چرا فصل دوم «همسران» ساخته نشد؟
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۳۲۲۰۹
بیرنگ به همراه رفیق شفیقش، زندهیاد مسعود رسام زوج موفقی در سریالسازی بودند و آثارشان حال و هوای متفاوتی داشت؛ حال و هوایی که همچنان با گذشت بیست و چند سال میتوان با تماشای دوباره مجموعه همسران درک کرد. این سریال در عین داشتن فضای نسبتا فانتزی و سرگرمکنندهاش و از دل قصههای یک زوج میانسال و یک زوج جوان، آموزشهایی برای فهم هرچه بهتر زندگی مشترک ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بهدنبال «همسران در آفریقا»
اینکه سریال همسران بعد از سه دهه همچنان سرپاست و میتواند مخاطب داشتهباشد از کجا نشأت گرفته است؟
مهمترین دلیل، مرتبط با متن و فیلمنامه خوب و درجه یک همسران است که تاریخ مصرف ندارد و در طول این ۲۷ سال هربار که پخش میشود (در حدود 10 بار) همچنان محبوب و مورد توجه مردم قرار میگیرد و میتواند مخاطب دهه نودی را مثل مخاطب دهه هفتادی پای سریال نگه دارد.
البته این سریال فضای متفاوتی نسبت به آثار زمان خود داشت و بعد از آن هم کمتر تکرار شد.
ببینید این نکته را در جهانبینی سازنده میبینم. برای موفقیت یک اثر بین مخاطبان، وجود جهانبینی در سازنده بسیار مهم است و جهانبینی سازنده اثر نسبت به هستی، جامعه و نیازهای بشری یک اصل مهم در ماندگاری اثر هنری است.
یعنی در زمان تولید همسران با داشتن جهانبینی به سمت تولید رفتید؟
نه، شاید در دوران ساخت این سریال چنین نگاه فلسفی به ماجرا نداشتم، اما حالا متوجه میشوم وجود چنین نگاهی در ساختار همسران دیده میشود؛ بهگونهای که در ساخت هر قسمت از سریال به مسائل مختلفی اعم از سبک زندگی، ارتباط اعضای خانواده و حتی درنظر گرفتن اخلاقیات ریشه یافته در زندگی ایرانیان توجه و دقت شدهاست.
سهم بازیگران در این مسیر چقدر بود؟
سهیم هستند، ولی به جز فردوس کاویانی، هسته اصلی بازیگران این کار با همین سریال چهره شدند. فرهاد جم و الهام پاوهنژاد بازیگران جوانی بودند که کارشان با این سریال شروع جدی پیدا کرد و از مهرانه مهینترابی هم یک فیلم نیمهبلند دیده بودم که نقش پرستار را بازی میکرد ولی به او اعتماد کرده و در «همسران» از او استفاده کردم.
نقش کمال خیلی دیده شد. برای نقش کمال انتخاب اولتان فردوس کاویانی بود؟
راستش را بخواهید برای نقش کمال با غلامحسیــن لطفـی کارمان را شروع کردیم ولی بعد از تصویربرداری قسمت نخست متوجه شدم آن چیزی که میخواستم در بازیگری اتفاق نیفتادهاست و در نهایت به سراغ فردوس کاویانی رفتم.
همچنان نظرتان همین است؟
حضور فردوس کاویانی باعث شد که کار به بهترین نحو به پایان برسد. کاویانی را از سال ۶۱ و زمان ساخت «محله بروبیا» میشناختم و میدانستم با توجه به بکگراند تئاتریاش چه بازیگر توانمندی است، کمااینکه بعد از «همسران» هم در آثار ماندگار فراوانی بازی کرد.
معمولا وقتی سریالی گل میکند بهدنبال تولید نسخه سینمایی آن میروند. هیچگاه این وسوسه برایتان نبود که نسخه سینمایی همسران را بسازید؟
اتفاقا نسخه سینمایی سریال را هم با عنوان «همسران در آفریقا» نوشتیم و داستانی مهیج داشتیم با محوریت سقوط هواپیمای کمال و زنش و خواهرزاده و شوهرش در آفریقا!
این دیگر خیلی فانتزی است!
