Web Analytics Made Easy - Statcounter

زهرا اردکانی که پیش از این با کتاب تحسین شده «زن آقا» توانسته بود کلی مخاطب برای خود دست و پا کند، این بار با روایت متفاوت «حادثه منا» در «خیابان 204» غافلگیری‌هایی را برای مخاطبان کتاب رقم خواهد زد.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: «خیابان٢٠۴» به عنوان، جدیدترین اثر زهرا کاردانی با روایتی متفاوت از حادثه تلخ «منا» این روزها از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است، زهرا اردکانی که پیش  از این با کتاب تحسین شده  «زن آقا» توانسته بود کلی مخاطب برای  خود دست و پا کند، کتاب زن آقا با روایتی صادقانه و بی‌آلایش از سبک زندگی‌ خانواده‌های جامعه‌ روحانیت است که توانست به جلد هفتم هم برسد، «زن آقا» روایت زندگی زن و شوهری طلبه که هر سال در ماه‌های رمضان و محرم برای تبلیغات مذهبی به نقاط مختلف ایران سفر می‌کنند است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کتاب زن آقا شرح سفر 30 روزه‌ی این خانواده به یکی از روستاهای جنوب ایران در سال 1396 است. زهرا کاردانی با زبان و ادبیاتی صادقانه تمام وقایع را شرح می‌دهد و تصاویری که در پایان کتاب وجود دارد به باورپذیری داستان می‌افزاید.

نویسنده در این کتاب با دقت فراوان جزئیات زندگی، روابط و آداب و رسوم مردم این روستای جنوبی را توضیح می‌دهد اما تمرکز اصلی داستان، بیش از هر چیزی بر سبک زندگی واقعی خانواده‌های جامعه‌ی روحانیت است.

زهرا کاردانی در یکی از برنامه‌های رونمایی کتاب زن‌آقا چنین اظهار داشت: «هدف از اینکه کتاب را چاپ کردم رساندن روایت و صدای خانواده‌های طلبه است به خصوص همسر آیت‌الله‌ها که به گوش عموم جامعه برسانم.»

 اما زهرا اردکانی این بار با کتاب «خیابان 204» اتفاق های هیجان انگیزی را برای مخاطبان کتاب رقم خواهد زد.

در بخشی از کتاب «خیابان 204» می خوانیم : «یک نفرشان هم مدام توی بلندگو می‌گفت: «ارجاع» یعنی برگردید. از کجا باید برمی‌گشتیم؟ راهی برای برگشتن نبود. از انتهای خیابان هم مدام جمعیت به داخل تزریق می‌شد.

اوضاع داشت بغرنج‌تر می‌شد. صدای ناله‌ها و استغاثه‌ها بلند‌تر شده بود. خیلی‌ها از کشورهای دیگر این سفر را خانوادگی می‌آیند. با بچه‌های کوچکشان حتی. بعضی‌ها التماس می‌کردند به بچه‌شان کمک کنیم، پسری نشسته بود بالای سر پدرش و بادش می‌زد. به زبان عربی التماس می‌کرد به او کمک کنند.

اقبال جمعیت برای بالا رفتن از چادرها بیشتر شده بود. خیلی‌ها با هزار بدبختی تا نیمه خودشان را می‌کشیدند و همان دم که باید می‌رفتند روی سقف چادرهای سفید؛ کم می‌آوردند. خم می‌ماندند روی نرده‌های فلزی داغ و گاهی تیز. تعادلشان را از دست می‌دادند. می‌افتادند پایین روی جسد زواری که کمی قبل از آن‌ها برای این کار تلاش کرده بودند و ناکام مانده بودند. کافی بود یکی از آن‌ها که داشت از چادرهای پشت سرم بالا می‌رفت بیافتد روی من... »

 



منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: منا حادثه منا زن آقا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۶۰۹۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حادثه نهمین روز نوروز ۱۲۹۱؛ حرم رضوی به توپ بسته شد | روایت کشتار هولناک روس‌ها +تصویر

