Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-18@08:56:35 GMT

جایگاه مطلوب پژوهشکده‌های دانشگاه شهرکرد در کشور

تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۴۳۷۵۵

جایگاه مطلوب پژوهشکده‌های دانشگاه شهرکرد در کشور

ایسنا/چهارمحال و بختیاری رئیس دانشگاه شهرکرد با بیان اینکه پژوهشکده‌های دانشگاه شهرکرد از جمله نانو و زیست‌فناوری جایگاه مناسبی در سطح کشور دارند، گفت: به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص استان پژوهشکده علوم و طیور این دانشگاه تنها پژوهشگاه پیشرو در سطح کشور است که تحقیقاتی را روی جوجه‌های گوشتی صورت داده و طرح‌های متفاوتی را ثبت کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سعید کریمی ۲۲ مردادماه در آیین تجلیل از اصحاب رسانه چهارمحال‌وبختیاری، اظهار کرد: اصحاب رسانه همواره در کنار مسئولان بوده و به توسعه امور و بهبود پیشرفت فعالیت‌های علمی کمک کرده‌اند، به‌علاوه انعکاس اخبار بد هم خود هشدار دهنده و تلنگری بوده و می‌تواند سبب شفاف‌سازی شود.

وی به رتبه برتر روابط عمومی دانشگاه شهرکرد در سطح کشور اشاره کرد و افزود: بالغ بر ۸۰۰۰ دانشجو در ۲۱۰ رشته- گرایش در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در ۸ دانشکده در این دانشگاه مشغول به تحصیل بوده و تعداد اعضا هیات علمی ۳۶۰ نفر است.

رئیس دانشگاه شهرکرد تعداد دانشجویان خارجی در حال تحصیل این دانشگاه را ۲۰ نفر و از کشور افغانستان عنوان و تصریح کرد: ۲ دانشجوی افغان از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند و قرار است برای جذب دانشجو در مقطع کارشناسی رایزنی‌هایی با کشور عراق صورت بگیرد که در ارتقاء سطح علمی دانشگاه موثر است.

کریمی کسب رتبه‌های برتر دانشکده کشاورزی را یادآور شد و تصریح کرد: اساتید فعالی در این دانشکده مشغول به فعالیت هستند و دانشکده‌های منابع طبیعی و دامپزشکی جزء دانشکده‌های موثر در کشور بوده، علاوه بر این یک درصد از اعضا برتر کشور در رشته‌های فنی در دانشکده فنی و مهندسی این دانشگاه حضور داشته و تعدادی از اعضا هیات علمی دانشگاه فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های معتبر خارج از کشور هستند.

نقش موثر پژوهشکده‌های دانشگاه شهرکرد در کشور

رئیس دانشگاه شهرکرد با بیان اینکه پژوهشکده‌های دانشگاه شهرکرد از جمله نانو و زیست‌فناوری جایگاه مناسبی در سطح کشور دارند، گفت: به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص استان پژوهشکده علوم و طیور این دانشگاه تنها پژوهشگاه پیشرو در سطح کشور است که تحقیقاتی را روی جوجه‌های گوشتی صورت داده و طرح‌های متفاوتی را ثبت کرده است، پژوهشکده انتقال جنین دام این دانشگاه نیز توانسته طرح‌هایی در زمینه لقاح‌های خارج رحمی با دانشگاه امام حسین (ع) و گاوداری‌های کشور منعقد کند که در بهبود شرایط کشور نقش دارند و با توجه به اینکه این استان یکی از قطب‌های دامپروری کشور است به دنبال انجام اقدامات بیشتر در زمینه تکمیل تاسیس واحد دامپروری هستیم که کلنگ آن حدود ۱۲ سال است که زده شده و می‌تواند در زمینه پرورش طیور، گوسفند، گاو و زنبور عسل فعالیت کند.

کریمی با اشاره به اینکه خوابگاه‌های پسرانه دانشگاه شهرکرد قدمتی ۴۰ ساله داشته و نیاز است بازسازی شوند، اظهار کرد: نیاز است که خیرین برای ساخت مراکز آموزشی اقدام کنند، البته به لطف و همت یکی از خیرین استان خوابگاهی ۹۶ سوئیته و خوابگاه بنیاد ۱۵ خرداد توسط نیکوکاری دیگر برای دانشگاه ساخته شد و بخش خصوصی می‌تواند در این زمینه ورود پیدا کند.

