توان یابان ذهنی برای چه کسانی ماسک میدوزند؟
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۴۸۹۸۴
حالا که جهادیهای مبارزه با ویروس کرونا کمرنگ شدهاند. توان یابان ذهنی، لباس جهادی پوشیدهاند. میخواهند به کمک افرادی بروند که کویید ۱۹، دنیایشان را در سکوت فروبرده است. آنها برای ناشنوایان ماسک میدوزند. ماسک شفافی که لبهایشان را پنهان نکند.
گروه جامعه خبرگزاری فارس ـ سودابه رنجبر: کرونا که آمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چطور به این فکر نمیکنند اگر مادر یکی از همین معلولها به کرونا مبتلا شود تکلیف این بچهها چه میشود؟ چه کسی میتواند از این کودکان نگهداری کند؟ چرا هیچکدام از این سؤالها به ذهن هیچ گروه جهادی نرسید؟
چرا ما را نمی بینند؟
«سارا صمدی» مسئول گروه کودکان توان یاب ذهنی گل نرگس میگوید: «وقتی میبینیم که جهادیها برای کمک به مردم عادی و کرونا زده خودشان را به دورترین روستاها میرسانند. به بیمارستانها میروند تا کمکحال کادر درمان شوند. به غسالخانهها میروند و خوشبختانه حواسشان به کهنسالان جامعه هم هست؛ هزار بار از خودمان میپرسیدیم چرا جهادیها بچههای ما را نمیبینند؟ چرا سراغی از خانوادههایی که معلول دارند نمیگیرند؟ متحیر میمانیم که چرا هیچ گروه جهادی حالی از ما نمیپرسد؟
راستش وقتی حس میکردیم ما فراموششدهها، بازهم فراموششدهایم بیشتر دلمان میشکست. هرلحظه به خودمان وعده و وعید میدادیم که: نه! حتماً حالا وقتش نشده بهزودی نوبت ما هم میشود و بالاخره چند گروه جهادی به یاد ما هم خواهند افتاد.
چشم که باز کردیم دیدیم راستی راستی هیچ گروهی حالی از ما نمیپرسد؛ دیگر دلمان داشت میترکید از اینهمه رنج، باید دستبهکار میشدیم».
خودمان جهادی میشویم
خانم عباسی یکی از مادرانی که صاحب فرزند توان یاب ذهنی است رشته کلام را به دست میگیرد و میگوید: «مثل همیشه زبان به گله باز نکردیم. دورهم جمع شدیم تا بی توقع و مثل همیشه راه پرپیچ خم خودمان را برویم. با خودمان گفتیم؛ اگر گروههای جهادی حواسشان به ما نیست، اشکالی ندارد، خودمان گروه جهادی میشویم؛ اما این بار نه برای کمک به خودمان. این بار گروه جهادی میشویم برای کمک به افرادی که میدانیم این روزها حالوروزشان مثل ما خوب نیست.
رفتیم سراغ ناشنواها. افرادی که این روزها دنیا برایشان در سکوت فرورفته است. نه صدایی میشنوند و نه شنیده میشوند. لابد میپرسید چرا؟ مگر اوضاع ناشنوایان در این شرایط کرونا چه فرقی کرده؟ فقط کافی است تصویری را به یاد بیاورید که در یک شهر همه آدمها ماسک بر صورت دارند و لبها پشت این ماسکها پنهانشده است و حالا برای ناشنواهایی که لبخوانی میکنند شهر در سکوت فرورفته است.»
والدین کودکان کمتوان ذهنی مشکلات ناشنوایان را درک کردند و دستبهکار شدند هرکدام چرخخیاطیهایشان را از گوشه انباری خانهشان بیرون کشیدهاند و در منزل یکی از مادرانی که دغدغه دوختن ماسک داشت مستقر شدند. دوخت و دوز ماسک را به فرزندانشان آموزش دادند تا برای ناشنوایان ماسک بدوزند ماسکهای شفافی که بتوان لبها را از زیر آنها دید. نوع ماسکی که لازم است خانوادههای ناشنواها نیز بر صورتشان بگذارند تا فرزندانشان بیشتر از این در دنیای سکوت فرو نروند.
راستی در این روزها چه کسی میتوانست به ناشنوایان فکر کند بهغیراز خانوادههایی که خودشان درد و رنج کودکان کمتوان ذهنیشان را لمس کرده باشند.
