میبدی شهری بدون تذکره نویسندگان
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۱۰۰۳۴
۱۴ تیر ماه روز قلم است روزی که نوشتن گزارش و مقالهای به یاد اهل قلم از هر دیاری به ذهن افراد خطور میکند تا از آمار نویسندگان و شاعران یک شهر، نام و نشان آنها جویا شویم.
نویسندگان و شاعرانی که روزگاری تنها با استفاده از قلم و کاغذ مینوشتند و از صنعت چاپ امروزی بی بهره بودند و نوشتههای آنها امروز به صورت کتاب های خطی در کتابخانهها تحت عنوان « آثار نفیس » به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته ، سال های اخیر به مدد تکنولوژی نوین شاهد پیشرفتهایی چشمگیری در حوزه چاپ و نشر هستیم و نویسندگان سختیهایی که زمان های قدیم در ارتباط با آثار خود، چاپ و تکثیر آنها داشتند را ندارند.
آنچه مسلم است، سال ها قبل در هر شهری بدون شک نویسندگان و شاعرانی زندگی می کردند و چشم از جهان فروبستهاند ، همچنین سال های اخیر شهرها از وجود نویسندگان ،شاعران ، محققان و اندیشمندان بیبهره نیست.
نام شاعران و نویسندگان در هر حوزهای در قالب تذکره و مجموعه به چاپ میرسد یا در صفحات «وب» فهرست بندی شده و با آنها آشنا میشویم.
متاسفانه با نگاهی گذرا و کوتاه اگر بخواهیم نام نویسندگان و شاعران میبد را در صفحات وب جستجو کنیم ، فهرستی از آنها که به صورت الفبا مجزا شده باشد ، به چشم نمیخورد .
حتی در ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد نام هر شهری را جست و جو کنیم فهرستی الفبایی از نویسندگان یا شاعران دیده می شود اما در مورد میبد شاید فقط نام « ابوالفضل رشید الدین میبدی» را بیابیم.
تذکره و کتابی هم که نام همه نویسندگان و شاعران و یا حتی شماری از آنها را در خود داشته باشد کمتر به چشم میخورد.
هم اکنون با تلاشهای انجام شده از سوی نویسندگان در حوزههای گوناگون اجتماعی ،اخلاقی ، دفاع مقدس ، کودکان و همچنین هنرصنایع میبد کتاب هایی به زیور طبع آراسته شده است.
از جمله کتاب های منتشر شده سال های اخیر میتوان به «والدین موفق» نوشته حجت الاسلام یوسف بدرالدین ، « عمار حلب » به قلم محمدعلی جعفری ، « سیمای باستانی شهر میبد» اثر سید عبدالعظیم پویا از محققان معاصر میبد و نیز «جلوه زیبایی در زیلوی میبد» نوشته انسیه طاهره آقایی میبدی اشاره کرد.
روز قلم بهانهای است که به مشکلات و مسایل نویسندگان و شاعران و معاصر و در یک کلام اهل قلم که نویسندگان جراید و روزنامه ها و نشریه را هم در بر میگیرد، پرداخته شود.
محمدسعید جانب اللهی صاحب کتاب های «چهل گفتار» شامل هشت جلد و «سفرنامه مردمشناختی سیستان و بلوچستان» از سال ۴۵ از زمان دانشجویی کار نویسندگی خود را به دنبال تحقیقاتی که به عمل آورده شروع کرده است.
وی آنچه را کم لطفی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد و شهر میبد نامید، گفت: کتاب ها را با هزینه شخصی و تعدادی از آنها را با سرمایه گذاری همسرم به چاپ رساندم اما کمتر حمایتی در توزیع و انتشار آنها میشود.
جانب اللهی تصریح کرد: چاپ کتاب هایی که به تاریخ و فرهنگ یک شهر مربوط میشود سودی برای چاپخانهها و انتشارات مربوطه ندارد و کمتر حاضر به چاپ آن میشوند و نویسندگان خود باید سرمایه گذاری کنند.