شاید، ولی کار خوبی شده بود. داستان با سقوط هواپیما در آفریقا شروع میشد و در ادامه با حضور کمال و همراهان در قبیلهای بدوی، اتفاقات متعدد و غریبی برای آنها رخ میداد؛ اتفاقاتی پر از طنازی و شیرینی که میتوانست کلی هم مخاطب جلب کند.
چرا ساخته نشد؟
چند نکته مهم باعث ساخته نشدن این فیلم شد. در وهله اول فردوس کاویانی تمایلی نداشت دوباره در نقش کمال بازی کند و بین مردم با این نقش شناخته شود. هر چند که مخاطبان او را با این نقش میشناختند ولی خودش از نقش خسته شده و بهدنبال نوآوری بود.
میشد همان حال و هوا را با بازیگران دیگر درآورد؟
جدای از بحث بازیگران، نکته مهم دیگر رایت سریال بود که مدیران آن زمان تلویزیون اجازه چنین کاری یعنی ساخت نسخه سینمایی را نمیدادند، ولی همچنان هم معتقدم اگر مدیران موافقت کنند میشود آن طرح را با قدری پالایش به جریان انداخت.
البته «همسران» ازجمله سریالهایی بود که بعد از پخش بهصورت کامل در شبکه خانگی عرضه و باز هم پرفروش شد.
بله، ولی به دلیل همان مشکل قدیمی کپیرایت با ورود نسخه ویدئویی سریال به شبکه نمایش خانگی حتی یک ریال به ما بهعنوان خالق اثر پرداخت نشد و حتی در بازنشرهای متعدد هم ریالی به گروه داده نشد درحالی که میشد سود برگشته از شبکه خانگی را صرف تولید ادامه سریال کرد.
چرا دیگر سریالهایی مثل همسران ساخته نمیشود؟
سریالسازی آدمی متبحر، کاربلد و دارای جهانبینی میخواهد و اینکه فردی چون سالها دستیاری کرده و دوربین و لنز و تدوین را میشناسد، گمان کند میتواند سریال بسازد، تصوری باطل است. سریالساز باید جهانبینی و بصیرت داشته باشد و بداند در آستانه سال ۱۴۰۰ با تکیه بر چه نوع متنی باید جلب توجه کند. سریالسازی بصیرت و روشنگری میخواهد و سریالساز حداقل باید همپای جامعه رشد کرده باشد.
مهرانه مهینترابی از «همسران »میگویدجایی ویژه در دفترچه خاطرات
مهرانه مهینترابی ازجمله بازیگران مجموعه «همسران» بود که هم بهواسطه این سریال شهرتی چندبرابر یافت و هم با بازی پرحس و حالش، تصویر تازهای از نقش زنان در سریالهای تلویزیونی را نشان داد. این بازیگر به جامجم از این سریال میگوید.
دوستشان دارم: بیشتر کارهایی را که در آنها حضور داشتم، دوست دارم و شاید کمتر کاری بوده که از حضور در آن راضی نبودهام ولی به هر حال در کارنامه هر بازیگر نقشهایی هست که بیش از بقیه گل میکند و مورد توجه قرار میگیرد .البته در میان مخاطبان، سریالهایی مثل همسران و خانه سبز خیلی مورد توجه قرار گرفت و هنوز هم است مخاطبانی که از خاطرات خود با این سریالها میگویند. اینها سریالهایی هستند که پشتشان نیروی فکری عمیق بوده و همان تفکر متفاوت و روشن بود که منجر به شکلگیری تیمی منسجم برای تولید شد.
گذشتهها گذشته: البته من زیاد با گذشتهگرایی و نوستالژیبازی موافق نیستم چون حسم این است که آدمی در همین لحظه که در آن قرار گرفته باید بهترین و مفیدترین کار را انجام دهد، ولی اینکه دلایل قدرت یک سریال ماندگار را هم مرور کنیم شاید برای جوانترها الگویی شود، بد نیست.
