روایت شاهدان عینی از یک فاجعه در خیابان ۲۰۴/ لمس قیامت از نزدیک
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۵۱۷۸۷
زهرا کاردانی در دومین تجربه خود به سراغ ماجرای فاجعه منا رفته و تلاش کرده تا همانند یک گزارشگر، وجوه مختلف این ماجرا را از زاویه دید افراد مختلف روایت کند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زهرا کاردانی که پیش از این با «زن آقا» به عنوان نویسنده به جامعه کتابخوان معرفی شده بود، در دومین تجربه خود به سراغ حادثه منا رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کاردانی در دومین اثر خود به سراغ ماجرای فاجعه منا رفته و تلاش کرده است تا همانند یک گزارشگر، با گفتوگو با افراد مختلف که به نوعی در این ماجرا حضور داشتهاند، نمایی کلی از این ماجرا ارائه دهد. «خیابان 204»، عنوان تازهترین اثر کاردانی، اشاره به محل وقوع این فاجعه دارد. نویسنده تلاش کرده تا به تمام جزئیات این موضوع بپردازد و برای پرسشهای بسیاری که هنوز در اذهان عمومی باقی است، پاسخی ارائه دهد.
کاردانی در مقدمه این کتاب درباره چرایی پرداختن به این موضوع مینویسد: دوم مهر 1394 وقتی شنیدم در منا هزاران نفر شهید شدهاند؛ بهت زده شدم. پدرم در بستری بیماری بود و داشتم با چشمهای خودم ذرهذره از بین رفتنش را میدیدم، از دست رفتنش را. تجسم اینکه در چند دقیقه اینهمه آدم، اینهمه پسر و پدر و همسر و مادر از دست رفتهاند؛ یک تکه سنگ بود که سد راه گلویم شده بود. مگر جنگ بود که بشود تلفات چند هزار نفری آن را قبول کرد؟ کدام جنگ در یک روز و در یک جغرافیای دویست متری اینهمه تلفات داده؟
کدامیک از ما روزهای بعد از عید قربان 1394 را فراموش میکنیم؟ نه آن قربان برای ما عید شد؛ نه غدیرِ بعد از آن. 465 نفر از پارههای وجودمان را از دست داده بودیم و هر گوشه ایران سیاهپوش شده بود. چه کسی دلش میآمد تبریک بگوید؟ ولیمه حج بدهد؟ سؤالها اما همچنان باقی بود. حتی خانواده شهدا هم نمیدانستند چه اتفاقی افتاده.
سال 1397 وقتی آقای مهدی قزلی، مدیر عامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی خواست یک موضوع تازه و خوب برای مستندنگاری انتخاب کنم، سؤالهایم را از گوشه ذهن بیرون کشیدم و روی میز گذاشت؛ چه شد که نزدیک به هفت هزار نفر در منا کشته شدند؟ به دنبال نوشتن تاریخ نبودم و تاریخ شفاهی یک ماجرا را میخواستم. آنچه در تجربه و دیده مردم نشسته بود را.
خیلیها میگفتند این پروژه کار راحتی نیست. راست هم میگفتند. نخستین راهی که میشد با شاهدین این ماجرا و خانوادههاشان صحبت کرد؛ ارتباط تلفنی بود و من از داشتن شماره تماسها بیبهره بودم. هنوز هم نمیدانم چرا در این رابطه، هیچ مساعدتی از طرف نهادهای مربوطه با من انجام نگرفت.