وی ادامه داد :تنها علاقهام به ثبت و ضبط فرهنگ میبد باعث شد که به نوشتن کتاب چهل گفتار روی آورم.
همچنین ملیحه رسولی نویسنده رمان «سایه شیطان» هم از جمله مشکلات حوزه نویسندگی را نبود حمایت در توزیع کتاب ذکر کرد.
وی که یکی از اعضای انجمن نویسندگان میبد هم است ، افزود: «قول همکاری دادند اما هیچ حمایتی در ارتباط با معرفی و توزیع کتاب از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای شهر، شهرداری و کتابفروشیها از من نشد.»
رسولی به نبود همکاری نویسندگان میبد با سرای اهل قلم اشاره کرد که با توجه به تلاشهای انجام شده آنها در نشستها و گردهماییها انجمن حضور ندارند.
دیگر عضو انجمن نویسندگان میبد هم هزینه چاپ کتاب را بالا عنوان کرد و گفت: با وجود بالا بودن هزینه چاپ ، حمایتی در توزیع و فروش آثار نمیشود.
نجمه پارسائیان افزود: « چند سالی مطالبی را می نویسم و در دوران دانشجویی هم برای چاپ نشریات ارسال میکردم اما فقط یک کتاب به توصیه دوستان در حوزه کودک چاپ کردم که متاسفانه هنوز هم کتاب ها روی دستم ماندهاست.»
وی در این مورد حمایت از انجمن نویسندگان میبد را خواستار شد.
انجمن نویسندگان میبد تابستان سال ۱۳۹۷ با هدف برگزاری گردهماییهای نویسندگان ارتقا و تقویت نویسندگی در این منطقه فعالیت خود را آغاز کردهاست .
به گفته مسوول انجمن نویسندگان میبد، این تشکل به جز برگزاری نشستها در سال ۲ دوره (ترم) که هر دوره حدود ۶ هفته است را نیز برگزار میکند.
فهیمه میرزایی افزود: در برگزاری دورههای آموزشی هنرجویان با سبک و سیاق نویسندگی با بهرهگیری از نویسندگان و مدرسان این حوزه آشنا میشوند.
وی با اشاره به حضور نویسنده و کارگردان موفق سینمای ایران« نرگس آبیار» در یکی از نشستهای برگزار شده یادآور شد: استعدادیابی برای انجام فعالیتهای فرهنگی مانند ساخت انیمیشن نیز پیگیری شده است که انجام همه این اقدامات نیاز به هزینه های دولتی و کمک خیران دارد.
نویسنده رمانهای « عروسک چشم سبز» ، «باغبان» و « رابطهها» ادامه داد: در حوزه هنر و چاپ و نشر کتاب کمترین حمایت صورت میگیرد ،در شهری صنعتی مانند میبد در حوزه فرهنگی ، چاپ و توزیع کتاب باید اقداماتی چشمگیری انجام شود.
وی همچنین گفت: نشست های انجمن با شیوع ویروس کرونا در اوایل اسفند ۹۸ پس از مدتی برگزار نشد اما از طریق فضای مجازی فعالیت ها ادامه یافت .
۱۴ تیر به پیشنهاد انجمن قلم ایران و تصویب شورای فرهنگ عمومی ،به عنوان « روز قلم » در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده است.
میبد بیش از ۲۰۰ نویسنده و شاعر دارد.
مرکز شهرستان ۱۰۵ هزار نفری میبد در ۵۰ کیلومتری شمال غرب شهر یزد واقع شدهاست.
برچسبها میبد نویسندگان یزدمنبع: ایرنا
کلیدواژه: میبد نویسندگان یزد میبد نویسندگان یزد نویسندگان و شاعران نشست ها کتاب ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۱۰۰۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقنقنویسی داستان اجتماعی نیست
این رمان توانسته است با روایتی جذاب و توجه به جزئیات، مخاطب را به خوبی با حال و هوای سالهای پیش از انقلاب آشنا کند. فصل توتهای سفید از انتشارات شهرستان ادب بهعنوان رمان برگزیده سومین دوره جایزه کتاب سال شهید اندرزگو و یکی از آثار مرحله پایانی جایزه ادبی جلال آل احمد و از کتابهای موفق سال گذشته بود. سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب در این گفتوگو درباره کتابش و چند و چون نگارش آن صحبت کرده است.