یک تغییر جالب: سریال همسران مرهون یک کار تیمی منسجم بود. البته تیمی که نهیکباره بلکه بهتدریج شکل گرفت. یادم میآید بیژن بیرنگ کارگردان سریال بعد از آن که بازی مرا در «مش خیرا..: صندوقچه اسرار» دیده بود از من به بازی در همسران دعوت کرد ولی من درگیر کاری دیگر بودم و نتوانستم بروم و آنها با گروه دیگری وارد تولید شدند؛ از جمله با غلامحسین لطفی به عنوان بازیگر نقش کمال سکانسهایی را هم ضبط کردند ولی در نهایت آنچه میخواستند رخ نداد تا تغییر بازیگران و شروع مجدد فیلمبرداری که این بار من چون آزاد بودم، پذیرفتم.
پایان یك فصل: «همسران» با زوجهای بازیگر، داستانهای متفاوت، هنرپیشگان مهمان و اجرای خوب سازندگان رفتهرفته به اوج رسید و وقتی تمام شد خیلیها دوست داشتند فصل دوم هم تولید شود، ولی فردوس كاویانی علاقه نداشت و این شد كه «همسران» ماند در دل آرشیو تصویری تلویزیون و درعین حال جایی ویژه باز كرد در دل بینندگانی در ردههای مختلف سنی كه آن زمان سریال را دیدهبودند.
برابری زن و مرد: «همسران» ازجمله سریالهایی بود كه ولو به طنز از نقش برابر زن و مرد در پیشبرد زندگی مشترك حرف زد. هدف سازندگان این بود كه برخی آفات مردسالاری را ولو به زبان طنز مطرح كنند و از همینروست كه در این سریال مردانی را میبینیم كه هم ظرف میشویند و هم آشپزی میكنند.
پرداخت تمامعیار: «همسران» حتی اگر بازیگر مهمان به كار میگرفت كاراكتری تمام و كمال و پرداخت شده برایش تعریف میكرد كه حس باری به هر جهت بودن به مخاطب دست ندهد و بارها همین بازیگران مهمان بودند كه مورد توجه بینندگان قرار گرفتند. خوشحالم این سریال توانسته جایی ویژه در دفتر خاطرات مخاطبان داشتهباشد و امیدوارم باز هم سریالهایی ماندگار مانند آن تولید شود.
چند نكته از «همسران»همسران سال 73 به نویسندگی بیژن بیرنگ و شادمهر راستین و كارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام روی آنتن شبكه دوی سیما رفت. این را كه چرا این سریال محبوب شد و همچنان نامش در خاطر بسیاری ماندهاست، میتوان در چند عامل جستوجو كرد كه آن را از دیگر سریالهای زمان خود متفاوت میكرد:
یك سریال آپارتمانی: یكی از ویژگیهای همسران كه در زمان خود تازه بود و بعد از آن به تكرار افتاد، فضای آپارتمانی قصه بود. این سریال بیشتر در فضای خانه میگذشت، اما در همین مختصات با تلفیق دیالوگهای طنز و حسی و خلق لحظههایی متفاوت توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه كند.
زنان و مردان، دوشادوش هم: در این سریال تصویر تازهای از ارتباط زوجین دیده میشد و نشان میداد مشکلات زوج جوان قصه معمولا با گفتوگو و پادرمیانی زوج همسایه كه تجربه بیشتری داشتند، حل میشد. در كنار این موضوع زنان در سریال نقش پررنگتری نسبت به گذشته داشتند و حتی در افزودن به بار كمدی كار هم دخیل بودند. برای مثال اگر بیننده این سریال باشید تكیه كلام «اِوا» از زبان شخصیت مهین با بازی مهین ترابی خاطرتان هست كه حسابی میان مردم گل كرد و همچنان هم استفاده میشود.
موسیقی خاطرهانگیز: موسیقی متن بهرام دهقانیار برای همسران، هنوز هم در حافظه شنیداری بسیاری از بینندگان و طرفداران این سریال مانده است. همچنین تیتراژ خاص آن كه پاهای در رفتوآمد مردهای قصه را نشان میداد و موسیقی خوش ریتم آن همچنان خاطرهانگیز است.
باتشكر از خانواده رجبی: در تیتراژ پایانی «همسران» عبارت خاطرهانگیز «با تشكر از خانواده محترم رجبی» درج شده بود و این تشكر در بسیاری از سریالهای تلویزیونی بعد از آن هم آمد. ماجرا از این قرار بود كه خانواده رجبی خانه خود را در اختیار چند سریال از جمله همسران، خانه سبز، دنیای شیرین و... قرار داده بودند. اخیرا مستندی هم با عنوان «و با تشكر از خانواده رجبی» ساخته شدهاست كه با بازیگران این مجموعه سری به خانه خاطرهانگیز این خانواده زدهاست.