کتاب در چهار بخش به شرح این حادثه میپردازد. بخشی از روایتها مربوط به شاهدان عینی است که فاجعه منا را از نزدیک دیده و لمس کردهاند، بخش دیگر کتاب از زبان گروه تفحص شهدا است که از همان اولین لحظات مشغول امدادرسانی شده و تا آخرین فرصت به دنبال شهدا بودهاند. بخشهای دیگر کتاب نیز به شرح ماوقع از زبان خانوادههای شهدا و همراهان آنها روایت میشود.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
آخرش هم نفهمیدم که چرا پلیس راه را به طرف جمرات بسته بود و اجازه نمیداد برویم. از همانجا سربازهای کم سن و سالشان را میدیدم که وسط خیابان ایستاده بودند. شاید برای این بود که میخواستند از ازدحام به وجود آمده در جمرات کم کنند. جلوتر، سر یک چهارراه یک ماشین پلیس خیابان را بسته بود و کمی آنطرفتر یک ماشین آتش نشانی بزرگ. ازدحام که بیشتر شد، ماشین آتشنشانی را روشن کردند که روی جمعیت آب بپاشند. نمیدانم چرا راننده آژیر ماشین را به صدا درآورد. مردم از ترسشان میخواستند از ماشین دور شوند و این یک موج دیگری ساخت. بعداً گفتند آن سال نیروهای خبره عربستان دستشان به جنگ بند بوده و مجبور شدهاند بچههای دبیرستانیشان را برای انتظامات حج به کار بگیرند. مثل سپاه دانشیهای ما. پلیس جا افتاده و درست و حسابی نمیدیدی. رفتارهایشان هم همانقدر خام بود. مثلاً همانطورکه ایستاده بودند و راه جمیعت را بسته بودند، یکیشان با موبایلش بازی میکرد. برایش مهم نبود که جمیعت دارد جلوی چشمش از تشنگی تلف میشود. یک نفرشان هم مدام توی بلندگو میگفت: «ارجاع» یعنی برگردید. از کجا باید برمیگشتیم؟ راهی برای برگشتن نبود. از انتهای خیابان هم مدام جمعیت به داخل تزریق میشد.
اوضاع داشت بغرنجتر میشد. صدای نالهها و استغاثهها بلندتر شده بود. خیلیها از کشورهای دیگر این سفر را خانوادگی میآیند. با بچههای کوچکشان حتی. بعضیها التماس میکردند به بچهشان کمک کنیم، پسری نشسته بود بالای سر پدرش و بادش میزد. به زبان عربی التماس میکرد به او کمک کنند.
اقبال جمعیت برای بالا رفتن از چادرها بیشتر شده بود. خیلیها با هزار بدبختی تا نیمه خودشان را میکشیدند و همان دم که باید میرفتند روی سقف چادرهای سفید؛ کم میآوردند. خم میماندند روی نردههای فلزی داغ و گاهی تیز. تعادلشان را از دست میدادند. میافتادند پایین روی جسد زواری که کمی قبل از آنها برای این کار تلاش کرده بودند و ناکام مانده بودند. کافی بود یکی از آنها که داشت از چادرهای پشت سرم بالا میرفت بیافتد روی من...
«خیابان 204» را انتشارات سوره مهر در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
ماه رمضان متفاوت یک زوج طلبه/ سفر به روستایی پر از جادو و جنبلانتهای پیام/
R1013197/P/S4,35/CT1 واژه های کاربردی مرتبط انتشارات سوره مهر شهدای منا سرزمین منا کتاب و ادبیات بیشتر بخوانید... ماه رمضان متفاوت یک زوج طلبه/ سفر به روستایی پر از جادو و جنبلمنبع: تسنیم
کلیدواژه: انتشارات سوره مهر شهدای منا سرزمین منا کتاب و ادبیات سوره مهر سرزمین منا کتاب و ادبیات فاجعه منا تلاش کرده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۵۱۷۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دربی مرسی ساید؛ «شکست فاجعه آميز»
جدول لیگ آنها را تنها سه امتیاز کمتر از آرسنال صدرنشین نشان میدهد. اما لیورپول با سرعتی عجیب در سراشیبی حرکت میکند و آمار و ارقام در این ماه حیاتی دروغ نمیگویند...
اختصاصی طرفداری | «شما لیگ را در گودیسون پارک از دست دادید»
در پایان بازی، یک سرود جدید وارد آهنگهای هواداران اورتون شده بود که تا سالیان سال برای لیورپولیها آزاردهنده خواهد بود؛
«شما لیگ را در گودیسون پارک از دست دادید.
You lost the league at Goodison Park»
مطمئن باشید این آخرین باری نخواهد بود که آن را میشنوید. از این به بعد در هر نبرد دربی مرسی ساید، طرفداران اورتون در هر فرصتی آن را برای همسایگان قرمز پوش خود با فریادی رسا اجرا خواهند کرد.
در بدترین زمان ممکن رخ داد. لیورپول در بیش از ۶ ساعت در جریان بازی گلی نزده بود. قرمزها در بدترین زمان غریزه کشنده خود را از دست دادند و خداحافظی کلوپ با آهوافسوس روزافزونی مواجه شد.
