فیلسوف مسلمان در سلوک خود از هر روش تفکری میتواند استفاده کند
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۸۹۰۶۰
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «درآمدی به تاریخ فلسفه اسلامی»، تألیف نصرالله حکمت، استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه شهید بهشتی به همت انتشارات الهام به چاپ دوم رسید.
در ادامه بخشهایی از این کتاب را با هم میخوانیم:
شرط امکان مابعدالطبیعه
اگر بخواهم در همین آغاز، سخن از پایان بگویم و حاصل مطالعات و تأمّلاتم را دربارهٔ «شرط امکان مابعدالطبیعه» از نظر حکمای مسلمان، در یک جمله بیاورم، آن جملهٔ حاویِ شرط، «ایمان پیشافلسفی به خدای خالق است».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چنان که در بخش پیش گفتیم مواجههٔ فیلسوف مسلمان، نه با سوفسطائی که با پیامبر و وحی است. این مواجهه، مسئلهٔ اصلی و مرکزی او را که ام المسائل است-یعنی نسبت میان عقل و وحی- شکل داده و او را پس از آن که به عرصهٔ نقّادی عقل کشانده، به معیّن کردنِ تکلیف خود در برابر خدای خالق جهان و انسان، واداشته است. در این میانه، فیلسوفان دیگر-هر چند اندک- بودهاند که پس از مواجهه با پیامبر و وحی، نه به نقد عقل، که به نقد وحی پرداختهاند؛ مانند زکریای رازی .(۱)
از نظر فیلسوف مسلمان، صورتبندی دقیق پرسش پیشافلسفی، و یافتن پاسخ آن، شرط امکان مابعدالطبیعه، و شرط ورود فیلسوفانهٔ فیلسوف به ساحت مابعدالطبیعه است. مراد از صورتبندی دقیق آن پرسش این است که هر فیلسوفی، علی کل حال مسئلهای پیشافلسفی دارد که شرط و شریطهٔ تفلسف او است؛ و در صورت نبود آن مسئله، تفلسف، معنا و ضرورت خود را از دست دهد.
از نظر فیلسوف مسلمان، فیلسوف یونان، صورتبندی دقیقی از پرسش پیشافلسفی خود ندارد. زیرا این پرسش، پرسش از حقیقت بینام و نشان و سرگردان است، و در نتیجه فیلسوفِ این پرسش، طالب و مشتاق مجهول بینشان است، و فلسفهٔ مولود این پرسش، فلسفهای عقیم و بیحاصل است. همهٔ تطورات و تحولات فلسفهٔ غرب را میتوان از مبدأ این پرسش عقیم، تفسیر کرد. بسط فلسفهٔ غرب ماجرای دور و دراز و پر از افت و خیز انسانی است که با همهٔ ذرّات وجودش طالب حقیقت است، و عطشان و لهلهزنان به این سو و آن سو میرود که آن را بجوید امّا چون هیچ نشانهای از آن در دست ندارد، وامانده و سرگشته، در نهایت، همه چیز را به خودش احاله میدهد.
قصهٔ ابنسینا و چهل بار خواندن مابعدالطبیعهٔ ارسطو، دقیقاً همین سرگردانی و گمشدگی را به نمایش میگذارد. این قصه را که در بخش پیش گفتهایم، دوباره و چند باره باید خواند. این قصه، قصهٔ دردمندی ابنسینا است و خواندن دردمندانهٔ آن، شرط امکان مابعدالطبیعه را از نظر فارابی و ابنسینا، عیان میکند.
ابنسینا پس از چهل بار خواندن متافیزیک ارسطو، چنین میگوید: «ما کنتُ اَفْهم مافیه و التَبَس علیَّ غرضُ واضِعِه» یعنی آن چه را در آن بود نفهمیدم و ندانستم که مقصود و غرض نگارندهٔ آن چیست. مطابق برداشت نگارنده، جملهٔ دوم، جملهٔ اوّل را تفسیر میکند. این که وی میگوید: «آن چه را در آن بود نفهمیدم» مرادش این نیست که مطالب مطرح شده در آن را نفهمیده است، بلکه چون غرض و مقصود نگارنده، نامعلوم و به هم ریخته است، همهٔ مطالب آن، بیرون از حوزهٔ فهم و دریافت، قرار دارد. لذا ابنسینا به این نتیجه رسید که این علم، علمی بیفایده و سترون است. به نظر نگارنده سرّ این بیفایدگی را در فقدان شرط امکان این علم، به روایت ارسطو باید جست.
