Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-04-19@09:51:43 GMT

اثر انگشت قطع‌ شده پای قولنامه خانه

تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۰۲۲۶۰

اثر انگشت قطع‌ شده پای قولنامه خانه

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خراسان، جوان ۳۴ساله‌ای که به اتهام قتل صاحبخانه‌اش در مشهد با صدور دستور ویژه‌ای از سوی قاضی جعفری (بازپرس شعبه ۴۰۷ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) و با تلاش گسترده کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است، پس از آنکه به سوالات تخصصی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) پاسخ داد، در تشریح سرگذشت خود گفت: وارد ۲۰سالگی شده بودم که با دختری نوجوان ازدواج کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

دو سال نامزد بودیم اما در همین مدت آرام‌آرام اختلافات من و همسرم شروع شد. بیکاری و بی‌پولی من به این اختلافات دامن می‌زد. با وجود این، بعد از گذشت 2 سال از برگزاری مراسم عقدکنان، بالاخره زندگی مشترکمان را در میان هیاهوی همین اختلافات آغاز کردیم. این در حالی بود که من به خاطر بیکاری آرام‌آرام به مصرف مواد مخدر روی آوردم و استعمال تفریحی آن را با دوستانم به صورت پنهانی آغاز کردم. 

هنوز مدت کوتاهی از ازدواجمان نگذشته بود که همسرم باردار شد ولی جنین 7 ماهه‌اش را سقط کرد. همین موضوع آتش اختلافاتمان را شعله‌ور ساخت به گونه‌ای که شعله‌های سوزناک آن با نیش و کنایه‌ها و رفتارهای تحقیرآمیز اطرافیانم هر لحظه بیشتر زبانه می‌کشید. 

در همین روزها همسرم تقاضای طلاق داد و من هم با سوءاستفاده از این شرایط و به بهانه آرام شدن اعصاب و روانم، بیشتر به سوی مواد مخدر گرایش پیدا کردم. پدرم نیز که راه و چاره و چگونگی دخالت در اختلافات خانوادگی را نمی‌دانست، برای گرفتن طلاق وساطت کرد تا این‌گونه به من کمک کند. بعد از ماجرای طلاق، همسرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و من هم در مرداب مواد افیونی غرق شدم. 

از سوی دیگر، پدرم برای آنکه مرا از این شرایط روحی و روانی نجات بدهد، یک فروشگاه آجیل برایم راه‌اندازی کرد تا سرگرم کار و زندگی شوم. در میان مشتریانم دختری بود که هر بار به اتفاق مادرش برای خرید آجیل به فروشگاه می‌آمد. در این میان، عاشق «پریسا» شدم و به او دل باختم. اما وقتی از پدرم خواستم به خواستگاری آن دختر برود، به‌شدت با این خواسته‌ام مخالفت کرد چراکه معتقد بود اختلاف فرهنگی و اعتقادی شدیدی بین ما وجود دارد و این ازدواج در نهایت فرجامی نخواهد داشت. اما وقتی با اصرار و پافشاری‌های من روبه‌رو شد، تصمیم گرفت مرا در تنگنای مالی قرار بدهد، به همین دلیل کلید آجیل‌فروشی را از من گرفت و من باز هم بیکار شدم. 

دیگر شب‌ها نیز به خانه نمی‌رفتم و اوقاتم را نزد دوستانم در پاتوق‌های استعمال مواد مخدر سپری می‌کردم. پدرم که اوضاع را این‌گونه دید و متوجه شد زندگی‌ام را به نابودی می‌کشانم، رضایت داد فقط به خواستگاری بیاید و دیگر کاری به کارم نداشته باشد.

خلاصه، من و پریسا ازدواج کردیم اما اختلافات فرهنگی و اعتقادی بین خانواده‌ها شدت گرفت تا جایی که من مجبور شدم با اجاره یک زیرزمین در منطقه حاشیه شهر به طور مستقل زندگی کنم. این در حالی بود که هیچ‌کدام از اطرافیان من و همسرم به خاطر لجبازی با یکدیگر کمکی به ما نمی‌کردند. 

در این شرایط مصرف مواد مخدر من نیز افزایش یافته بود و هر بار تصمیم به ترک اعتیاد می‌گرفتم، نمی‌توانستم هزینه‌های آن را پرداخت کنم. 3 بار در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم اما فقط چند روز دوام می‌آوردم. با آن که چندین ماه اجاره‌خانه‌ام عقب افتاده بود، من فقط سرگرم تامین هزینه‌های اعتیادم بودم و بیشتر اوقات را نیز در کنار برادرزنم به مصرف مواد می‌پرداختم. با خودم فکر می‌کردم کسی از وضعیت اعتیادم خبر ندارد، در حالی که خودم را گول می‌زدم و همه اطرافیانم از زندگی آشفته من اطلاع داشتند.