۹ فروردین روس‌ها توپ‌های مستقر در قلعه‌کوب شرنبل را به خارج شهر بردند و مستقر کردند. آنان توپ‌های مسلسل را بر پشت بام مدرسه ملا محمدباقر (باقریه)، دکان حاج محمدجعفر، کوچه شیخ محمدجعفر بجنوردی، پشت منزل قاسم‌بک تاجرباشی روس، پشت بام سرای بانک واقع در میان بازار بزرگ، باغ‌خونی و دروازه پایین خیابان نصب کردند و به دستور فرمانده نظامی روس در هر ثانیه صد گلوله توپ و تفنگ به مدت چند ساعت به سمت حرم مطهر امام هشتم(ع) شلیک شد. آنها دَرِ «بالا خیابان» را با دینامیت منفجر کردند و زوار به حرم پناه بردند.

امروز نهم فروردین صد و دوازدهمین سالروز به توپ بستن بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) توسط نظامیان روس در سال ۱۲۹۱ است.

بنابر روایت ایسنا، محمدعلی شاه بعد از ۲ سال و هفت ماه سلطنت نارضایتی‌های عمومی مردم ایران را به اوج رساند و موجب شکل‌گیری نهضت مشروطه و فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان بختیاری و گیلانی شد. او وقتی اوضاع را خراب دید برای نجات جان خود و نزدیکانش در تاریخ ۲۱ تیر ۱۲۸۸ به سفارت روسیه در تهران پناهنده شد. اما عطش سیری‌ناپذیرش به قدرت باعث شد ۲ سال و ۹ ماه بعد از خلع، به تحریک روس‌ها و بسترسازی دست‌نشاندگان داخلی، استان خراسان را به آشوب بکشد و با این کار بهانه دست روس‌ها دهد تا آنان نیز چند شبانه‌روز حرم، رواق‌ها و صحن‌های رضوی را با گلوله‌های توپ، بمباران کنند و جنایت مشهد را در نخستین سال‌های سلطنت پسرش احمد قاجار مرتکب شوند.

یکی از بهانه‌هایی که روس‌ها برای توپ‌باران حرم رضوی آوردند بی‌توجهی احمد شاه قاجار به اولتیماتوم ۴۸ ساعته دولت روسیه برای فسخ امتیاز تاسیس ژاندارمری خزانه به انگلیسی‌ها و اخراج مورگان شوستر آمریکایی از مقام رییس‌کلی خزانه‌داری ایران بود.

غائله به خاک و خون کشیدن زائران و مجاوران رضوی و شکستن حرمت حرم حضرت امام رضا(ع) به‌دست تزارهای روس شش سال بعد از تقسیم بی‌سر و صدای ایران بین امپراتوری روسیه و انگلیس در سال ۱۲۸۶ و در قالب قرارداد ۱۹۰۷ معروف به قرارداد سن‌پترزبورگ اتفاق افتاد.

ریشه‌ها

دو سال بعد از پناهنده شدن محمدعلی شاه، او و تفنگدارانش به تحریک روس‌ها سودای بازگشت به وطن کردند. محمدعلی حتی از مرزهای شمالی وارد استرآباد در گرگان شد و مدتی در این شهر سکونت کرد اما در نهایت توسط قشون ارتش پسرش احمد شاه پس زده شد.

دومین دوره مجلس شورای ملی بعد از ۱۳ ماه تعطیل بودن به دلیل استبداد صغیر محمدعلی شاه، بازگشایی شد و در ششمین ماه تشکیلش مصوبه‌ای تصویب کرد که براساس آن صدراعظم وقتِ احمد شاه موظف به مصادره اموال حامیان داخلی محمدعلی شاه مخلوع شد.

اجرای این مصوبه مجلس موجب ایجاد بلوا و آشوب در مشهد و افتادن بهانه به دست روس‌ها برای حمله به بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) شد.

تزارها به بهانه تامین امنیت و حفظ جان شهروندان روس در ایران حدود ۲۰۰۰ نفر از قشون خود را به ولایت خراسان و شهر مشهد آوردند و در ارگ مشهد مستقر کردند.