دست تقدیر چنین خواسته بود که رسالهٔ «اغراض» فارابی به دست ابنسینا برسد. این رسالهٔ پنج صفحهای، ابنسینا را که از خیر دانش مابعدالطبیعه، گذشته و عطایش را به لقایش بخشیده بود و ارسطو را با این علم، به خود وانهاده بود، به علم مابعدالطبیعه بازگرداندْ و به او راه و رسم تأسیس مابعدالطبیعهای ممکن را آموخت.
(۱) دربارهٔ زکریای رازی، مطالعات و تحقیقات وسیع ندارم، نقد او را دربارهٔ پیامبر و وحی، اجمالاً میدانم.
درآمدی به تاریخ فلسفه اسلامی، صص (۲۹۲-۲۹۴)
روششناسی فلسفهٔ اسلامی
مقدمه
وقتی مشغول اندیشیدن به کمّ و کیف مباحث این قسمت، و چگونگی نگارش آنها بودم و عناوین مطالب را یادداشت میکردم، به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهیم حقّ مطلب را در این باب ادا کنیم، باید کتابی مفصّل و حجیم بنویسیم؛ و حتّی به خاطرم خطور کرد که اگر به کمتر از آن، راضی شویم، در واقع به طرحی ناقص و گنگ رضایت دادهایم. امّا چه کنیم که اگر به همین مختصر قناعت نکنیم، ممکن است فرصت از کف برود و این ناخواندهها و ناگفتهها و نانوشتهها همچنان مکتوم بماند و غربت و مظلومیّت فلسفهٔ اسلامی ادامه و استمرار یابد و ما همواره فیلسوفان مسلمان را حاشیهنشین فلسفهٔ یونان و ریزهخوار خوان یونانیان بدانیم. حال میکوشم که در عین رعایت اختصار، حقّ مطلب نیز تا اندازهای ادا شود. به همین منظور نخست چند نکتهٔ مقدّماتی میآورم و پس از آن به نمونههایی از مباحث حکمای مسلمان میپردازیم:
نکتهٔ نخست:
کل جریان فلسفهٔ اسلامی و در پی آن، عرفان نظری به عنوان «عقلانیّت خیالی»، در یک «سلوک کلان» -به همان معنایی که پیش از این دربارهٔ «سلوک» گفتیم- به سوی «معرفةالله» در حرکت است. در این جا «خدا» نه خدای فقهی است؛ نه خدای کلامی و تئولوژیک؛ و نه هیچ خدای دیگری که به هر نحو در انحصار فهمی خاصّ درآمده و «خدای در حبس» باشد. خدا در این جا، خدای خالق و حقیقتآفرین و رهاییبخش است؛ خدای متعیّن نامتعیّن؛ خدای زیبا و جمیل و معبود و نه خدای صرفاً موجود و معقول.
تفاوت این دو خدا، تفاوت میان غایت مابعدالطبیعه، و یک مسئلهٔ مابعدالطبیعی است. تفصیل بحث در بخش سوم کتاب خواهد آمد؛ این جا فقط اشاره میکنیم به این که بحث از وجود خدا و اقامهٔ برهان بر وجود خدا، یک مسئلهٔ فلسفی است در عِداد سایر مسائل فلسفی؛ و موضوع این مسئلهٔ فلسفی نمیتواند غایت فلسفه باشد؛ همانگونه که موضوع سایر مسائل فلسفی نمیتواند. بنابراین «وجود خدا» و «خدای موجود» نه همهٔ خدا که گام نخستین در راه «معرفةالله» است. بحث در اثبات «وجود خدا» بحثی ابتدایی و متنزّل است که فیلسوف مسلمان، آن را در برابر کسی که منکر «وجود خدا» است مطرح میکند و تنها ثمرهاش این است که روزنهای به ذهن مسدود آن منکر بگشاید تا نسیمی از جهان نامتناهی درون آن بوزد. به همین جهت است که ابنسینا در آغاز نمط چهارم اشارات، بحث از وجود را ذیل عنوان «تنبیه»، و با این مبحث بدیهی و ضروری- که منکر خدا به آن التفات نکرده- آغاز میکند که «موجود» با «محسوس» مساوی نیست؛ بلکه اعمّ از «محسوس» است. (۱)
بدینگونه است که بحث از «وجود خدا»، حکایت از آن دارد که فیلسوف، گرفتار «وجود» است و البته فیلسوف مؤمن، متفطّن است و میداند که نباید و نمیتواند در بند «وجود» بماند؛ بلکه باید قدم در راه بینهایتِ «معرفةالله» نهد و پس از این نخستین گام که عقل فلسفی برمیدارد باید با عقل قدسی و فرافلسفی و «نیوشاخرد»، خدا را از زبان خود او و با کلمات پیامآورش، بشنود و بشناسد؛ و خدا هیچگاه دربارهٔ «وجود» خودش سخن نگفته است.
