Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز پنج شنبه ۱۶ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شده اند که تیتر‌ها و تصاویر انفجار در ‏بندرگاه بیروت برای دومین روز در صفحات نخست روزنامه‌ها به برجسته‌ترین خبر تبدیل شده است. عناوینی همچون انفجار ‏مهیب بیروت /حادثه یا جنایت؟ (کیهان)، انفجاری فراتر از تحمل خاورمیانه (شهروند)، عروس زخمی خاورمیانه (آفتاب یزد)، ‏لبنان پس از ویرانی (جهان صنعت) و دل سوخته بیروت (ایران) پیشخوان مطبوعات امروز را متاثر از انفجار مهیب روز گذشته ‏لبنان کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم: ‏


آثار انفجار لبنان بر منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟

مرتضی مکی طی یادداشتی در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان آثار انفجار لبنان بر منطقه، نوشت: انفجار مهیب در ‏لبنان که توجه جهان را به خود معطوف کرده است دارای ظرفیتی است که در آینده نیز روی حوزه‌های گوناگونی اثر بگذارد. البته ‏برای بررسی تبعات ناشی از این انفجار هنوز زود است که بتوان سناریویی دقیق را ترسیم کرد چرا که باید مشخص شود که آیا ‏انفجار تنها ناشی از یک حادثه بوده یا پای خرابکاری در میان است. بازیگران خارجی همچون اسرائیل و آمریکا یا برخی ‏کشور‌های عربی چه نقشی داشته اند؟ در این باره به نظر می‌رسد باید منتظر ماند و دید چه جزئیاتی در آینده منتشر خواهد شد. با ‏این حال با توجه به اینکه هیچ گروه یا کشوری مسئولیت این انفجار را قبول نکرده طبیعی است که نمی‌توان سریعا انگشت اتهام ‏را به سمت یک طرف برد و مقصر را اعلام کرد. ‏


با این حال با توجه به اینکه حدود شش سال است که این مواد قابل انفجار در این انبار انباشته شده بوده است به نظر می‌رسد گزینه ‏مناسبی برای خرابکاری نیز به شمار می‌رود. لبنان کشور کوچکی است که اقتصاد ضعیفی دارد و بی‌ثباتی‌های سیاسی در این ‏کشور فاکتوری بوده که به ضعف اقتصاد دامن زده است؛ بنابراین چنین حادثه‌ای در لبنان می‌تواند تبعات سنگینی بر اقتصاد این ‏کشور وارد کند و بار دیگر تشتت سیاسی در لبنان را نیز افزایش دهد. با توجه به تنوع جریان‌های مردمی و سیاسی در این کشور ‏تن‌ها دولت‌هایی موفق بوده‌اند که قابلیت ایجاد اجماع میان همه طرف‌ها را داشته‌اند؛ بنابراین زمانی که این اجماع بهم بخورد دولت ‏نیز ضعیف می‌شود. انفجار رخ داده این پتانسیل را دارد که تنش و اتهام زنی‌های داخلی در لبنان را افزایش داده و در سطحی کلان ‏موجب بی‌ثباتی‌های بیشتر سیاسی در این کشور شود. درحالی که برخی تلاش‌ها برای بی‌ثبات‌سازی سوریه انجام شده، ایجاد چنین ‏روندی در لبنان که در همسایگی با اسرائیل قرار دارد می‌تواند برای تل آویو یک مزیت محسوب شود. به عبارت دیگر با توجه به ‏شرایط پیش آمده و احتمال تقویت بی‌ثباتی در لبنان به نظر می‌رسد بازیگرانی، چون ایالات متحده، اسرائیل و عربستان بیشترین ‏سود را از این ماجرا خواهند برد؛ بنابراین لازم است با دقت بیشتری منتظر سناریو اصلی و نهایی درباره این انفجار ماند. ‏