ژنرال ردکو فرمانده نظامی روس در مشهد در بزمی که در محل اقامت خود راه انداخت طرح کثیفی را به اجرا درآورد. او با تحریک سید محمد یزدی طالب‌الحق پسر عموی سید ضیاءالدین طباطبایی، دست به این اقدام ننگین زد.

سید ضیاء همان کسی است که هشت سال بعد به عامل پیاده کردن کودتای انگلیس در سوم اسفند ۱۲۹۹ تبدیل شد و به همراه رضا خان طومار سلسله قاجار را درهم پیچید.

ژنرال ردکو علاوه بر طالب‌الحق فردی به نام یوسف خان هراتی که از ایل ابدالی هرات و از مهاجران افغان به خراسان بود و فرد دیگری به نام محمدعلی قروش‌آبادی از اوباش و باج‌گیران مشهد را اجیر کرد و تیمی تشکیل داد تا نقشه شوم ایجاد بلوا و آشوب در شهر مشهد به بهانه تقاضای برگشت محمدعلی شاه مخلوع به قدرت و شناسایی و قلع و قمع مشروطه‌خواهان مشهدی را پیاده کند.

سید محمد یزدی طالب‌الحق در ظاهر فردی متشرع و حامی مشروطه مشروعه بود. یوسف‌خان هراتی نیز در شرارت و ماجراجویی در نظام قضایی آن روزگار مشهد فردی بزه‌کاری بود. او شش ماه در مدرسه میرزا جعفر تحصن کرد و بعدها به عامل روسیه در ایران تبدیل شد و در ازای دریافت مواجب خبرهای شهر را در اختیار نمایندگان سیاسی روسیه قرار می‌داد. محمدعلی قروش‌آبادی هم از اوباش و باج‌گیران معروف مشهد بود و وظیفه ایجاد بلوا و آشوب در شهر مشهد را بر عهده داشت.

یوسف‌خان با فروش اطلاعات و اخبار مشهد به تزارها به مدت ۱۶ سال از پشتیبانی مالی و سیاسی کنسولگری روسیه در مشهد بهره برد.

او در کتاب بحرالفوائد درباره وضعیت زندگیش در این دوره نوشت: «حمد می‌کنم بی‌نیاز چاره‌ساز را که با این همه سرگذشت پر خطر، در خراسان همه وقت به دارایی و نعمت زندگانی نمودم، چون آقا و مولایم، خسرو طوس و مدد معاشم، از دولت روس است. ملک از ملک عالم و عزت از عزیزترین اعم خواستم، نه تنم خوار شد و نه حالم زار.»

این مهاجر افغان با حمایت فرمانده نظامی روس در مشهد در محله سرشور در مسجدی نزدیک قبرستان میرهوا مجلسی تشکیل داد و مردم را به سوی محمدعلی شاه مخلوع دعوت کرد. سه روز بعد نایب علی‌اکبر نوغانی و طالب‌الحق، سراچهِ تکیه را برای اقدامات و دسیسه‌های خود انتخاب کردند و با مسقف کردن سقف تکیه مردم را به بهانه عزاداری دور خود جمع کردند و وقتی کارشان بالا گرفت به مسجد گوهرشاد رفتند و اندک اندک بر شمار مسجدی‌ها افزوده شد.

یوسف‌خان خود را سردار ملی و محمد قروش‌آبادی نیشابوری را سالار ملی خواند. آنان در مسجد گوهرشاد علیه دمکرات‌های مشروطه‌خواه و حکومت مرکزی و به هواداری از محمدعلی شاه مخلوع قیام کردند.

طالب‌الحق که پیشنهاد دهنده این آشوب بود در سخنرانی‌هایی که برای مردم در منبر نماز کرد، گفت: «هر کس ۱۷۰ مرتبه بگوید اللهم العن الدیموکرات، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

... مشروطه کفر است و مشروطه‌خواهان کافر. دمکراتها بابی هستند. ما ادارات نمی‌خواهیم. عدلیه یعنی چه؟ مالیه برای چه؟ نظمیه برای ملت چه فایده دارد؟»

او همچنین تعدادی از کودکان مشهدی را تحت سرپرستی یکی از هوادارانش به کوچه و بازار فرستاد و به آنان یاد داد شعار دهند: «ما دین نبی خواهیم مشروطه نمی‌خواهیم. مشروطه قانونی هرگز نمی‌خواهیم.»