تکمیل دانشکده دامپزشکی نیازمند اعتبار است

رئیس دانشگاه شهرکرد یکی از طرح‌های در دست اقدام این دانشگاه را تکمیل دانشکده دامپزشکی عنوان و بیان کرد: کلنگ این دانشکده از ۱۰ سال پیش زده شده که پیشرفت فیزیکی آن قریب به ۹۰ درصد است و برای تکمیل آن نیازمند اعتبار هستیم تا روند احداث آن بیش از این به درازا نکشد و گفتنی است که دانشجویان و فارغ‌التحصیلان این دانشکده کرسی‌هایی را در این حوزه اشغال کرده‌ و حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.

کریمی به اضافه شدن رشته‌های جدید در دانشگاه شهرکرد متناسب با نیاز استان پرداخت و توضیح داد: برای اضافه شدن هر رشته شرایطی از جمله جذب عضو هیات علمی آن رشته وجود دارد، رشته‌های حسابداری، مدیریت و اقتصاد در استان پرمتقاضی هستند و برای دانشکده هنر فارسان درخواست افزوده شدن تعدادی از رشته‌ها ابلاغ شده است.

وی در ادامه به افزوده شدن رشته دستیاری پرورش آبزیان در زمینه بیماری‌های شیلات در آینده‌ای نزدیک خبر داد و گفت: با توجه به رتبه نخست استان در زمینه پرورش ماهیان سردآبی و موفقیت رشته شیلات در دانشگاه شهرکرد، این رشته که تکمیل‌کننده رشته شیلات است به رشته‌های دانشگاه اضافه خواهد شد.

رئیس دانشگاه شهرکرد به نقش ارتباط دانشگاه و صنعت اشاره و بیان کرد: سازمان صنعت، معدن و تجارت نیازهایی را در قالب طرح بارگذاری کرده و در اختیار اعضا هیات علمی دانشگاه‌ها قرار می‌دهد که متناسب با آن این اساتید به ارائه راه حل بپردازند، یکی از طرح‌های این حوزه که با حمایت اداره کار، اداره می‌شود، تاسیس مدرسه کارآفرینی دانشگاه شهرکرد بوده  که به تکمیل ایده‌ها خواهد پرداخت.

۲ حلقه چاه آب دانشگاه شهرکرد خشک شده است

کریمی با اشاره به اینکه فضای سبز دانشگاه شهرکرد نیازمند رسیدگی بیشتر است، گفت: تامین آب کل دانشگاه از طریق ۳ حلقه چاه صورت میگرفت که ۲ حلقه چاه خشک شده است و جایگاه و موقعیت استان به صورتی است که دسترسی به آب‎‌های دیگر نداشته و اگر بخواهیم عمق چاه‌ها را افزایش دهیم منوط به ایجاد شرایطی است، جمع‌آوری آب‌های سطحی یکی از راه‌های مبارزه با خشکسالی این دانشگاه بوده و برای صرفه‌جویی بیشتر از پساب رستوران‌ها و خوابگاه‌ها برای فضای سبز دانشگاه استفاده خواهد شد.

وی به برگزاری کنکور سراسری در دانشگاه شهرکرد اشاره و خاطرنشان کرد: خوشبختانه دو کنکور کارشناسی ارشد و دکترا با رعایت پروتکل‌های بهداشتی در این دانشگاه برگزار شد و برای برقراری امتحان کنکور کارشناسی قرار بر این است که سالن‌های ورزشی، سلف سرویس‌ها و سالن‌های مطالعه برای ۷۰۰۰ داوطلب شرکت‌کننده کنکور سراسری به محل امتحان تبدیل شوند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی علمی دانشگاهی منطقه چهارمحال و بختیاری دانشگاه شهركرد تجلیل از خبرنگاران رئیس دانشگاه شهرکرد سطح کشور هیات علمی رشته ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۴۳۷۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جای خالی مرجعیت مهارتی در سیاستگذاری‌ها/ رشته‌های فنی‌وحرفه‌ای درنقشه جامع علمی کشور دیده نشده‌اند

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، رشته‌های دانشگاهی و کارکردهای تعریف شده برای آن‌ها یکی از مهم‌ترین عوامل تربیت دانشجویان توانمند و پیشرفت آموزش عالی است. تناسب جغرافیایی، تناسب جنسیتی، مهارتی و هدف از حذف و توسعه رشته‌ها در طول سال‌ها از جمله مواردی هستند که در حوزه کارکردگرایی رشته‌ها باید مورد بررسی قرار بگیرند.

