Web Analytics Made Easy - Statcounter

ما آخرین گروه رسمی در راه‌آهن هستیم؛ چون کم شده‌ایم دست‌مان به جایی بند نیست. انگار توی یک کوپه کوچک حبس شده‌ایم و صدای‌مان به دیگران نمی‌رسد.

به گزارش خبرگزاری فارس؛ ما فکر می‌کنیم هر آدمی قصه‌ای دارد و هرکس یک زندگی را در خود خلاصه کرده است. حالا که به لطف در میان گذاشتن مسائل و نگرانی‌ها، ما را مَحرم خود می‌دانید، چرا به همین اکتفا کنیم؟ ما راوی قصه‌ها و دردهای شما هستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در فارس من شما سردبیر هستید و ما تنها میانجی شماییم برای شنیده شدن صدا و پیگیری مشکلات‌تان. در این روایت‌ها می‌کوشیم تصویر بی‌روتوش و دست‌اولی از جهان شخصی مردم را به اشتراک بگذاریم. هشتمین روایت فارس من درباره زندگی و زمانه لوکوموتیوران‌های شریف راه‌آهن است؛  ببینیم؛

 

۱| ۲۲ سال است در راه‌آهن کار می‌کنم؛ از سال ۷۹. دیپلم برق داشتم و بورسیه راه‌آهن شدم. به شکل غریبی کارم را دوست دارم. گاهی زمستان‌ها، که برف همه جا را سفیدپوش کرده و سوز سرما صورت آدم را چنگ می‌زند، باید ۱۲۰ کیلومتر برویم تا قطعه‌ای را درست کنیم. زیر تیغ آفتاب یا در برف و بوران و کولاک، فرقی نمی‌کند. ما باید هر طور شده برویم و کارمان را انجام دهیم. یک بار روز عید ۱۶ ساعت در بیابان کار کردم.

 

۲| می‌گویند آدم‌ها شبیه شغل‌شان می‌شوند. من در همه زندگی‌ام همین کار را انجام داده‌ام. گاهی حس می‌کنم کار با آهن جان‌سختم کرده. سرد و پرطاقت. البته که هیچ شغل راحتی وجود ندارد. راحت‌ترین کار دنیا خوابیدن است که نفرت‌انگیز است. هر کاری سختی دارد. آدم به کارش علاقه داشته باشد تحمل هم می‌کند، به شرطی که تبعیض نباشد. گاهی به ذهنم زده از راه‌آهن بیرون بیایم. بروم یک مغازه کوچکی برای خودم دست‌وپا کنم و آقای خودم باشم. درد دارد دیگر. وقتی کسی ارزش کارت را نداند کار کردن سخت می‌شود. انگار که در راه‌آهن صدای بعضی‌ها بلندتر است.

۳| من از کار دفتری خوشم نمی‌آید. خیلی‌ها توی راه‌آهن دست و پا می‌زنند که شغل دفتری بهشان بدهند. صبح بروند سر کار و ظهر برگردند خانه. من اما یک‌روز توی دفتر بنشینم اذیت می‌شوم. دوست دارم کار فنی انجام دهم. کیف می‌کنم از اینکه خسته شوم و عرق از سر و صورتم بچکد. از بچگی هم همین‌طور بودم. روی زمین بند نمی‌شدم و یک جا نشستن با روحیه‌ام سازگار نبوده و نیست.

 

۴| کار ما ۲۴ ساعته است. گاهی یک‌دفعه ساعت سه شب زنگ می‌زنند و من هم ناگزیر می‌روم. خودم مشکلی ندارم اما همسرم غمگین می‌شود. زیرچشمی می‌بینم که اخم‌هایش توی هم می‌رود اما چیزی نمی‌گوید. حق هم دارد. روزهای زیادی هست که ناهارش می‌ماند و من کنارش نیستم. غذا سرد می‌شود، خودش هم عادت ندارد بدون من لب به غذا بزند. تابستان‌ها سر کار با اینکه کفش آهنی می‌پوشم، تمام سر و صورت و بدنم می‌سوزد. بعد برمی‌گردم خانه و دوباره زنگ می‌زنند و زندگی ما هم این‌طوری می‌گذرد. شغل ما زمان خاصی ندارد. خانه که می‌روم مدام گوشی‌ام را چک می‌کنم تا اگر اتفافی افتاد بروم دنبال کار.

 

۵| می‌گویند قطار امن‌ترین وسیله نقلیه است و از طولانی بودن مسیر که بگذریم خیلی‌ها دوست دارند با قطار سفر کنند. بروند و خانواده‌هایشان را ببینند. برای ما ولی هر بار که قطاری از روی ریل‌ها رد می‌شود در حکم دوری دوباره از خانواده است. همه قطارها مثل هواپیما یک جعبه سیاه دارند که پر است از مستندات و اطلاعات که اگر تصادفی شود همه حقایق را برملا می‌کند. با خودم می‌گویم در هیچ کدام این جعبه سیاه‌ها خبری از غذاهای بیات‌شده و دل‌های گرفته و حزین نیست.

۶| از ما سخت‌تر لوکوموتیوران‌ها هستند. یکی از همکارانم لوکوموتیوران است. پدرش هم لوکوموتیوران بود. می‌گفت پدرش از کودکی درباره قطارها با او حرف می‌زده و بین اسباب‌بازی‌هایش قطارها را بیش از همه دوست داشته. چند بار هم کنار پدرش سوار لوکوموتیو شده و از همان موقع رؤیای زندگی‌اش قطار بوده و ریل و لوکوموتیو و صدای چرخ‌دنده‌ها و سوت ممتد و کشدار قطار. هوهو چی‌چی. هوهو چی‌چی. هوهو چی‌چی.

 

۷| لوکوموتیوران تعطیلات ندارد. در تابستان و زمستان، بین دشت و بیابان می‌آید و می‌رود. در یک حصار آهنی و زمخت. مشهور است که رضاشاه برای ترغیب نیروهای راه‌آهنی برای کار در بیابان، به آنها لقب رئیس ایستگاه داد. ما عاشق ریاست هستیم و همین مهم است. دیگر فرقی نمی‌کند که در بیابان تک و تنها هم‌نشین‌ گرگ‌ها باشیم و مرگ بیخ گوشمان باشد. همین دم عید همکار بخت‌برگشته‌ی ما حین کار، بین دو تا قطار ماند و به تلخ‌ترین شکل ممکن از دنیا رفت. مرگ که با کسی تعارف ندارد.

 

۸| هر لحظه و هر آن خطر هست. در راه‌آهن ایران بعد از ده سال می‌توانید لوکوموتیوران پایه یک شوید. شغل پرمسئولیتی‌ست. راندن قطار، با آن هیکل بدقواره و درشت کار سختی‌ست. امکان تصادف و سانحه هست. چندین بار همکارانم در خطوط ریلی برخورد کرده‌اند. از آن بدتر، مرگ‌های انتخابی‌ست. در ورودی شهرها آدم‌هایی خودشان را جلوی قطار می‌اندازند و شرایط روحی سختی را برای ما ایجاد می‌کنند. ترکیبی از اضطراب و اندوه و هراس.

۹| یادم هست یکی از همکارانم کشیک بود. چهره‌اش را یادم نمی‌رود. خواب‌آلود بود که رفت زیر قطار. یک‌بار هم طرف چوپان بود. گوسفندانش را آورده بود برای چرا. چند تا از گوسفندانش تلف شدند و خودش هم اذیت شد. عذاب وجدان گرفتم. با خودم می‌گفتم باید بهتر عمل می‌کردم. هرچه نباشد فرمان قطار دست ماست و بااینکه گاهی بی‌خوابی امان آدم را می‌برد، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این فکر که شاید می‌شد کاری کرد، مثل خوره می‌افتد به جانمان و مدام خودمان را به خاطر تصادفات و اتفاقات سرزنش می‌کنیم.

 

۱۰| در نهایت، حقوق ما کمترشده و زندگی سخت‌تر. خانه من موریانه زده. ولی چون خانه سازمانی است و امکان خرید خانه وجود ندارد اینجا مانده‌ایم. راه‌آهن ایران به اندازه شرکت نفت درآمدزاست. حقوق من با ۱۶ سال سابقه شده بود ۵ میلیون که شب عید آمدند و یک میلیونش را کم کردند. نزدیک ۴ میلیون اقساط خانه می‌دهم. بخشنامه کرده‌اند که فوق‌العاده خاص کارکنان راه‌آهن غیرقانونی‌ست. جلوی زن و بچه خجالت‌زده‌ایم. همه داریم دیوانه می‌شویم. ما آخرین گروه رسمی در راه‌آهن هستیم که چون کم شده‌ایم دست‌مان به جای بند نیست. انگار توی یک کوپه کوچک حبس شده‌ایم و صدای‌مان به کوپه بغلی هم نمی‌رسد.

 

کمپین لوکوموتیوران‌ها تیر ماه امسال در فارس من به‌ثبت رسید.

 

روایت از فردین آریش

انتهای پیام/ ع

منبع: فارس

کلیدواژه: فارس من خبرگزاری فارس لوکوموتیو راه آهن فارس من شده ایم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۵۴۱۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ختم غائله‌ی شهرنو به روایت شیخ حسین انصاریان/ قسمت ۱

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در آستانه‌ی پیروزی انقلاب یکی از نقاطی که مورد غضب انقلابیون تندرو قرار گرفت و حتی دو هفته پیش از پیروزی قطعی توسط آنان به آتش کشیده شد، شهرنو یا همان محله‌ی بدنام تهران بود. نخستین بار عصر دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۷ شماری از جوانان تندرو به شهرنو هجوم برده و آن‌جا را به آتش کشیدند، اما ماجرا با ورود ده نفر روحانی در آن مقطع ختم به خیر شد؛ آن‌ها فورا به آتش‌نشانی مراجعه کرده و از ماموران خواستند برای خاموش کردن آتش اقدام کنند. با این حال استخوان شهرنو همچنان لای زخم انقلاب باقی ماند تا نزدیک به دو هفته پس از پیروزی انقلاب.

مرحله‌ی بعدی مواجهه‌ی انقلابیون با شهرنو این بار اما نه سرخود، که به دستور دادستانی وقت صورت گرفت آن هم نزدیک به دو هفته پس از پیروزی انقلاب. روز یک‌شنبه ۵ اسفند ۱۳۵۸ خیابان‌های اطراف محدوده‌ی شهرنو زیر پوشش حفاظتی پاسداران انقلاب قرار گرفت و در ساعت ۲۲ پاسداران کمیته‌ی منطقه‌ی ۱۲ و چند نفر از اعضای شورای دایره‌ی مبارزه با منکرات، با در دست داشتن حکم دادستانی با بولدوزرهای شهرداری دیوارهای شهرنو را تخریب کردند.. فردای آن روز کیهان در پی اعلام این خبر نوشت: «قرار است جای خانه‌ها، مغازه‌ها و اماکن قلعه شهرنو که کار تخریب آن ظرف چند روز آینده پایان می‌گیرد، به‌زودی در زمین آن بازار اسلامی،‌ مسجد، مدرسه و پارک ایجاد شود.» یکی از مسئولان شورای دایره‌ی مبارزه با منکرات نیز در رابطه با این موضوع به خبرنگار شهری کیهان گفت: «دایره‌ی مبارزه با منکرات کار خود را از چهار ماه پیش با حکم دادستان انقلاب اسلامی آغاز کرد و خط اصلی عمل‌کرد این شورا مبارزه‌ی پی‌گیر در جهت ریشه‌کن کردن فساد و فحشا در سراسر کشور می‌باشد.»

نماینده‌ی دادستان برای حل این مسئله، شیخ حسین انصاریان بود. ایشان در گفت‌وگویی که با بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در پاییز ۷۸ انجام داده جزئیات این ماجرا را توضیح داده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی به‌تازگی ویدیوی قسمت نخست این بخش از سخنان او را در کانال تلگرامی خود قرار داده که متن آن به این شرح است:

انصاریان: یک بار مردم حمله کردند آن‌جا را آتش زدند. کار افراطی هم صحیح نیست هم این‌که آقای طالقانی خیلی از این عمل ناراحت شد و در یک سخنرانی‌اش خیلی حمله کرد به آن‌هایی که این کار را کردند. من اول فرستادم شهرنو آمار گرفتم؛ ۱.۱۲۰ خانه در ۸۰ هزار متر ساختمان در آن‌جا وجود داشت؛ یک طبقه و دو طبقه، تمام این خانه‌ها مرکز فحشا بود. خیلی نرم باها آن‌ها صحبت، و همه‌ی خانه‌ها را قیمت‌گذاری کردیم. خانه‌ها را به ما واگذار کردند ولی به نام من در محضر نوشتند که وکیل آقای قدوسی (دادستان کل انقلاب اسلامی) بودم. من امضا می‌کردم و پول‌شان را هم نقد می‌دادم.

[مصاحبه‌کننده] مقاومتی نکردند؟

انصاریان: اغلب‌شان نه، چون پیرمرد هم شده بودند، پشیمان هم شده بودند. با آن‌ها برای توبه کردن هم صحبت می‌کردیم. خیلی‌هایشان هم گریه می‌کردند و با کمال رضایت... حتی بعضی‌ها پول خانه‌های‌شان را نگرفتند، گفتند حالا که شما می‌خواهید یک کار خدایی کنید ما سند را به نام‌تا می‌زنیم می‌رویم.

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898958

دیگر خبرها

  • جزئیات کشف سکه‌های دوره اشکانی از یک مسافر قطار
  • ختم غائله‌ی شهرنو به روایت شیخ حسین انصاریان/ قسمت ۱
  • عبور قطار از فاصله چند سانتی‌متری ساختمان‌ها + فیلم
  • سوالات عجیب گوگل هنگام استخدام کارکنان خود
  • برای خانه‌ات بجنگ!
  • افزایش پایگاه‌های موتورلانس اورژانس در فارس
  • حاتم بخشی بیات از جیب کارکنان نفت؟
  • ماجرای کما و فوت دختر تهرانی در متروی تجریش به روایت تسنیم
  • کارکنان توانا از مهمترین ابزار‌های یک سازمان هستند
  • تشریح برنامه‌های هفته سلامت در آموزش و پرورش فارس