نکتهٔ دوم:
فیلسوف و متفکّر مسلمان، درون سلوک خود، از هر روش تفکّری میتواند استفاده کند. در واقع، روش تفکّر، وقتی در جریان سلوک به کار میرود و درون «راه درست» قرار میگیرد، به آب زلال و پاکیزهٔ «غایت» شستشو میگردد و تطهیر میشود. آنک این روش را «روش مقیّد» گویند؛ مقیّدِ به غایت، و متعهّد به آن؛ یعنی به آن «غایتِ متعیّن نامتعیّن»؛ در برابر «روش مطلق» که در اندرون خود «بیخداییِ عالَم» و «به خودوانهادگیِ انسان» را مفروض دارد و چون از هر گونه خطا و اشتباهی، هراسان است میکوشد تا از راه «روش» و با وضع قواعد و قوانین، راه رسیدن به «عصمت نظری» و «عصمت عملی» را هموار کند. دیدگاه برخی از حکمای مسلمان را دربارهٔ «منطق ارسطویی به مثابه ٔروش مطلق» پس از این خواهیم آورد.
(۱) تفصیل بحث، پس از این خواهد آمد.
درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی، صص (۲۴۴-۲۴۶)
نکته سوم:
درون آن «سلوک» و با بهرهگیری از هر گونه «روش مقیّد»، فیلسوف و متفکّر مسلمان و مؤمن در صدد آن است که به فهم حقایق جهان، و درک انسان تقرّب جوید و همهٔ همّ خود را در این مسیر، مصروف آن میکند که با «نقد عقل »(۱) و با عبور از عقلانیّت محض فلسفی، و عقل مستقلّ بشری، زمینه را برای رسیدن به «حکمت نبوی» هموار سازد. بیتردید وی متفطّن و متذکّر است که یکی از ثمرات مبارک این سلوک عقلی، آن است که اجازه نمیدهد که «خدا» در محبس هیچ فهم خاصّی و در انحصار هیچ گروهی قرار گیرد. او این کلمات را از خدا شنیده که: «إن تَنضُروا اللّه یَنصُرُکُم و یُثَّبتْ أقدامَکم »(۲): اگر خدا را یاری کنید، او شما را یاری میکند و قدمهایتان را استوار میگرداند.
الحال پس از بیان این نکات مقدّماتی سراغ فیلسوفان و متفکّران میرویم تا ببینیم این سلوک و روش مقیّد را چگونه بیان کردهاند:
الف. کندی و سلوک عقلی
کندی نخستین فیلسوف مسلمان است و -البته همهٔ فلاسفهٔ اسلام ناشناخته ماندهاند و دربارهٔ آنان به ذکر مشهورات و مکرّرات اکتفا میشود امّا در آن میانه، کندی- یکی از ناشناختهترینها است. نام کندی به نحوی با اثولوجیا عجین است امّا حقّ او در این باب، ادا نشده است. چنان که پیش از این -و در فصل اول از همین بخش- گفته شد، به اعتقاد نگارنده اثولوجیا را کندی بازآفرینی کرده و از یک متن خنثی به متنی اسلامی و ایمانی مبدّل ساخته است. علی کلّ حال، در این که مقدّمهٔ اثولوجیا کار کندی است، ظاهراً تردیدی وجود ندارد. وی در آنجا با صراحت و اصرار، نکاتی را میگوید تا روش خود را در تفکّر فلسفی عیان کند و نشان دهد که برای نیفتادن در وادی سرگردانی، اینجا عرصهای است که باید در ابتدای راه، «غایت» ما معلوم باشد. عباراتی که او در اوایل این مقدّمه آورده، حول بحث دربارهٔ «غایت» و اهمیّت آن است و حاصل سخنش این است که اگر پیش از برداشتن نخستین گام در این وادی، غایت ما معلوم و معیّن نباشد، نه تنها هیچ معرفتی حاصل نخواهد شد و کار جُست و جو و طلبمان سر از بطلان درمیآورد، بلکه پهنهٔ کردارمان نیز بی سروسامان میشود. اکنون به عنوان نمونه، یکی دو سه عبارت را میآوریم: الف. جدیرُ بکلّ ساعٍ لِمعرفَةِ الغایة الّتی هو عامِدُها…تَدْمیثُ الأسالیبِ القاصدَةِ إلی عَیْنِ الیقینِ المُزیلِ للشّکِّ عَنِ النُّفوس (۳) و أن یَلزِمَ طاعةً تصرِفهُ عمّا یَمنَعُهُ....
