پدر و مادرم دوست دارند راه سردار سلیمانی را ادامه بدهم | روایت قهرمان رامهرمزی از فاجعه کلینیک سینا مهر
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۶۲۱۶۷
به گزارش همشهریآنلاین به نقل از ایسنا، سهشنبه هفته گذشته بود که کلینیک درمانی سینا مهر در منطقه تجریش تهران با انفجار چند سیلندر گاز بزرگ و کوچک، دچار آتشسوزی شد؛ این حادثه که هنگام ساعت کاری کلینیک رخ داد، منجر به مرگ ۱۹ نفر و مصدومیت ۹ تن از کارکنان و مراجعهکنندگان این کلینیک شد.
فیلم | لحظه انفجار در کلینیک سینا مهر از نمای بسیار نزدیکبر اساس این گزارش با وقوع این حادثه تعداد زیادی از افراد حاضر در کلینیک، در ساختمان حبس شده بودند و درخواست کمک میکردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در مورد شب حادثه با عنایت آزغ صحبت کردیم.
چه شد که برای کار، تهران را انتخاب کردید؟
تا سیکل درس خواندم. در روستا کار نبود. از سال ۸۵ به تهران آمدم و کارگری میکردم اما مدتی بیکار بودم و از شش ماه پیش دستفروشی میکنم.
شب حادثه کجا بودید و چه شد که تصمیم گرفتید به داخل ساختمان بروید؟
شب حادثه آتش گرفتن کلینیک سینا، ۵۰۰ متر آن طرفتر بساط کرده بودم که ناگهان صدای انفجار شنیدم و دود غلیظی دیدم. به سمت ساختمان دویدم. با شنیدن صدای فریادهای زنان و آن کودک، غیرتم اجازه نداد بایستم.
چطور وارد ساختمان شدید؟
به دلیل وجود شعلههای آتش نتوانستم از درب ورودی، وارد ساختمان بشوم و مجبور شدم شیشههای ساختمان را بشکنم و طبقه به طبقه بالا رفتم تا به طبق چهارم یعنی همان محل آتشسوزی رسیدم. شیشهها را شکستم تا دود از ساختمان خارج شود و کسانی که آنجا گرفتار بودند، خفه نشوند.
چطور آنهایی که در ساختمان بودند را نجات دادید؟
با کمک نگهبان، آب تهیه کردم و به طبقه چهارم رساندم و دستمالها را خیس کردم تا زنان و کودکانی که گرفتار بودند روی صورتشان بگذارند. آنها را به پشتبام ساختمان کناری بردیم و آتشنشانها آنها را نجات دادند. بعد هم با کمک همان نگهبان توانستیم یک مرد که بیهوش شده بود را به پشت بام ببریم.
چند نفر را نجات دادید؟
در مجموع یک دختربچه، یک زن باردار، هفت تا هشت زن دیگر و یک مرد را نجات دادم.
وقتی این افراد نجات پیدا کردند چه حسی داشتید؟
وقتی آنها نجات پیدا کردند خیلی خوشحال بودم اما از طرفی ناراحت بودم. ایکاش میتوانستم بقیه را هم نجات بدهم.
شنیدیم که بعد از برگشتن به خیابان، وسایل بساط را پیدا نکردید.
بعد از حادثه، دیگر اثری از وسایلم ندیدم. موبایل و وسایل بساطم هم سرقت شده بودند.
از طرف سازمان آتشنشانی تهران پیشنهاد استخدام داشتهاید؟
بعد از این حادثه، سازمان آتشنشانی شهرداری تهران به من پیشنهاد داد که استخدام شوم اما من آرزو دارم که راه سردار سلیمانی را ادامه دهم و هنوز قبول نکردهام. سه تا چهار روز دیگر تصمیمگیری میکنم. آرزوی دیرینه من دیدار مقام معظم رهبری است و دوست دارم راه سردار سلیمانی را در پیش بگیرم.
اوضاع مالیتان چطور است؟
وضعیت مالی من زیر صفر است.
خانوادهتان دوست دارند که شما در آتشنشانی کار کنید؟
مادرم، خواهر شهید است و پدرم در جنگ حضور داشت و دوست دارند راه سردار سلیمانی را ادامه بدهم.
به گزارش همشهریآنلاین به نقل از مهر، این جوان اهل شهرستان رامهرمز که چند نفر از هموطنان را در حادثه انفجار کلینیک سینای تهران نجات داده بود، عضو هلالاحمر خوزستان شد.
