ماجرای دختر کوهدشتی که با ضربه پتک پدر به کما رفت
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۴۲۹۲۷
آفتابنیوز :
خشونت خانوادگی اینبار گریبان دختر بیست ساله کوهدشتی را گرفت. بار دیگر یک دختر جوان قربانی خشم ناگهانی پدرش شده و حالا روی تخت بیمارستان با مرگ دستوپنجه نرم میکند. این دختر بیست ساله در دعوایی خانوادگی با ضربه پتک به سرش به حالت کما رفت.
پدر این خانواده قصد داشت پس از کشتن دخترش، همسرش را نیز به قتل برساند اما صدای فریاد کمک این زن مانع یک جنایت دیگر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ساعت ۵ صبح روز سهشنبه بود. صدای فریاد یک زن در خانهای در کوهدشت همسایگان را وحشتزده کرد. زن میانسالی فریاد میزد و از مردم کمک میخواست. آن خانه در پشت مسجد امیرالمومنین کوهدشت خبر از جنایت میداد.
با حضور همسایگان زن میانسال وحشتزده از آنان درخواست کمک کرد. مرتب میگفت دخترم را کشت. این زن که فریاد میزد و گریه میکرد، به همسایگان گفت که شوهرش دخترشان را زخمی کرده و قصد دارد او را نیز به قتل برساند. بنابراین بلافاصله موضوع به اورژانس و پلیس اطلاع داده شد.
عوامل انتظامی و نیروهای اورژانس خیلی زود خود را به محل حادثه رساندند. دختر جوان که بهشدت زخمی شده بود، بلافاصله به بیمارستان منتقل شد. زن میانسال همچنان اشک میریخت و شوکه بود. او به مأموران پلیس گفت: «شوهرم اعتیاد دارد. او چند بار تا حالا به من و دخترم حمله کرده، این بار هم به سراغمان آمد تا ما را به قتل برساند. او با پتک به سر دخترم ضربه زد بعد به سراغ من آمد که توانستم فرار کنم و موضوع را به همسایهها بگویم.»
با این اظهارات، مأموران پلیس به سراغ مرد خانواده رفتند. این مرد که حال و روز مناسبی نداشت با دیدن مأموران گفت که قرص خورده و به زودی خواهد مرد؛ او ادعا کرد که قرص برنج خورده است.
بلافاصله او نیز به بیمارستان منتقل شد ولی نتوانست دوام بیاورد و جان خود را از دست داد. این در حالی بود که تحقیقات درباره این جنایت خانوادگی از سوی پلیس ادامه یافت. زن میانسال در حالی که خودش هم کمی آسیب دیده بود، در تحقیقات بعدی گفت: «نمیدانم چرا این مرد این کار را کرد. او به علت اینکه در دام اعتیاد افتاده بود و شیشه مصرف میکرد، دست به چنین کاری زد و درنهایت زندگی من و دخترم را نابود کرد.»
یکی از همسایگان این خانواده در حالی که نمیخواست نامش فاش شود، ماجرای آن صبح را این چنین روایت کرد: «این خانواده سالهاست که در این خانه زندگی میکنند. مرد خانواده کارمند بازنشسته شهرداری بود؛ اتفاقا وضع مالی بدی نداشتند ولی او چند وقتی میشد که در دام شیشه گرفتار شده بود. از وقتی معتاد شد، خانوادهاش را مرتب اذیت میکرد. چند باری شنیدیم که به جان همسر و دخترش افتاده و آنها را کتک زده بود. آن روز هم وقتی صدای فریادهای آنها را شنیدیم، خود را مقابل خانهشان رساندیم. زن بیچاره گریه میکرد و میگفت بالاخره کار خودش را کرد.
در گریههایش گفت که قبلا هم برای پول و اختلاف سر مسائل مالی قصد داشته آنها را به قتل برساند، اما موفق نشده و این بار هم در خواب به سراغشان رفته بود. به هر حال بعد از این اتفاق مرد خانواده خودش را هم کشت. گویا او هنگام قتل شیشه مصرف کرده بود و در حالت طبیعی خودش نبوده، اما وقتی دخترش را زخمی میکند و به حالت طبیعی برمیگردد، دست به خودکشی میزند. حالا هم از بیمارستان شنیدهایم که حال این دختر اصلا خوب نیست و به کما رفته است.»
در حال حاضر پلیس تحقیقات خود را برای این پرونده همچنان ادامه میدهد تا زوایای پنهان این ماجرای تلخ آشکار شود.
در سال جاری شاهد پروندههای زیادی بودیم که در آن دختران جوان پدر خانواده شدند؛ نام رومینا اشرفی و ریحانه عامری برای همه مردم کشور آشناست.
دخترانی که در یک لحظه و به دلایل مختلف قربانی خشم پدر شدند، زندگی کوتاهشان به پایان رسید و تمام آرزوهایشان با عصبانیت پدر به زیر خاک رفت. حدیث یازده ساله در خوی، مینا اشرفی در تالش و ریحانه عامری در کرمان به دست پدرانشان کشته شدند و حالا نیز دختر کوهدشتی روی تخت بیمارستان در جدال با مرگ است.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: اختلاف خانوادگی فرزندکشی خشونت خانوادگی قتل برساند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۴۲۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خانم معلمی که کلاس درسش را در بیمارستان بر پا کرد
به گزارش همشهری آنلاین، اعظم سعیدیان فر، معلم دبستان سید احمد حسنزاده ناحیه ۶ شهر اصفهان است که کلاس درس را در بیمارستان بر پا کرده و فضای تعلیم و تربیت را برای کودکان به ارمغان برده است. معلم ایثارگر اصفهانی در خصوص چرایی حضور در بیمارستان برای تدریس به کودکان بستری شده اینگونه توضیح میدهد: «پدرم حدود ۱۵ سال مبتلا به بیماری سرطان بودند و به همین دلیل بیشتر لحظات زندگیم را در بیمارستان سپری کردم و در نهایت ایشان سال گذشته با وجود تمام تلاشی که کردیم دار فانی را وداع گفتند.»
سعیدیانفر به نوع سرطان پدر اشاره میکند و از دلمشغولی وی برای حمایت از سه دختر خود میگوید؛ همین مورد را دلیل امید پدر برای مبارزه با بیماری سرطان عنوان میکند اما کهولت سن و شرایط خاص بیماری کرونا اجازه حضور بیشتر پدر را در کنار اعضای خانواده نمیدهد.
روایتی از روزهای سخت در کنار پدر در بیمارستانخانم معلم از روزهای سخت این چنین میگوید: تمام این روزها و لحظات را در بیمارستان کنار پدر بودم و درک کردهام که خانوادهها علاوه بر اینکه بیمارداری میکنند تا چه اندازهای شرایطی دشوار را سپری میکنند و هم از نظر مادی و هم از نظر روحی و روانی نیاز به حمایت دارند.خانم سعیدیانفر که سرگروه استانی پایه چهارم ابتدایی است از آشنایی با سازمان مردم نهادی در گروههای درسی سخن میگوید و به نیت خیرات برای پدر مرحومش و کمک به برداشتن بار روی دوش خانوادهها مسؤولیت تدریس در بیمارستان را با وجود همه دشواریهای این مسیر و در دوران شیوع گسترده ویروس کرونا داوطلبانه میپذیرد.
معلم ایثارگر اصفهانی در خصوص ساعات کاریاش اینگونه میگوید: بدون دریافت هیچگونه هزینهای و یا مورد خاصی یکشنبهها و سهشنبه یک ساعت و نیم الی سه ساعت بعد از ساعت کاری و بعدازظهرها به دانشآموزی که از درس عقبافتاده و مشکلات خاصی در ارتباط با بیماری خود دارد، تدریس کردم.
سعیدیانفر علاوه بر مشکلات جسمی، چالشهایی نظیر حفظ روحیه و نوع تغذیه را از مشکلات کودکان دارای بیماریهای خاص میداند و باتوجهبه اینکه برای کودکان بستری شده با بیماریهای خاص، هر لحظه احتمال وخیم شدن بیماری نیز وجود دارد و شرایط روحی خانوادهها را برای همکاری دشوار میداند؛ اما با همه این تفاسیر خانواده کودک بیمار نهتنها با خانم معلم همراهی دارند بلکه از حضور فردی که بدون چشمداشت برای کمک آمده ابراز خوشحالی کرده و از حضور وی استقبال میکنند.
سختیهای رسیدگی به کودکان بستری شده در بیمارستانخانم معلم عنوان میکند: خوشحالی کودکی که با او کار میکردم و خانواده او باعث انگیزه برای ادامه کار میشد؛ کودک هر هفته خوشحال و منتظر بود تا درس را با همکاری هم ادامه دهیم؛ با تهیه هدیه کوچکی نظیر کتاب و امثالهم سعی میکردم باعث خوب شدن حال فرزندم باشم تا بهتر بتوانم هم درس جدید را با او کار کنم و هم اشکالاتش را برطرف کنم. سعیدیانفر دانشآموزش را «فرزندم» خطاب میکرد و از عمل پیوند کلیه فرزندش حدود ۱۰ روز پیش خبر میدهد.
خانم معلم از سختیهای کار در محیط بیمارستان اینطور توضیح میدهد: انگیزه دادن به دانشآموز ۱۰سالهای برای تحصیل که تقریباً متوجه اتفاقات پیرامون خود است و به دلیل بیماری در بیمارستان بستری است کار بسیار دشواری است و تمام تلاشم را کردم که انگیزه او را حفظ کنم.
وی از سختیهای رسیدگی به کودکان بستری شده و رعایت ظرافتهای حضور در اتاق بیماران توضیح مختصری میدهد و باتوجهبه اینکه سالهای بسیاری با شرایط مشابه اما در بیمارستان دیگری مواجه شده بوده است اذعان دارد شرایط سخت خانوادهها را دراینخصوص کاملاً درک میکند و باانگیزه به کار تدریس در اتاق دانشآموز مشغول میشود.
حضور در بیمارستان و تدریس برای دانشآموز بستری شده در بیمارستان پایان ماجرا نیست، خانم معلم مدت ۸ سال است که در منطقه محروم حصه و به انتخاب خودش مشغول کار است و پس از ساعات کاری در روزهای یکشنبه و سهشنبه بلافاصله به بیمارستان رفته و تا حوالی ساعت ۱۷ ایثار را در بیمارستان تدریس میکند.
دوستداشتن مردم و همنوع، مسیر زندگی را هموار میکندخانم سعیدیانفر با بیان اینکه، ۶ سال در منطقه قهجاورستان، یک سال محله جلوان اصفهان و تا به امروز در منطقه حصه مشغول به کار هستم، میگوید: «از ابتدای کار در منطقه حصه با شرایطی بهمراتب نامطلوبتر از آنچه که تصور میکردم از لحاظ آموزشی، تربیتی و فرهنگی، مواجه شدم، بنابراین نیاز به حضور در آنجا را احساس کردم تا بتوان این منطقه محروم را نیز به نحو خوبی پوشش داد.
این معلم دلیل ازخودگذشتگی را اینگونه روایت میکند: من هم در یکی از همین مناطق رشد کردم و این که جایگاه و نگاه خوبی به این مناطق وجود نداشت شرایط را سختتر میکرد؛ معلمان خوب و پدرم بهعنوان راهنما از دلایل موفقیت و رشد من بودهاند؛ من تمام آنچه را کودکان مناطق محروم احساس میکنند را درک میکنم.
سعیدیانفر به سرلوحه قراردادن توصیه پدر برای «عشقورزیدن به مردم بهویژه کودکان» تأکید میکند و برای تدریس به دانشآموز دیگری در اردیبهشتماه و در فضای بیمارستان آماده میشود.این خانم معلم با بیان این نکته که، با علاقه در این منطقه کارس را ادامه دادهاست، خاطرنشان میکند: دوستداشتن مردم و همنوع، مسیر زندگی را هموار میکند، من از تعامل با کودکان در هرجایی بهویژه منطقه حصه لذت میبرم.