Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «کوه مرا صدا زد: قصه‌های سبلان ۱» نوشته‌ محمدرضا بایرامی، یکی از موفق‌ترین و جذاب‌ترین داستان‌های سه گانه مجموعه قصه‌های سبلان است که موفق به دریافت جایزه خرس طلایی استان برن شده. این کتاب روایتگر داستان نوجوانی به نام جلال است که در کوه‌های سبلان زندگی می‌کند و به دهکده‌ همسایه می‌رود تا حکیمی را برای پدر مریضش بیاورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به توصیه حکیم، عمو اسحاق پدر را برای معالجه به شهر می‌برد، ولی حکیم و پزشکان شهر نمی‌‏توانند پدر را نجات دهند و او می‌میرد. ‏ جلال تصمیم می‌گیرد بنا به توصیه پدر جای خالی او را در خانواده پر کند. یکی از روزها، هنگامی که عمو اسحاق برای گرفتن «کبک» به کوهستان‏ می‌‏رود، جلال که نتوانسته رضایت او را جلب کند، پنهانی به دنبالش ‏روانه می‌‏شود. در بین راه عمو اسحاق متوجه حضور جلال شده و از سر دلسوزی او را هم با خود همراه می‌کند.

محمدرضا بایرامی در این داستان که منتخب کتاب سال سوئیس نیز شده است، به تلاش جلال برای سر پا نگه داشتن ستون‌های زندگی خانواده‌اش بعد از مرگ پدر می‌پردازد؛ تلاشی که شاید بتوان شکل نمادین آن را در هنگام سرسره بازی با بچه‌ها مشاهده کرد. ردپای این تمثیل‌ها، نماد‌ها و نشانه‌ها را در همه جای داستان بایرامی می‌توان سراغ گرفت؛ از جمله قار قار کلاغ در لحظه بازگشت پدر و عمو اسحاق از شهر که نشانه‌ای از عدم بهبودی پدر است و یا بی‌تابی و دو دو زدن چشم‌های قاشقا و شیهه کشیدنش که از مرگ او خبر می‌دهد.

بایرامی برخلاف اغلب نویسندگانی که به داستان‌های روستایی روی می‌آورند، تنها به برداشت سطحی و ارائه مطالب کلی از این شیوه زندگی نپرداخته است؛ بنابراین داستان‌های او به خاطر پرداخت دقیق جزئیات زندگی در طبیعت و به دور از تکنولوژی، می‌تواند دایره‌المعارفی کامل از روابط، مشاغل، و فرهنگ روستایی باشد.

در قصه‌های او زندگی همواره جریان دارد و از حرکات و رفتار‌های هیچ کدام از افراد روستا در پشت بام، خانه‌ها و کنار آسیاب و یا توصیف بو‌ها و شکل و شمایل خانه‌ها، به بهانه پرداختن به موضوع اصلی داستان، غافل نمی‌شود. بخش حمله گرگ به جلال و حکیم در کوهستان برفی، یکی از پرتعلیق‌ترین بخش‌های داستان است و دیالوگ‌هایی که در فاصله میان این ترس و تلاش برای غلبه بر آن میان آن‌ها شکل می‌گیرد، از هنرمندانه‌ترین و قوی‌ترین دیالوگ‌های داستان است، دیالوگ‌هایی که از سخت‌ترین فضا برای شخصیت پردازی بهره می‌گیرند.

در کتاب «کوه مرا صدا زد» همه توصیفات وظیفه مهمی در جلو بردن قصه برعهده دارند؛ مانند توصیف فضای خانه و رابطه جلال با مادر و خواهرش در جزئی‌ترین رفتار‌ها از جمله روشن نکردن چراغ اتاق، کاملا معرف اندوه آن‌ها و شرایط روحیشان است.

کتاب حاضر داستانی است درباره قبول مسئولیت، اما بایرامی با گذاشتن بار سنگین مرد بودن بر دوش قهرمان نوجوان خود، مانع از میل او به کودکی و سرسره بازی نمی‌شود؛ چرا که داستان او درهم آمیزی زیبایی از واقعیت و خیال است.

در بخشی از کتاب «کوه مرا صدا زد» می‌خوانیم:

«این بار شروع می‌کند به بی‌تابی کردن. نگرانی توی چشم‌هایش دو دو می‌زند. با خودم می‌گویم: «نکند یک وقت حیوان غریبه‌ای توی طویله آمده باشد؟» و چشم می‌دوانم به دور و برم. اما چیزی دیده نمی‌شود. برمی‌گردم طرفش و سعی می‌کنم آرامش کنم. دست می‌کشم به یال‌ها و گردنش؛ به لکه‌ی سفید وسط پیشانی‌اش. فکر می‌کنم با این کار دیگر آرام بگیرد. اما، بدتر، از زیر دستم می‌لغزد و عقب‌عقب می‌رود و شیهه می‌کشد و سر دست بلند می‌شود.