عبارت فوق را نمیگویم نمیتوان ترجمه کرد؛ میگویم نباید ترجمه کرد. نه این که نباید ترجمه کرد؛ بلکه باید پیش از ترجمه با کلماتی که در این متن آمده، اندکی اُنس گرفت تا بر اثر اُنس، معنایی که مراد مؤلف است از پوستهٔ وحشت و غربت خود درآید و به ما نزدیک شود. کندی همهٔ درد و دغدغهٔ خود را با تمام حجمش یکجا فراهم آورده، و تمام هنرش را در عبارتپردازی فراخوانده، و این متن را آفریده است. پس نمیتوان آن را سرسری گرفت. این متن از زمرهٔ متونی است که یا مُهر خموشی به لب میزند و در سکوت محض به سر میکند و یا لب میگشاید و یک جهان حرف و سخن دارد. برای کسی که نمیخواهد آن را بفهمد و یا میخواهد ذهن خود را به جای این متن بخواند، هیچ سخنی ندارد. امّا برای کسی که دل میدهد و همخانه و همدرد صاحبش میشود، سفرهٔ دل میگشاید و از سر شب تا به صبح قول و غزل میسراید.
همهٔ کلماتی که در این متن آمده «کلیدواژه» اند. نمیخواهم فقط سخن از «براعت استهلال» بگویم؛ بلکه چیزی فراتر از زیبایی انگشتهای اشارتی که ماه نو را نشان میدهند؛ درد طلب. حال اگر زیبایی و درد طلب را کنار هم بنشانی، حاصلش میشود نخستین بند از مقدّمهٔ اثولوجیا؛ کلمات زیر را مرور کنید: سعی، معرفت، غایت، طلب، غایت، هموار کردن راه، راه، راه خانهٔ عینالیقین، شکزدایی از نفس، طاعت، برداشتن موانع.
به راستی کندی همهٔ کلماتی که در لغتدان ذهنش داشته، زیر و رو کرده و این کلمات را برگزیده و در کنار هم چیده است؛ و حاصل سخن این است: هر که را در طلب معرفت غایت است… دو کار بایسته است؛ یکی مهیّا کردن اسلوبهایی که راه خانهٔ عینالیقین هموار نماید و از جانها شک بزداید… دیگری این که بیوقفه به حال «طاعت» باشد که «طاعت»، موانع را از سر راه برمیدارد.
(۱) تفصیل بحث، در بخش سوم خواهد آمد.
(۲) سورهٔ مبارکهٔ محمد، آیهٔ ۷.
(۳) افلوطین عندالعرب اثولوجیا، ص ۳.
درآمدی به تاریخ فلسفه اسلامی، صص (۲۴۷-۲۴۹)
کد خبر 4970795منبع: مهر
کلیدواژه: نصرالله حکمت فلسفه اسلامی امام رضا ع معرفی کتاب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دهه کرامت سازمان تبلیغات اسلامی معرفی نشریات تفسیر قرآن حقوق بشر فلسفه ا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۸۹۰۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عملکرد دستگاه قضا درعدالت و مبارزه با فساد در وضعیت حجاب موثر است
به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه شورای فرهنگ عمومی استان قزوین که با حضور حجتالاسلاموالمسلمین عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد، اظهار کرد: قزوین از شهرهای کهن است و مستنداتی وجود دارد که ریشههای عمیق فرهنگی، ایمانی و معنوی این مردم را بیان میکند، برای مثال ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامه خود که بیش از هزار سال از آن میگذرد در ترسیم قزوین میگوید قزوین مثل نگینی است که باغستان اطراف آن را پوشش داده است.