وقتی عباس ماسک میدوزد
عباس زبان گویایی ندارد، از جوانهای توان یاب ذهنی است. در مسجد فاطمه زهرا ماسک میدوزد. خیاطی را در مدرسه حرف آموزی یاد گرفته و این روزها خوب به کارش آمده. قبل از اینکه طرح دوختن ماسک برای ناشنوایان به ذهن گروه «توان یاب ذهنی گل نرگس» برسد. عباس برای کمک به گروههای جهادی در مسجد محلهشان ماسک میدوخت. شاید همین پشتکار عباس تلنگری شد تا گروه گل نرگس دستبهکار شوند و بهجای توقع داشتن از دیگران خودشان گروه جهادی بشوند و با کمک یکدیگر طرحی نو دراندازند و کاری کنند کارستان.
وقتی از عباس میپرسم چرا با این شرایط سخت که باید مراقب سلامت خودت باشی برای دوختن ماسک خودت را به خطر میاندازی؟ جواب میدهد؛ اما هیچکدام از کلماتش مفهوم نیست. عباس زبان گویایی ندارد اما با همان زبان نامفهوم فقط یک جمله میگوید: «ماسک میدوزم تا دوستانم سلامت بمانند» این جمله را مادرش برایمان ترجمه میکند. عباس خوب یادش مانده که در این شرایط چند تا ماسک دوخته است میگوید: «۲۰۰ ماسک برای مردم عادی دوختم و ۵۰ تا ماسک برای توان یابان ناشنوا» این جملات را هم مادرش باز برایمان ترجمه میکند.
انگشتانی که از هم جدا نمیشوند
در بین توان یاب ذهنی و دوزندههای ماسک افرادی هستند که با معلولیتهای دیگری نیز دستوپنجه نرم میکنند و برای کمک به دوستان ناشنوایشان به میدان آمدهاند. در بین آنها جوانی است که حتی با انگشتان به هم چسبیده که کار خیاطی کردن را برایش سختتر میکند داوطلب کمک شده است. ما شاهدیم که چطور نخ ماسوره چرخخیاطی را هدایت میکند دهها بار این کار را انجام میدهد تا نخ ماسوره به دستش بیاید و هر بارکارش از دفعه قبل سختتر میشود اما همچنان سرش را به ماسوره نزدیکتر میکند و تلاشش را چند برابر.
ناشنواها نباید سکوت کنند
فرشید از گروه توان یابان ذهنی است و ماسکهای مخصوص ناشنواها را در مسجد «فاطمةالزهرا» اتو و ضدعفونی میکند. میگوید: «این روزها همه مردم باید ماسک بزنن. اما وقتی دوستان ناشنوا و خانواده هاشون ماسک بزنن مثل اینه که دیگه صدای همدیگه را نمیشنوند. من چند تا از دوستان ناشنوا را دیدم که حرف زدن با دیگران براشون خیلی سخت شده بود. ما یک ماسکی را دوختیم که لبها را میشه بهراحتی از پشت ماسک دید. ناشنواها میتونن از پشت ماسکهایی که ما میدوزیم لبخوانی کنند».
فرشید همانطور که اتو را روی ماسکی که دوستانش دوختهاند میکشد مراقب است تا سطح اتو به قسمت شفاف ماسک برخورد نکند و آن را کدر نکند. برایمان توضیح میدهد: «اگه ناشنوایان نتونن با خانواده شون حرف بزنن، افسردگی می گیرن. تنها میشن. ما خوشحالیم که تونستیم براشون کاری انجام بدیم».
معجزهای به نام مادر
سارا صمدی مدیر گروه توان یابان گل نرگس میگوید: شاید ناشنوایان هیچ نیازی به ماسکهایی که ما برایشان دوختهایم نداشته باشند؛ اما همه نیت ما این بود که جامعه را از وجود آنها باخبر کنیم به گروههای جهادی بگوییم که برای ارائه خدماتشان برنامهریزی کنند. شاید موازی کاریها کمتر شود. بیشتر هدف ما آگاهی بخشی به جامعه بود. شما نمیدانید که خانوادههای ما در این مدت چه روزهای سختی را گذراندند. شاید نتوانید درک کنید مادری که به کرونا مبتلا شده بود و هیچ فردی نبود تا از فرزند اوتیسم و یا سندرم داون او حمایت کند. مادری که به خاطر درگیری با ویروس کرونا از هوش میرفت و زمانی که به هوش میآمد همه فکر و ذکرش فرزند معلولش بود؛ اما خبر خوب اینکه در گروه ما و جمعیت زیادی از خانوادههایی که فرزند کمتوان ذهنی دارند این بود که خوشبختانه هیچکدام از فرزندان ما با نیازهای ویژه درگیر ویروس کرونا نشدند به حتم این اتفاق معجزهای است که فقط از محبت یک مادر برمیآید.
