مقطع هم عضو تیم ملی بودم؛ اما اطلاعات فوتبالی من به شدت کم است. زمانی که فیلمنامه را خواندم و بعد از تحقیقی که درباره مرحوم پرویز دهداری انجام دادم تازه متوجه شدم ما چه انسانهای والا و بزرگی را در فوتبال و مملکتمان داریم و داشتهایم و برخی از آنها را از دست دادهایم. همچنین متوجه شدم این فیلمنامه بسیار جای کار دارد و میتوان با انرژی برای آن زمان گذاشت. در نهایت با مشورتهای علی ثقفی که به نظرم بسیار با تجربه بود، طوری که به نظر میرسید با یک دانش و نگاهی خاص سراغ «پرویزخان» رفته، راهنماییهای خوبی گرفتم.
او گفت: علاوهبر اینها مستندهای قابل قبولی نیز به من ارائه شد و در نهایت توانستم خودم را به چیزی نزدیک کنم که کاملا از شخص خودم دور بود. «پرویزخان» برای من یک اتفاق بکر و ویژه بود.
گلزاده درباره نوع طراحی گریم برای نزدیک شدن چهره بازیگران به دهه ۶۰ که چندان هم ویژگیهای پوشش و ظاهری آن مقطع از ذهنها دور نشده است، بیان کرد: در سالی که ما در آن زندگی میکنیم، مد و ظاهر فیزیکی جوانهای امروز با دهه ۶۰ بسیار متفاوت است. من هم متولد دهه ۶۰ هستم و کودکی من نیز در آن دوره گذشته است. برادر بزرگتر دارم و عکسهای خانوادگی نیز موجود است. تمام این موارد باعث شده تا من آن دوران و فضا را حس کرده باشم. در حال حاضر ما خیلی از فضای دهه ۶۰ دور هستیم و باید میتوانستیم بازیگرها را به حال و هوا و فضای آن دهه ببریم که کار سادهای نبود. در نهایت با همراهی و همفکری بچههای گروه کارگردانی در انتخاب بازیگر تلاش شد تا کسانی انتخاب شوند که بتوانند آن شرایط را فراهم و همراهی کنند تا به دهه ۶۰ نزدیک شوند.
وی ادامه داد: زمان زیادی صرف انتخاب بازیگرها شد. البته در مورد برخی بازیگرهایی که انتخاب میشدند حس میکردم گزینههای مناسبی نیستند. در نهایت پیشنهاد دادم تا در انتخاب و معرفی بازیگرها من هم پیشنهاداتم را ارائه دهم. برخی بازیگرها را مانند ابوالفضل موسوی که در نقش احمدرضا عابدزاده بازی کرد، من به پروژه معرفی کردم. انتخاب سیروس قایقران هم که توسط علی ثقفی پیشنهاد شد خیلی خوب بود. زمان انتخاب بازیگرها از علی ثقفی پرسیده بودم ملاک او برای انتخاب بازیگرها چیست که گفت، یک جا بازیگریِ فرد مهم است، یک جا فوتبال بازی کردن او، یک جا هم ظاهر بازیگر دارای اهمیت است.
این طراح گریم درباره روزبه رئوفی به عنوان یک نمونه از بازیگران این فیلم و اینکه چطور شبیه مرحوم قایقران شد، گفت: او هیچ شباهتی با سیروس قایقران نداشت ولی علی ثقفی اصرار داشت تا در نقش سیروس قایقران حضور داشته باشد. به دلیل خواسته کارگردان من هم پذیرفتم و تلاش کردیم او را به سیروس قایقران نزدیک کنیم. یادم است یک روز که جلسه تست گریم سیروس قایقران بود، تازه رسول کربکندی پیشکسوت فوتبال کشورمان از اصفهان به دفتر رسیده بود. به محض آنکه با سیروس قایقرانِ گریم شده مواجه شد بدون سلام و علیک گفت سیروس قایقران است؟ در همان لحظه بود که احساس کردم کارم را درست انجام دادهام. در کل برای من کاراکتر سیروس قایقران بسیار مهم بود چون آنچه متوجه شدم این بود که ایشان برای انزلیچیها یک اسطوره است. برای همین حساسیت داشتم که اتفاق درستی بیافتد تا برای ساکنان شهر انزلی نیز قابل پذیرش باشد و خوشبختانه این اتفاق افتاد.
وی درباره بازیگر نقش عابدزاده و اینکه چطور با وجود فیزیک متفاوت ابوالفضل موسوی بنا به گفته کارگردان، این تصور وجود داشت که میتواند مناسب نقش دروازهبان سابق تیم ملی باشد نیز بیان کرد: من ابوالفضل را به عنوان دستیار کارگردان از سریال «مستوران» میشناختم. بسیار پیش میآمد با هم صحبت میکردیم. او را دوست داشتم و با هم معاشرت میکردیم، تا اینکه پروژه «پرویز خان» پیش آمد و فکرم مشغول بود که در میان اطرافیان بگردم ببینم چه کسی میتواند شبیه به عابدزاده باشد. چون ابتدا بازیگری برای بازی در نقش عابدزاده معرفی شده بود که ربطی به او نداشت. تا اینکه ابوالفضل به خاطر من آمد. ماجرا را به همکارانمان در سریال «مستوران» گفتم و آنها معتقد بودند ابوالفضل اندام درشتی دارد. اما من گفتم یک فرصت بدهید با او صحبت کنیم. وقتی تلفنی به او گفتم انگیزهای برایش ایجاد شد و با ذوق و شوق بسیار آمد و بعد از گپ و انجام تست بازیگری در نهایت حدود سه ماه و نیم زمان داشتیم. من در این مدت روند کاهشی وزن او را میدیدم و وقتی حالش را میپرسیدم میگفت با مراقبت و کنترل در حال وزن کم کردن است. البته تفاوتی که وجود داشت قد ابوالفضل در مقایسه با احمدرضا عابدزاده بود. با این وجود فکر میکنم این موضوع در فیلمبرداری حس نشد و نتیجه قابل قبولی به دست آمد.