وی ادامه داد: ناصر خسرو در این سفرنامه میگوید باغهای قزوین حفاظ، پرچین و دیوار ندارند، البته ناصر خسرو این را در مورد باغها گفته است اما در حقیقت مردم این شهر را خطاب کرده که نیاز نداشتند بهخاطر تعرض دیگران به مال و میوه آنها برای باغهای خود حفاظ بگذارند، یعنی این مسئله را به زیبایی بیان میکند که مردم این شهر با فرهنگ آشنایی عملیاتی و میدانی دارند.
امام جمعه قزوین عنوان کرد: رهبر حکیم انقلاب نیز در سفر به قزوین بسیاری از مسائل فرهنگی قزوین را بیان کردند، بنده یک نمونه از آن فرمایشات را عرض خواهم کرد، ایشان فرمودند فقط اگر بخواهیم نام علمای برجسته و شاخص این شهر را بیان کنیم ۲ الی ۳ ساعت زمان لازم است، البته ایشان از هر قرنی برخی نمونهها را در صحبتهایشان فرمودند، این پیشینه قزوین است و البته اکنون هم این شهر بزرگان تأثیرگذاری دارد، ما هم زیر سایه این بزرگان و شهدا زندگی میکنیم.
طرح اعتلا با جدیت دنبال شود
نماینده ولیفقیه در استان قزوین با تأکید بر اینکه طرح اعتلا با جدیت دنبال شود، بیان کرد: یک نکته مهم، بحث طرح اعتلا است، طرح اعتلا همسایه دیوار به دیوار شورای فرهنگ عمومی در سطح کلان کشور است، یعنی قرار است بیش از نهصد امام جمعه بهصورت جدیتر، تمام عرصههای فرهنگی و معنوی را رصد کنند، شرایط را ببینند، فرصتها را بشناسند، موانع را از سر راه بردارند و رسالت خود را به انجام برسانند.
وی خاطرنشان کرد: طرح اعتلا در ۱۴ حوزه کار شده است، در استان قزوین هم این موضوع خیلی جدی بوده و در کلان کشور هم پیشنهادات استان ما تأثیرگذار بوده است.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان قزوین تأکید کرد: رهبر حکیم انقلاب حرف انبیا و ائمه (ع) را به ما یاد میدهند، ایشان این مسئله را فرمودهاند و همچنین رسول گرامی اسلام (ص) نیز فرموده «عَلَیکُم بِالقُرآن، فَاتَّخِذوه اِماما وَ قائِدا»، قرآن باید در فرهنگ، زندگی و همه دغدغههای ما نقش امام را داشته باشد.
امام جمعه قزوین تصریح کرد: برای روشن شدن فرق بین امام و قائد میتوان یک مثال زد، شهید ابومهدی المهندس درباره حاج قاسم سلیمانی فرمودند حاج قاسم قائد است، یعنی منظورشان این بود که رهبر حکیم انقلاب امامت میکنند و حاج قاسم نیز در میدان این امامت را محقق میسازند.
وی یادآور شد: قرآن هم امام و هم قائد است، مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی حدیث هُدنه را از رسول اکرم (ص) آوردهاند که حضرت در ادامه این حدیث فرموده هر کس قرآن را امام و پیشوای خود قرار دهد قرآن او را تا بهشت هدایت میکند و اگر کسی قرآن را پشتسرش بیندازد قرآن او را به سوی جهنم میراند.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین اظهار کرد: اگر ما هر چه فعالیت کنیم اما فقط با الفاظ و عبارات بازی کنیم و فعالیتهای ما رنگ و بوی قرآنی نداشته باشد، این فعالیتها نتیجهای نخواهند داشت، برای اینکه از برکت خالی هستند.
آیتالله عابدینی عنوان کرد: خوشبختانه استان قزوین در فضای قرآنی در سطح کشور درخشیده و شرایط بسیار خوبی دارد، چنان که در حوزه عفاف و حجاب نیز جزو سه استان برتر کشور هستیم.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان قزوین بیان کرد: بنابراین عزیزانی که در حوزه فرهنگ فعالیت میکنند نمیتوانند طرح اعتلا را نادیده بگیرند، خیلی روی این طرح کار شده و جلسات فراوانی برگزار شده و بهصورت مویرگی و نقطهزنی در حوزههای مختلف بر روی این طرح مطالعات انجام شده است.