با توجه به اینکه در پایان کتاب تاریخهایی درباره نگارش و بازنگارش کتاب ذکر کردهاید، لطفا از فرآیند رسیدن به این داستان و نهایی شدن کتاب بگویید.
راستش زمانی که تاریخها را ثبت میکردم، هرگز فکر نمیکردم اینقدر درباره آنها در معرض پرسش قرار بگیرم. حقیقت این است که هدفم از ذکر آنها ماندن در تاریخ (اگر ماندنی اتفاق بیفتد) بود و اینکه مخاطب را متوجه کنم که نوشتن «فصل توتهای سفید»، چه زمانی دغدغه من بوده و حاصل چه زمانی از زندگی من است. مسأله این است که نسخه اولیه این اثر از تابستان تا زمستان ۱۳۹۳ نگارش یافت، ولی پیش آمدن برنامههایی در زندگی شخصی و اشتغال به نگارش آثار دیگر، باعث شد تا فصل توتهای سفید کمی از مرکز توجهم دور شود. در سالهای ۹۴ تا ۹۶ مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بودم و تا زمان انتشار این اثر، دو رمان نوجوان از من منتشر شد. پس از فراغت از تحصیل، فرصتی فراهم شد تا دوباره به فصل توتهای سفید رجوع و آن را بازنویسی کنم، ولی روند کند انتشار، موجب شد تا کتاب در بهمن ۱۴۰۱ منتشر شود.
داستان سوژه ملتهبی دارد. نوشتن درباره موضوعی مثل «شهر نو» که نوعی تابوست و حتی نویسندگان روشنفکر کمتر جسارت نوشتن از آن را دارند، شجاعت میخواهد. چرا بهدنبال این سوژه پردردسر رفتید؟
میتوانم فرمایش شما را به خود بگیرم و بگویم که برای نوشتن این داستان، شجاعت و شهامت به خرج دادهام، ولی اگر بخواهم صادقانه برخورد کنم، میگویم شجاعتی در کار نبوده و من فقط به تعهد حرفهای خود عمل کردهام. شهر نو برای من بستری برای روایتگری و قصهگویی بود. قرار بر رفتن به شهر نو و باقی ماندن در آن نبود. من قصد نداشتم بهواسطه ایجاد جاذبههای کاذب، مخاطب خود را سرگرم و بهعبارتی دستبهسر کنم. قصد نداشتم یک داستان زرد و تاریخمصرفدار بنویسم. همچنین باید بپذیریم که شهر نو بخشی از ساختار اجتماعی ما در جغرافیای پیش از بهمن ۵۷ بود که در فرآیند انقلاب دستخوش تحول شد و نسبت به آن واکنش نشان داد. نادیده گرفتن و بیتوجهی به پدیدههایی از این دست، بیفایده است.
ضمن اینکه تجربه سالها نوشتن به من آموخته چطور بنویسم که به ورطه پردهدری نیفتم؛ حرمت کلمه را نشکنم و آن را به ابتذال نکشانم. بنابراین واهمهای از نوشتن داستان خود نداشتم.