خبرنگار؛ هدهد سلیمان یا گنجشک شکار؟

علی صارمیان طی یادداشتی در روزنامه اعتماد به مناسبت روز خبرنگار نوشت: هنوز صدای خویشاوندم محمود صارمی را ‏می‌شنوم. مرگش را به نام روز خبرنگار گذاشتند و از علت مرگش نپرسیدند. بماند در گردن آن کس که مسوول بود و سوالش را ‏انکار کرد تا قیامت. خبرنگار یک هدهد سلیمان نیست. او جانی عمیق در جهت آشتی ناسازه‌های جهان دارد. نگهبان خیر جمعی و ‏سعادت مردم است در این سال‌ها، اما باید نگران جان و نان خود باشد. اگر سال‌ها پیش میانجی‌گر میان دو جنگجو بود، حالا از ‏دوست مشت می‌خورد. در سال‌های اخیر سه نوع اهل رسانه داشته‌ایم؛ ‏
طیف اول فداییان حقیقت و نقادان زشتی‌های جامعه. آن‌ها قدرت تغییر واقعیت‌ها را به نفع حقیقت و خیر عمومی برای مردم و ‏جامعه در خود می‌بینند. ‏


طیف دوم: آن‌ها گریمورند. گریم چهره سازمان‌ها و ارگان‌ها و مزلفات دولت‌ها و سازمان‌ها و قوا هستند. آن‌ها نان‌شان را از لابی با ‏قدرتمندان و ثروتمندان درمی‌آورند. شرافت این گروه اندک و وقاحت‌شان بسیار. آن‌ها روابط عمومی به شکل بد ایرانی‌اش هستند. ‏شرافتی ندارند. ‏
طیف سوم: آن‌ها ماشینند. پشت خبرشان فلسفه و شرافتی نیست. آن‌ها دنبال اینترستینگ و امور پربازدید‌ند. شرط خیر عمومی و ‏اخلاق را حذف کرده‌اند. ‏
طیف اول خبرنگارانند. حیفند. کاش گنجشک شکار هر میلی نشوند. آن‌ها خیر عمومی را توسعه می‌دهند و حتی شکارچی و ‏خانواده‌اش نیز بهره‌مند از این خیر خواهد بود. ‏
در روز خبرنگار آرزو دارم طیف اول منقرض نشوند تا این حرفه شریف به هدهد سلیمان‌های زمان گرفتار نگردد. ‏
نوشتن و خلق کردن آرزو‌هایی پیش چشم مردم است، همان‌ها که کسی فکر نمی‌کند، روزی محقق شوند. غلبه بر کابوس‌هایی است ‏که مردم گرفتار آن‌ها هستند. یافتن و باز کردن دری بسته در بن‌بست است. این دست روزنامه‌نگار و خبرنگاران است که در را ‏می‌گشاید. رفیق و برادری، چون صارمی که در مزارشریف در مقابل اژدیهاک بد طینت در آخرین لحظات عمر و حرفه‌اش بود؛ ‏پرسید: من چه وظیفه‌ای دارم، سوال همه دوران‌ها را پرسید. خبرنگار چه وظیفه‌ای دارد و دستگاه قدرت چه پناهی به او می‌دهد؟ ‏این سوال را مکرر باید پرسید. روز مردان و زنان رفیق شبیه اوست. در هر کجا که هستند و به هر ملیتی و در هر مکانی ولو ‏خاطره تلخ یک زندان. روزشان بر شما و من فرخنده باد. امید است عیدغدیر، گشایش کار‌ها و گرفتاران‌شان باشد. خاصه مدیر این ‏روزنامه که در روز خبرنگار، کسالت زمانه به جان خریده است. ‏


اعتراضات هفت‌تپه و معنی جدیدی از جامعه مدنی

حمزه نوذری ‏عضو هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی در سرمقاله شماره امروز روزنامه شرق با عنوان اعتراضات هفت‌تپه و معنی ‏جدیدی از جامعه مدنی نوشت: در شرایط قرمز شیوع اپیدمی کرونا و گرمای طاقت‌فرسا در خوزستان کارگران هفت‌تپه نزدیک به ‏دو ماه است که مجددا اعتراض خود را آغاز کرده‌اند. ظاهرا و براساس گزارش‌های خبری مسئله به حقوق عقب‌مانده کارگران و ‏تمدید نشدن دفترچه‌های بیمه درمان برمی‌گردد. در ریشه‌یابی مسئله هم دو دلیل ذکر می‌شود:‏