دمکراتها هم در برابر طالب‌الحق ساکت نبودند. آنان علیه استبدادیان تبلیغات می‌کردند. حتی قصد ترور سرکردگان آنان را داشتند.

احمدخان نوشت: «در کمیته فرقه دمکرات در مشهد دو نفر برای کشتن سید حاضر شدند. علت این که از کشتن او منصرف شدند، این بود که در لباس اهل دین بود و ترور او مایه شورش می‌گشت.»

روزشمار

دوم دی ۱۲۹۰، ۱۳۰۰ قزاق روس و چهار عراده توپ بزرگ از دروازه بالا خیابان به مشهد وارد شدند و در کوچه تلگراف‌خانه قدیم به سوی ارگ دولتی حرکت کردند. علی نقی میرزا رکن‌الدوله که در سال ۱۲۹۰ بار دیگر والی خراسان شده بود از طرفداران محمدعلی میرزا بود. او ضمن حمایت از طالب‌الحق و یوسف‌خان هراتی، دستور داد قزاقخانه، سربازخانه باغ خونی، گل خطمی و سایر عمارات عالی را که در اطراف ارگ بود، برای روس‌ها خالی کنند.

طالب‌الحق ۱۰ دی ۱۲۹۰ برای فرو نشاندن هیجان مردم نسبت حضور قشون روس، در ایوان مقصوره منبر رفت و به مردم گفت: «قشون روس جهت حمایت محمدعلی شاه به مشهد آمده است.»

مشروطه‌خواهان چهار روز بعد در ۱۴ دی با همراهی طالب‌الحق که هم‌زمان با سالگرد شهادت شیخ فضل‌الله نوری بود، اعلان عزای عمومی کرد و سه روز مجلس بزرگداشت در دیوان مقصوره بر پا کردند.

شیخ علی‌اکبر ترک که تبعه روس بود روی منبر رفت و گفت: «محمدعلی شاه سلطان ایران است، چند روز دیگر به مشهد خواهد آمد و از این جا به تهران خواهد رفت. باید اهالی مشهد همت کنند، بگویند ما مشروطه نمی‌خواهیم. این مشروطه دین اسلام را از میان برد.»

طالب‌الحق به مردم وانمود کرد مشکل کشور در برکناری محمدعلی شاه است.

ادیب هروی نوشت: «روزی که در نزدیکی کشیک‌خانه دربان‌ها به منبر رفته بود، گفت: «اعلیحضرت شاهمان را می‌طلبیم و با او دست بیعت می‌دهیم اگر ما را به قدوم خود خوش‌وقت کرد خیلی خوب والا به پطرگراد به امپراطور روس تلگراف می‌کنیم که ما گله بی‌صاحب هستیم، امانت ما را به ما تسلیم کن، بس است درستکاری و امانت.»

شمار سپاه روس ۱۰ روز بعد در ۲۴ دی به ۲۰۰۰ نفر رسید. مدتی بعد کنسول روس جمعی از شخصیت‌های معروف مشهد را دعوت کرد و اظهار داشت: «علت ورود قشون روس، حفظ جان و مال مردم روس است و قصد دیگری ندارد.»

۱۳ بهمن طرفداران سلطنت محمدعلی شاه در مسجد میرهوای مشهد گرد آمدند و خواستار بازگشت او شدند. دو روز بعد طوماری به طرفداری از محمدعلی شاه از سوی مردم مشهد به رهبری یوسف‌خان جمع‌آوری شد. یک ماه بعد در ۱۵ اسفند ۱۲۹۰ به درخواست اشرار، امور نظمیه مشهد توسط اردوی روس به ماژور خااتف سپرده و حکومت نظامی اعلام شد.