گوسفندهایی که نزدیک‌ترند خودشان را کنار می‌کشند. چندتایی هم از خوردن بازمی‌مانند و نگاهش می‌کنند. با خودم می‌گویم: «نخیر، انگار بدجوری زده به سرش.» و دورتادورش می‌چرخم تا ببینم یک وقت چیزی به بدنش نچسبیده باشد. هیچ چیزی دیده نمی‌شود. افسارش را می‌کشم تا بندش را سفت کنم، اما، در همین موقع، یکهو شیهه‌ی دیگری می‌کشد و چنان سر دست بلند می‌شود و می‌چرخد که بند پاره می‌شود. دیگر حسابی ماتم برده. اسب، وسط طویله، میدان گرفته و دور خود می‌چرخد و چنان بی‌تابی می‌کند و این طرف و آن طرف می‌رود که آدم خیال می‌کند همین حالاست که بخواهد یکی از دیوار‌ها را سوراخ کند و بزند بیرون.

همین طور چشمم به حرکاتش است که صدایی به گوش می‌رسد؛ جیغی از ته دل، که تمام بدنم را می‌لرزاند. یک آن، سر جا خشکم می‌زند و بعد در طویله را باز می‌کنم. می‌دوم طرف خانه. بابا مرده است.»

گفتنی است کتاب «کوه مرا صدا زد» نوشته محمدرضا بایرامی از سوی انتشارات سوره مهر راهی بازار کتاب شده است.

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: معرفی کتاب ادبیات داستانی کودک و نوجوان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۵۹۲۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مجموعه داستان دوباره همان زخم‌ها را به صورتم بزن در کرمانشاه منتشر شد

کتاب دوباره همان زخم‌ها را به صورتم بزن اثر سجاد حیدریان نویسنده کرمانشاهیصفحه آرایی آن را «هستی مرادی» و طراحی جلد آن را «فاطمه یزدانی‌فر» انجام داده، مشتمل بر ۶ داستان با نام‌های سمعک، تانک و قو، باغ مردگان، گزارش، قبرستان داستانک و دوباره همان زخم‌ها را به صورتم بزن، است.

در بین ۶ داستان کوتاه این کتاب با درونمایه و مضمون‌های مختلف از جمله اجتماعی، عاشقانه و روانشناختی، چند ویژگی مشترک وجود دارد؛ مانند ویژگی‌های شخصیتی کاراکترها. نام کتاب از داستان آخر مجموعه گرفته شده که قسمت‌هایی از تجربه واقعی زندگی خود نویسنده و قسمت‌هایی از آن ساخته ذهن نویسنده است.

کاراکتر‌های داستان‌ها با توجه به شرایطی که در آن قرار دارند و موقعیت‌هایی که پیش رویشان قرار می‌گیرد، شدیدا یاس و ناامیدی را در خود احساس می‌کنند و در تلاش هستند که شرایط و زندگی فعلی خود را حفظ کنند. این کتاب با هدف رساندن مفهوم قسمت‌های تراژدی و غمناک زندگی و زیستن و همچنین تاثیری که بر روی روح و روان و شخصیت انسان می‌گذارد با زبانی ساده از نگاه شخصی نویسنده و تجربه‌های او در طول زندگی نوشته شده است.

سجاد حیدریان متولد سال ۱۳۷۸، زاده کرمانشاه و دارای مدرک لیسانس رایانه است که اولین اثر خود را به چاپ رسانده است. چند سال سابقه حضور در تئاتر دارد. عضو انجمن سینمای جوانان، نویسندگی، کارگردانی، صدابرداری و تدوین‌گری سینما را هم در کارنامه دارد و در عین حال کارگردان ۲ فیلم مستند "لودولوژی" و فیلم کوتاه داستانی "برش پیتزا" است.

باشگاه خبرنگاران جوان کرمانشاه کرمانشاه

دیگر خبرها

  • نق‌نق‌‌نویسی داستان اجتماعی نیست
  • «قرآن مجید»کتاب خدا مهجور نماند
  • بازشدن «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» در بازار نشر
  • جواب دانش‌آموز به ساده‌ترین سؤال دینی همه را شوکه کرد+ عکس
  • قیصر امین‌پور نمی‌خواست برای شعرش به او کلیه بدهند
  • قیصر امین‌پور نمی خواست برای شعرش به او کلیه بدهند
  • رسالت کانون تقویت ادبیات داستانی است
  • مجموعه داستان دوباره همان زخم‌ها را به صورتم بزن در کرمانشاه منتشر شد
  • «خدای مهربانم سلام» برای بچه‌ها به کتابفروشی‌ها آمد
  • «خدای مهربانم سلام» برای بچه‌ها کتابفروشی‌ها آمد