«نرگس مست»، مرثیهای بر خزان موسیقی
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۵۵۰۲۹
مهدی قنبر منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی به نقد و تحلیل فیلم سینمایی «نرگس مست» به کارگردانی سید جلالالدین دری پرداخت که در ادامه میخوانید:
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، «نرگس مست» مرثیهای برای موسیقی و شعر اعتراضی در ادوار مختلف تاریخ ایران از دوره مشروطه تا زمان حال است، فیلم به معرفی و سرنوشت چهار چهره تأثیرگذار بر موسیقی، تصنیف سرایان و اشعار اعتراضی آنها یعنی «علیاکبر شیدا»، «فرخی یزدی»، «عارف قزوینی» و «قمر الملوک وزیری» میپردازد که البته در این میان از محمدتقی بهار و میرزاده عشقی نیز یاد میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«نرگس مست» در نگاه نخست، فیلمی است که بهمرور موسیقی، زندگی و سرنوشت تصنیف سرایانی میپردازد که مضامین، فرم و قالب تصنیف را دگرگون کردهاند. ازاینرو فیلمساز کوشیده تا ضمن معرفی این چهرهها، با اجرای برخی از تصنیفهای آنها به بررسی مصائبی که توسط حکام و نگاه و تفکر سنتی وقت بر آنها رفته بپردازد. ازاینرو است که فیلم را به این بزرگان تقدیم میکند. البته جدای از دیالوگنویسی، سجع ثقیل و نامتجانس این بخش از داستان اجرای ضعیف و ناهمگون آن باکلیت قصه، کمی آن را برای مخاطب نامأنوس میکند. چیزی که در سکانسی از فیلم، فیلمساز از زبان یکی از شخصیتها به توجیه آن میپردازد و میگوید «گاهی طبع شعر در شاعر به شعار تبدیل میشود» با این دیالوگ خود را مبرا از اتهام ساخت فیلمی شعارزده میرهاند.
از سوی دیگر همین شیوه و استفاده از نشانههایی که به شکل کلامی، بصری و هم در قالب شخصیتهایی مانند «افتخار» میآورد به مخاطب گوشزد میکند که فیلم لایه دوم و زیرینی هم دارد که بهتر است آن را هم دریابد؛ و در پی آن باشد تا از این نشانهها پردهبرداری کند. ورود این شخصیتها در زمان حال، تعریف از ماهیت افتخار، حضور و عدم حضور خوانندگان زن در داستان و گوشهایی نامحرم در زمان حال از منظر شخصیت «قمرالملوک وزیری» که به دلیل آن حاضر به خواندن نمیشود. جامعه سنتی و مذهبی امروز و ورود شخصیت مجید «روحانی که برادر شخصیت اصلی قصه» که با اکراه فراوان موسیقی سنتی را پذیرفته است. همگی مصادیقی از تلفیق زمان حال و گذشته هستند. این نگاه استعاری فیلمساز با ورود به زندگی شخصی و شباهت سازی اسمی و ظاهری شخصیتهای امروز بسیار تأملبرانگیزتر نیز میشود.