لیورپول آماده بود تا این فصل را به خاطرهای برای تیم، هواداران و مربی مهاجر خود تبدیل کند. بااینحال، در میان فشارهای ناشی از تعقیب قهرمانی در لیگ برتر و حضور در فینال لیگ اروپا، قرمزها در دو هفته گذشته بهشدت و با سر به قعر دره سقوط کردند. استانداردها از بین رفت و گلها به گِل نشست.
امیرحسین صدر
۲۵ آوریل ۲۰۲۴
همه چیز در برابر رقبای قدیمی رقم خورد و این طعم همه چیز را تلختر و تلختر میکند. با وجود تمامی شانسها، بعد از تساوی ۲-۲ با یونایتد در الدترافورد در اوایل آوریل حالا در پایان ماه شکست از اورتون، همشهری و دیگر رقیب سرسخت، رؤیای قهرمانی کاملاً در هم شکست.
جالب اینجاست کلوپ هنوز در دربی مرسی ساید در زمین تاریخی گودیسون پارک شکست نخورده بود. اما طلسمی که در گذشته او را تعقیب کرده بود برای لیورپول گران تمام شد. تنها ۲ برد و ۵ تساوی در گودیسون حاصل کار بوده است.
آفتاب هنوز هم در گودیسون پارک میتابداورتونیها میدانستند پیروزی بقای آنها را در لیگ تثبیت میکند و پیامد آن میتواند امید قهرمانی قرمزها را به خطر بیندازد، چه سناریویی از این بهتر؟
نهتنها بقا در لیگ برتر مهروموم شد؛ بلکه لیورپول را رسماً از کورس ۳ تیمه قهرمانی خارج ساخت. این پیروزی را برای تافیها شیرینتر از پیش کرد.
بله، لیورپول همه چیز را در یکقدمی آنفیلد از دست داد. شبی بهیادماندنی برای تافیها بود.
هواداران آبیپوش مدت زیادی بود این حس را در برابر رقیب قدرتمندتر خود احساس نکرده بودند.
چهارده سال از شکست لیورپول در گودیسون پارک گذشته بود و هجوم احساسات و شادی بی وصف بعد از سوت پایان باری احساس میشد.
این شبی بود که طرفداران لحظهبهلحظه آن را تا مدتها مزه میکنند و در آینده و در روزهای بدتر، به آن نگاه خواهند کرد که چگونه لیورپول را در شرایط حساس و بحرانی کاملاً از پای درآوردند.
در مقابل خداحافظی افسانهای کلوپ در برابر چشمان همه دوستداران لیورپول محو شد. شب گذشته به یورگن کلوپ نگاه میکردیم، برای نخستینبار شبیه مردی کتکخورده به نظر میرسید.
تعجب نداشت، در حقیقت، او ۹۰ دقیقه تیم خود را تماشا کرد که به دستان رقیب سرسخت مورد آزار و اذیت قرار گرفته و لیورپول در عین کنترل توپ جوابی برای پاسخگویی ندارد.
حدود یک ماه پیش به نظر میرسید لیورپول و کلوپ در آستانه برگزاری جشن بزرگی خواهند بود، ولی ظاهراً چهارگانه تنها به کسب لیگ کاپ ختم شد.
یورگن کلوپ در مجموع ۸ بار لیورپول را در گودیسون پارک هدایت کرد و فقط یکی از آنها را باخت. باخت در آخرین دربی او.
تمامی شب لیورپول مانند سرمربی خود تمام شده به نظر میرسید.
تمامی شب همه میدیدیم لیورپول گلی نخواهد زد. وقتی گل دوم اورتون به ثمر رسید، لیورپول تنها ۱۵ دقیقه فرصت داشت تا سه گل و سه امتیاز حیاتی دست پیدا کند.
واقعبینانه نبود، اتفاق نمیافتاد و نیفتاد.
رکورددار گلهای دیرهنگام در این فصل به نظر نمیرسید به یک گل دست یابد، چه رسد به سه. با نگاه به مو صلاح میدانستیم گلی در راه نیست و فصل لیورپول خیلی زودتر از موعد مقرر تمام شده است.
راهها بسته استجدول لیگ آنها را تنها سه امتیاز کمتر از آرسنال صدرنشین نشان میدهد. اما لیورپول با سرعتی عجیب در سراشیبی حرکت میکند و آمار و ارقام در این ماه حیاتی دروغ نمیگویند. چهار امتیاز از چهار بازی اخیر در لیگ؟!!!