راستش را بخواهید خیلی دنبال پیدا کردن اشتباهات تاریخی و فضاسازی بودم، ولی چیزی نیافتم. این نشان میدهد برای نوشتن داستان، پژوهش خوبی کردهاید. از فرآیند پژوهش و از سختیهای آن در داستاننویسی بگویید. خوشحالم که این اتفاق افتاده و برداشت شما از مطالعه کتاب چنین است. این نکته برایم خوشحالکننده است و مرا در مسیر خود مصممتر میکند. مسأله این است که پژوهش بخشی از فرآیند نوشتن است. هر اثری فارغ از گونه و موضوع، نیاز به یک پیشینه مطالعاتی و پژوهشی دارد ولی این پیشینه و بازه زمانی لازم برای اثری که به تاریخ پرداخته، گستردهتر است.یک اثر تاریخی به دو نوع پژوهش نیاز دارد؛ پژوهشی پیش از نگارش اثر و پژوهشی حین نگارش اثر. مطالعه آثار پژوهشی، تاریخ شفاهی، رجوع به مستندها، انجام مصاحبه، قرار گرفتن در مکانهای مرتبط با موضوع داستان و مطالعه رمانها و داستانهایی که با آن موضوع نوشته شدهاند، میتواند بسیار کمککننده و راهگشا باشد که البته بسیار زمانبر است و انجام آن کار سادهای نیست. من هم برای نوشتن این اثر، ساعتها مطالعه و تحقیق کرده و تلاش کردهام تا جایی که ممکن است به موضوع نزدیک شوم. تا آنجاکه نزدیکتر شدن بیشتر به موضوع برایم مقدور نبوده. برای درک بهتر واقعه ۱۷شهریور، جز مطالعه تاریخ، بخشی از خاطرات شاهدان آن حادثه و روزهای پس از آن را رصد کردم و برای شناخت مؤثرتر شهرنو و ماجرای حضور لهستانیها در ایران، به مستندهایی که در قالب فیلم، عکس، کتاب و مصاحبه تهیه و منتشر شده بود، رجوع کردم و به قبرستان مسیحیان در دولاب تهران رفتم.
قبول دارید که آپارتمانی شدن بسیاری از داستانهای امروز نویسندگان بهدلیل فرار از پژوهش و وقت گذاشتن برای ساختن جهان داستانی است؟
حقیقت این است که همواره شمار ورودیها به مسیر نویسندگی بسیار زیاد است و افراد زیادی هستند که مایلند اقبال خود را در راه نوشتن محک بزنند ولی درصد کسانی که در این مسیر میمانند، بسیار کمتر است چون اساسا نوشتن و خلق کلمه، کار سادهای نیست و اصلا مبتنی بر شانس نیست. شاید پاسخم به پرسش قبل شما تا حدود زیادی روشن کند که چرا تعداد نویسندگان رمانها و داستانهای تاریخی مانند داستانهای آپارتمانی که داعیه داستانهای اجتماعی را دارند، زیاد نیست. برخی تصور میکنند با نشستن در پشت رایانه و ثبت غرنالهها و نقنقهایی که گوش فلک از آنها پر است، یک داستان روشنفکرانه بهروز و امروزی نوشتهاند ولی این داستانها نه اجتماعیاند، نه روانشناسانه زیرا در سطح باقی ماندهاند و گاهی حتی از حقیقت اجتماع دورند.
کتاب درمورد دوران پیش از انقلاب اسلامی است، ضرورت ویژهای برای نوشتن درباره این دوره تاریخی احساس میکردید؟
نخستین دلیلم برای پرداختن به این موضوع، خودخواهانه است. موضوع این است که به تاریخ علاقهمندم و همواره از خواندن آن لذت بردهام، بنابراین نوشتن از آن نیز برایم دلپذیرتر است ولی فارغ از این مسأله، آنچه مرا واداشت تا به حوادث دهههای ۴۰ و ۵۰ ایران و نیز وقایع پس از جنگ جهانی دوم بپردازم، این است که احساس کردم در این برهه از تاریخ، دستم برای قصهپردازی بازتر است. داستانهایی وجود دارد که نویسندگان نسبت به آنها غافل بودهاند، کمتر به آنها پرداختهاند و نخنما و کلیشهای نشدهاند. اساسا تاریخ ایران سرشار از ناگفتههاست و شاید همان سختی نوشتن داستان تاریخی یا داستان انقلابی موجب شده نویسندگان در برابر آنها سکوت کنند. بنابراین زمینه برای نوشتن هر نویسنده، دغدغهمندی فراهم است.