اسناد بالادستی در این بین، نقش مهمی در شکل‌دهی به اجزای آموزش عالی از جمله رشته‌ها دارند. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که اسناد بالادستی در زمینه رشته‌ها یکپارچه هستند؟ چه هدف و منطقی پشت آنها بوده است؟ وقتی نظر خود را درباره یک رشته اعلام کرده‌اند، آیا کارکردگرایی رشته‌ها را مورد توجه قرار داده‌اند؟ اساسا منطق، هدف و سیاست خاصی داشته‌اند؟

بیشتر بخوانید: جریان جهانیِ بی‌اعتبار شدن مدارک دانشگاهی/ استخدام در تسلا هم مدرک نیاز ندارد

در این زمینه با ابراهیم صالحی عمران رئیس انجمن آموزش عالی ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید؛

سوال: ابتدا از منطق و هدف اسناد بالادستی در حوزه رشته‌ها شروع کنیم. بعد به مفهوم اثربخشی برسیم؛ مفهومی که مدام مسئولان و کارشناسان از آن صحبت می‌کنند. اثربخشی و کارکردگرایی رشته‌ها به چه معنا هستند؟ می‌خواهیم به چه نقطه‌ای برسیم؟ کجا اشتباه رفته‌ایم؟

وقتی از آموزش عالی کشور صحبت می‌کنیم، تعریف دارد و شامل تمام سطوح بعد از دوره متوسطه می‌شود. بخش عظیمی از آن به دست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه‌ها و مؤسسات مختلف آموزش عالی مدیریت می‌شود؛ در درون خود هم دولتی، هم غیردولتی و غیرانتفاعی را دارد. اصطلاح «خصوصی» را به کار نمی‌برم، چرا که نداریم. بخش دیگری از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اداره می‌شود. بخشی نیز از سمت دانشگاه آزاد ارائه و مدیریت شده است. می‌خواهم نتیجه بگیرم مدیریت واحدی بر آموزش عالی کشور نداریم؛ این یک اشکال است. مخصوصا وقتی مشاهده می‌کنیم دو وزارتخانه متولی هستند. اگر وزارت آموزش و پرورش را هم به نوعی ربط دهیم، سه وزارتخانه می‌شوند. خیلی از کشورها، وزارتخانه‌ها را به شکل واحد درآورده‌اند تا بتوانند در برنامه‌ریزی‌های استراتژیک، مدیریت و ساماندهی واحدی داشته باشند. ما در ایران، تقسیم‌بندی متفاوتی کرده‌ایم. وزارت بهداشت و وزارت علوم، دو واحد جداگانه هستند که تقسیم‌بندی خاص خود را دارند. در جایی به صورت مفصل بحث کرده‌ام که موافق تقسیم‌بندی دو وزارتخانه نیستم. سیاست‌های آموزشی کشور باید مدیریت واحدی داشته باشد. از طرف دیگر می‌بینیم با اسناد مختلف آموزش عالی روبه‌رو هستیم. وزارت علوم و وزارت بهداشت به عنوان متولیان آموزش عالی کشور سعی کرده‌اند و علاقه‌مند هستند در زمینه آموزش عالی، اسناد و برنامه‌های استراتژیکی داشته باشند و سیاست‌گذاری‌هایی انجام دهند. آنها چنین کاری را انجام داده‌اند.

در دل وزارت علوم و علوم پزشکی، دانشگاه‌ها و هیأت امنای زیادی وجود دارد. البته بیشتر با وزارت علوم سر و کار داریم. دانشگاه از سوی هیأت‌های مختلف امنا مدیریت می‌شود. بحث استقلال دانشگاه و نوعی احترام گذاشتن به نظام مدیریتی مطرح است. وقتی هیأت امنا تشکیل می‌شود، یعنی می‌خواهند اختیاراتی به دانشگاه بدهند و مدیریت‌ها را هدفمندتر و علمی‌تر کنند. قاعدتا دانشگاه‌های بزرگ یا حتی کوچک، برنامه‌های استراتژیکی دارند و حال و آینده خودشان را ترسیم می‌کنند. این اتفاق بیشتر در درون دانشگاه رخ می‌دهد که نکته مهمی است؛ مربوط به بیرون از دانشگاه نیست و در ساختارهای درونی دانشگاه، یک‌سری برنامه تنظیم می‌کنند و رشته‌هایی را در نظر می‌گیرند. به طور مثال دوره کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تعریف کرده و انتهای آن را تحصیلات تکمیلی می‌بینند. برنامه استراتژیکی به این شکل می‌نویسند و می‌گویند: «فلان سال این تعداد رشته‌ها در مقاطع کاردانی و کارشناسی داشته باشیم. بعد کارشناسی ارشد و در ادامه دکترا بیاوریم». در واقع برنامه‌های داخلی خود را می‌نویسند و نوعی سیاستگذاری در داخل دانشگاه‌ها انجام می‌دهند. قرار این بود که دانشگاه‌ها، هیأت امنا داشته باشند. استقلال دانشگاه نیز رعایت شود و خودشان بتوانند برنامه‌هایی برای حال و آینده تنظیم کنند. یکی از مهمترین وجوه برنامه‌های آنها، توسعه رشته‌ها و برنامه‌های درسی است. وضع موجود را در نظر بگیرید.