امام جمعه قزوین خاطرنشان کرد: رهبر حکیم انقلاب اسلامی بر قرارگاه بودن نمازهای جمعه تأکید دارند، این کلام ایشان در سطح کلان کشور، در ادبیات مسئولان ما و در عملکرد وزارتخانههای مربوطه آنطور که باید دیده نشده است، این مسئله باید خیلی جدی گرفته شود.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین تأکید کرد: ما در محلات مساجد جدیتری داریم و میگوئیم مساجد جزئیتر باید با مساجد محلات هماهنگ باشند، هر مسجدی چشمه جوشش مؤمنین و مسائل ارزشی است، این چشمهها باید به مساجد جامع محلات بیایند و از محلات در اقیانوس نماز جمعه و نماز عید فطر جاری شوند، این نقشهای است که در همه کشور باید دنبال شده و جدی گرفته شود.
وی تصریح کرد: اگر ما سفره فرهنگمان را از سفره نماز جمعه، قرآن، مساجد، محرم، عاشورا، ماه رمضان، لیلهالقدر و شبهای احیا جدا کنیم، سفره تهی، فقیرانه و بیمحتوایی خواهیم داشت و چنین سفرهای اصلاً معنا ندارد.
آیتالله عابدینی یادآور شد: برای مثال گلایهای که بنده به مسئولین آموزشوپرورش داشتم این بود که چرا کتابی تحت عنوان دین و زندگی در مدارس وجود دارد؟ عنوان این کتاب باید دینِ زندگی باشد، اگر حائلی میان دین و زندگی قرار گرفت، این دیگر آن مطلوب موردنظر نمیشود، ما نباید بگوییم کمیتهای تحت عنوان دین و مذهب داریم، چون هیچکدام از حوزههای فعالیتی ما جدا از دین و مذهب نیستند و همه آن حوزهها و کمیتهها باید در خدمت دین و مذهب باشند، اصلاً در ایران اسلامی جدا کردن دین و مذهب از حوزههای دیگر با مهندسی موردنظر همخوانی ندارد.
امام جمعه قزوین اظهار کرد: در رابطه با شبکه امامت و فرصتهایی از مساجد، تمام همت این است که پیشنمازهای ما تبدیل به امامان، مدیران و فعالان تأثیرگذار و جدی در منویات رهبر حکیم انقلاب باشند که از مساجد انتظار میرود.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان قزوین عنوان کرد: اینکه میگوئیم قرآن باید محور و «فَاتَّخِذوه اِماما وَ قائِدا» باشد، باید بدانیم خدای متعال تمام دنیا را مدرسه معرفی میکند، اولین آیاتی که بر پیامبر (ص) نازل شد سوره عقل بود که ادبیات آن دانشگاهی و مدرسهای است، حال ببینیم کتاب و جزوه این مدرسه چیست؟ خدای متعال در آیه ۷۷ سوره واقعه میفرماید «اِنَّه لَقُرآن کَریم»، خدای متعال در این آیه با یک تیر دو نشان زده است، یعنی هم کتاب را معرفی کرده و هم موضوع درس را بیان کرده است.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: خدای متعال در رابطه با انسانها «وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم» و در رابطه با خودش «رَبِّ اَکرَم» را عنوان کرده است، بنابراین کتابی که برای ما انسانها در نظر گرفته شده باید کتاب کریم باشد، برای اینکه انسانها به کرامت رسیده و «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم» محقق شود.
آیتالله عابدینی خاطرنشان کرد: همه اینها موضوعات اصلی تأثیرگذار هستند، ما باید این موارد را به عنوان اصول ببینیم که اثر آن را در همه رگههای تصمیمات، موضعگیریها و حمایتهایمان شاهد باشیم.
وی تأکید کرد: خدای متعال در آیه ۱۲۹ سوره بقره میفرماید «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ»، یعنی (پروردگارا در میان آنان فرستادهای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند)، این درخواست حضرت ابراهیم (ع) از خدا بود وقتی که کعبه را ساخت.
امام جمعه قزوین تصریح کرد: خدای متعال سه بار این درخواست را در آیه ۱۶۴ سوره آلعمران، آیه ۲ سوره جمعه و آیه ۱۵۱ سوره بقره پاسخ داد، خدای متعال در هر سه جا با لفظ «یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُم» پاسخ حضرت را داد.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین یادآور شد: منظور این است که ما در همه کارهای فرهنگی باید ببینیم چرا ما اقدام فرهنگی میکنیم اما روی مردم تأثیر نمیگذارد؟ خدا وقتی به ما میفرماید قرآن بخوانید، میگوید «لا یَمَسّه اِلّا المُطَهَّرون»، یعنی ابتدا ما را به سمت طهارت و سپس به سوی قرآن سوق میدهد، یعنی لقمه حرام، آلودگی روحی و حتی آلوده بودن جسمی بدون طهارت مانع فهم قرآن است.