خلاصه، کار به جایی رسید که روزی با صاحبخانه به خاطر نپرداختن اجاره منزل دچار اختلاف شدیم و او قصد داشت مرا از خانه‌اش بیرون کند. اگرچه با وساطت یکی از بستگان دور صاحبخانه‌ام قرار شد در همان‌جا اقامت کنم، اما وسوسه تصاحب منزل صاحبخانه رهایم نمی‌کرد چراکه احساس می کردم او کس و کاری ندارد و کسی پیگیر ماجرای گم شدن او نمی‌شود. به همین دلیل مهر سال ۹۷ او را با یک نقشه حساب‌شده کشتم و انگشت سبابه‌اش را قطع کردم. سپس اثر انگشت او را پای قولنامه جعلی زدم.

کد خبر 530127 برچسب‌ها حوادث ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: حوادث ایران مواد مخدر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۰۲۲۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کافه‌نشینی، از ازل تا ابد

  کم کم با منوی قهوه‌ها و شیک‌ها و کیک‌ها آشنا شده‌ایم و دیگر نمی‌خواهیم «بامدیریت جدید» را از منو سفارش بدهیم. خلاصه که کافه شده بخش ناگسستنی روزها و شب‌های‌ ما و محلِ خاطره‌های تلخ و شیرین،پس یحتمل برایمان جالب باشد که این کافه که امروز این مختصات را دارد از کجا پدید آمده و چه سیری را گذرانده تا امروزه به این کافه‌هایِ ادایی و غیر ادایی در سطح کشور و جهان تبدیل شده.امروز و اینجا قرار است قطار تاریخ را به عقب ببریم و کمی در کافه‌های قدیمی سیر کنیم.

اروپا و کافه‌های شورشی
وقتی ملت اروپا کم‌کم از خوابِ عمیق قرون وسطا بیدار شد و تلاش کرد با تولید علم‌، کمرِ کلیسا و آموزه‌های خرافی را بشکند، شروع کرد به مبارزه با نظام‌های سلطنتی و کلیسایِ آن زمان‌؛ و این مبارزه از قشر تحصیل کرده و روشن فکر آغاز شد، این آدم‌ها برای گپ و گفت و به اشتراک گذاشتن عقاید خود از مکان‌هایی استفاده می‌کردند و کنار هم جمع می‌شدند که رفته رفته به این محل‌ها کافه گفته شد. به خصوص در جریان انقلاب کبیر فرانسه که جرقه انقلاب‌های لیبرالیستی و آزادی‌گرایانه اروپا بود، این اتفاق پررنگ‌تر شد و بیشتر به رسمیت شناخته شد. کافی‌شاپ‌ها که در ابتدای امر بیشتر برای افراد متمول و برگزاری جشن و پایکوبی بود تبدیل به یک مکان ناب برای دورهمی‌هایِ سیاسی و جلسات اجتماعی شد.

کافه و پسا کرونا
پاندمی عجیب و غریب کرونا و آن سال‌های تاریک‌، سبک زندگی‌مان را خیلی تغییر داد و همه چیز را به طرز غریبی آنلاین یا برخط کرد. کار کردن‌مان، درس خواندن‌مان، دیدارهای‌مان و تفریحات‌مان همه به کلی مجازی شدند و ما ماندیم و یک صفحه پر نور که از داخلش باید کل زندگی‌مان را کنترل می‌کردیم، ما آن واکسن‌های با برکت را زدیم و این ویروس منحوس رخت بربست اما همچنان یادگاری‌هایش برای ما باقی ماند. مثلا به صورت آنلاین کلاس برگزار کردن و دورکاری جزئی از زندگی خیلی از ما شد. حالا این روزها در دوران پسا کرونا به وفور و کرات شاهد کافه‌هایی هستیم که اختصاصا برای همین کار تعبیه شده‌اند و آدم‌های زیادی که محل کار و کلاس و محل برگزاری مراسمات و قرار‌های کاری و دوستانه‌شان همه و همه در این مکان صورت می‌گیرد. به نظر شما تا چند سال آینده کافه‌ها چه تغییراتی می‌کنند؟

آغاز کافه‌نشینی در ایران
از آنجا که همیشه مرکز همه چیز برای پایتخت‌نشینان است، حدود ۲۰۰ سال پیش اکثر شعرا و ادیبان در نصف جهان و پایتخت حکومتِ صفویان جمع می‌شدند و به نحوی اصفهان مهدِ هنر و فرهنگ و ادب ایران زمین بود، رفته رفته قهوه‌خانه‌ها پدید آمد و محلی شد برای گرد هم نشستن شعرا و شعر خواندن و قهوه نوشیدن.و همین امر باعث به وجود آمدن سبک‌هایِ جدید در نظم فارسی شد. شاید برایتان جالب باشد که قهوه‌خانه‌ها در آن زمان چه شمایلی داشتند اما باید بدانید این که جدیدا مد شده حیاط‌ خانه‌های قدیمی را کافه می‌کنند امر جدیدی نیست و آن زمان قهوه‌خانه در فضای سرباز با حوض و باغچه بود و برنامه‌هایی مثل نقالی و شاهنامه‌خوانی و قصه‌گویی و گاه روحوضی در آنجا اجرا می‌شد. توجه کنید که قهوه‌خانه فضایی کاملا مردانه بود.