نکته دیگر این است که من خود را در برابر پرداختن به موضوع انقلاب، متعهد و مسئول میدانم و از بیان آن هیچ ابایی ندارم. تصورم این است که بخشی از سهم خود در برابر انقلاب را با نوشتن میپردازم، هرچند ناچیز باشد. شاید این حرف از نظر برخی شعار باشد، ولی من از این تصور هم ابایی ندارم. نادر ابراهیمی در یک عاشقانه آرام میگوید: «شعاردادن و شعارها را برنامه کاری قرار دادن، دوای تمام دردهای ماست. آنها که شعار نمیدهند، فقط بهخاطر آن است که میترسند پای شعارهایشان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفهمند شوند. هر شعار اخلاقی، یک تعهد است نسبت به جهان. بزدلها و معتادان جرأت نمیکنند هیچ تعهدی را نسبت به جهان بپذیرند و به همین علت هم شعاردهندگان را مورد بیحرمتی قرار میدهند.»ادبیات در ماندگار کردن ارزشها و اندیشهها سهم بزرگی بر دوش دارد و در این میان داستان و رمان از جایگاه ویژهای برخوردار است. شاید برای اینکه داستان برشی از زندگی است و مخاطب میتواند آنچه را که بر شخصیت اصلی و قهرمان داستان رفته است، در خیال تجربه کند. بنابراین امکان بسیار مناسبی است تا فرد (نویسنده) بتواند آرمان، اندیشه و نوع نگاهش به هستی را با او به اشتراک بگذارد.
برخلاف بسیاری از کتابهایی که درباره دوران قبل از انقلاب نوشته شده، داستان شما سیاسی نیست و به روابط میان گروههای سیاسی، مبارزات و خطکشیهای مبارزان قبل از انقلاب نپرداخته است. چه شد که ترجیح دادید وارد این فضا نشوید؟
مساله من در اینجا انتخاب میان ورود یا وارد نشدن به سیاست و خطکشیهای سیاسی نبود. فروغ هیچ نسبتی با سیاست ندارد. او یک مبارز با آرمانهای بلند انقلابی، سیاسی، دینی و اجتماعی نیست. او یک قربانی است. بااینحال فردی منفعل و واداده نیست تا دست روزگار او را به هر طرف که میخواهد بکشد. امیر نیز نماینده مردم انقلابی در معنای عام خودش است. او متعلق به هیچ دسته و گروهی نیست. بنابراین داستان درگیر خطکشیهای سیاسی نمیشود.
داستان شما تصویری عریان، تلخ و درعینحال باورپذیر از فقر در برابر چشم مخاطب میآورد؛ درصورتیکه شاید در ذهن برخی مخاطبان که دوران قبل از انقلاب را ندیدهاند، آن زمان دوران رفاه اقتصادی تصویر شده است. آیا از نشاندادن این فقر و آسیبهایش تعمدی داشتهاید؟
تاریخ، زمین بازی مستبدان وقدرتهای استعمارگراست. منفعت ایشان در قطع رابطه ملتها با تاریخ و «انهدام هویت تاریخی»شان است. آنها نخست حافظه تاریخی ملتها را پاک میکنند و سپس آنچه را که مایلند و میپسندند، مینویسند. درواقع تاریخ را جعل میکنند و با بزک کردن چهره ظالمان و جنایتکاران، صورت دیگری از آنها تصویر میکنند. دلیل تصور عدهای درباره رفاه اقتصادی در دوران پهلوی دقیقا همین است.البته نمیتوان نادیده گرفت که بخشی از تصور اشتباه مردم به تصویر فانتزی و کاریکاتوریای برمیگردد که در فیلمها و سریالها از گذشته ارائه شده است. معتقدم که اطلاع ناآگاهان از تاریخ، درک آنها را از گذشته و حال و دیدشان را درباره آینده اصلاح میکند. گزاف نیست اگر ادعا کنم که برای هر گزارهای که در فصل توتهای سفید مطرح کردهام، «بودک» تاریخی دارم. من در برابر آنچه که مربوط به تاریخ است، عمیقا صادق بوده و برای کشف حقیقت ساعتها مطالعه کردهام. حقیقت این است که فقر و بیچارگی مردم در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن بههیچوجه انکارپذیر نیست. من برای ساخت عقبه فروغ و حال مادر و ماجان، ناگزیر از پرداخت به آن برهه تاریخی بودم و بخشی از این تاریخ، فقر و فلاکت فراگیر ملت ایران بود، وگرنه قصد انتقامکشی از کسی یا تلخکردن کام مخاطب را نداشتم.