از آقا كمال چه خبر؟فردوس كاویانی، بازیگر نقش كمال از قدیمیهای تئاتر است كه در سینما و تلویزیون نقشهای ماندگاری را ثبت كردهاست. اجارهنشینها، سایه خیال، بانو، سفر پرماجرا و سگکشی از آثار ماندگار او در سینما و سریالهای محله بهداشت و آژانس دوستی از سریالهایی است که کاویانی در آنها نقشهای بهیادماندنی را به یادگار گذاشتهاست. این بازیگر چند سالی است با بیماری دست و پنجه نرم میکند و از عرصه تصویر و صحنه نمایش دور است. سال گذشته هم نتوانست در مراسم بزرگداشتی که خانه سینما برای او برگزار کرد شرکت کند.
آرشام خدادوست - نوشین مجلسی / رسانه روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: بیژن بیرنگ همسران فردوس کاویانی مهرانه مهین ترابی مهرانه مهین ترابی فردوس کاویانی نسخه سینمایی خاطره انگیز سریال هایی بیژن بیرنگ جهان بینی مورد توجه بعد از آن نقش کمال سریال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۳۲۲۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
10 سریال گانگستری تماشایی که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند(+عکس)
در دنیای واقعی، گانگسترها نفرتانگیز هستند. آنها باعث درد و رنج مردم بیگناه میشوند، بنابراین سقوط آنها همیشه دلیلی برای جشن گرفتن است. البته این را نمیتوان در مورد گنگسترهای فیلمها و سریالها گفت.
روی پرده، این شخصیتها تحسین برانگیز هستند، زیرا کارگردانان، از اعمال آنها تجلیل کرده و آنها را شجاع و عاقل جلوه میدهند. در سریالها، بینندگان زمان بیشتری را با آنها میگذرانند، سبک زندگی آنها را تحسین کرده و از حرکاتشان شگفتزده میشوند. در این مقاله به معرفی ده سریال گانگستری بر اساس داستان واقعی میپردازیم. با ما همراه باشید.
به گزارش مایکت، هنگام روایت داستانهای گنگسترهای واقعی، نویسندگان باید مراقب باشند، تا از اتهامات نادرست تاریخی جلوگیری کنند. خوشبختانه، چند نمایش در سالهای اخیر به دقت حقایق را مورد بررسی قرار دادهاند و منجر به خلق آثاری شدهاند، که به همان اندازه که سرگرمکنندهاند، آموزنده هم هستند.
این سریالها، فقط جنایت را روایت نمیکنند. آنها به همه یادآوری میکنند، که یک زندگی جنایتآمیز جواب میدهد، اما برای همیشه باقی نمیماند. در پایان، همه امپراتوریها سقوط میکنند.
10. امپراتوری بوردواک (Boardwalk Empire)«امپراتوری بوردواک» (Boardwalk Empire)، که توسط مارتین اسکورسیزی و ترنس وینتر ساخته شده، زندگی سیاستمدار و رئیس اوباش سایه، انوک لوئیس “ناکی” جانسون را پوشش میدهد. در اوایل دهه 1920، ناکی به تاثیرگذارترین فرد در آتلانتیک سیتی تبدیل شد، زیرا کارفرمایان جنایت، اغلب برای حمایتهای قانونی به او تکیه میکردند.
روایت نمایش، ساده است. از ناکی، به عنوان ستون فقرات استفاده می کند، در حالی که مکرراً چهرههای مافیایی آن دوران، مانند چارلز “لاکی” لوسیانو، آل کاپون و آرنولد روتشتاین را، نشان میدهد.
در پدرخوانده: قسمت سوم، لوچسی به وینسنت می گوید: “دارایی یک تفنگ است. سیاست این است که بداند چه زمانی باید ماشه را بکشد.” سخنان او درست است، زیرا سیاست یکی از مهمترین چرخدندههای جنایات سازمان یافته است.