‏۱. واردات بی‌رویه شکر و لطمه به تولید داخلی آن، به‌ویژه در هفت‌تپه
‏۲. خصوصی‌سازی نادرست. ‏
بر این اساس، اگر واردات متوقف یا محدود شود و شرکت هفت‌تپه به اشخاص باصلاحیت واگذار شود، مشکل برطرف می‌شود. ‏.


اما چنین ساده‌انگاری‌هایی کمکی به مسئله نمی‌کند. نوع نگاه به مسئله باید تغییر کند. شاید این‌گونه تعبیر شود که تشکل‌های ‏کارگری و کارگران حق اعتراض دارند و کارگران هفت‌تپه نیز به‌عنوان جزئی از جامعه مدنی حق تجمع و نقد سیاست‌های دولت ‏را دارند و دولت نیز وظیفه دارد صدا‌ها را بشنود و تدبیر کند؛ به‌عبارتی در این نگاه، جامعه مدنی نیرویی است برای نقد و ‏اعتراض. با بررسی اعتراضات و شعار‌های کارگران هفت‌تپه این نکته روشن می‌شود که نه تنها اعتراض کارگران به ناکارآمدی ‏بوروکراسی دولت و نمایندگان دولت ازجمله استاندار، فرماندار و... در تأمین اجتماعی و امکانات رفاهی و حمایتی است، بلکه به ‏ناکارآمدی بخش خصوصی و بازار و از همه مهم‌تر پیوند میان این دو نیز معترض هستند. بررسی اعتراضات کارگران هفت‌تپه ‏نشان می‌دهد که از درون اعتراضات، تفسیر و معنای جدیدی از جامعه مدنی در حال شکل‌گرفتن است؛ جامعه مدنی به‌مثابه منبعی ‏برای حل مسائل رفاهی و اقتصادی. به‌عبارتی جامعه کارگران در مقابل ناکارآمدی بوروکراسی دولتی و بازار در تأمین خدمات ‏اجتماعی، اقتصادی و رفاهی به این باور رسیده‌اند که جامعه مدنی می‌تواند جایگزین هر دو شود؛ جامعه مدنی هم به عنوان نیرویی ‏برای اعتراض و نقد سیاست‌های دولتی و بازار و هم منبعی برای جایگزین بوروکراسی و بازار. سخن از نوآوری‌های جامعه مدنی ‏برای ارائه خدمات اقتصادی و رفاهی به افراد است. ‏.