آنها به معجزه نیاز دارند و این بهسادگی با حضور منچسترسیتی و آرسنال روی نخواهد داد.
آرسنال با شوروشوق تازهای به جلو میراند و سیتی دو بازی عقبافتاده دارد، و ازاینرو راهی برای سومین اسب در مسابقهای نفسگیر وجود ندارد.
اورتون تمام شب در بازی بود. پر انرژی، مصمم. تیم «شان دایچ» فوتبال خوبی بازی کرد. لیورپول از مالکیت زیادی برخوردار بود؛ اما اورتون میل و شور و خواست بیاندازهای داشت که مردان قرمز پوش ناباورانه فاقد آن بودند.
در پایان، ویرجیل فن دایک، کاپیتان لیورپول و داروین نونز، مهاجم لیورپول، هر دو به طور طعنهآمیزی به داور اندرو مادلی نزدیک شدند. عجیب بود، دومی یکی از صدها شانس خود در تمامی فصل ازدستداده بود و کاپیتان فان دایک روی کرنر اورتون که منجر به گل دوم شد مقصر بود. عقیم ماندن و سرخوردگی لیورپول بهوضوح عیان بود. مادلی مسئول باخت لیورپول نبود، آنها باید به آینه نگاهی میانداختند.
تو مقصری!زمانی که تیمها و بازیکنان در بازیهای بزرگ و حیاتی شکست میخورند این عکسالعملها امری عادی است؛ حقیقت این بود که لیورپول بهاندازه کافی خوب نبوده است. فرم آنها در زمانی که شدیداً به آن نیاز داشتند به شکل غیرقابلقبولی نزول کرده است، و استاندارد تیم افت عجیبوغریبی داشته است. بیآنکه بتوان انگشت روی کسی گذاشت، تمامی مجموعه یکجا سقوط غیر قابل توجیهی داشت و معنای آن ازدسترفتن همه چیز بود.
در همین حال، اورتون در فصلی دردناک و سخت با امتیازات کسر شده با اطمینان لیگ برتر را به پایان خواهد رساند و مطمئن خواهند بود فصل بعد در لیگ برتر حضور خواهند داشت.
لیورپول بعد از گل دوم دوباره تلاش کرد تا بازگردد، شاید اگر ضربه دیاز بجای تیرک به تور بوسه زده بود سرانجام قصه چیز دیگری بود، در حقیقت همه بهعنوان تماشاگر هیچ نشانه و امیدی به بازگشت نداشتیم. روشن بود لیورپول میتواند ساعتها بازی کند بیآنکه موفق شود دروازه پیکفورد را فتح کند.
از این بدتر نمیشد، چه جایی برای سقوط لیورپول بود؟ از میان همه میادین در گودیسون پارک، جایی که کلوپ پیشازاین در زمین همسایه شکست نخورده بود وقت و زمان این شکست بهراستی فاجعهآمیز بود.
رؤیای عنوان بیستمین قهرمانی انگلستان به خاک نشست. طرفداران یونایتد و اورتون لبخند رضایتی روی لبان خود دارند!.
کلوپ ماه آینده آنفیلد را با افتخار ترک خواهد کرد، شکی نیست، اما در شکوه و عظمت فصل آخر خود در آنفیلد قنداق هم نمیشود.
باخت فاجعهآمیز، پایان فاجعهآمیزتری را برای حکومت دوران کلوپ در لیورپول ترسیم کرد.
در عوض، در گودیسون غوغایی بود. سالهاست چنین شبهایی در استادیوم قدیمی کمیاب است. شبی که تصنیف جدیدی بهصورت تماموقت، وارد کتاب آهنگهای اورتون شده بود.
کلوپ قبل از خروج از لیورپول صدای آن را در بالای امواج مرسی ساید خواهد شنید.
«شما لیگ را در گودیسون پارک از دست دادید»
از دست ندهید ????????????????????????
درخواست دروسی: سردار را در رم حفظ کنید اختلاف علنی رئیس فدراسیون با مجری تلویزیون اعتراض هوادار بارسلونا: ژاوی، مرد سر حرفش میماند! رد پای آرتتا؛ اورتون بعد از 14 سال لیورپول را در خانه شکست داد!