آقازاده و شیخ محمدجواد تهرانیان در جریان این شورش مشهد را ترک کرده و به تهران رفتند. با تلاش طالب‌الحق تعدادی از علمای مشهد از جمله حاج میرزا جعفر، حاج سید علی سیستانی، میرزا فاضل، میرزا ابراهیم مجتهد رضوی و ملا عباسعلی فتوا به کفر مشروطه‌خواهان دادند. طالب‌الحق فتواها را به رکن‌الدوله حاکم خراسان داد و از دولتمردان فراهم کردن مقدمات برگشت شاه مخلوع را طلب کرد.

هیأت دولت در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۲۹۰ با ارسال تلگرافی به مشهد خطاب به رکن‌الدوله، نوشت: «باید عموم بدانند که معاودت محمدعلی میرزا و اتباع او به خاک ایران نشدنی و از امور حتمیه و مسائلی است که تغییر و تردید در آن متصور نیست... ت. مملکت ایران منحصر به خراسان نیست که اظهارات معدودی از اهالی آنجا در امور سیاسیه تغییر و تبدیل وارد نماید.»

طالب‌الحق در نامه دومش به رکن‌الدوله از او خواست: «تا خراسان نیز مثل اغلب ممالک ایران از شوائب آلایش ادارات جدید متمدنه عدلیه، نظمیه، نواقل، بلدیه، انجمن، عوارض فوق‌العاده و فروع آنها مبرا شود و کما فی السابق مسوول نظم شهر، بیگلربیگی و کدخدایان محلات باشند و آلات محرم و آزادی در اشاعه منکرات شرعیه و روزنامه موقوف گردد.»

دولت ۱۰ روز بعد در تاریخ ۲۸ بهمن به حاکم خراسان فرمان داد: «اگر از راه منطق حل مسائل ممکن نشد، در کمال سختی و بدون ملاحظه با شورشگران برخورد کند.»

آشوب و نابسمانی کم‌کم به جایی رسید که مردم ورودی کوچه‌ها را با درهای بزرگ بستند و هر محله برای خودش تفنگدار استخدام کرد. چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۲۹۰ شورشیان به کمیسیاریای – کلانتری - پایین خیابان حمله کردند و کارکناش را دستگیر و در صحن حبس کردند.

در ۱۸ اسفند در حمله دیگر شورشیان تحت مدیریت طالب‌الحق حدود ۳۰ نفر از مردم به قتل رسیدند. شورش و درگیری در آخرین روزهای اسفند ۱۲۹۰ شدت گرفت. کم‌تر شبی بود که منزل‌ها و مغازه‌ها به غارت نروند. از جمله دکان یکی از اتباع روس در بالا خیابان گرفتار دستبرد سارقان شد و کنسول روس هم برای برقراری امنیت توپ و مسلسل روی بام مغازه این تبعه نصب کرد.

یک‌شنبه چهارم فروردین ۱۲۹۱ شورشیان، نایب حبیب رییس کمیسر نوغان و عده‌ای از مردم را به قتل رساندند و کمیسر پایین خیابان و کمیسر سرشور و عیدگاه را تخریب کردند. رکن‌الدوله حاکم مشهد زیر فشار استانیسلاو دابیژا کنسول روسیه در مشهد که از او خواسته بود یا شهر را آرام کند و در اختیار بگیرد و یا استعفا دهد، استعفای خود را روی میز او گذاشت و رفت.

عصر همان روز، ردکو فرمانده قشون روس مأمور انتظامات شهر شد و خازانوف رئیس نظمیه جدید، از پلیس شهری خواست تا اسلحه‌های خود را در اختیار او قرار دهند. به این ترتیب همه نیروهای انتظامی را خلع سلاح کردند و دابیژا به شورشیان اخطار داد که پس از ۴۸ ساعت اگر پراکنده نشوند به قوه قهریه با آنان برخورد خواهد کرد.

در اوج تشنج، بزرگان شهر جلسه‌ای در ارگ تشکیل دادند. متولی‌باشی، نایب‌التولیه، قائم مقام، طالب‌الحق، شیخ اسماعیل قائینی، میرزا ابراهیم، میرزا جعفر، میرزا عبدالرحمان مدرس، رکن‌الدوله و دیگران در آن حضور داشتند. بحث طولانی شد و در نهایت نتیجه‌ای هم به دست نیامد.