کد خبر 529075 برچسبها کلینیک سینا اطهر استان خوزستان حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کلینیک سینا اطهر استان خوزستان حوادث ایران راه سردار سلیمانی کلینیک سینا سینا مهر آتش سوزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۶۲۱۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت ترسناک مبارزه زن ۶۰ ساله و خرس در پیرانشهر +تصویر دلخراش
زن ۶۰ساله برای چیدن گیاهان دارویی راهی ارتفاعات شهرستان پیرانشهر رفته بود، هدف حمله خرس قرار گرفت اما به طرز معجزهآسایی از این جدال هولناک جان سالم به در برد.
این حادثه سهشنبه ۲۸ فروردین رخ داد. آن روز زنی ۶۰ساله به نام ازیزه به همراه شوهرش برای تفریح و چیدن گیاهان دارویی راهی ارتفاعات روستای «گرگول» پیرانشهر در آذربایجان غربی شده بودند که این حادثه رخ داد.
ناصر ابراهیمیآذر، پسر ازیزه درباره این اتفاق به همشهری میگوید: روز سهشنبه ۲۸ فروردین ماه بود که مادر و پدرم برای تفریح و گردش از شهرمان نقده راهی روستای گرگول پیرانشهر شدند.
آنها صبح زود از خانه خارج شدند و در ارتفاعات روستای گرگول شروع به گشت و گذار کردند و گیاهان دارویی چیدند. بعد از مدتی پدرم از مادرم جدا شد و حدود ۳۰۰ – ۴۰۰ متر از هم فاصله گرفتند و او به سوی ارتفاعات رفت. مادرم نیز همان اطراف همچنان به گشت و گذار و چیدن گیاهان دارویی مشغول شد تا اینکه آن حادثه رخ داد.
حمله ناگهانی خرسوی ادامه داد: حوالی ساعت ۱۲، وقتی مادرم سرگرم چیدن گیاهان کوهی و گشت زدن در ارتفاعات بود، ناگهان خرس به سوی به او حمله کرد. خرسی که به گفته مادرم هیکلش چندین برابر او بود. آنطور که از زبان مادرم شنیدم، خرس از پشت یک صخره بیرون آمد و ناغافل به سوی مادرم رفت و به او حمله کرد. با چنگالش چندین بار به صورت مادرم ضربه زد و جراحات عمیقی در صورت، گوش و چشمش ایجاد و مادرم را بیحال کرد.
بعد هم با دندانهایش از شانه مادرم گرفت و حدود ۲۰ تا ۳۰ متر او را روی زمین کشید و با خود برد. اما هنوز هم نمیدانیم که چه اتفاقی افتاد که خرس از تصمیمش برای بردن مادرم منصرف شد و او را همانجا رها کرد و رفت. هر چه بود، باعث شد مادرم به طرز معجزهآسایی نجات پیدا کند.
درخواست کمکزن ۶۰ساله در جریان حمله خرس به شدت دچار جراحت و خوریزی شده بود. او که خود را از چنگال خرس رها یافته دید، همه توانش را جمع کرد تا با گوشیاش ماجرا را به همسرش اطلاع دهد.
پسرش میگوید: مادرم گوشی موبایلش را از جیبش درآورد و شانسی که آورد، آن نقطه آنتن داشت و به سرعت ارتباط برقرار شد و ماجرا را برای پدرم تعریف کرد. اما آنقدر ماجرا غیر قابل باور بود که پدر فکر کرد یک شوخی است. به همین دلیل به آرامی به سوی مادرم برگشت اما وقتی مادر را زخمی و بی رمق دید، وحشتزده او را به ماشین منتقل کرد و به یکی از بیمارستانهای نقده برد.
به گفته پسر ازیزه در بیمارستان با دیدن صورت زخمی و خونی آزیزه، پزشکان سریعا او را به اتاق عمل بردند و بینی شکستهاش را عمل کردند، صورتش را بخیه زدند و جراحاتش را پانسمان کردند.
پسر ازیزه ادامه میدهد: بعد از عمل جراحی بر روی مادرم منتظر هستیم تا ببینیم که چشمش چقدر آسیب دیده است. به غیر از چشم، صورت و بدن مادرم نیز به شدت زخمی شده و او همچنان در بیمارستان است تا به طور کامل بهبود یابد.