بگو سیب و بخند
کودکان توان یاب ذهنی قرار است به دیدن ناشنوایان بروند و با آنها حرف بزنند از پشت ماسکهایی که دیگر لبهایشان زیر آن پنهان نیست. ماسکهایی که خودشان آنها را دوختهاند.
یکییکی ماسکها را روی صورتشان میگذارند. طوری مرتبش میکنند تا لبهایشان از زیر ماسک پیدا باشد. حالا که نتیجه زحمتهایشان را میبینند در پوست خود نمیگنجند. همه را به دوربین میایستند درحالیکه به لنز دوربین زل زدهاند. همه باهم میگویند: «سیب» و این اولین پیامی است که از زیر ماسکهایشان برای دوستان ناشنوایشان میفرستند. سیبی که لبها را به خنده باز میکند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: گل نرگس ضد عفونی بحران جهادی ناشنوایان ماسک کرونا گروه های جهادی ماسک هایی کم توان ذهنی ویروس کرونا برای کمک گروه جهادی توان یابان جهادی ها ماسک ها گل نرگس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۴۸۹۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جهان ذهنی بِرشت
این نمایشها قرار بود در مدارس و آکادمیهای تئاتر توسط بازیگران غیرحرفهای اجرا شود. برشت در نمایشنامههای بعدیاش، سر زندگی دوران اولیهاش را با باورهای مارکسیستیاش ترکیب کرد و خالق آثار نمایشی شد که بهطور چشمگیری مؤثر، متعهد اجتماعی و پر از شخصیتهای واقعگرا باشند. برشت تا پایان عمرش، تئاتر را مأمنی برای سرگرمی و یادگیری دانست. وی معتقد بود که با آگاه کردن مردم از سوءاستفادههای اجتماعی، ادبیات میتواند به بهتر شدن جهان به تحقق هدف مارکسیستی یک اتوپیای بیطبقه کمک کند.تلفیق جهان برشت با تئاتر حماسی؛ برشت بهدلیل نظریههایش در مورد تئاتر حماسی شناخته شده است. گر چه این مفهوم از برشت نشأت نگرفت اما او آن را به شکلی انقلابی از نمایش تبدیل کرد. (برشت در اواخر عمرش میخواست نام تئاتر حماسی خود را به دیالکتیکی تغییر دهد تا بر نقش محوری استدلال در نمایشنامه تاکید کند).برشت در نظریاتش تئاتر حماسی را به نوعی تحول تلقی کرد. برشت بعدا نظریات خود را در کتاب (ارگانون کوچک برای تئاتر) خلاصه و تجدیدنظر کرد.او در کتاب «عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی» درباره ظهور و سقوط شهر ماهاگونی، تفاوتهایی را که بین تئاتر حماسی خود و تئاتر دراماتیک یا ارسطویی درک میکند، فهرست کرد. برخلاف تئاتر دراماتیک که در آن پیرنگ محکم ساخته شده تعلیق ایجاد میکند، تئاتر حماسی از صحنههایی بههم پیوسته استفاده میکند که در مقابل یکدیگر قرار میگیرد. ساختار روایی سست به شکستن تعلیق کمک میکند و باعث میشود مخاطب بر روند نمایش تمرکز کند، نه اینکه نمایشنامه در پایان به سرانجام برسد. برشت ضمن انتقاد از تئاتر دراماتیک بر ایستایی بودن تئاتر تأکید دارد. بهطور جهانی صفات انسانی، یعنی ثابت و تغییرناپذیر را نشان میدهد که چگونه میتوان آن را تغییر داد.این نشان میدهد که رفتار انسان را میتوان تغییر داد. بنابراین تئاتر حماسی باید مردم را نسبت به سوءاستفادههای اجتماعی آگاه کند و تئاتر حماسی باید مردم را برای تغییر آسیبهای اجتماعی تحریک کند.