نقطه عطف کافه‌نشینی در تاریخ ایران
با اشغال ایران توسط غربی‌ها بعد از دوره قاجاریه‌، ظاهر قهوه‌خانه‌های ما هم تغییر کرد، انگلیسی‌ها چای را وارد فرهنگ ما کردند و ایرانی‌های قهوه خور را چای خور شدند. در این سال‌ها کم‌کم کافه‌ها پاتوق قشر فرهنگی و نویسندگان و شعرای ایرانی شد و کسانی مثل صادق هدایت، بزرگ علوی، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد و … دورهم در کافه‌ها جمع می‌شدند و درباره مسائل روز دنیا و بحث‌های سیاسی و اجتماعی گفت‌و‌گو می‌کردند، کافه‌ها بیشتر در مرکز شهر بود مثلا اگر سریال شهرزاد را دیده باشید یحتمل کافه نادری را خوب به خاطر دارید که فرهاد آن گردنبند مرغ آمین را بر گردن شهرزاد انداخت. آن کافه یکی از مهم‌ترین کافه‌های آن دوران بود اما کافه و کافه‌نشینی هنوز آنقدر همه گیر نشده بود و خوانش اذهان عمومی از کافه‌نشینان افراد فرهیخته و روشنفکر و از ما بهتران بود.

کافه‌ها در حال و هوای انقلاب
نمی‌دانم چرا اما انگار قهوه به اندیشه‌های انقلابی و جنجالی دامن می‌زند و پر و بال‌شان می‌دهد، کافه‌ها همیشه نقش مهمی در جریان‌های تاریخ معاصرمان داشتند از همان انقلاب فرانسه و اروپا بگیر تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران، همان‌طور که گفته شد بعد از ورود غربی‌ها کافه‌ها بیشتر پاتوق افراد فرهیخته و روشنفکر بود و تازه شمایل غربی پیدا کرده بود مثلا زنان پا به پای مردان در محافل می‌آمدند و خیلی اوقات در کافه‌ها رقص و رقاصه و آوازه‌خوان وجود داشت، از این نظر افراد انقلابی آن زمان که پایبند به دین و شریعت بودند تصور مثبتی از کافه‌ها در ذهن‌شان نقش نبسته بود و در جریان انقلاب اسلامی و دهه‌های بعد از آن اکثرا فرم‌های مشخصی از افراد به کافه‌ها رفت و آمد داشتند و در اذهان مردم هنوز کلیشه این‌که فقط این افراد به کافه‌ها می‌روند وجود داشت.

کافه، پدیده‌ای همه‌گیر
در سال‌های اخیر به خصوص از دهه نود به بعد استقبال و رفت و آمد مردم به کافه‌ها به طرز عجیبی گسترش پیدا کرد، عوامل متعددی در این اتفاق سهیم بودند؛ مثل کوچک‌تر و تنگ‌تر شدن خانه، ارتباط کمتر با خانواده و فامیل و ارتباط بیشتر با دوستان و در کل سبک زندگی غربی ما را وادار کرد که بیشتر به کافه‌ها رجوع کنیم و برای تازه کردن دیدار دوستان‌مان و حتی مراسم‌ و تولد‌ها هم از این فضا استفاده کنیم، از آن طرف سرمایه‌داران فارغ از تخصص و ذوق فرهنگی و هنری و صرفا به دلیل سودآوری به ساخت و تاسیس کافه‌ها روی آوردند و امروزه تقریبا در هر سبکی و در هر منطقه و شهری به تعداد موهای سرمان می‌توانیم کافه پیدا کنیم.

دیگر خبرها

  • «زندگی به شرط خنده»، در راه شبکه آی‌فیلم
  • کافه‌نشینی، از ازل تا ابد
  • دستگیری ۲ قاتل اجاره‌ای در تهران و زنی که با موتور مواد می‌فروخت
  • حق حضانت فرزند، اهرم فشار والدین
  • از بوی بد دهان تا چای سرد
  • باخت زندگی تاوان یک اعتماد
  • تولدی دیگر در شورآباد
  • دستگیری قاتلان اجاره‌ای
  • دکتر مرندی: خانواده‌ام هیچ وقت به زندگی در خارج فکر نمی‌کنند
  • راهکارهای علمی و درست برای کاهش وزن