پنجم فروردین عبدالحمید خان، مترجم کنسول روس به دستور وی به منزل میرزا ابراهیم رفت و پیام کنسول را منتقل کرد. او گفته بود: «اگر تا دو ساعت دیگر شورشیان دست از شورش برندارند و خلع سلاح نشوند، به ضرب گلوله توپ با آنان برخورد خواهد شد.» از این رو شیخ مرتضی بجنوردی، سید عباس شاهرودی و سید جعفر شهرستانی با شورشیان به گفت‌وگو نشستند اما نتیجه‌ای نگرفتند.

۹ فروردین روس‌ها توپ‌های مستقر در قلعه‌کوب شرنبل را به خارج شهر بردند و مستقر کردند. آنان توپ‌های مسلسل را بر پشت بام مدرسه ملا محمدباقر (باقریه)، دکان حاج محمدجعفر، کوچه شیخ محمدجعفر بجنوردی، پشت منزل قاسم‌بک تاجرباشی روس، پشت بام سرای بانک واقع در میان بازار بزرگ، باغ‌خونی و دروازه پایین خیابان نصب کردند و به دستور فرمانده نظامی روس در هر ثانیه صد گلوله توپ و تفنگ به مدت چند ساعت به سمت حرم مطهر امام هشتم(ع) شلیک شد. آنها دَرِ «بالا خیابان» را با دینامیت منفجر کردند و زوار به حرم پناه بردند.

این روز تلخ در تاریخ مشهد به نام عاشورای دوم ثبت شد. ادیب هروی نویسنده کتاب حدیقة الرضویه که خود شاهد این فاجعه دردناک بود، نوشت: «اگر فجایع چند ساله روسیه در ایران جداگانه جمع و تألیف شود، یک کتاب ضخیمی خواهد شد که برای اثبات مضرت رژیم نحس امپراطوری تا روز قیامت کافی می‌باشد و واقعه دهم ربیع‌الثانی ۱۳۳۰ – ۹ فروردین ۱۲۹۱ - نیز ناشی از همین رژیم است.»

روسها پس از این کشتار هولناک، میان رواق دارالسیاده دو صف بستند و دوش به دوش یکدیگر ایستادند و صحن کهنه را محل بازداشت‌شدگان قرار دادند. طلاب مدارس خیرات‌خان، میرزا جعفر، مستشار، بالاسر، پریزاد، دودر (شاهرخ) و پایین پا از بازداشت‌شدگان پر بودند. روسها آنان را نیمه شب از حجره‌های‌شان بیرون کشیده و به صحن کهنه آوردند. اگر کسی کوچک‌ترین حرکتی می‌کرد با سرنیزه و قنداق تفنگ او را می‌زدند. بازداشت‌شدگان تا صبح در کنار پیکرهای شهیدان و زیر باران به سر بردند.

مرتضی قلی‌خان، متولی‌باشی نقل کرد: «در زاویه صحن کهنه میان اسرا بودم که مرا گفتند: «ژنرالی تو را خواسته است. نزدیک دو ساعت و نیم از شب گذشته بود که به پایین خیابان رفتم، دیدم درِ قهوه‌خانه‌ای را شکسته بودند و برای ردکو چای ترتیب داده بودند.» ردکو به من گفت: «از حالا تو باید تحت فرمان پولکونیک باشی» و او مرا جلو انداخت و خود با عده‌ای از عقب سر روانه شد. بیوتات آستانه را یک یک تفتیش کردند و درهای بسته را شکستند.

فردای آن روز طالب‌الحق را دیدم که با فرزند خود میان اسراست. در این اثنا ژنرال آمد، طالب‌الحق خود را به او معرفی کرد و ردکو اظهار محبتی به او نمود و دستی به سر و روی پسرش کشید و مرخص‌شان کرد.»

در روزهای نهم تا دوازدهم فروردین حرم و همه صحن‌ها و مسجد گوهرشاد در اختیار قوای روس بود. در این مدت، کنسول روس و انگلیس و زنان‌شان برای دیدن حرم به آن جا آمد و شد داشتند.