در حالی که اکثر فیلمها و سریالهای گانگستری تمایل دارند، سیاستمداران را به نقشهای کوتاه تنزل دهند، این سریال گانگستری واقعی، توضیح میدهد که چگونه این افراد پس از چرب کردن کف دستهایشان، دنیای زیرزمینی شهرهای مربوطه خود را شکل میدهند.
به طور کلی، درام HBO به اندازهای است که هم طرفداران ژانر جنایی و هم دوستداران تاریخ را راضی نگه دارد. همه چیز در مورد زندگی ناکی، از نحوه کنترل کیف پول ایالت، تا وضعیت او به عنوان یک پادشاهساز و عضو افتخاری اوباش، مستند است. خشونت نیز در اولویت قرار دارد، به طوری که حتی برخی جزئیات جزئی، نیز تغییر می کنند. به عنوان مثال، ناکی واقعی، به دلایل طبیعی مرد، اما در اینجا، او به قتل میرسد.
9. پدرخوانده هارلم (Godfather of Harlem)«پدرخوانده هارلم» (Godfather of Harlem)، داستان رئیس اوباش بدنام هارلم، السورث باپی جانسون را، روایت میکند که قبل از ظهور فرانک لوکاس، بسیاری از دنیای زیرزمینی نیویورک را کنترل میکرد. دان سیاهپوست را بیشتر به خاطر دوستی با مالکوم ایکس، رهبر جنبش حقوق مدنی و دشمنیاش با پنج خانواده مافیایی نیویورک به یاد میآوریم.
یک فیلم زندگینامه گانگستری استاندارد، احتمالا درگیریها و پیروزیهای مربوط به کار را در اولویت قرار میدهد. بنابراین جای تعجب نیست که فیلم باپی جانسون، در سال 1997، با بازی لارنس فیشبرن، فقط به دشمنی او با خانوادههای جنایتکار لوچس، گامبینو، کلمبو و بونانو پرداخت. با اینحال، پدرخوانده هارلم، به همه یادآوری میکند که با وجود اینکه بامپی اغلب این قانون را زیر پا میگذاشت، این تنها نیمی از داستان است.
باپی واقعی، تمام روزهایش را درگیر تیراندازی و دنیای جنایت، نکرد. او نقش مهمی در مبارزه با نژادپرستی داشت و حتی زمانی که جان این فعال در خطر بود، به مالکوم ایکس پیشنهاد داد که خدمات امنیتی به او ارائه دهد. با بیان این داستان، سریال چند فرضیه را که سالها، به دلیل روایتهای یک طرفه مطبوعات وجود داشت، پاک میکند.
8. نارکوس (Narcos)در طول دهه 80 و 90، بیشترین سهم از عرضه کوکائین جهان، از کلمبیا تامین میشد. همه چیز با ظهور پابلو اسکوبار آغاز شد که داستان «نارکوس» (Narcos)، عمدتا بر روی آن تمرکز دارد. ظهور و سقوط این تروریست مواد مخدر، در دو فصل اول این سریال گانگستری واقعی، روایت میشود. در فصل سوم و آخر، این سریال به کارتل کالی، توجه میکند، که به دلیل رویکرد شرکتیتر به تجارت مواد مخدر، شناخته میشود.
برای اینکه، این سریال، یک نمایش بیوگرافی جذاب باشد، خالق سریال باید فرد مناسبی را برای این کار انتخاب میکرد و اریک نیومن دقیقا این کار را در نارکوس، انجام داد. یک شوخی در اینترنت بیان می کند، که واگنر مورا، اسکوبارتر از اسکوبار واقعی است.
در سرتاسر سریال، مورا به طرز درخشانی، خلق و خوی سلطان مواد مخدر و جسارت او را منتقل می کند. همین امر را میتوان در مورد بازیگرانی، که اعضای کارتل کالی را به تصویر میکشند نیز، گفت. علاوه بر این، این نمایش فقط به یک طرف الاکلنگ اهمیت نمیدهد. پلیس مبارزه با مواد مخدر آمریکا و پلیس کلمبیا، به اندازه اسکوبار میدرخشند.
7. زیر شکم (Underbelly)«زیر شکم» (Underbelly)، بدون شک یکی از دست کم گرفته شدهترین سریالهای گانگستری است. این سریال، که اغلب به عنوان “سوپرانو های استرالیایی” شناخته میشود، در اعماق دنیای جنایتکاران ملبورن و سیدنی فرو میرود. هر فصل به دورههای مختلف و شخصیتهای متفاوتی میپردازد، که همگی در شکلدهی صحنه جرم سازمانیافته در استرالیا نقش داشتند. علاوه بر این، چهرههای مختلف مجری قانون، در سریال مورد تحسین قرار میگیرند.
همانطور که طرح این وحشیانه است، همه وقایع واقعی هستند. این سریال گنگستری واقعی، برگرفته از کتاب غیر داستانی است، که توسط روزنامهنگاران تحقیقی، جان سیلوستر و اندرو رول نوشته شده. این سریال استرالیایی، با تأکید بر انگیزهها، اصول و استراتژیهای خود، به جزئیات میپردازد.
علاوه بر این، انتخاب بازیگران به خوبی انجام شده است. بیشتر بازیگران دقیقا مانند افرادی که به تصویر میکشند، صحبت کرده و یک حس واقعی را ایجاد میکنند.
6. افعی (The Serpent)«افعی» (The Serpent)، بر اساس زندگی کلاهبردار هندی و قاتل زنجیرهای، چارلز سونهراج، با نام مستعار افعی است. این جنایتکار فراری، به دلیل هدف قرار دادن گردشگران غربی، که در دهه 70 در مسیر هیپی در جنوب آسیا، حرکت میکردند، بدنام بود.
او به کمک ظاهر زیبای خود، به راحتی اهداف خود را قبل از سرقت و کشتن آنها، فریب میداد. داستان او قبلاً در فیلم بالیوودی «من و چارلز» (Main Aur Charles) گفته شده بود، اما این مجموعه خاص نتفلیکس، داستان بیشتری را پوشش میدهد.
انتخاب سوژه، میتواند یک سریال زندگینامهای را بسازد یا از بین ببرد. برای این سریال گنگستری واقعی، مورد اول کار کرده است. نویسندگان هرگز مجبور نبودند، از آزادیهای خلاقانه خود، برای خلق داستانی جذاب استفاده کنند. داستان واقعی آنقدر شدید است، که برخی چیزها کمرنگ شد.
تیم طراحی لباس و آرایش مو نیز، کار باورنکردنی انجام دادند. سریال مطمئن میشود، که سونهراج و بسیاری از شخصیتهای دیگر، دقیقا همانطور که در دنیای واقعی بودند به نظر برسند.
5. گریزلدا (Griselda)«گریزلدا» (Griselda)، داستان قاچاقچی کلمبیایی مواد مخدر، گریزلدا بلانکو، با نام مستعار مادرخوانده کوکائین، را دنبال میکند، که به خاطر ایجاد خط لولهای شناخته میشود، که کوکائین را آزادانه از کلمبیا به ایالات متحده انتقال میداد.
پس از افزایش نارضایتی از ماهیت مردسالار دنیای زیرین مدلین، او به میامی نقل مکان کرد و در آنجا، به سرعت یک حلقه توزیع راه اندازی کرد، که ماهیانه 80 میلیون دلار درآمد داشت. ماجراهای جنایی و خانوادگی گریزلدا، دقیق در این سریال گانگستری واقعی، پوشش داده شده است.
گریزلدا با این جمله، شروع میشود: “تنها مردی که از او می ترسیدم، زنی به نام گریزلدا بلانکو بود.” اینکه اسکوبار از گریزلدا میترسید یا نه، قابل بحث است، اما مطمئنا بسیاری از او میترسیدند و این مینی سریال، این موضوع را به طرز شگفتانگیزی نشان میدهد. در یک صحنه، او حتی مردی را در یک مهمانی مجبور میکند، لباسهایش را درآورد و مانند سگ پارس کند. شاید معنی خاصی نداشته باشد، اما گریزلدا واقعی اینگونه رفتارمیکرد.
سوفیا ورگارا ممکن است شبیه گریزلدا واقعی نباشد، اما اعتماد به نفس و آگاهی از او میتابد. این فقط روایت تاریخ نیست. این نمایشی با هدف است و هدفش ارتقای توانمندی زنان است. گریزلدا روی صفحه فقط با رقبای خود مبارزه نمیکند، بلکه با شوونیسم (میهنشیفتگی) مبارزه می کند و در این کار موفق میشود.
4. تسخیرناپذیران (The Untouchables)بیشتر مخاطبان با نسخه «تسخیرناپذیران» (The Untouchables) برایان دی پالما آشنا هستند، اما یک سریال در دهه 90 نیز درباره همین شخصیت وجود دارد. میتوان ادعا کرد که فیلم احتیاجی به بازسازی نداشت، اما نمایش تلویزیونی آنقدرها هم، ناامید کننده نیست.
مانند فیلم، سریال نیز، داستان مامور الیوت نس، که در تلاش برای سرنگون کردن رئیس بدنام اوباش شیکاگو، آل کاپون است را دنبال میکند. این سریال گانگستری واقعی، در مجموع 42 قسمت دارد، به همین دلیل، تمرکز بیشتری روی جزئیات کوچک وجود دارد.
کریستوفر کرو، تهیه کننده اجرایی، در زمان پخش برنامه، به اینترتینمنت ویکلی گفت: «هر چیز لعنتی که نشان میدهیم، واقعا اتفاق افتاده است. وقتی آنها به دست شخصیت دینی اوبانیون، در گلفروشی شلیک میکنند، به معنای واقعی کلمه این اتفاق افتاده.» او مسلما درست میگوید؛ زیرا این نمایش هرگز مانند دیگر داستانهای کاپون، به دلیل نادرستی، مورد انتقاد قرار نگرفته است.
بنابراین، کسانی که واقعیت را به داستان، ترجیح می دهند، از سریال راضی خواهند بود. این نمایش همچنین عمیقتر به زندگی شخصی کاپون میرود و نشان میدهد که رابطه او با دوستان و همکارانش چقدر پیچیده بود. زمانی که تیتراژ در قسمت پایانی پخش میشود، احساس میکنید که خواندن یک کتاب خوب را به پایان رساندهاند.
3. نارکوی مقدس (Narco-Saints)«نارکوی مقدس» (Narco-Saints)، به ما یادآوری میکند که همیشه فرصتی در جایی پنهان است و کسانی که به اندازه کافی مشتاق آن هستند، پاداشهای بزرگی درو میکنند، تا زمانی که اوضاع به سمت جنوب پیش برود. سرنوشت مکانیک کره ای این گو، اینگونه رقم خورد.
او که از پولهایی که در شهرش به دست میآورد خسته شده بود، به منطقه کمتر شناختهشده کره جنوبی، سورینام، نقل مکان کرد تا از صنعت ماهیگیری استفاده نشده، استفاده کند. این گو، به زودی خود را در دست بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر کشور، چو بونگ هانگ میبیند.
چو بونگ هانگ واقعی، یک شخصیت مرموز بود. حتی اطلاعات کمی در مورد مکان فعلی او وجود دارد. قابل درک است که یون جونگ بین، خالق نارکوی مقدس، در حین ساخت این نمایش، از آزادیهای خلاقانه استفاده کند. در اینجا، قاچاقچی مواد مخدر نیز نقش یک رهبر فرقه را ایفا می کند. بنابراین، موضوع دین همراه با موضوع جنایت ترکیب میشود.
گنجاندن یک شخصیت شرور که هم ریاکار و هم بدخواه است، کیفیت سریال را افزایش داده و ریسک را بالا برده. علاوه بر این، محیط سریال، تمایزی را ایجاد میکند، که در نمایشهای مشابه دیگر وجود ندارد. سورینام به ندرت در دیگر پروژههای فیلمی و سریالی نمایش داده میشود، بنابراین کنجکاوی بیننده در تمام مراحل بالا باقی میماند.
2. BMFاین سریال گانگستری واقعی، داستان برادران دمتریوس بیگ میچ فلنوری و تری ساوث وست تی فلنوری، را روایت میکند، که از خیابانهای خشن دیترویت جنوبی برخاستند و یکی از بزرگترین خانوادههای جنایتکار در آمریکا را تشکیل دادند.
در دهه 2000، “خانواده مافیای سیاه” یک حلقه توزیع کوکائین در سراسر آمریکا ایجاد کرده بود و ارتباط مستقیمی با کارتلهای قدرتمند مکزیکی داشت. این سازمان همچنین وارد تجارت موسیقی شد و یک شرکت تبلیغاتی برای پولشویی مواد مخدر تشکیل داد.
طرفداری از چهرههایی که قرار است، در یک فیلم یا سریال تلویزیونی به تصویر کشیده شوند، مودبانه تلقی می شود، اما چنین حرکتی معمولا منجر به داستانهای یک طرفه میشود. BMF از همین مشکل رنج میبرد، اما بر خلاف بسیاری از آثار مشابه دیگر، به لطف اجراهای عالی، طرحی دقیق که به سرمایهداری گنگستری میپردازد و تصویری منصفانه از فرهنگ سیاهپوستان، اثری جذاب است.
تصمیم به استفاده از، دمتریوس فلنوری جونیور برای به تصویر کشیدن پدرش، عاقلانه به نظر میرسد، زیرا او نه تنها شبیه گنگسترها است، بلکه این دنیای خاص را بهتر از هر کس دیگری درک میکند. علاوه بر این، این سریال، با جمع کردن تعداد زیادی ستاره در گروه بازیگران خود، بینندگان را بینندگان زیادی را جذب کرد. افرادی مانند اسنوپ داگ، نیو، 2چینز، امینم، لیل بیبی و ساویتی، همگی در این سریال گنگستر واقعی، نقشهای فرعی دارند.
1. ال چاپو (El Chapo)«ال چاپو» (El Chapo) را، همه میشناسند، اما تعداد کمی با داستان ظهور و سقوط او آشنا هستند. خوشبختانه، ال چاپو تمام جزئیاتی را که یک فرد کنجکاو دوست دارد بداند، ارائه میدهد.
این سریال گانگستری واقعی، بینندگان را به سفری کامل میبرد، از روزهای اولیه خواکین «ال چاپو» گوزمان، به عنوان یکی از اعضای رده پایین کارتل گوادالاخارا، تا روزهای اوج او به عنوان رئیس کارتل سینالوآ. این نمایش همچنین ارقامی را، که تجارت مواد مخدر در مکزیک، ایجاد کرده را تایید میکند.
ال چاپو، با برجسته کردن ارتباط بین فساد و تجارت مواد مخدر برتری مییابد. چه سیاستمدار باشند و چه اعضای نیروهای ویژه، به همه، پیشنهاد پول داده میشود و تقریبا همه آن را قبول میکنند؛ زیرا متوسط درآمد کم است و هزینه زندگی بالا. اینطور نیست که آدمها از خواب بیدار شوند و تبدیل به بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر در جهان شود. این سریال، زمان زیادی را، به چگونگی تبدیل این آدمها به آدمهای بد، اختصاص میدهد.
قسمتهای کاملی به فعالیتهای ساده، برای توضیح روند رشد شخصیتها، اختصاص دارد، که در نهایت، در قاچاق و فرار یا ایجاد روابط مشخص با مردم، مفید خواهند بود. بازیگری مارکو دی لا او نیز، به عنوان شخصیت اصلی بسیار باورپذیر است. او نه تنها شبیه قاچاقچیها است، بلکه مانند آنها صحبت کرده، راه میرود و ثابت میکند که زمان زیادی را صرف مطالعه شخصیتش، کرده.
سخن پایانیدنیای جرم و جنایت زیرزمینی، جذابیت خاصی را برای مخاطبان دارد. کارگردانان و فیلمسازان از این جذابیت استفاده کرده و آثار فوقالعادهای را میسازند. از میان تمام آثاری که به دنیای جرم و جنایت تعلق دارند، برخی از آنها، سوژههای واقعی را هدف میگیرند و آثاری را بر اساس داستانهای واقعی میسازند.
سریال گنگستری واقعی طرفداران خود را دارد و افراد زیادی را به خود جذب میکند. در این مقاله به معرفی ده تا از بهترین سریالهای گنگستری واقعی پرداختیم، تا به راحتی سریال مورد نظر خود را پیدا کنید.
کانال عصر ایران در تلگرام