دانشگاه آزاد به عنوان بخش غیردولتی، هیأت امنا دارد و گاهی اوقات برنامه‌های استراتژیکی تهیه می‌کند. سیاستگذاری‌های خاص خود را داشته و مسیری برای جهت‌گیری در نظر می‌گیرد. به شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌رسیم که یکی از مراجع موجود در کشور است. این شورا، اسناد کلانی در حوزه‌های مختلف فرهنگی و آموزشی تدوین می‌کند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، خودش را یک مرجع برای انجام کار می‌بیند و نقشه‌های زیادی مثل نقشه جامع علمی کشور طراحی می‌کند. این شورا هم مرجعی برای تنظیم اسناد است. گاهی می‌بینیم مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد بحث شده و گزارش‌هایی تهیه می‌کند. وقتی چند سال پیش بحث آمایش در آموزش عالی مطرح شد، وزارت علوم از من دعوت کرد. در شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشگاه آزاد، نشست‌هایی برگزار کردیم. مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز پیگیر کار بود. همه می‌گفتند: «می‌خواهیم برنامه‌های سیاستگذاری کلان داشته باشیم». از من نیز به عنوان یک کارشناس دعوت می‌کردند. گفتم: «فقط یک‌جا باید چنین کاری را انجام دهد. وزارت علوم آمایش داشته و دیگری هم آمایش دارد». همه به دنبال ساختن اسناد و گرفتن تصمیم بودند.

در ایران، مجلس هم هست. مرجع اصلی قوانین مختلف کشور، مجلس است. گاهی اوقات کمیسیون آموزش در مجلس نیز مصوبات و برنامه‌های پنجم، ششم و هفتم دارد. مجلس هم باید خروجی بدهد. برنامه‌های پنج ساله را باید مرجعی برای تصمیم‌گیری ببینید. باز هم می‌توانم به این جمع اضافه کنم؛ سازمان برنامه و بودجه کشور. این سازمان، منابع مالی و بودجه‌ای در اختیار دارد و سیاست‌هایی از جمله آمایش سرزمینی، آمایش و جهت‌گیری آموزش عالی اجرا می‌کند. سازمان برنامه و بودجه هم اسنادی دارد. در کشوری زندگی می‌کنیم که با مراجع متعددی در سندهای مربوط به آموزش عالی روبه‌رو هستیم. همگی نیز به نوعی اختیاراتی دارند و دانشگاه‌ها به عنوان مجریان آموزشی را وادار می‌کنند تابع اسناد پیش بروند. مروری بر مراجع مختلف اسناد داشتم. شاید نهادهای دیگری نیز باشند، ولی سازمان‌هایی که نام بردم مراجع اصلی هستند که در زمینه آموزش عالی، تولید سند می‌کنند و خودشان را برای تصمیم‌گیری درباره آموزش عالی، مرجع می‌دانند. دانشگاه‌ها را در رده آخر تصمیم‌گیری می‌بینم. نقش‌های نظارتی هم وجود دارد؛ اسناد برای بررسی به نهادهای نظارتی مثل سازمان بازرسی یا دیوان محاسبات فرستاده می‌شوند. این نهادها نیز کنترلی روی اسناد دارند. به عنوان کارشناسی که در آموزش عالی کار می‌کنم، در عمل می‌بینیم برخی از این سندهای متعدد فقط روی کاغذ مانده و حالت اجرایی به خود نگرفته است، چون از بس متعدد و مختلف هستند و هر نهادی مستقل از دیگری کار می‌کند. آنها کنار همدیگر نمی‌نشینند و به صورت گروهی کار نمی‌کنند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاه آزاد و سازمان برنامه و بودجه به صورت جداگانه کار کرده و نظام آموزش عالی هم سند آمایشی مجزایی تهیه می‌کند. هیچ‌کدام ارتباط تیمی با یکدیگر ندارند و شورایی موجود نیست که یک سند کلی در سطح کلان تدوین کند.