«خانه» اولین، استعاریترین و مهمترین عنصر فیلم «نرگس مست» است. زمانی که تمام اتفاقها و شخصیتها در یکخانه جمع میشوند و همه شخصیتهای تأثیرگذار تاریخ پایشان بهنوعی به آن خانه باز میشود و حرفهایشان را در آنجا میزنند. کارکردی معنایی و فراواقعی پیدا میکند. مخاطب با خانهای روبرو است که در زیرزمین آن یا به تعبیری زندان «فرخی یزدی» کشته میشود. محلی است که «قمر الملوک وزیری» در سالروز تولدش به آنجا فراخوانده میشود تا شعری برای علاقهمندانش بخواند اما او که دیگر گوشهای آن خانه را نامحرم میداند از خواندن سرباز میزند. «عارف قزوینی» در آنجا معشوقش را میبیند و تصنیف اعتراضی «از خون جوانان وطن» را میخواند؛ و «علیاکبر شیدا» از همسفرگی ایرانیان از کلیمی و مسیحی و مسلمان میگوید. این خانه جای امنی برای علاقهمندان به موسیقی نیز هست. صاحبخانه ارمنی است به نام «موسیو خاچیک» که برادری دارد که در جنگ ایران و عراق شهید شده است؛ اما فصل این خانه همیشه پاییز است و برگریزان. حتی زمانی که درختان حیاط خانه سبزند و موسم بهاراست پاییز از این خانه شعر و هنر و موسیقی نرفته و برگهای زرد پائیزی در آسمانش در چرخشاند. شعر «هرلحظه مزن در که در این خانه کسی نیست، بیهوده مکن ناله که فریادرسی نیست» اولین شعر از «فرخی یزدی» است که در آغاز فیلم خوانده میشود. شعری که تماماً ذهنیت مخاطب را معطوف خانه یا وطن میکند و به شکل نمادین به این خانه میدهد که وطن همیشه در فصل پائیز است.
شخصیت «موسیو خاچیک» پس از کاراکتر «خانه»، دومین عنصر مهم و تأثیرگذار و حلقه وصل شخصیتهای دیروز و امروز قصه است؛ اما هرگز مشخص نمیشود او کیست؟ اساساً مخاطب چیز زیادی از او نمیداند! او هنرمند و استادی توانا است که ساز میسازد و هنرش را به خاطر غم نان به تاجر هنر میفروشد. ارمنی است و برادر بزرگش «ادوین» را نیز در جنگ تحمیلی ازدستداده است؛ اما فیلمنامه چیز دیگری از او و گذشتهاش نمیدهد. این کمفروشی ضعف اصلی فیلمنامه نیز بهحساب میآید؛ زیرا مخاطب نهتنها اطلاعات کاملی از شخصیت «موسیو خاچیک» ندارد بلکه از هویت دیگر شخصیتهای زمان حال قصه «نرگس مست» نیز چیزی دستگیرش نمیشود و تنها به شباهتهای اسمی، چهره و سرنوشت مشابه آنها با 4 چهره مشروطه و معاصر اکتفا میکند.
فیلمساز مخاطب را در جریان زندگی و مرگ این شخصیتها هم قرار نمیدهد. بهطوریکه چرایی مرگ «جواد احمدی یزدی» یا همان «جواد نانوا» که تعزیرات، نانوایی او را بسته، یا «علیاکبر» پیک موتوری قصه در هالهای از ابهام قرار میگیرد. به نظر میرسد که فیلمساز قصد دارد سریع پس از مرگ شخصیت «فرخی یزدی» و «علیاکبر شیدا» پرونده شخصیتهای امروزیشان را نیز در ذهن و داستان موسیو ببندد و به سراغ روایت بقیه قصه برود. حتی پس از تصادف و مرگ برای هیچیک از شخصیتهای مرتبط قصه مانند مرضیه (یکی از نوازندگان داستان که رابطه عاشقانه با علیاکبر داشته) و یا خود شخصیت موسیو خاچیک هم سؤالی پیش نمیآید و آن را پیگیری هم نمیکند. فیلمنامهنویس نهتنها درباره آنها بلکه درباره شخصیتهای اصلی قصه مانند «مرتضی» هم هیچ اطلاعات تکمیلی نمیدهد. چرا مرتضی یکشبه باوجود همه اختلافاتش با «موسیو خاچیک» رابطهاش با او خوب میشود تا در قالب شخصیت «عارف قزوینی» ظاهر شود و ناگهان نیز از داستان خارجشده و در انتها برای جمعبندی داستان بازمیگردد. شخصیت «رسولی» که سازهای موسیو خاچیک را به نام خود میفروشد و او را استثمار میکند چطور یکشبه میپذیرد تا از این سود و کاسبی پرمنفعت دست بردارد و سازهای خاچیک را به مرتضی ببخشد؛ اما در پاسخ این سؤالات از بلاتکلیفی شخصیتها، باید گفت فیلمساز آنقدر غرق در ارائه نشانهها، نشانهشناسیها، اشارات سیاسی، اجتماعی، تاریخی، نمایش داستان عشقی و مبارزات این چهار چهره نامدار قصه است که از درام قصهای که در زمان حال میافتد غافل شده است. بهگونهای که این بخش مانند وصله ناجور و نامأنوسی در فیلم نمود پیدا میکند چراکه فیلمساز آن بخش را تنها برای رسیدن به نگاههای انتقادی و شعاری خود وارد داستان کرده است. این دودنیای متفاوت باید بتوانند هر یک بهطور جداگانه ماهیتی مستقل داشته باشند اما چنین اتفاقی در فیلم «نرگس مست» نمیافتد.
متأسفانه دیالوگنویسی شخصیتهای دوره مشروطه فیلم نیز بسیار زمخت و اغراقآمیز است. بیشک باید لحن و ادبیات گفتاری شخصیتهای آن زمان، حفظ و متمایز از زمان حال باشد؛ اما سکانس رویارویی شخصیت «افتخار» با «فرخی یزدی» که اولین بخش از اجرای تلفیق زمان حال با گذشته است دیالوگهای غلوآمیز شعارزده دارد. در این سکانس «افتخار» از عملکرد «فرخی یزدی» انتقاد کرده و هر یک تعریفشان از امنیت را بیان میدارند. سکانس فوق هیچ ارتباطی با بخشها و موضوع اصلی کل فیلم ندارد.
شاید اگر فیلمساز برای ورود به این فضا و بخش دوم کمی عجول نبود و مخاطب را پس از معرفی کامل شخصیتهای اصلی زمان حال بهآرامی و نه بهواسطه دیالوگهایی نامتجانس وارد قصه اصلی میکرد موفقتر میبود. این ذوقزدگی فیلمساز برای رسیدن به قصه و دیالوگنویسی های استعاری و انتقادیاش از مشاهیر موسیقی و ادبیات دوره مشروطه، کار را برای او سخت کرده است.
بههرحال نوع دیالوگ، حتی دیالوگهای دوره قاجاری و آرمانخواهانه افرادی مانند «فرخی یزدی» یا «محمدتقی بهار»، «عارف قزوینی» و یا «میرزاده عشقی» پیشازاین در آثاری مشابه دیدهشده و باورپذیر بوده است. این ادبیات چیزی نیست که مخاطب با آن ناآشنا باشد اما در فیلم «جلالالدین دری» باوجوداینکه از بازیگران خوبی مانند سیامک صفری وسعید پور صمیمی استفادهشده اما نحوه ورود به داستان و بیان اغراقآمیز آن بازی این بازیگران را کم اثر کرده است. مخاطب هنوز باشخصیتهای اصلی قصه آشنا نشده که ناگهان شخصیتهایی از دل تاریخ راهشان را گم میکنند تا بیننده را غافلگیر کنند. آنها پیش از اینکه مخاطب از علت حضورشان مطلع شوند نیز، از قصه خارج میشوند. معلوم نمیشود که چرا آمدند؟ و چه گفتند؟ و چرا رفتند؟
فیلمساز کوشیده تا ضمن ادای دین به تفکر، شعر، موسیقی و تصنیف بزرگان دوره مشروطه با اجرای خاطر انگیز از موسیقی اعتراضی و عاشقانه فضاهای خالی و حفرههای احتمالی فیلم را برای نگهداشتن ریتم کند فیلم پر کند و جای خالی درام و تعلیق را نیز در اثر خود بپوشاند. این ایده اگرچه نبوغ آمیز است اما این صداهای زیبا یا لیپ سینک نیستند و بهدرستی دردهان بازیگران قرار نگرفته و باورپذیر نبوده و یا با سبک سیاقی که در میزان سن دیدهشده بود شکل و فرم فیلمهای هندی را پیدا میکند که درشان و جایگاه چهرهها و بزرگان نامبرده نیست؛ مانند سکانس شعرخوانی «عارف قزوینی» برای شخصیت «افتخار السلطنه» پایه پلههای خانه «موسیو خاچیک».
عشق اصلیترین محور فیلم «نرگس مست» است. کما اینکه نام فیلم هم از شعری «کیه کیه...» منتسب به ناصرالدینشاه قاجار گرفتهشده است. البته عشقی که این فیلم درباره آن صحبت میکند عشق به روایت رمانها، عاشقانه و دراماتیک نیست. عشق این فیلم همواره رنگ و بویی استعاری و اعتراضی دارد. عشق به وطن، عشق به موسیقی، عشق به خانه، عشق به تمدن و عشق به تاریخ شعر و ادب است که در «افتخار» متبلور میشود. این افتخار چه افتخار السلطنه باشد و چه «پری ماه» و یا مرضیه دختر کلیمی همگی در زیر سایه این خانه معنا پیدا میکنند. دیالوگ پایانی شخصیت «موسیو خاچیک» که درباره نگرانیهایش برای افتخار میگوید نیز بر آینده موسیقی، ادبیات اعتراضی، عاشقانه، تصنیف سرایان و خوانندگان زن و مرد این مرزوبوم تأکید دارد.
فیلم «نرگس مست» میکوشد تا در قالب روایی و استعاری خود مرثیهای برای موسیقی، تصنیف، ادبیات بخواند و سرنوشت بزرگان گذشته و حالشان را به نمایش بگذارد. اگرچه هدف غایی این فیلمساز ستودنی و بهعنوان نخستین ساخته بلند «سید جلالالدین دری» بسیار تأملبرانگیز است؛ اما حرفهای استعاری و اعتراضی فیلمساز بهمانند اشعار و صدای خوانندگان که بر چهره و شخصیتهای قصهاش لیپ سینک نمیشود. این نگاه و رویکرد نیز بر قامت فیلم «نرگس مست» نمینشیند.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: نرگس مست عارف قزوینی دوره مشروطه فرخی یزدی نرگس مست شخصیت ها علی اکبر زمان حال فیلم ساز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۵۵۰۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهد شکرستان به کام مخاطبان
همانطور که اشاره شد در این مجموعه که شخصیتهای آن به محبوبیت نزد مخاطبان رسیده (تا جایی که حتی عروسک برخی از این کاراکترها نیز در بازار عرضه شده است) به موضوعات روز با زبانی شیرین و گیرا پرداخته میشود. سیدمسعود صفوی، تهیهکننده شکرستان است و کارگردانی آن را هم عباس جلالی بهعهده دارد.تلخند به موضوعات روز
هر سری از شکرستان با قرار دادن یک موضوع بهعنوان محور اصلی مسیر تولید و پخش خود را آغاز و پشتسر میگذارد. در نوروز ۱۴۰۳ قسمتهای جدیدی از شکرستان پخش شد و به گفته تهیهکننده این روزها دستاندکاران سریال در مرحله پیشتولید اثر برای تابستان هستند. محوریت این مجموعه موضوعاتی نظیر محیط زیست، مسأله آب، فناوریهای جدید و کارآفرینی است و در ۵۲ قسمت ساخته میشود.
جمع قدیمیها و جدیدها
در هر فصل از شکرستان تلاش شده تا براساس محتوا و موضوع کاراکترهای جدیدی افزوده و شخصیتهای قدیمی نیز با یک پردازش و طراحی جدید در ساختار و البته موازی کردن آنها با حال و فضاهای جدید دوباره وارد کار شوند. بهلول، پادشاه و وزیر، فرصت، اسکندر،رمضون، قاضی، ننه قمر، بهادر، یعقوب، برزو، فراز،مظفر، خواجه فرزان، خواجه الماس، چهل دزد و... برخی از شخصیتهایی هستند که در فصول گذشته این سریال از آنها خاطره داریم. فرزاد شیرمحمدی، راوی و مدیر دوبلاژ سریال است که باید دید با هدایت او، شیرینسخنی شخصیتهای شکرستان تا چه اندازه به کام مخاطبان مینشیند. همچنین در فصول گذشته زندهیاد مرتضی احمدی، شهاب حسینی، رضا بابک و علیهمت مومیوند نیز بهعنوان راوی در این مجموعه حضور داشتند و قصه شهر را نقل میکردند. اکبر منانی، ابراهیم شفیعی، شوکت حجت، نرگس فولادوند، شهروز ملکآرایی، سعید شیخزاده، تورج نصر و ... که هر کدام صداهای شناخته شدهای در عرصه دوبله و صداپیشگی هستند، بهعنوان گوینده شخصیتها در این مجموعه حاضر بودند. مسعود صفوی، تهیهکننده در خصوص راوی سری تازه شکرستان به «جامجم» میگوید: بعد از مرحوم احمدی، هر بار، یک راوی داشتیم. یک دوره شهاب حسینی، یک دوره رضا بابک، یک دوره آقای مومیوند بود. الان به این فکر میکنم که برای بعدها، یک راوی خانم هم داشته باشیم. یعنی برای یک یا چند دوره، راوی، یک خانم باشد. این خیلی اتفاق مهمی است چون باید قصه هم متفاوت باشد. یعنی نوع نگاهی که یک راوی زن با یک راوی مرد دارد، باید در قصه نمایش داده شود.
تهیهکننده پویانمایی شکرستان عنوان میکند: شکرستان سالهاست که روی آنتن است. این سری از برنامه، سیزدهمین سری از شکرستان در زمان مدیریت آقای لیوانی در مرکز صباست. الان ۱۸ سال است که شکرستان روی آنتن میرود. در این سالها، تعداد فضا و کاراکترها خیلی زیاد بوده و تلاش میکنیم از کاراکترهایی دوباره استفاده کنیم که چند وقتی در قصه نبودند. در واقع تلاش میکنیم آنها را زنده کنیم و جلوی دوربین بیاوریم. مثلا کاراکتری داریم که یک طبیب پیر است. در چند فصل خیلی رویش کار شد و چندین فصل هم کمرنگ شده و قصهها بیشتر حول محور ننه قمر و اسکندر بود. الان دو باره کاراکتر طبیب را زنده میکنیم چون موضوعات تازه ما حول محیطزیست، آب و فناوری تازه است. شکرستان به این خاطر این همه سال دوام آورده و جلوی دوربین رفته که به موضوعات روز پرداخته و به زبان شکرستانی نقل شده است. در واقع یک فضای شکرستانی داریم که مسائل روز را به زبان خودمان ترجمه میکنیم. فضایی که ترکیبی از خنده، طنز و پرداختن به مسائل مختلف است.
وی ادامه میدهد: چند خانواده و بچه جدید اضافه شدهاند. یک تعدادی شغل هم اضافه شد که کاراکترهای تازه به همان نسبت بیشتر شده است. البته محبوبیت در انیمیشن با محبوبیت ستاره واقعی متفاوت است چون ستاره واقعی زندگی بیرونی دارد و کاراکترهای نمایش داده شده با آن بازیگر، به همان تناسب محبوب میشوند اما انیمیشن چون پیشزمینهای ندارد، قدری برای محبوبیت زمان میبرد. قطعا کاراکترهای تازه را نمیتوان با آنهایی مقایسه کرد که ۱۶-۱۷ سال است در شکرستان بوده و محبوب شدهاند. بسیاری از کاراکترها یک عمر است که در مقابل چشم مخاطب هستند. به همین خاطر کاراکترهای تازه زمان بیشتری نیاز دارند. البته بهنظرم برخیشان خیلی زمینه این را دارند که در نظر مخاطب محبوب شوند.
یک سرزمین خیالی
اگر تا امروز به تماشای این پویانمایی نشستید، دیدهاید که فضای شهر خیالی شکرستان با الهام از ابنیه باستانی ایران است که از قدمت کهنی برخوردار است. همچنین در رنگآمیزی محیط و لباس شخصیتها از اسلوب اصیل ایرانی که در نقش و نگارهای قدیمی همچون معماری، مینیاتور، فرش و ... به کار گرفته میشده، بهره بردهاند. بیان شد که داستانهای این سریال در یک شهر قدیمی و خیالی روی میدهد. هر قسمت داستانی مجزا دارد که مردم شکرستان بنا به نیازهای دراماتیک، در هر قسمت نقشی متفاوت برعهده میگیرند و داستان را رقم میزنند.
صفوی میگوید: فضاهای بیشتری را در فصل تازه اضافه کردیم چون موضوعات تازه آوردیم و باید در فضای تازه مطرح میکردیم. در سریهای قبل، برای پرداختن به مسأله برخی کافیشاپها، یک طراحی خاص شکرستانی از این فضا داشتیم. یا در برخی قسمتها میخواستیم نشان دهیم که نوجوانان چطور در برخی محیطهای سنتی رفتار میکنند. همه اینها باید در فضای مناسب خود ارائه میشد. برای همین، همان شکرستان همیشگی را نشان میدهیم که برخی نقاط شهر در آن زندهتر شده است.
این تهیهکننده در خصوص فرمت کلی شکرستان، به نکته جالبی اشاره میکند که نشاندهنده اتصال این مجموعه با هنر کهن ایرانی است. وی میگوید: شکرستان یک فرمی دارد که از تعزیه گرفته شده. دلیل اینکه برای مردم آشناست، به غیر از تصویر که شبیه به معماری قدیم است و حرکتهایی که مخاطب را به یاد خیمهشببازی میاندازد و نوع حرف زدن و موسیقی که مردم را یاد جلال ذوالفنون میاندازد، ساختار روایی آن هم به شکل تعزیه است. یعنی یک معینالبکا مثل تعزیه داریم. راوی که همان معینالبکاست، میگوید فلانفرد امروز آدم خوب یا بد قصه است و به این صورت، دو شخصیت یک بخش یا قسمت متحول میشود. مثلا در یک قسمت درباره استارتاپها توضیح میدهیم که صمد تصمیم میگیرد این کار را کند. در دقیقه اول میخواهد با همان رفتار عجولانه کاری انجام دهد و موفق باشد اما در پنج دقیقه آخر میبینیم که او موفق نمیشود یعنی نمیتوان بدون اصل و ریشه یک استارتاپ خوب راه انداخت. در واقع در این پنج دقیقه آخر متوجه میشود که شیوه او اشتباه است و باید یک مسیر دیگر را میرفته. یعنی هم محبوبیت و کاراکتر خود را حفظ میکند و هم به مخاطب، پیام درست را منتقل میکند. این نقطه قوت شکرستان است که بدون بد یا خوب نسبت دادن به کاراکترها، آنها را در یک هویت جمعی ایرانی نشان میدهد که در حقیقت بیانگر این است که میتوان سبک زندگی را تغییر داد و در مسیر درست قرارگرفت.
تجربه چند فصل در شکرستان
صفوی در خصوص زمان پخش سری تازه این مجموعه هم عنوان میکند: سری قبل در نوروز امسال پخش شد. معمولا شکرستان در سه نوبت پخش میشود که نوروز، تابستان و پاییز است. گاهی بین عید قربان تا غدیر هم ۱۰ قسمت روی آنتن میرود. در حال حاضر در مراحل پیشتولید و نگارش قسمتهایی هستیم که قرار است تابستان، پاییز امسال و نوروز سال بعد روی آنتن برود.