گلزاده درباره سختیهای گریم در فیلمی که بازیگران زیادی دارد، نیز گفت: به دلیل همین پر بازیگر بودن فیلم، کار بسیار سخت و ویژهای بود. جا دارد از دستیارانم تشکر کنم که با جان و دل زحمت کشیدند. چهار نفر از دستیارانم به بهترین شکل ممکن در بخش اجرا کار کردند که از آنها ممنونم. در مجموع برای این فیلم سینمایی ۲۰۰ بازیگر گریم شد. منظور از گریم فقط اصطلاحا فوم زدن نیست. گروه چهرهپردازی ۲۰۰ نفر را برای دهه ۶۰ گریم کرد. بازیگر ایرانی، ژاپنی، عرب و... گریم شدند. تمام کاراکترها ساخته شدند و مقابل دوربین قرار گرفتند. بارها و بارها برخی بازیگرها باید سه ساعت زیر گریم میماندند و یکسری هم نیاز به گریم در مدت زمان یک ساعت داشتند. اما حداقل زمانی که لازم بود برای هر بازیگر صرف شود ۴۵ دقیقه بود که ۱۲ بازیکن باید مقابل دوربین میرفتند یک صبح تا ظهر طول میکشید هنوز مقابل دوربین نرفتند زمان ناهار میشد و باز روتوش بعد از ناهار. استراحت در آن زمان معنا نداشت.
وی در پاسخ به اینکه چند بار در بخش گریم اتد زده شد تا سعید پروصمیمی هر چه بیشتر به پرویز دهداری شبیه شود، گفت: یکی از ویژهترین اتفاقات دوره کاری من همکاری با سعید پورصمیمی بود. ایشان مرد بزرگ سینمای ایران است و بسیار محترم و با انگیزه. من در این سن ندیدم کسی تا این حد با انگیزه، حال خوب و مصمم بیاید و با احترام کارش را انجام دهد. چنین ویژگیهایی قابل ستایش است. هر روز معاشرت با ایشان برای من یک درس بود. البته روزی که متوجه شدم قرار است برای نقش پرویز دهداری، سعید پورصمیمی حضور پیدا کند کمی نگران شدم. خودم همایون ارشادی را پیشنهاد داده بودم که شباهت بسیاری به پرویز دهداری دارد. در این زمینه علی ثقفی نگرانیهای ویژه خودش را داشت که در جایگاه ایشان درست و به جا بود و گفت میخواهد این نقش را سعید پورصمیمی بازی کند و من هم نظر کارگردان را پذیرفتم تا اینکه در نخستین جلسه با سعید پورصمیمی از من هم خواسته شد تا در دفتر حضور داشته باشم. ایشان را دیدم کمی نگران شدم و با خودم گفتم پرویز دهداری محکمتر و سن و سالش کمتر بوده؛ اما کارگردان گفت که نگران نباشم. من هم به بازیگری سعید پورصمیمی ایمان داشتم که از پس هر نقشی برخواهد آمد و نگرانیام بیشتر در بخش ظاهری کار بود. با این وجود تست گریم که انجام شد یک اتفاق ویژه رخ داد و من سبیل ایشان را بعد از ۳۸ سال زدم. ایشان به من گفته بود سال ۱۳۶۴ آخرین باری بوده که سبیلش را زده بود. گریم ایشان را بسیار دوست داشتم چون وقتی گریم میشد و لباس میپوشید به معنای واقعی پرویز دهداری بود. او در جایگاه پرویز دهداری خیلی مصمم بود و خوشحالم از اینکه با نسلی همچون سعید پورصمیمی کار کردهام و این اتفاق و همکاری برای من بسیار بزرگ و مهم بود.
او درباره جایزه نگرفتن پورصمیمی در جشنواره فجر نیز گفت: آرزوی قلبی من آرامش است و همیشه دعا میکنم آدمهای به حق، به جا و با نگاه درست انتخاب شوند و اگر قرار باشد از کسی تقدیر شود درست تقدیر شود. ای کاش امسال یک جایگاه ویژه برای سعید پورصمیمی بعد از یک عمر فعالیت هنری درخور ایشان در جشنواره فجر در نظر گرفته میشد. این اتفاق باید رخ میداد و تمام عوامل فیلم میگفتند که جایزه بهترین بازیگر مرد باید برای سعید پورصمیمی میشد. متاسفم در این مورد ایشان را ندیدند.
فیلم «پرویزخان» که محصول سازمان اوج است، به عنوان یکی از هفت فیلم نوروزی در سینماها در حال اکران است.
انتهای پیام