از منظر آسیب‌شناسی عرض می‌کنم؛ به گونه‌ای رسیده‌ایم که دانشگاه‌ها میل زیادی به تصمیم‌گیری در درون خود دارند. از مدیران و رؤسای دانشگاه‌های کشور، آزمونی بگیرید و بپرسید: «چه تعداد از آنها نقشه جامع علمی کشور را ورق زده و خوانده‌اند؟» نمی‌دانم تا چه اندازه و با چه دقتی به اسناد آشنا هستند و به قول انگلیسی‌ها مشتاق بوده‌اند این اسناد را کاملا اجرایی کنند. جالب است بدانید گاهی اوقات سند تهیه می‌شود، اما به دلیل وجود اشکالات، به مرحله اجرا نمی‌رسد. نقشه جامع علمی کشور متعلق به چه سالی است؟ سال‌های زیادی از تدوین آن گذشته؛ تحولات زیادی در خارج از دانشگاه رخ داده و نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و فناوری دچار تغییر شده‌اند. این اسناد دیگر ارزش گذشته را ندارد. باید پایش شده و نوآوری صورت می‌گرفت. تعداد اسناد زیاد بوده و قریب به اتفاق آنها به دلیل وجود اشکالات، به اجرا نرسیده و نمی‌رسند.

فردی که سند را اجرا می‌کند از طراحی و تفکرات پشت اسناد خیلی دور است. مبانی نظری و تفکراتی وجود دارد. تصور کنید عده‌ای نشسته‌اند نقشه جامع علمی کشور یا سند آمایش را تهیه کرده‌اند. فرد مجری در فضای ذهنی طراحان نیست، به همین دلیل می‌بینیم فاصله طراحی تا اجرا بسیار زیاد می‌شود و بعید می‌دانم درصد تحقق این اسناد بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد باشد. برنامه‌های پنج ساله‌ای تهیه می‌کنیم، ولی حتی کارشناسان معتقد هستند ۲۰ تا ۳۰ درصد چنین اسنادی اجرا می‌شود؛ یعنی حداقل ۷۰ درصد به اجرا درنمی‌آید. طبیعی است بخش‌های آموزشی هم تابع همین اتفاقات کلان خواهد بود؛ این دیدگاه من راجع به اسناد کلان آموزشی است.

سوال: اجرا نشدن اسناد، حرف درست و دقیقی است. یک گام به جلوتر برویم؛ اگر اسناد اجرا شوند در حوزه آموزش عالی می‌توانیم بگوییم: «این اسناد به عنوان نقشه راه هم یکپارچگی دارند و هم ما را به هدف و کارکرد مشخصی به‌خصوص در حوزه رشته‌ها می‌رساند». شما چند سال رئیس دانشگاه فنی و حرفه‌ای بوده‌اید؛ به طور مثال در حوزه سند ششم توسعه، یکی از مسائل بحث فنی و حرفه‌ای و مهارتی است. از سوی دیگر گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس موجود است که در آن آورده شده: «سند صرفا بر ارتقای مهارت دانشجویان تأکید دارد» و هیچ شاخصی ذکر نشده است. این اسناد واقعا قابلیت اجرا دارند؟ اگر این اسناد به‌ویژه در حوزه رشته‌ها اجرا می‌شد، به سیاست و هدف مشخصی می‌رسیدیم؟ آیا منطقی پشت اسناد وجود دارد؟ افرادی که سند را نوشته‌اند، با خود فکر می‌کردند چنین سندی خوب است، در دنیا انجام می‌شود و ما نیز اجرا کنیم. به طور مثال رشته‌ها به مهارت نیاز دارند و ما نیز در اسناد بیاوریم. منطق و سیاست مشخصی دیده می‌شود؟ اگر منطقی وجود دارد، به طور مثال سند ششم توسعه در ادامه سندهای پنجم و چهارم بوده و نقشه جامع علمی کشور، این اسناد را تکمیل کرده است؟ آیا آنها یکپارچه بوده‌اند؟