تئاتر دراماتیک از نظر برشت به جای فعال کردن تماشاگرانش، مخاطب را با همذاتپنداری با شخصیتها و درگیر شدن در کنش بیحس میکند. وقتی تماشاگران در چنین تئاترهایی حضور مییابند، دائم در حال انتقاد هستند و اصطلاحا مغزشان را با کتشان آویزان میکنند. برشت در یک نمایشنامه دراماتیک، تماشاگران معمولی را که در حالتی خاص و کاملا منفعل غرق شدهاند، به کمدی توصیف میکند. برشت اظهار میکند که بدترین فیلم گانگستری نسبت به نمایشنامه دراماتیک معمولی احترام بیشتری برای مخاطب خود بهعنوان انسانی متفکر نشان میدهد. اگر قرار است مردم از تئاتر در زندگی اجتماعی خود تاثیر بگیرند، باید دغدغه اجتماعی داشته باشند.برشت در یادداشتهای خود در کتاب «اپرای سه پولی» آرزویش را برای ایجاد تئاتری مملو از متخصصان مانند کسانی که در عرصههای ورزشی هستند، بیان میکند.با توجه به اینکه تئاتر حماسی بر عقل تأکید میکند، از همه احساسات چشمپوشی نمیکند. برشت در گفتوگو با نمایشنامهنویس «فردریش ولف» در سال ۱۹۴۹ خاطرنشان کرد که تئاتر او در واقع سعی میکند احساسات خاصی مانند احساس عدالت، میل به آزادی و خشم درست را تقویت کند. عقیده برشت این بود که تئاتر باید آموزش دهد. اما تأکید داشت که سرگرمکننده نیز باید باشد.
اگر تئاتر به تأمینکننده اخلاق تبدیل میشد، خطر تحقیر شدن را بهدنبال داشت. کارکرد تئاتر حماسی اخلاقی کردن نیست، بلکه مشاهده و سرگرمکردن «پیجویان عصر علم تئاتر» است.برشت از بسیاری از ابزارهای به اصطلاح بیگانگی برای جلوگیری از درگیر شدن مخاطب در کنش استفاده میکند. بیگانگی اصطلاحی است که برشت احتمالا از ویکتور شکلوفسکی، رهبر فرمالیستهای روسی وام گرفته است.بیگانگی چیزهای آشنا را عجیب میکند. برشت در کتاب «اندام کوچکی برای تئاتر» چرایی اهمیت بیگانگی را توضیح میدهد: اثرات بیگانگی برای رهایی پدیدههای مشروط اجتماعی از مهر آشنایی که از درک آنها محافظت میکند، طراحی شدهاست.برشت استدلال میکند که وقتی شرایط برای مدت طولانی تغییر نکرده، تغییر آن غیرممکن به نظر میرسد، بنابراین برای برانگیختن تفاهم و تغییر، باید وضعیت موجود را در پرتوی جدید ارائه کرد.برشت تئاتر چینی را با هنرنمایی، نقابها و صحنهپردازیهای ضدتوهم تحسین میکرد. تئاتر او به همین ترتیب ضدتوهمگرایی است.
او تاکید میکند که عنوان باید شامل نقطه اجتماعی یک صحنه خاص باشد. ترانههایی که برشت در نمایشنامههایش میآورد، مانند یک اپرا، جزء لاینفک کنش نیست، بلکه در مورد عمل نظر میدهند. زمانی که شخصیت میخواهد بخواند، جلوتر از صحنه میرود و نورپردازی تغییر میکند. این ترانهها روند عمل را قطع میکند و حال و هوای نمایش را تغییر میدهد.موسیقی خود بهعنوان یک ابزار بیگانگی عمل میکند که دارای ریتمهای جاز و فرمهای تصنیف است و با اکشن صحنه همخوانی ندارد. در تئاتر حماسی، منابع نور و تغییرات صحنه برای تماشاگر قابل مشاهده است و صحنهها اغلب بهطور همزمان پخش میشود تا آگاهی تماشاگر نسبت به تماشای نمایش افزایش یابد. برشت در تئاتر حماسی، از مطالب تاریخی بهره میگیرد. برشت معتقد بود که تاثیر دوره تاریخی میتواند مخاطب را نسبت به دنیای مدرن بیشتر آگاه کند.