ردکو فرمانده قشون روس ۱۱ فروردین اجازه داد شهدا در قبرستان قتلگاه دفن شدند. تعداد شهدا بین ۴۱۵ تا بیش از ۸۰۰ نفر گزارش شد. علت این تغییر شهادت تعدادی از زخمی‌ها بود. از روس‌ها هم ۳۴ نفر کشته شد.

او فردای جنایت با انتشار اعلامیه‌ای نوشت: «جمعی از اشرار، آستانه مقدسه را مأمن خود قرار داده به واسطه اغراض و منافع شخصی در مدت یک ماه باعث اضطراب و وحشت عموم اهالی شهر گردیده، مردمان سالم را می‌کشتند و غارت می‌کردند و به واسطه این قتل و غارت مانع از کسب کسبه که می‌بایستی معاش یومیه خود را تحصیل نمایند، شده بودند.

محصل حصول امنیت در شهر و رفاه اهالی، هر چه اولیای امور دولت بهیه روسیه از اشرار خواستار شدند که تمرد از احکام ننمایند، قبول نکردند و با وجود اتمام حجتی که کرده بودم، اشرار خلع اسلحه ننمودند و ابتدا از طرف آنها به قشون دولت بهیه روسیه شلیک کردند. به قوه جبریه شهر مشهد را منظم کرده از عموم، مطالب زیر را خواستارم:

تسلیم رؤسای اشرار و تعیین محل اقامت آنها، با نهایت فوریت هر چه اسلحه داشته باشند باید تسلیم قشون دولت بهیه روسیه نمایند، تمام بازار و تجارتخانه‌ها را باز کرده مطمئن باشند که در تحت حمایت قشون دولت بهیه روسیه به فراغت و آسودگی می‌توانند مشغول تجارت باشند.»

روس‌ها، طالب‌الحق را که به نوشته فقیه سبزواری، از تمام اقدامات روس‌ها اطلاع داشت به روسیه فراری دادند و او از روسیه به بصره رفت و از آن جا به کربلا. در کربلا، که تحت سلطه دولت عثمانی بود، به جرم جاسوسی بازداشت شد و به دستور محاکم نظامی در بغداد تیرباران شد.

یوسف‌خان هراتی هم با کمک روس‌ها به همراه محمد قروش‌آبادی و ۷۰ نفر از اشرار مشهد از راه نوغان فرار کرد اما در شهر فریمان به دستور نایب‌الایاله دستگیر و به مشهد برگردانده شد و در بین راه به ضرب گلوله از پا درآمد و سوم خرداد ۱۲۹۱ جنازه‌اش به مشهد آورده شد و در انظار عمومی به طناب دار آویزان شد.

منابع:

طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی از نظر جهانگردان، ص۷۳

اسناد اداره‌ اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه (استادوخ)، ص۲۱۷، ۱-۸-۲۴‌-۱۳۳۰‌ ق

انقلاب طوس: واکاوی جسارت ارتش تزار به حرم رضوی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، محمدحسن ادیب هروی و ستار شهوازی (بختیاری)

دیگر خبرها

  • حادثه نهمین روز نوروز ۱۲۹۱؛ حرم رضوی به توپ بسته شد | روایت کشتار هولناک روس‌ها +تصویر
  • روایت ناطق نوری از دیدار با رئیس جمهور اوکراین؛ ایران به دنبال خرید بمب اتم بود؟
  • سازندگان واکسن برکت از قهرمانان ملی هستند/ روایتی متفاوت از یک دستاورد علمی
  • سید‌الساجدین از زاویه روایت سید‌مهدی شجاعی + فیلم
  • شی ‌جین‌پینگ به روزنامه‌نگاران گفت: « داستان چین را خوب روایت کنید»
  • جزئیات مراسم بزرگداشت زهرا شجاعی اعلام شد
  • اعلام مراسم بزرگداشت زهرا شجاعی
  • وقوع حادثه تصادف در یکی از خیابان‌های آران و بیدگل + فیلم
  • «آفتاب غریب» منتشر شد
  • ناگفته‌های محسن رضایی از مهدی باکری