یکی از اسنادی که راجع به رشته‌ها به طور مفصل صحبت کرده، نقشه جامع علمی کشور است. به نظرم زمانی که نقشه جامع علمی کشور طراحی شده و علی‌الخصوص در بحث رشته‌ها به صورت ریز وارد شده، نوآوری داشته است. متأسفانه این نقشه از سوی دانشگاه‌ها به اجرا نرسید. نمی‌خواهم بگویم کامل بوده و طبیعتا نقدهایی وارد است، اما منِ کارشناس وقتی به نقشه نگاه می‌کردم، می‌دیدم نقشه‌ای پیشرو است. این نقشه می‌توانست راهنمای خوبی باشد، ولی طراحی نقشه در جای دیگری انجام گرفت و قرار شده اجرا در بدنه آموزش عالی صورت بگیرد. هر دانشگاهی برای خودش یک نقشه استراتژیک خاص خود داشت. جالب است اگر تحلیل محتوایی روی سال‌های طراحی نقشه جامع علمی کشور صورت بگیرد و ببیند رد پای این نقشه تاکنون چقدر قابل مشاهده است. اگر نقشه‌ها یا برنامه‌های استراتژیک دانشگاه بررسی شود، خواهید دید این رد پا کمرنگ خواهد بود؛ یعنی دانشگاه کار خودش را انجام می‌دهد. سند خوبی در زمان خود بوده و ارزشمند است. من کل نقشه جامع علمی کشور را رد نمی‌کنم؛ اتفاقا سند پیشرویی بوده است. البته در درون سند پیش‌بینی شده بعدا پایش و به‌روز شود، ولی این کار صورت نگرفته؛ سیگنال‌هایی داده و در بحث مرجعیت علمی، جهت‌گیری‌هایی انجام شده است. سند نقشه جامع علمی کشور به‌طور ویژه راجع به رشته‌ها صحبت می‌کند، ولی آن را در این حوزه چندان موفق ندیده‌ام. جهت‌گیری‌ها در پژوهش و مقاله نویسی تکانی خورده و برای مرجعیت علمی، کارهای خیلی خوبی در نظام آموزش عالی کشور انجام شده است. این اتفاقات مثبت بوده، ولی در نقشه جامع علمی کشور در خصوص رشته‌ها، نتایج خاصی به دست نیامده است. بعضی از دانشگاه‌ها، بخشی را خودشان انجام داده‌اند و چندان تابع نقشه جامع علمی کشور نبوده‌اند، چرا که فاصله‌ای میان طراحان و مجریان بوده است. مجریان، بدنه دانشگاه، دانشکده‌ها و گروه‌های آموزشی بوده‌اند و ارتباطی میان آنها با طراحان برقرار نشده است؛ در نتیجه اتفاقی رخ نداد. اکنون نیاز به تحولات زیادی داریم. بحث‌هایی مانند هوش مصنوعی، فضا را برهم زده و باید وارد وادی دیگری شویم؛ این هم نکته‌ای بود که خواستم اشاره کنم.

در بعضی جهت‌گیری‌های رشته‌ای، ضعف‌هایی وجود دارد. مثلا نقشه جامع علمی کشور در حوزه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و مهارتی چندان قوی نیست. اتفاقا دیدگاهم را چند باری مطرح کرده و روی مقاله‌ای هم کار کردم. نقدی روی نقشه جامع علمی کشور داشتم و گفتم: «رشته‌های فنی و حرفه‌ای و رشته‌های مهارتی در نقشه جامع علمی کشور چندان قوی دیده نشده و اصلا مرجعیت مهارتی در سیاستگذاری‌ها نبوده است». البته مرجعیت علمی را مبنا قرار داده‌اند و اتفاقا دانشگاه‌ها هم برای توجه به پژوهش، کارهای خوبی انجام داده‌اند. باز هم تأکید می‌کنم این اتفاق در خصوص برخی از رشته‌هایی که پیش‌بینی شده، رخ نداده است. این موضوع را به طور عینی و عملی ندیده‌ام و دلیلش را هم عرض کردم.

سوال: در خیلی از کشورهای توسعه‌یافته می‌بینیم رشته‌ها را خود دانشگاه‌ها طراحی می‌کنند، توسعه داده، حذف کرده و گونه‌شناسی می‌کنند. به نظر شما این اتفاق در ایران قابلیت اجرا دارد؟ اساسا دانشگاه‌هایی که به زعم شما هیأت امنایی اداره می‌شوند صلاحیت انجام چنین کاری را دارند؟

باید به دانشگاه اعتماد کرد. بد نیست سیر تحول آموزش عالی را در نظر بگیرید. دانشگاه‌ها مراحل رشدی داشته‌اند. بالاخره آموزش عالی در ایران از جایی با نگرش تربیت کادر برای دولت شروع شده است. در تاریخچه‌اش می‌خوانیم زمانی دانشگاه تهران و بعدها دانشگاه‌های دیگری تأسیس شدند. بحث مفصلی دارد و نمی‌خواهم وارد آن شوم. آموزش عالی کشور کم و بیش به مرحله رشد و بلوغی رسیده است. البته هنوز ضعف‌هایی نیز دارد. در مقایسه با سازمان‌های سیاسی که بالا سر دانشگاه‌ها ایستاده‌اند و می‌خواهند برای آنها تعیین تکلیف کرده و رشته تعریف کنند، خود دانشگاه‌ها را مستعدتر و مناسب‌تر برای این کار می‌بینم.