داستان از نظر من با وجود اینکه تاریخی است و از عشق و مبارزه سخن میگوید، درونمایهای به نام انتخاب دارد. جایی که فروغ از خانه دوستش فرار میکند، به نظر من نقطه اوج داستان است. خودتان با این برداشت چقدر موافقید؟ بهنظر خودتان درونمایه اصلی داستان چیست؟
بهنظرم برداشت درستی داشتهاید. نقطه عمل فروغ برای خارج شدن از انفعال همین جاست. فروغ باید یکجا آن انرژی ذخیره شده در وجودش را بیرون میریخت و خود را نجات میداد وگرنه میتوانست مانند آنیا و زری و تمام زنهای شهر نو که خود را دستبسته و ناچار میدانستند، در آن چاه بمانند و یکی از آنها شود. بهانهاش را هم داشت ولی انتخاب فروغ، آزادگی بود.
نظر شما درباره مخاطبان داستان امروز چیست؟ از دیده شدن و خوانده شدن داستانتان چقدر راضی هستید و فکر میکنید برای افزایش مخاطبان چه باید کرد؟
باید بپذیریم که در ایران، خرید کتاب و بهدنبال آن مطالعه، جزو اولویتهای اول مردم نیست. کتاب در سبد خرید خانوارها جایگاه کوچکی دارد و این موضوع برای نویسندگان که گاهی سالها از عمر خود را صرف نوشتن کتاب کردهاند، راضیکننده نیست.
نکته دیگر این است که نویسنده یک وظیفه دارد و وابستگان به صنعت چاپ و سپس فروش و بازار کتاب، یک وظیفه. قرار نیست نویسنده هم نوشتن داشته باشد، هم چاپ و هم دغدغه فروش ولی میبینیم که برخی نویسندگان ناچارند بار تبلیغ کتاب را خودشان به دوش بکشند و آن را به جامعه معرفی کنند. این چرخه معیوب است. متولیان امر باید به وظیفه خود واقف شده و از طریق رسانههای مختلف به تبلیغ و معرفی کتاب بپردازند تا کتاب خوب جایگاه خود را بین مخاطبان بیابد.
مهمترین تأثیر جایزههای ادبی
برگزیده شدن در جوایز ادبی، بخش عمدهای از تأثیر خود را درپرداخت منتقدان به اثروانتشار یادداشت ومعرفی کتاب،ساخت رسانههای تصویری و نیز انجام مصاحبههای گوناگون نشان داد.همچنین در میان گروههایی جمعخوانی و بررسی شد. برخی از مخاطبان از طریق فضای مجازی و گاهی رودررو احساس خود درباره کتاب را به اشتراک میگذارند که اتفاق خوشایندی است. بیشتر منتظر دیده شدن کتاب در نمایشگاه کتاب امسال هستم.هر جایزه زمانی که بتواند با انتخابهای درست، اعتماد مخاطبان را به خود جلب کند، میتواند جریانساز باشد. وقتی مخاطبان -چه نویسندگان و چه خوانندگان- ببینند اثری که برگزیده شده واجد امتیازات قابلتوجه و قابلدفاع است، ترغیب میشوند از آن حمایت کرده و تأثیر بپذیرند. اگر جایزهای بتواند بهخوبی به معرفی و حمایت از آثار ارزشمند و برگزیده بپردازد، نویسندگان تشویق به خلق آثار همراستا با اهداف جشنواره میشوند. به مرور این اتفاق باعث ارتقای سطح کیفی آثار و از طرف دیگر رضایت مخاطبان میشود. بهنظرم مؤثرترین کار در این زمینه، تقویت پشتوانه علمی و ادبی جشنوارهها و جایزههای ادبی و انتخاب آثار خوب در یک بستر استاندارد است.
آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر