جنایت با تیغ سوءظن!
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۷۷۳۲۲
مرد 45 ساله ای که سه سال قبل همسرش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده بود، سپیدهدم روز گذشته در حالی به دار مجازات آویخته شد که مدعی بود سوءظن و بی اعتمادی زندگی اش را به نابودی کشاند.
به گزارش خراسان، ماجرای این جنایت هولناک هفدهم شهریور سال 96 زمانی لو رفت که پسر 14 ساله ای هر چه با تلفن مادرش تماس میگرفت کسی پاسخ گوی تلفن نبود! پسر نوجوان که به دلیل اختلافات شدید پدر و مادرش به منزل دایی اش رفته بود تا از این هیاهوی خانوادگی دور بماند، دچار نگرانی اضطراب آمیزی شد و خیالات متفرق، افکارش را به هم ریخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با حضور معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در صحنه جنایت، تحقیقات قضایی و علمی در این باره آغاز شد. جسد زن 34 ساله که سمیه نام داشت به صورت نیمه نشسته در کنار پشتی منزل افتاده بود و آثار جسم سخت روی سر و بریدگی زیر گلوی وی، حکایت از آن داشت که مقتول با ضربات چاقو و میله آهنی به قتل رسیده است. پاره شدن بخشی از لباس ها و خراشیدگیهای روی ساعد و دستان مقتول همچنین بیانگر آن بود که بین قاتل و مقتول درگیری رخ داده است و آثار و علایم دفاعی روی پیکر مقتول خودنمایی میکرد از سوی دیگر نیز تکههای شکسته یک بشقاب و آثاری از خون روی میز تلویزیون و دیوار منزل این موضوع را تایید میکرد.
گزارش خراسان حاکی است، در حالی که سرنخهای تحقیقات جنایی به سوی اختلافات خانوادگی کشیده میشد، کشف لباسهای خون آلود مردانه در اتاق خواب کوچک و تایید پسر نوجوان که پیراهن و شلوار مردانه متعلق به پدرش است، بر این فرضیه قضایی مهر تایید زد و بدین ترتیب با صدور دستوری از سوی قاضی حسینی، «جواد-الف» (مرد 42 ساله) تحت تعقیب کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت اما صبح روز بعد، متهم فراری که شب را در اطراف کلانتری سپری کرده بود، خود را تسلیم قانون کرد. گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، این گونه بود که ادامه رسیدگی به این پرونده جنایی را قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) به عهده گرفت و بازجوییهای تخصصی از متهم 42 ساله در شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب آغاز شد. مرد همسرکش که تحت الحفظ نیروهای انتظامی به شعبه ویژه پروندههای جنایی هدایت شده بود، در حالی که با سوالات تخصصی قاضی میرزایی هیچ راه گریزی را تصور نمی کرد لب به اعتراف گشود و قتل همسرش را به گردن گرفت. او سپس در بازسازی صحنه جنایت هم با بیان جزئیات دیگری از ماجرای قتل همسرش با انگیزه سوءظن گفت: «سمیه» دختر دایی من بود ولی از همان روزهای آغازین دوران نامزدی با هم اختلاف داشتیم چرا که رفتارهای همسرم موجب بی اعتمادی من شده بود! وقتی فرزندم به دنیا آمد من در شهرداری استخدام شدم و زباله جمع آوری میکردم. در همین زمان هم بود که معتاد شدم و به مصرف شدید مواد مخدر روی آوردم ولی هیچ وقت درباره مواد مخدر با هم درگیری نداشتیم چرا که بسیاری از اطرافیان همسرم نیز آلوده به مواد مخدر بودند و او نمی توانست از این طریق مرا تحقیر کند!
ولی سوء ظن و بی اعتمادی از هنگامی بین ما فاصله عمیق انداخت که با یکدیگر در یک کارگاه تولید شیشه مشغول کار شدیم و او بر خلاف میل من رفتار میکرد گاهی ساعتهای زیادی را در خارج از خانه به سر میبرد و اعتراضهای مرا نیز تحویل نمی گرفت وقتی میپرسیدم کجا بودی؟ جواب سر بالا میداد، میگفت: با دوستانم بودم! همین موضوع همواره به مشاجره ودرگیری بین ما میانجامید و در نهایت «سمیه» با قهر منزل را ترک میکرد تا به خانه پدرش برود!
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: یک بار وقتی به جرم مواد مخدر دستگیر و زندانی شدم دیگر رشته زندگی هم از دستم در رفت! این اختلافات بعد از آزادی من طوری شدت گرفت که دیگر همسرم توجهی به من نداشت چند ماه قبل از این حادثه (قتل) او مهریه اش را اجرا گذاشت و از من شکایت کرد! با آن که خیلی عصبانی بودم باز هم خانه کوچکم را به نام او ثبت کردم ولی هیچ گاه مشاجرات و درگیری ما که به خاطر سوء ظن شکل گرفته بود، پایان نیافت تا این که ساعت 1:30 جمعه (هفدهم شهریور) به خانه آمد من که دیگر به شدت خشمگین شده بودم از او درباره دیرآمدنش به منزل پرسیدم اما باز هم با همان پاسخ تکراری روبه رو شدم «با دوستانم بودم!» وقتی این جمله را از زبانش شنیدم دیگر خون جلوی چشمانم را گرفت. همه درگیریهای قبل مانند سکانسهای فیلم از مقابل چشمانم عبور کرد. آن قدر عصبانی بودم که نمی فهمیدم چه میکنم! میله آهنی لوله آب را برداشتم و ضرباتی به سرش کوبیدم! سپس چاقوی میوه خوری را در گلویش فرو کردم طوری که تیغه آن از آن طرف بیرون زد! و خون به اطراف پاشید!
در همان حال پیکر مجروح همسرم را رها کردم و با تعویض لباسهای خون آلودم از منزل گریختم! تا صبح در اطراف کلانتری خواجه ربیع پرسه میزدم ، تا این که خودم را از تردید رها کردم و تسلیم قانون شدم! الان هم بسیار پشیمانم چرا که دوفرزندم یتیم شدند و ...
به گزارش اختصاصی خراسان، پس از تکمیل تحقیقات از زوایای علمی کارشناسی و قضایی و همچنین جمع آوری اسناد و مدارک محکمه پسند از سوی قاضی کاظم میرزایی، کیفرخواست این پرونده جنایی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و بدین ترتیب متهم همسرکش در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستاد.
قضات با تجربه این شعبه که سابقه سال ها رسیدگی به پروندههای خاص و مهم را در کارنامه قضایی خود دارند، پس از برگزاری چندین جلسه محاکمه با حضور اولیای دم و وکلای مدافع، در نهایت رای به قصاص نفس «جواد – الف» دادند چرا که استدلالهای قاطع قضایی در محتویات این پرونده جنایی موج میزد و متهم هیچ راه گریزی برای فرار از مجازات نداشت. این گزارش حاکی است،
با تایید رای صادرشده در دیوان عالی کشور، مقدمات اجرای حکم قصاص نفس مرد 45 ساله با دستور قاضی محمدرضا دشتبان (معاون اجرای احکام دادستان مرکز خراسان رضوی) فراهم شد و بدین ترتیب مرد همسرکش که با تیغ سوء ظن دست به جنایتی هولناک در مشهد زده بود، پای چوبه دار رفت و با نظارت قضات اجرای احکام، در زندان مرکزی مشهد به دار مجازات آویخته شد تا درس عبرتی باشد برای آنان که با سوء ظنهای بیهوده، آبروی دیگران را به بازی میگیرند و در حالت خشم دست به رفتارهای جنایت آمیزی میزنند که فرجام آن بالای چوبه دار رقم میخورد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: سند همکاری 25 ساله ایران و چین غلامرضا تاجگردون سوال از رئیس جمهور جنایت تیغ سوظن سند همکاری 25 ساله ایران و چین غلامرضا تاجگردون سوال از رئیس جمهور پرونده جنایی خراسان رضوی مواد مخدر سوء ظن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۷۷۳۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دعوای ۲ مشتری نانوایی با کندن گوش
ساعت ۸:۳۰ صبح شنبه یکم اردیبهشت، مأموران کلانتری ۱۱۲ ابوسعید در تماس با بازپرس محمدمهدی براعه از کندهشدن گوش پسر جوانی در صف نانوایی خبر دادند.
با گزارش این خبر، بازپرس جنایی دستور تحقیقات را صادر کرد و بررسیهای اولیه نشان میداد دو مرد در صف نانوایی باهمدیگر دعوایشان شده و یکی از آنها گوش دیگری را با دندان کنده است.
به دستور بازپرس جنایی، متهم بازداشت و مرد جوان نیز برای درمان و پیوند گوش به بیمارستان منتقل شد. صبح روز گذشته، مرد جوان مصدوم، به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت.
او که از ناحیه گوش چپ آسیب دیده بود به خبرنگار ایران گفت: نیم ساعتی بود که حوالی میدان حسن آباد در صف نانوایی بربری ایستاده بودم. نوبت من که رسید شاطر ۵ نان روی میزش گذاشت و متهم هم بدون توجه به اینکه نوبت من است چهار تا از آنها را برداشت و یک نان خمیر را به جا گذاشت.
او ادامه داد: نمیدانستم اعتراضم بر سر نان به کندهشدن گوشم ختم میشود وگرنه هرگز شکایت نمیکردم. به متهم که مرد میانسالی بود، گفتم چرا تمام نانهای برشته و خوب را برای خودت برداشتی و نان خمیر را برای من گذاشتهای؟ او هم در جواب گفت یک نان که بیشتر نمیخواهی؛ همین را بردار. من در حوالی میدان حسن آباد ابزارفروشی دارم و نیمساعتی بود که در صف منتظر مانده بودم، از حرفهای او ناراحت شدم و با هم جر و بحثمان شد.
شاکی ۲۴ ساله گفت: دعوا بالا گرفت و دست به یقه شدیم، اما یک دفعه متهم با دندانش گوش چپم را کند و شروع به فرار کرد.
مردم او را گرفتند و تحویل پلیس دادند، من هم به کلانتری رفتم، اما چون تکه گوشم مقابل نانوایی افتاده بود و برای پیوند آن را نیاز داشتم دوباره به آنجا برگشتم. دو ساعتی از درگیری گذشته بود که تکه گوش را پیدا کردم و برداشتم و داخل دستمالی گذاشتم و به بیمارستان رفتم. دکتر میگفت، چون زمان زیادی از قطع عضو گذشته ممکن است پیوند نگیرد.
متهم ۵۳ ساله که او نیز توسط مأموران کلانتری به دادسرا منتقل شده بود از کار خود ابراز پشیمانی کرد. با تلاش بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت، شاکی رضایت قطعی و نهایی خود را منوط به درمان قطعی و پیوند گوشش دانست.
گفتگو با متهم
چه شد که دست به چنین کاری زدی؟
نمیدانم. مدتی است که فشار زندگیام خیلی زیاد شده و تحملم کم شده است. روز حادثه یک ربعی بود که داخل صف ایستاده بودم و منتطر نان بودم که ناگهان با شاکی بحثم شد.
چرا فرار کردی؟
ترسیده بودم. وگرنه همان موقع با اورژانس تماس گرفتم.
دعوایتان چقدر طول کشید؟
۵ دقیقه بیشتر نبود. من متهم هستم و گناهکارم، اما از کسانی که در صف نانوایی بودند و شاهد درگیری شکایت دارم. اگر آنها وارد درگیری شده بودند و با چند کلمه حرف ما را از هم جدا میکردند، کار به اینجا نمیکشید. هیچ کدام از ما چاقو یا وسیله خطرناکی به همراه نداشتیم.
چرا نان را به او ندادی؟
این کار را کردم. اما او گفت که نان دست خورده است و دیگر به درد او نمیخورد.
شغلت چیست؟
۱۰ سالی معلم بودم، اما به علت یکسری مشکلاتی که داشتم استعفا دادم و الان کار آزاد میکنم.
پشیمانی؟
خیلی. دخترم چند سالی از شاکی کوچکتر است. اگر این اتفاق برای بچه خودم میافتاد، من چه کار باید میکردم؟!.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی