روزی که این شهید به جای «ولنتاین» جشن می گرفت
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۴۱۴۲۶
روز ولنتاین خیلی ها هدیه های روز ولنتاین می گرفتند اما سید محمود می گفت: من این مناسبت را قبول ندارم، ولنتاین برای غربی هاست.
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، زهرا بختیاری: 30 خرداد امسال اولین سالگرد شهادت سید محمود میرحسینی بود. شهیدی که اگر نگوییم هیچ وقت، لااقل خیلی کم در موردش صحبت شده است. جوانی دهه هفتادی که به شهادت رسید و حالا بیش از یکسال است سارا شهباز همسر 22 ساله سید محمود و تنها دخترشان ثمینه سادات بدون او زندگی می کنند و روزگار را با خاطرات و عکس های شهید عزیزشان می گذرانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*مخالف ازدواج بودم اما دیدنش نظرم را عوض کرد
شوهر دختر خاله ام معرف ازدواج ما بود. او با پدر محمود همکار بودند و مدت زیادی هم را می شناختند. در واقع ازدواج ما کاملاً سنتی بود. وقتی دخترخاله ام موضوع را مطرح کرد همه خانوادهام مخالف بودند، خودم هم تمایلی به ازدواج نداشتم. ۱۷ سالم بود و می گفتم الان برای من زود است. اما به اصرار دختر خاله م و شوهرش قرار شد سید محمود همراه خانوادهاش به منزل ما بیاید تا فقط با هم آشنا شویم. یعنی اصلا بحث خواستگاری نبود، فقط به احترام آنها پدرم پذیرفت تا به عنوان آشنایی به خانه ما بیایند.
*سر به زیری اش مرا مجذوب کرد
وقتی خانواده شهید میرحسینی آمدند خانه ما شخصیت محمود خیلی به دلم نشست. حالا همان خانواده ای که مخالف بودیم با دیدن محمود نظرمان برگشته بود. او بسیار چشم پاک و سر به زیر بود، همین حیا و سر به زیری اش باعث جلب نظر ما شده بود. برادرم به قدری در همان مدت جلسه اول او را دوست داشت که اصرار می کرد این پسر خوبی است، نه نگو و با او ازدواج کن.
همان جلسه اول آشنایی شوهر دختر خاله ام که جو را سنجید، پیشنهاد داد ما دو تا برویم داخل اتاق و چند دقیقه صحبت کنیم. حدود ۱۰ دقیقه صحبتمان بیشتر طول نکشید، حرفه جدی ای مطرح نشد فقط در حد اینکه خودمان را برای همدیگر معرفی کردیم. در این مدت حتی سرش را بالا نیاورد تا مرا ببیند.
* احساس کردم می توانم راحت با او صحبت کنم
بعد از جلسه آشنایی، قرار شد خانواده سید محمود یکبار دیگر به صورت جدی تر به خانه ما بیایند. وقتی آمدند حالا بیشتر با هم صحبت کردیم. آقا محمود کمی در مورد کارش گفت.اینکه در سپاه مشغول است و به این دلیل که محل کارش جایی اطراف تهران است و رفت و آمد برایش سخت است باید آنجا زندگی کنیم. با اینکه در همه رفت و آمد ها بسیار سر به زیر بود اما حس نکردم آدم سخت گیری است و معلوم بود از حجب و حیاست. ما خودمان هم یک خانواده مذهبی بودیم و خیلی از موارد را رعایت می کردیم. سید محمود هم یک مرد مذهبی شبیه خانواده ما بود. احساس کردم می توانم راحت با او صحبت کنم.
همانطور که گفتم خانواده ام بعد از جلسه اول نظرشان نسبت به شهید میرحسینی مثبت بود اما وقتی موضوع محل زندگی را مطرح کردم پدرم مخالفت کرد. خوب من تک دختر بودم و منزل پدری ام سمت خیابان جیحون بود. سید محمود هم تک پسر بود و سمت تهرانپارس زندگی می کردند. نمی توانست نزدیک خانواده خودش یا من خانه بگیرد چون در این صورت باید روزانه ۲ ساعت در راه رفت تا محل کارش بود و دو ساعت هم برمی گشت.
صحبتمان که تمام شد حالا من مطمئن بودم که می خواهم به او جواب مثبت بدهم. اما همانطور که گفتم پدرم مخالف دور شدن من بود. برادرم که از همان جلسه اول و مدت کم از شخصیت شهید میرحسینی خیلی خوشش آمده بود به پدرم اصرار کرد اجازه بده سارا با او ازدواج کند. به پدرم گفت: او دخترت را خوشبخت می کند. شما اگر بدانی دخترت را به یک شهر دیگر برده و خوشبخت است خوشحال تری یا اینکه سارا نزدیک شما زندگی کند و خوشبخت نباشد؟ بالاخره پدرم که خودش هم ته دلش راضی بود، قبول کرد.
*سال 94 ازدواج کردیم
جلسه سوم قرار شد بیایند تا حرف های نهایی زده شود. مهریه من 110 سکه تعیین شد و پدرشوهرم یک سفر حج هم به آن اضافه کرد. مادر سید محمود هم برای اینکه خوش یمن باشد 1000 شاخه گل به مهریه اضافه کرد. 19 دی سال 93 عقد کردیم و حدود یک سال بعد یعنی اواخر سال 94 با هم ازدواج کردیم. بعد از عروسی در شهرک اندیشه ساکن شدیم. خانواده ام که طاقت دوری ام را نداشتند و از طرفی میدانستند محمود خیلی وقتها مأموریت است و من تنها می مانم خانه شان را فروختند و آنها هم به شهرک اندیشه آمدند و آنجا نزدیک ما ساکن شدند.
*وقتی متوجه شد پدر شده گریه می کرد
من می دانستم که محمود باید به ماموریت برود و تقریباً با این موضوع کنار آمده بودم اما یک سال بعد از ازدواج مان مأموریتی به یکی از کشورهای اطراف رفته بود. فردای رفتنش من متوجه شدم باردارم. خیلی گریه کردم چون هنوز سنم کم بود و آمادگی مادر شدن را در خود نمی دیدم برای همین محمود که زنگ زد، زدم زیر گریه، خیلی گریه می کردم می گفتم باید برگردی اما او نمی توانست و مجبور بود یک ماه در ماموریت بماند. او از شنیدن صدا گریه من ناراحت شد و خودش هم گریه میکرد اما گریه سید محمود از خوشحالی بود زیرا از ابتدای ازدواج مان به من میگفت بچه بیاوریم.
وقتی برگشت هم خیلی ابراز خوشحالی میکرد. همه جا مواظبم بود. شب ها وقتی می خواستیم بخوابیم سایت های اسامی را باز می کرد و دنبال اسم می گشتیم. عاشق دختر بود. زمانی که متوجه شدیم فرزندمان دختر است چند کتاب اسم گرفت تا اسامی را ببیند و انتخاب کند. از نام اسما و ثمینه خوشش آمد اما چون چند در بین اقوام ما اسم اسما بود من گفتم ثمینه را انتخاب کنیم تا اسم دخترمان خاص تر باشد. در مدت بارداری من هم باز مجبور بود گاهی به مأموریت برود.
*از او صبر طلب می کنم
سید محمود بسیار آدم خوش اخلاق و خوش برخوردی بود و صبر زیادی داشت. وقتی از چیزی ناراحت و عصبانی می شد حرف نمی زد و من از این موضوع بیشتر ناراحت می شدم. می گفتم ای کاش سرم داد میزدی. البته اینقدر دوستش داشتم که طاقت قهر کردن با او را هم نداشتم. اکثر وقت ها با اینکه من مقصر نبودم اما می رفتم جلو با او آشتی میکردم. سید محمود هم دادن کش دادن موضوعات ناراحتی نبود. هنوز هم که هنوز است وقتی سر مزارش می روم از او می خواهم از صبرش به من بدهد.
چیزی که خیلی ناراحتش می کرد این بود که من وسایلش را جمع می کردم و سر جای خودش نمی گذاشتم. یعنی فراموش می کردم او هم خیلی ناراحت می شد اما سریع فراموش می کردیم.(می خندد)
*مخالف روز ولنتاین بود
امکان نداشت مناسبتی باشد و او با هدیه یا دسته گل به خانه نیاید. سالگرد خواستگاری حتماً برایم گل می خرید. تولد، سالگرد ازدواج و مناسبت های این چنینی محال بود یادش برود و هدیه نخرد. اما روز ولنتاین خیلی از هم سن و سال های من هدیه های روز ولنتاین می گرفتند اما سید محمود می گفت من این مناسبت را قبول ندارم. ولنتاین مناسبت غربی هاست اما در عوض روز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برایم گل می خرید و این روز را روز عشق می دانست. کیک و شیرینی هم حتما کنارش می خرید.
*شیفته شخصیت شهید طهرانی مقدم بود
شهید میرحسینی از نیروهای مرتبط با شهید طهرانی مقدم بود. به همین علت شخصیت شهید طهرانی مقدم را بسیار دوست داشت و امکان نداشت ما به گلزار شهدای بهشت زهرا برویم و سر مزار حاج حسن نرویم. البته پیش از آنکه سید محمود به آن قسمت برود شهید طهرانیمقدم به شهادت رسید اما سید محمود که وصف او را بسیار شنیده بود ندیده شیفته اش شده بود.
*60 روز به سوریه رفت
من هیچگاه مخالف مأموریت رفتن هایش نبودم تا اینکه موضوع سوریه پیش آمد و به من گفت که می خواهد به سوریه برود. دخترم چهارماهه بود. خیلی نگران بودم به همین دلیل مخالفت کردم اما او مرا متقاعد کرد که باید برود و می رود. سال 96 برای اولین بار وقتی رفت حدود 60 روز آنجا ماند. البته یک روز درمیان به من زنگ می زد و با هم صحبت میکردیم وقتی برگشت خیلی از اوضاع آنجا برایم صحبت می کرد اینکه داعش چه بلایی بر سر کشور سوریه آورده و با زنان و کودکان چه میکند؟
گفت من هر طور شده باید دوباره به سوریه بروم اما من این بار به شدت مخالفت کردم حتی از پدرش خواستم که با او صحبت کند و اجازه رفتن ندهد اما پدرش گفت: چرا نرود دخترم؟ اگر اجازه بدهند من هم می روم. من هم دیگر مخالفت نکردم چون دلم نمی آمد جلوی انجام کاری را بگیرم که می دانم او خیلی علاقه دارد.
*شاد و پر انرژی بود
سید محمود بسیار شاد و پر انرژی بود. حتی وقتی شب قبلش شیفت بود به محض اینکه به خانه می آمد ما را می برد بیرون. خیلی اهل سفر بود و در مسافرت خیلی سعی می کرد به ما خوش بگذرد.
*روز آخر
تا اینکه خرداد سال ۹۸ رسید. چند روزی بود که محمود دندان درد شدیدی گرفته بود و به خودش می پیچید. چهارشنبه اش متوجه شدیم ثمینه هم مریض شده و قرار شد که سید محمود از محل کارش مرخصی بگیرد تا باهم دخترمان را ببریم دکتر. زنگ زد و از رییسش مرخصی گرفت او هم گفت: مشکلی نیست. نزدیکی های صبح بود که موبایلش زنگ خورد و به او گفتند: پهپادهای آمریکایی وارد خاک ایران شدند و همه شما آماده باش هستید. به او گفتم بگو هم خودت مریضی و هم قرار است بچه مان را به دکتر ببریم اما سیدمحمود قبول نکرد و گفت نمی شود.
ساعت ۶ صبح نشده بود که از خانه بیرون رفت و اصلا حس نکردم که ممکن است این آخرین باری باشد که او را می بینم. گفت سعی می کند تا قبل از ظهر بیاید که به دکتر ثمینه برسیم. حدودا ساعت 9 صبح بیدار شدم و مشغول غذا پختن شدم. اما دلشوره عجیبی ناگهان سراغم آمد و با خودم گریه می کردم. تماس گرفتم به موبایل سید محمود که بگویم موقع برگشت برای ثمینه شیر خشک بخرد اما جواب نمی داد. این موضوع نگرانی ام را بیشتر کرد. محل کارش هم کسی جواب نمی داد.
اتفاقاً سالگرد خواستگاری مان هم بود. روز قبلش بیرون بودیم اما هدیه ای برایم خلاف سالهای قبل نخرید. درد دندانش شدید شده بود و زود برگشتیم خانه. من یادم نبود فردایش سالگرد خواستگاری است و او خودش یادآوری کرد. خندیدم گفتم پس گلت کو؟ گفت: فردا برایت می خرم.
با اینکه دلشوره داشتم اما خانه را مرتب کردم و غذا را گذاشتم، بعد لباسم را عوض کردم که وقتی سید محمود می آید به مناسبت سالگرد خواستگاری جشن بگیریم. بعد تماس گرفتم منزل مادرم برای احوال پرسی دیدم برادرم گوشی را جواب داد. با تعجب پرسیدم چرا سرکار نرفتی؟ گفت برایم کاری پیش آمده و مجبورم مادر را بیاورم خانه شما. پدر من سل قبلش از دنیا رفته بود و مادرم تنها بود.
*می دانستم اتفاقی افتاده
حس کردم اتفاقی افتاده چون آنها می دانستند سالگرد خواستگاری ماست و هیچ وقت آن روز نمی آمدند منزل ما. می دانستند آن روز ما با هم جشن کوچکی می گیریم. رفتم لباس را عوض کردم. فکرم مشغول شد اما گمان نکردم ممکن است برای محمود اتفاقی افتاده باشد. نزدیک ظهر بود که مادرم و برخی از اقوام آمدند خانه ما. آنها را که دیدم متوجه شدم چه اتفاقی افتاده و همان لحظه از هوش رفتم در همان حال بود که لباسم را عوض کردند و مرا به بیمارستان بردند. گفتند سید محمود تصادف کرده و دست و پایش شکسته است وقتی رفتم بیمارستان پیکر او را دیدم باورم نمی شد. محمود در نزدیکی محل کارش به شهادت رسیده بود و حالا من مانده بودم با یک دختر. او به آرزویش که شهادت بود رسید. همیشه در مورد شهادت صحبت می کرد و می گفت چقدر دوست دارد شهید شود. خوشحالم به خواسته اش رسید.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید ازدواج محمود شهادت شهید طهرانی مقدم شهید میرحسینی اتفاقی افتاده سید محمود سید محمود هم روز ولنتاین ازدواج ما جلسه اول محل کارش متوجه شد قرار شد خانه ما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۴۱۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریتم شبانهروزی یا ساعت بدن چیست؟
به گزارش تابناک، زومیت نوشت: ریتمهای شبانهروزی چرخههایی در بدن هستند که تقریبا در طول ۲۴ ساعت اتفاق میافتند. ریتم شبانهروزی که با نامهایی مانند ساعت زیستی و ریتم سیرکادین نیز شناخته میشود، باعث تغییرات فیزیکی، روانی و رفتاری در یک ارگانیسم میشوند. اگر مشکلی برای ریتمهای شبانهروزی رخ دهد منجر به مشکلات سلامتی خواهند شد.اما ریتم شبانهروزی دقیقا چیست و چه کاری در بدن انجام میدهد؟ به ریتم شبانهروزی، ساعت زیستی، ساعت بیولوژیکی و ساعت بدن نیز میگویند. ریتم شبانهروزی یک فرآیند طبیعی است که هر روزه در بدن تکرار میشود. این ریتمها در تمام جهان طبیعی برای گیاهان، حیوانات و میکروارگانیسمها رخ میدهد. این چرخهها برای موجودات ضروری هستند و بدون توجه به عوامل خارجی نیز رخ میدهند.
گلهای آفتابگردان از ساعت شبانهروزی داخلی برای دنبالکردن خورشید استفاده میکنند.
در انسان، ریتمهای شبانهروزی الگوهای تقریبی ۲۴ ساعتهای هستند که بدن و مغز طی میکنند و امکان تغییراتی در حالات فیزیکی و ذهنی بدن، همراه با تغییرات خلقی و رفتاری ایجاد میکنند. در انسان، تقریباً هر بافت و اندامی ریتم شبانهروزی خاص خود را دارد و در مجموع، آنها با چرخهی روزانهی روز و شب تنظیم میشوند.
چرخهی خواب و بیداری یکی از شناختهشدهترین ریتمهای شبانهروزی است. انسانها در شب خسته میشوند و در طول روز بیشتر احساس بیداری میکنند. بیشتر افراد با شنیدن ریتم شبانهروزی این چرخه را به یاد میآورند؛ اما این ریتمها فقط در مورد خواب نیستند.
نمونههای دیگر ریتم شبانهروزی در انسان عبارتند از:
فعالیت هورمونی دمای بدن هضم و متابولیسم عملکرد ایمنی ریتمهای شبانهروزی چگونه کار میکنند؟ریتمهای شبانهروزی فرآیندهای حیاتی هستند که برای عملکردشان به عوامل خارجی نیاز ندارند. بدن به ساعتهای بیولوژیکی که بهشکل طبیعی در انسان و سلولهای آنها وجود دارد، پاسخ میدهد و به همین دلیل به عوامل خارجی نیاز ندارد.
گفتیم که هر بافت و اندام ساعت بیولوژیکی خاص دارد. اینها در طول ریتم خود تعامل با پروتئینهای خاص و فعالیت و سرعت آنها را کنترل میکنند.
یک ساعت اصلی در بدن، تمام این ساعتهای تکی را کنترل میکند. در انسان، ساعت اصلی ساختاری به نام هسته سوپراکیاسماتیک (SCN) است که شامل حدود ۲۰ هزار سلول عصبی است و در هیپوتالاموس قرار دارد. SCN ورودیهای مستقیم را از چشم دریافت میکند.
چشمها نور روز و تاریکی شب را درک میکنند، SCN این اطلاعات را دریافت میکند و به سلولها میگوید که مطابق با آن عمل کنند. نور، ریتم شبانهروزی را با یک روز ۲۴ ساعته هماهنگ نگه میدارد.
علاوه بر واکنشهایی که در سلولها اتفاق میافتد، مواد شیمیایی مغز در پاسخ به چرخههای روزانه تنظیم میشوند. این مواد شیمیایی تعدادی از عوامل بدن را تنظیم میکنند، مانند:
گرسنگی و اشتها درجه حرارت برانگیختگی و بیداری خلق و خو ریتم شبانهروزی چه ارتباطی با خواب دارد؟ریتم شبانهروزی بدن، چرخهی خواب و بیداری را کنترل میکند. نقش آنها در خواب، به دلیل واکنش بدن و مغز به تاریکی است. یعنی تاثیری که میگذارد وقتی است که بیشتر انسانها احساس خستگی میکنند و تمایل به خوابیدن دارند.
با تاریکشدن هوا، ساعت بیولوژیکی بدن به سلولها دستور میدهد تا سرعت خود را کاهش دهند. وقتی هوا رو به تاریکی میرود، ملاتونین، هورمون خواب، شروع به افزایش میکند و باعث خواب میشود. ملاتونین در حدود ساعت دو تا چهار صبح به اوج خود میرسد، سپس تا صبح کاهش مییابد و باعث بیداری میشود.
چه چیزی بر ریتم شبانهروزی تأثیر میگذارد؟نور عامل بیرونی اصلی کنترلکنندهی ریتم شبانهروزی بدن است که آن را با چرخهی طبیعی ۲۴ ساعتهی زمین هماهنگ نگه میدارد. نور و تاریکی بیشترین تأثیر را بر ریتم شبانهروزی دارند، اما غذا خوردن، استرس، فعالیت بدنی، محیط اجتماعی، دما و موارد دیگر نیز بر آن تأثیر میگذارد. با این حال، بسیاری از عوامل میتواند این روند را مختل کند.
چرخه ریتم شبانهروزی یک نوجوان معمولیNIGMS چه عواملی ریتم شبانهروزی را مختل میکند؟
با اینکه ریتمهای شبانهروزی بهطور طبیعی اتفاق میافتند، عواملی میتواند بر آن تأثیر بگذارند. عوامل درونی که ریتم شبانهروزی را مختل میکند میتواند شامل انواع ژنهای خاص یا بیماریهای عصبی، مانند بیماری آلزایمر باشد. اما عوامل بیرونی زیادی نیز باعث اختلال در این ریتم میشود.
نورنور نامنظم میتواند بهسادگی ریتم شبانهروزی طبیعی را مختل کند. مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها (CDC) یادآور شده که ساعت شبانهروزی حدود دود ساعت قبل از زمان معمول خواب فرد، حساستر از همیشه است. اگر فردی در این زمان در معرض نور زیاد قرار گیرد، ممکن است نیاز به خواب در او دیرتر احساس شود، بنابراین ممکن است احساس خوابآلودگی نکند، شب دیرتر بخوابد و صبح دیرتر از خواب بیدار شود.
در مقابل، نور زیاد در صبح میتواند نیاز به خواب را زودتر کند. خوابیدن در یک اتاق روشن ممکن است فرد را زودتر از زمان لازم از خواب بیدار کند و در شب، زمان خواب معمول او را تغییر دهد.
رنگرنگ نورها ممکن است الگوهای شبانهروزی را مختل کند. CDC یادآور شده که نور با طول موج آبی قویترین تاثیر را دارد. طول موجهای دیگر نور، تاثیر کمتری بر ساعت شبانهروزی دارند.
نورهای آبی و سفید در دورههای حساس روز، مانند دو ساعت قبل از خواب، میتوانند بهخوابرفتن یا خوابماندن فرد را دچار مشکل کنند. منابع این نوع نور شامل صفحهنمایشهای الکترونیکی در دستگاههایی مانند گوشی، کامپیوتر و تلویزیون است.
عادات خواب ناسالمداشتن عادات خواب ناسالم ممکن است ساعت شبانهروزی را مختل کند. این عادات ممکن است شامل موارد زیر باشند:
بیرون رفتن دیرهنگام و زود بیدارشدن نداشتن زمان خواب مشخص خوردن و آشامیدن در اواخر شب مصرف کافئین در اواخر شب استفاده از وسایل الکترونیکی در اواخر شب انجام فعالیتهای تحریککنندهی ذهنی در اواخر روز داشتن درد یا ناراحتی در فضای خواب شیفت کاریافرادی که تا دیرهنگام یا در طول شب کار میکنند ممکن است دچار اختلالاتی در ریتم طبیعی شبانهروزی شوند. کار شیفتی با توجه به تاثیرگذاری چرخههای نور خورشید و تاریکی بر بدن، ریتم شبانهروزی افراد را تغییر میدهد.
مسافرتافرادی که مداوم در سفر هستند ممکن است در خواب و ریتم شبانهروزی خود دچار اختلال شوند، به خصوص اگر اغلب بین مناطق زمانی مختلف جابجا شوند. این مساله که به عنوان جتلگ شناخته میشود، احساس بیحالی یا خستگی بدن در تلاش برای هماهنگی با تغییرات زمان و ریتمهای جدید روز است.
شرایط زمینهایاختلالات زمینهای خواب ممکن است بر ریتم شبانهروزی تأثیر بگذارد، این موارد عبارتاند از:
سندرم تاخیر در فاز خواب: زمانی که ریتم شبانهروزی فرد به تأخیر میافتد، فرد ترجیح میدهد دیرتر بخوابد و صبح دیرتر و سختتر بیدار میشود.
سندرم پیشرفت در فاز خواب: ریتم شبانهروزی جلوافتاده، بنابراین فرد در شب زودتر احساس خوابآلودگی میکند و صبح زودتر از خواب بیدار میشود.
اختلال خواب و بیداری نامنظم: فقدان ریتم منظم که به اختلال در خواب و بیداری منجر میشود.
اختلال خواب و بیداری غیر ۲۴ ساعته: ریتم شبانهروزی با یک روز ۲۴ ساعته هماهنگ نیست و در نتیجه دورههایی از خوابآلودگی و دورههای بیخوابی ایجاد میشود.
چگونه یک ریتم شبانهروزی سالم را حفظ کنیم؟
چندین فاکتور مهم برای حفظ ریتم شبانهروزی سالم وجود دارد. تنظیم یک زمان مشخص برای خوابیدن و بیدارشدن ممکن است به بدن کمک کند تا ریتم خود را با این زمانها تنظیم کند. برخی افراد ساعت کوک میکنند تا هر روز در ساعت مشخصی از خواب بیدار شوند. این امر ممکن است به بدن کمک کند تا شب، زمانی که باید بخوابد تا صبح بهموقع از خواب بیدار شود.
ایجاد برنامهی منظم برای زمان خوابیدن و بیدارشدن باید شامل روزهای مرخصی و تعطیلات آخر هفته نیز باشد و در این روزها نیز رعایت شود.
نور در اختلال در ریتم شبانهروزی بسیار تاثیرگذار است. محدودکردن نور سفید و آبی دو ساعت قبل از خواب که تایم حساسی برای ریتمشبانهروزی است احتمالا به تنظیم ریتم کمک میکند.
سایر نکاتی که ممکن است به تقویت ریتم شبانهروزی سالم کمک کند، شامل موارد زیر است:
بیرونرفتن یا قرارگیری درمعرض نور شدید هنگام صبح اجتناب از مصرف کافئین در اواخر روز در صورت نیاز، اوایل بعدازظهر چرت کوتاه زدن اجتناب از چرتزدنهای طولانی یا چرتزدن در اواخر روز اجتناب از وعدههای غذایی سنگین انجام فعالیتهای آرامبخش قبل از خواب، مانند مطالعه یا انجام حرکات کششی ملایمبرخی از چایهای گیاهی یا مکملهای آرامبخش ممکن است به ایجاد حالت خوابآلودگی در افرادی که مشکل بهخوابرفتن دارند کمک کند.
آیا اختلال در خواب نیاز به درمان دارد؟گاهیاوقات احساس خمودگی طبیعی است، اما افرادی که بهطور منظم اختلالات خواب دارند یا احساس میکند ریتم شبانهروزی آنها مشکل دارد شاید بهتر باشد با پزشک مشورت کنند.
خواب بیکیفیت یا بیخوابی ممکن است به عوارض سلامتی منجر شود، از جمله:
فشار خون دیابت یا مقاومت به انسولین وقفه تنفسی در خواب چاقی حمله قلبی سکته افسردگی و اضطراب روانپریشی اختلالات خلق و خوافرادی که برنامههای نامنظم دارند، مانند کسانی که مرتب سفر میکنند یا در طول شب کار میکنند، بهتر است با متخصص صحبت کرده تا اختلالات ریتم شبانهروزی را به حداقل برسانند.
ملاتونین ممکن است به خواب و تنظیم مجدد ریتم شبانهروزی کمک کند، اما استفاده صحیح از آن مهم است. قبل از استفاده از هورمونها برای تنظیم چرخه خواب، صحبت با پزشک ضروری است.