اما نکته مهم این است که نوآوری‌های نهادی جامعه مدنی بدون ارتباط و پذیرش از طرف دولت مجال بروز نمی‌یابد و در سخن و ‏شعار باقی می‌ماند بدون ارتباط و تعامل بین جامعه مدنی و دولت مسئله کماکان باقی می‌ماند. دولت به راه‌حل‌ها و نوآوری‌های ‏کارگران برای ساماندهی به وضعیت فعلی توجه کند و تنها راه‌حل را در خصوصی‌سازی جست‌وجو نکند. دولت در ارتباط و تعامل ‏با جامعه مدنی می‌تواند از جامعه مدنی به‌عنوان منبعی برای اقدامات اجتماعی، اقتصادی و رفاهی بهره ببرد و از عدم مشروعیت ‏اقدامات و ناکارآمدی بوروکراسی و خصوصی‌سازی بکاهد. اعتراضات کارگران هفت‌تپه فرصتی است برای آرایش جدید بین ‏جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار). دولت می‌تواند مثل سابق وام با بهره پایین یا ارز با نرخ ترجیحی در اختیار مدیران هفت‌تپه ‏قرار دهد، یا محصول آن را مدتی خرید کند تا مدیران بتوانند حقوق عقب‌مانده کارگران را پرداخت کنند و چند صباحی اوضاع آرام ‏شود، اما بهتر است از جامعه مدنی و اعتراضات کارگران به‌عنوان منبعی برای راه‌حل جدید در ساماندهی و تنظیم مجدد کارخانه‌ها ‏و شرکت‌ها بهره ببرد. طرز تفکر حاکم بر بوروکراسی دولتی درباره شرکت‌های واگذارشده یا در حال واگذاری این است که ‏سرمایه‌دارانی بیایند که بتوانند سرمایه‌گذاری کنند، کارگران را مدیرت و اشتغال موجود را حفظ کنند. از این منظر، برای اداره ‏شرکت‌های غیردولتی ضرورتا به سرمایه‌داران نیازمندیم صرف‌نظر از اینکه سرمایه را از راه‌های تولید کالا و خدمات به دست ‏آورده باشند یا از مسیر‌های واسطه‌گری، دلالی یا مبتنی بر رانت. از نظر بوروکراسی دولتی اگر سرمایه‌دارِ مشتاق برای واگذاری ‏شرکت‌های دولتی نباشد چه کسی این شرکت‌ها را اداره خواهد کرد، چرخ تولید را خواهد چرخاند و حقوق کارگران را پرداخت ‏خواهد کرد؟ بوروکراسی دولتی و نمایندگان آن نمی‌توانند به شیوه‌های دیگر برای سازماندهی و اداره شرکت‌ها بیندیشند. این تفکر ‏در میان مدیران دولتی رواج دارد که کسی و فرایندی بهتر از سرمایه‌داران و کارآفرینان که به‌سختی فرایند تولید را راه‌اندازی و ‏مدیریت می‌کنند و همه مخاطرات را به جان می‌خرند، وجود ندارد. سخن این است که جامعه مدنی منبع مهمی برای بر‌عهده‌گرفتن ‏چنین وظایفی است. مدیران دولتی یک‌بار هم به درخواست‌های کارگران توجه کنند و مدیریت و اداره شرکت را به خود آن‌ها واگذار ‏کنند یا از تیم‌های فکری این افراد برای مشارکت در مدیریت استفاده شود. به‌جای واگذاری‌های مکرر به سرمایه‌داران مختلف ‏یک‌بار به تولیدکننده مستقیم برای سازمان‌دهی شرکت اعتماد کنیم. ‏

منبع: تابناک

کلیدواژه: طرح ترافیک 99 کنکور 99 حسین مدرس خیابانی انفجار بیروت عباس بابایی حزب کتائب لبنان بیروت مرور روزنامه ها انفجار بیروت لبنان هفت تپه جامعه مدنی فرونشست زمین روز خبرنگار عید غدیر عفو محکومان سوال از رئیس جمهور بهارستان طرح ترافیک 99 کنکور 99 حسین مدرس خیابانی انفجار بیروت عباس بابایی حزب کتائب لبنان بیروت بوروکراسی دولتی کارگران هفت تپه بوروکراسی دولت روز خبرنگار هدهد سلیمان شرکت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۷۷۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

  همۀ دوستان و دشمنانِ خاورمیانه در روایت نیویورک تایمز

 
تاریخ انتشار: 20 آوریل 2024
نویسنده: دنیل لِوی
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
دربارۀ نویسنده: 
«دنیل لوی» رئیس پروژۀ ایالات متحده در خاورمیانه و مذاکره‌کنندۀ سابقِ «صلح برای اسرائیل» است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖  
 
   عصر ایران/ ترجمه: «بنیامین نتانیاهو» (نخست وزیر اسرائیل) در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر، نقشه‌ای با عنوان «خاورمیانۀ جدید» نشان داد و تأکید کرد روابط اسرائیل با کشورهای عربی به ایجاد کریدور صلح از هند تا خلیج فارس و خاورمیانه کمک می‌کند. یک هفته بعد، اسرائیل به «جیک سالیوان» (مشاور امنیت ملی ایالات متحده)، اعلام کرد: «اکنون خاورمیانه آرام‌تر از دو دهۀ گذشته است.»
 
  ظرف 6 ماه خیلی چیزها تغییر کرده. اشغال سرزمین‌های فلسطینی به‌دست اسرائیل که روزگاری به صلح و ثبات در منطقه خوش‌بین بود، دوباره از سر گرفته شده است. حالا جنگِ اسرائیل و حماس به کشورهای همسایه نیز سرایت کرده. موشک‌ها در سراسر خاورمیانه پرتاب می‌شوند و ایران و اسرائیل برای بار نخست، حملات مستقیمِ موشکی و پهپادی را از سر می‌گذرانند.
 
  ما برای بررسی و تبیینِ آنچه میان بازیگران کلیدیِ منطقه در جریان است، شبکه‌ای متشکل از دوستان و دشمنان و کشورهای درگیر را ترسیم کرده‌ایم؛ این شبکه به ما نشان می‌دهد وضعیت کنونی تا چه‌حد بحرانی و مخاطره‌آمیز است. قصد داریم روابط دوستانه، خصمانه و پیچیدۀ بین کشورها و نیروهای اصلیِ خاورمیانه را بررسی کنیم.

در یک‌گوشۀ میدان استراتژیک، اسرائیل و آمریکا پهلو گرفته‌اند. دولت ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار کمک مالی و تسلیحاتی به اسرائیل ارسال می‌کند و همواره حامی اصلیِ ارتش این کشور بوده است. نزدیکیِ این کشورها به زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و «جنگ سرد» باز می‌گردد؛ زمانی‌که اسرائیل با آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی در خاورمیانه هم‌پیمان شد.

حالا دیگر حمایتِ سرسختانه از اسرائیل برای ایالات متحده منافع چندانی ندارد. اسرائیل روابط مستحکمی با چین برقرار کرده، روابط خود را با روسیه قطع نکرده و از اوکراین حمایت نظامی نمی‌کند؛ درنتیجه، حمایت آمریکا از اسرائیل، به رفتار وحشیانۀ این کشور با فلسطینی‌ها انجامیده که سراسر منطقه و فراتر از آن را پریشان و منزجر کرده است.

 ایران، سوریه و حوثی‌ها، نیروهای سیاسیِ مسلحی هستند که بر بخش وسیعی از یمن احاطه دارند و موضع خصمانه‌ای در قبال اسرائیل گرفته‌اند. اسرائیل هم با تعداد انگشت‌شماری از کشورهای همسایه، روابط رسمی و دیپلماتیک دارد. 

درحال‌حاضر، ترکیه، سوریه، لبنان، افغانستان، عراق، ایران، پاکستان، مصر، هندوستان، قطر، عربستان سعودی، سودان، عمان، یمن و اتیوپی با اسرائیل روابط رسمی ندارند. اسرائیل درحال‌ نبرد با حماس است؛ گروهی که از سال ۲۰۰۷ کنترل غزه را در دست دارد. حماس حملات ۷ اکتبر را رهبری کرد و حدود ۱۲۰۰ اسرائیلی را از بین برد.
 
قطر از دیرباز به تشویق اسرائیل و با حمایت آمریکا به غزه کمک مالی می‌کند. [کار به جایی رسیده که حالا] دولت نتانیاهو قطر را به‌خاطر این حمایت‌ها شماتت می‌کند و بر این باور است که حمایت قطر به قدرت‌گرفتنِ حماس انجامیده است. روابط اسرائیل با قطر پیچیده است. ایالات متحده این کشور کوچک و غنی از گاز طبیعی را دوست خود می‌داند و پایگاه هوایی بزرگی در این کشور دارد. 

قطر در مناقشات مختلف از جمله جنگ کنونیِ اسرائیل و حماس با ایالات متحده هماهنگ بوده و همیشه نقش میانجی را ایفا کرده است. البته دوستی این دو کشور در سال ۲۰۱۷ خدشه‌دار شد. داستان این بود که «دونالد ترامپ» (رئیس‌جمهور وقت) از محاصره و تحریم قطر به سرکردگیِ عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی حمایت کرد. روابط قطر با عربستان سعودی پس از پایان بحران دیپلماتیک قطر و محاصرۀ اقتصادی در سال ۲۰۲۱ بهبود یافت و اینک پرزیدنت بایدن بسیار بهتر از سلف خود با این کشور در ارتباط است.

به تنگناکشاندن و تحریم قطر فقط یک نمونه از اقدامات متهورانه و ژئوپلیتیکیِ «محمد بن سلمان» (ولیعهد سعودی) در سال‌های اخیر بود. عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ یک‌سلسله عملیات نظامی را علیه حوثی‌ها در یمن آغاز کرد. سال گذشته، شاهزاده محمد به استقبال «بشار اسد» (رئیس‌جمهور سوریه) رفت تا این کشور را به اتحادیۀ عرب بازگرداند. 

پیش از حملۀ ۷ اکتبر، سعودی‌ها به رهبری آمریکا در حال مذاکرۀ جدی برای به‌رسمیت‌شناختنِ اسرائیل بودند. خشم اعراب از اقدامات اسرائیل در غزه، پیشرفت به سوی توافق را دشوارتر کرده است. حماس که گرفتار جنگی نامتقارن است، به‌خوبی از این تحولات آگاه است و ممکن است به گاهِ حمله، عواقب آن را پیش‌بینی کرده باشد.
       
اسرائیل انگیزۀ زیادی برای تقویت روابط با عربستان سعودی دارد. تأییدگرفتن از ثروتمندترین کشور عربی می‌تواند راه را برای به‌رسمیت‌شناختنِ سایر مللِ مسلمان باز کند و مهمتر آنکه سبب شود توجه منتقدان از رفتار اسرائیل با فلسطینیان به جانب دیگری معطوف شود. عربستان سعودی به‌نوبۀخود از دسترسی مستقیم به ظرفیت نظامی و فناوری اسرائیل سود خواهد برد، اما منافع اصلی‌اش در گرو توافق با اسرائیل و ارتقاء روابط با متحد و حامی اصلی اسرائیل یعنی ایالات متحده است. دولت بایدن ابتدا نسبت به عربستان سعودی و ولیعهد جاه‌طلبش سرد بود، اما با تمرکز بر چین، روسیه و اوکراین، این غول نفتیِ عربی را هم‌پیمانی ضروری در مدیریت تهدیداتِ جهانی و منطقه‌ای یافت. 

قدرت سیاسی ایران نیز روبه‌رشد بود و تلاش‌های هسته‌ای را از سر گرفته بود. عربستان سعودی در بسیاری از نگرانی‌های ایالات متحده و اسرائیل در مورد ایران شریک است، اما گزینه‌های خود را باز نگه داشته و روابط دیپلماتیک خود را با تهران در توافقی که سال گذشته با میانجی‌گریِ چین انجام شد، از سر گرفت و تعمیق بخشید. شکست ایالات متحده از صدام حسین در عراق که بزرگ‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران است و خلاء قدرتِ ناشی از قیام‌های بهار عربی در سال ۲۰۱۱، ایران را واداشت تا نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش دهد.
 
متحدان ایران، حوثی‌ها، شبه‌نظامیان مستقر در عراق، بشار اسد در سوریه و حزب‌الله (جنبش سیاسی و مقاومتِ لبنان) هستند که همگی در سال‌های اخیر قدرت یافته‌اند. آن‌ها همراه با حماس، «محور مقاومت» علیه اسرائیل و ایالات متحده را تشکیل می‌دهند.
 
اسرائیل شواهدی در دست ندارد که نشان دهد ایران مستقیماً در حملۀ ۷ اکتبر حماس دست داشته است، اما ایران به تأمین مالی و آموزش اعضای حماس کمک می‌کند و بسیاری از متحدان ایران درگیر عواقبِ این همراهی هستند. حوثی‌ها کشتی‌هایی را که در دریای سرخ به نام اسرائیل یا حامیانش ثبت شده بودند، هدف قرار دادند و در پاسخ، به فرمان ایالات متحده بمباران شدند.

حزب‌الله و اسرائیل سراسر مرز لبنان را آتش‌باران کرده‌اند. دامنهٔ این درگیری می‌تواند به همه‌جا سرایت کند و سراسر منطقه را به آتش بکشد. مقامات ارشد نظامی ایران در حملۀ اسرائیل به سفارت این کشور در سوریه کشته شدند و ایران با حملاتِ پهپادی و موشکی تلافی کرد. باتوجه به روابط متخاصم نیروهای سیاسی در منطقه، تحریکات بیشتر از سوی دولتِ راست‌گرای نتانیاهو می‌تواند جرقه‌ای بر التهابات کنونی باشد و خاورمیانه را به برپاییِ جنگی فراگیر سوق دهد.
 
شبکه‌ای که ترسیم کرده‌ایم، از نظر گستردگی جامع نیست و همۀ نیروهای سیاسی را در بر نمی‌گیرد. دو کشور همسایۀ اسرائیل نیز معاهدات صلح‌آمیزی با این کشور دارند، ولی در طرحِ دوستان و دشمنان، گنجانده نشده‌اند. مصر درگیر تلاش‌های میانجی‌گرانه با حماس است. در اردن اما خشم عمومی آشکار و ملموس است و اغلب به خیابان‌ سرازیر می شود. دامنۀ خشم و خشونت در پی همکاری اردن در پاسخ به حملۀ موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل در ۱۳ آوریل افزایش یافته است.
 
کشورهایی که بر مبنای «توافق ابراهیم» روابط خود را با اسرائیل عادی کرده‌اند، از این نمودار مستثنی هستند. این کشورها عبارت‌اند از: بحرین، امارات متحده عربی، سودان و مراکش. این روابط در فشار شش‌ماهۀ جنگ ثابت مانده‌‌اند. اسرائیل ده‌ها هزار غیرنظامی فلسطینی را به قتل رسانده و انفعال این کشورهای عربی، هر پندار ساده‌لوحانه‌ای مبنی بر ارزش توافق‌ ابراهیم را از بین برده است. این توافق نمی‌تواند به تحقق حقوق و آزادی‌های فلسطینیان کمک کند. 
 
ما رهبری فلسطین را با حماس مشخص می‌کنیم نه «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» به رهبری فتح و بازوی حکومتی عاجزش در کرانۀ باختری یعنی «تشکیلات خودگردان فلسطین». سلطۀ اسرائیل بر فلسطینی‌ها روزبه‌روز شدت می‌گیرد و شهرک‌سازی‌های غیرقانونی گسترش می‌یابد، اما سازمان آزادی‌بخش کماکان به همکاری با اسرائیل ادامه می‌دهد. تقاضا برای تغییرات سیاسی در جامعۀ فلسطین، در داخل و خارج از کشور بسیار زیاد و مستثنی‌كردن حماس از ترتیبات سیاسیِ آیندۀ فلسطین دشوار است.
 
دولت‌های ایالات متحده همواره در تلاش برای گریز از درگیری‌های خاورمیانه بوده‌اند؛ به‌ویژه در پی تهاجم فاجعه‌بار آمریکا به عراق که با تمرکز شدیدتر آمریکا بر چین و روسیه تسریع شده است. دولت‌های ترامپ و بایدن در چارچوب پاکس امریکانا - (Pax Americana) به معنای «صلح آمریکایی»، مدل‌سازی شده براساس پاکس رومانا، اصطلاحی در باب صلح نسبی در جهان با نقش مستقیم ایالات متحده و همکاری نظامیِ تنگاتنگ با متحدان منطقه‌ای- اهداف مشخصی دارند که همکاری نزدیک‌ِ اسرائیل و کشورهای عربی را ایجاب می‌کند.
   
هزینۀ هنگفت انسانی و هراس‌افکنیِ ناشی از اقدامات اسرائیل در غزه، این گزینه‌ها را کاهش داده است. علاوه‌براین، درهم‌شکستن اسطورۀ شکست‌ناپذیری اسرائیل، کاستی‌های اطلاعاتی و عملیاتیِ نیروهای دفاعی‌‌اش از هفتم اکتبر و افراط‌گرایی فزایندۀ دولت اسرائیل، سبب شده است که بسیاری از کشورهای عربی تمایل کمتری به برقراری رابطه با اسرائیل داشته باشند.
 
کشورهای منطقه در سال‌های اخیر به‌خودی‌خود تنش‌زدایی را انجام داده‌اند. محاصرۀ قطر به رهبری امارات متحده عربی و عربستان سعودی به پایان رسید و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس به میدان گفتگو بازگشتند. ما ترکیه را هم از این شبکه خارج کرده‌ایم ولی باید توجه داشت که ترکیه موانع را در سراسر منطقه از بین برده است. عملیات نظامی به رهبری عربستان سعودی در یمن به پایان رسید و در مارس ۲۰۲۳، چین با میانجی‌گری موفقیت‌آمیزش، روابط بین دو کشور سنگین‌وزنِ منطقه یعنی ایران و عربستان سعودی را دوباره برقرار کرد.
 
بررسی شبکۀ روابط دوستان و دشمنان به ما نشان می‌دهد که آمریکا هنوز تا حدودی در این منطقه گرفتار است. چین و روسیه درحال‌حاضر جایگزین ایالات متحده شده‌اند و با کشورهای منطقه روابط مسالمت‌آمیزی دارند. اتحاد ایالات متحده با اسرائیلی که به نظر می‌رسد تمایلی به تغییر مسیر ندارد، گزینه‌های آمریکا را محدود می‌کند. 

مسئلۀ فلسطین در سطح بین‌المللی، اسرائیل را به‌عنوان رژیم آپارتاید معرفی کرده است. به گفتۀ وزارت بهداشت غزه، حملات اسرائیل در غزه به کشتار حدود ۱۴هزار کودک انجامیده، شهرها را درهم‌کوبیده و به بحران انسانی دامن زده است. بااین‌حال، ایالات متحده همچنان به تسلیح اسرائیل و حمایت از دولت نتانیاهو در سازمان ملل ادامه می‌دهد. این حمایت ممکن است آمریکا را در تنگنا قرار دهد و مشکلات عدیده‌ای به وجود بیاورد.
 
در میانۀ تنش‌های کنونی، تصور گذار به سمت تنش‌زدایی منطقه‌ای که در پی تأمین حقوق و عدالت برای فلسطینی‌ها است، دشوار است. وسعتِ جنگ کنونی در غزه، استراتژی‌های بی‌چون‌وچرای دولت‌ها را تغییر داده است و  می‌تواند حاکی از گشایش‌هایی باشد که پیش از این محال به نظر می‌آمد.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: نیویورک تایمز: بایدن به نتانیاهو گفته است نیازی به تلافی حمله ایران نیست

دیگر خبرها

  • بیایید با هم صحبت کنیم!
  • کرمانشاه یکی از استان‌های پرافتخار کشور است
  • خبرگزاری دولت: سریلانکایی‌ها به رئیسی لقب «شیر خاورمیانه» را داده‌اند
  • صهیونیست‌های پنهان‌شده در یک خانه شکار نیروهای لبنانی شدند
  • جاده شهرک صنعتی سلیمان صباحی بیدگلی ایمن نیست
  • وزیر دفاع اسبق لبنان: اسرائیل عامل انفجار بندر بیروت بود
  • مقاومت منطقه معادلات جدیدی را به صهیونیست‌ها تحمیل کرده است
  • دستگیری شکارچیان غیرمجاز در مهریز 
  • فرانسه: حضور ما در خاورمیانه باعث مهار تنش است!
  •   همۀ دوستان و دشمنانِ خاورمیانه در روایت نیویورک تایمز