وی اظهار کرد: خدای متعال برای نماز خواندن فرموده که باید وضو بگیرید و سپس نماز بخوانید، یعنی با طهارت نماز و قرآن بخوانید، باید گفت که همه مسائل معنوی و فرهنگی با طهارت درست میشوند، برای مثال ما از خودمان اقتدار نشان دادیم و صهیونیستها را تحقیر کردیم، در پی آن به سرعت دیدیم رفتار مردم هم تغییر کرد.
آیتالله عابدینی عنوان کرد: اگر ما بیاییم به «یُزَکِّیهِمْ» عمل کنیم، یعنی مردم ما ببینند عدالت برای مسئولان ما خیلی مهم است و برایمان اهمیت دارد که مردم شاهد صحنه زشت تبعیض نباشند، اینها باعث میشود فعالیتهای فرهنگی ما تأثیرگذار باشند.
امام جمعه قزوین بیان کرد: خدای متعال در آیه ۲۵ سوره حدید میفرماید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیز»، یعنی (به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن برای مردم خطری سخت و سودهایی است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان او و پیامبرانش را یاری میکند آری خدا نیرومند شکستناپذیر است).
عملکرد دستگاه قضا در عدالت و مبارزه با فساد در وضعیت امروز حجاب مؤثر بود
وی خاطرنشان کرد: خدای متعال در این آیه نمیگوید مردم را به قسط وادار کنید، بلکه میفرماید شما زمینه را فراهم کنید، مردم خودشان برمیخیزند، اصولاً کار فرهنگی را نمیشود با فرمان دادن و بهصورت دستوری به جایی رساند، باید انگیزههای درونی در مردم ایجاد شود.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین تأکید کرد: در انقلاب اسلامی ما شاهد بودیم امام خمینی (ره) به مردم وعدههای ایمانی دادند و در مردم ایجاد انگیزه کردند، سپس مردم خودشان قیام کردند، اکنون نیز هر چه میبینیم مردم سرپا هستند و ایستادگی میکنند مربرط به نگاههایی است که رهبر حکیم انقلاب دائماً مردم را راهنمایی و حمایت میکنند، بنابراین ما نیز باید کار را از همین جا شروع کنیم.
آیتالله عابدینی تصریح کرد: در بحث عفاف و حجاب باید بدانیم حجاب یکی از شاخههای عفاف است، یعنی یک نمونه از بروز و ظهورهای بیرونی عفاف، حجاب است، البته حجاب فقط به معنای پوشش نیست، در گویش هم باید عفت کلام داشته باشیم، همچنین لازم است عفت بطن داشته باشیم، همچنین در قرآن از سؤالکنندگانی سخن به میان آمده که عفیف هستند و نیازشان را اظهار نمیکنند، بنابراین عفت حوزههای مختلفی دارد که یکی از آنها پوشش یعنی حجاب است.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان قزوین یادآور شد: عفت یکی از شاخههای کرامت انسانی است، کرامت انسانی یکی از آثار و برکات تقواست، خدای متعال در آیه ۱۳ سوره حجرات میفرماید «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»، یعنی (در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست).
امام جمعه قزوین اظهار کرد: تقوا نیز اثر عبادت است، یعنی عبادات ما را به تقوا میرسانند، عقیده منجر به عبادت میشود، اگر ما همه این پسزمینهها را نادیده گرفتیم و در خیابانها شروع به جنگیدن با بدحجابها کردیم، معلوم میشود اصلاً مهندسی دینی نمیدانیم، رهبر حکیم انقلاب فرمودند دشمن این مسئله بدحجابی را در کشور ما مدیریت میکند.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین عنوان کرد: دشمن میخواهد دو قطبی بدحجاب و باحجاب در کشور ما درست کند، ما وظیفه داریم طبق مبانی دینی کار کنیم، اگر تمام بخشهای دستگاه قضا در بحث عدالت و مبارزه با مفاسد بیشتر اقدام کرده بودند، حال حجاب ما از حال فعلی بهتر میشد و باید در این موضوع مهم همه ابعاد را در کنار هم ببینیم.
کد خبر 6085630