هیأت امنا شکل گرفته و گفته‌ایم: «دانشگاه‌ها به عنوان موجودات زنده‌ای در نظر گرفته شوند که حیات مستقل دارند». استقلال دانشگاه‌ها را تعریف کردیم. اگر بهای بیشتری داده می‌شد شرایط متفاوت بود. آرزوی من این است که روزی وزارت علوم در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور دخالت کند. هر دانشگاهی در زمینه تصمیم‌گیری برنامه‌های درسی و ایجاد رشته‌ها برای خودش مانند یک وزارت علوم باشد. اصلا این اختیار در ساختار وزارت علوم یا بدنه آموزش عالی وجود ندارد. هیچ دانشگاهی نمی‌تواند برای خودش رشته تعریف کند. هیچ دانشگاهی در این کشور نمی‌تواند به صورت صددرصدی، سرفصل برای خودش تعیین کند؛ مگر اینکه مهر نهایی را وزارت علوم بزند. سازمان سنجش و وزارت علوم باید در جلسات کمیته‌های خود، طرح‌ها را مصوب کنند. آیا دانشگاه تهران می‌تواند یک رشته ایجاد کند؟ می‌تواند پیشنهاد دهد، ولی منوط به تأیید تصمیم‌گیری نهایی از سوی بدنه قدرت وزارت علوم است.

وقتی چنین حالتی داشته باشد با پروسه طولانی مواجه خواهید بود. اگر بخواهید رشته‌ای ایجاد کنید و سرفصلی برای آن بنویسید، زمان زیادی نیاز دارد. وزارت علوم شامل حوزه گسترش، شورای برنامه‌ریزی و گروه‌های دیگری که وجود دارد چقدر می‌توانند زمان صرف کنند؟ گروه‌های زیادی از جمله برنامه درسی در وزارت علوم ایجاد شده‌اند. چنین گروه‌هایی در کدام دانشگاه دیده می‌شوند؟ گروه‌های مختلفی در رشته‌های علوم انسانی و فنی و مهندسی وجود دارند. وزارت بهداشت هم شرایطی مشابه به صورت جداگانه دارد. اصلا ساختار طراحی دوره و رشته‌های درسی در دانشگاه‌ها نیست. چنین تشکیلاتی در دانشگاه‌ها نداریم؛ حتی دانشگاه‌های تهران، صنعتی شریف و دیگر دانشگاه‌هایی که پتانسیلی قوی دارند از این تشکیلات بی‌بهره هستند. وقتی تشکیلات مذکور در دانشگاه‌ها وجود ندارد، باید منتظر ماند و دید وزارتخانه تصمیم بگیرد یا در نهایت پیشنهادی از دانشگاه‌ها دریافت کند. سابقا ساختار بالادستی، بیشتر تصمیم می‌گرفت، ولی اکنون توان تخصصی چندانی وجود ندارد. در حال حاضر از دانشگاه‌ها پیشنهاد می‌گیرند، اما با کُندی پیش می‌روند. به هر حال مهر تأیید نهایی را باید وزارتخانه بزند. این مسیر به ایجاد نوآوری، تحول و تغییر ختم نمی‌شود و همگامی با تحولات بیرونی در عرصه علم و فناوری را به دنبال نخواهد داشت. این دو اصلا با یکدیگر همخوانی ندارند. چه اتفاقی قرار است در دانشگاه‌ها رخ دهد؟ معلوم است دانشگاه‌ها ضعیف عمل خواهند کرد و در حوزه رشته‌ها شاهد نوآوری نخواهیم بود.

اگر وارد بسیاری از دانشگاه‌های تراز اول دنیا شوید، ناگهان می‌بینید ۱۰۰ تا ۱۵۰ رشته را به یکباره عوض می‌کنند و رشته‌های دیگری می‌آورند. رصد و پایش مداومی در ارتباط کامل با جامعه انجام می‌شود. دانشگاه در نسل‌های سوم، چهارم و پنجم ارتباط با جامعه و بیرون از دانشگاه را شکل داده است. اساسا نباید دیواری بین جامعه، نیازها، حال و آینده آن با دانشگاه وجود داشته باشد. به طور مداوم رصد کرده و بعضی از رشته‌ها را یک‌دفعه جمع می‌کنند. در خیلی از دانشگاه‌ها می‌بینید برای خودشان رشته‌های جدید زیادی ایجاد کرده و دوره‌ها را کم و زیاد می‌کنند. کاردانی یا کارشناسی وارد کرده یا کارشناسی ارشد را جمع کرده و دکترا می‌آورند. همچنین رشته‌های بین رشته‌ای ایجاد می‌کنند. دانشگاه را موجود زنده‌ای می‌بینم که هر روز باید نوآوری کرده و به عنوان یک نهاد پیشرو و جلوبرنده در عرصه‌های مختلف عمل کند. نظام علمی کشور، نظامی است که پیشروی نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خودش محسوب می‌شود، ولی چنین وضعیتی بر دانشگاه‌های ما حاکم نیست. ترس از تصمیم‌گیری و نداشتن اختیار تصمیم‌گیری برای رشته‌ها، دانشگاه‌ها را تبدیل به ساختار ایستایی کرده است. پویایی لازم را در بدنه دانشگاه‌ها و آموزش عالی برای توسعه رشته‌ها نمی‌بینم. دانشگاه‌ها کم کم احساس می‌کنند چنین مسئولیتی ندارند و فکر می‌کنند وزارت علوم یا شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجلس باید رشته‌های جدید ایجاد کنند. هنوز در زمینه تحول رشته‌ها به اختیاردهی یا تغییرات ساختاری بیشتری نیاز داریم. اگر بخواهم به صورت تخصصی صحبت کنم؛ به عدم تمرکز ساختاریِ بیشتری نیازمند هستیم.

سوال: با یکی از مسئولان شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت کردیم. او گفت: «اکنون اعلام می‌کنیم یک‌سری رشته‌ها را حذف کرده‌ایم، در حالی که سال‌هاست حتی یک ورودی نداشته‌اند». این اتفاق نشان می‌دهد منطق حاکم روی تعریف، توسعه و حتی حذف رشته‌ها چندان درست نیست. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ هدف از توسعه و حذف رشته‌ها باید چه باشد؟ قاسم عمو عابدینی معاون آموزشی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری چندی پیش گفت: «هزار کد رشته محل در دستور کار برای حذف قرار دارند و می‌خواهیم تعدادی رشته هم اضافه کنیم».

. یکی از اشکالات وزارت علوم این است که به اندازه کافی رشته ندارد. ممکن است تعداد کد رشته محل‌ها به این اندازه باشد. یکی از گرفتاری‌های آموزش عالی کشور این است که دانشگاه تهران هنوز به عنوان یک دانشگاهِ مادر قلمداد می‌شود. دانشگاه صنعتی شریف نیز چنین شرایطی دارد. کنارش دانشگاه صنعتی اصفهان، علم و صنعت و امیرکبیر را به وجود آوردیم. این دانشگاه‌ها الگویی برای سایر دانشگاه‌های کشور بودند. آرزوی سایر دانشگاه‌های کشور این است که روزی مثل دانشگاه تهران یا شریف یا صنعتی اصفهان یا امیرکبیر شوند؛ اشکال از همین‌جا پدیدار شد. البته دانشگاه‌ها اختیاری هم نداشتند. برنامه‌ها و الگوهای مشخصی را به شکلی ثابت از جایی به آنها داده‌اند. با خود می‌گویند: «این برنامه‌ها موفقیت آمیز بوده و من هم در مازندران یا اصفهان یا تبریز داشته باشم»؛ این مسیر به ایجاد اشکال منجر شده و دانشگاه از نیازهای جامعه و احتیاجات محلی دور شده است. ما نیازهای محلی و منطقه‌ای داریم. دانشگاه‌ها از آمایش نیز دور شدند، به همین دلیل بعدها به آمایش برگشتیم. بیشتر دانشگاه‌های اینچنینی در تهران ایجاد شدند. شهرستان‌ها نیز کم کم در شکل‌گیری آموزش عالی نقش‌آفرینی کردند. وقتی از آموزش عالی صحبت می‌کنیم، رشته‌ها نیز بخشی از آن محسوب می‌شوند. قاعدتا در تهران بیشترین دانشگاه‌ها را با الگو و تصور واحدی از دانشگاه مثل دانشگاه تهران یا صنعتی شریف یا امیرکبیر داشته‌ایم. چنانکه گفتم این روند دارای اشکال بوده و آموزش عالی، توسعه و نوآوری‌های رشته‌ای را از بین برده است.

یکی از دلایلی که هیچ‌گاه در ایران نتوانسته‌ایم چندان تنوعی به منطق توسعه رشته‌ها بدهیم، این است که گسترش و ایجاد رشته‌ها نیز الگوهای خاص خود را دارد. پیش‌تر گفتم نقشه جامع علمی کشور، حوزه‌ها و رشته‌های خوبی را در زمان خاص خود پیش‌بینی کرده بود، ولی وضعیت جاری حاکم بر آموزش عالی نمی‌توانست آنها را اجرا کند. چگونه رشته در دانشگاه‌های ایران شکل گرفته و می‌گیرد؟ فرض کنید رشته حسابداری یا مدیریت ایجاد شدند. اگر دانشگاه دیگری بخواهد این رشته‌ها را ایجاد کند، ابتدا نگاه می‌کند چه سرفصل‌هایی برای آنها وجود دارد. مثلا می‌بیند رشته حسابداری هست، سرفصل‌های آن نوشته شده و من نیز در استان فارس می‌خواهم این رشته را در دانشگاهم ایجاد کنم. چگونه این کار را انجام می‌دهد؟ آموزش عالی می‌گوید: «اگر دو یا سه یا چهار استاد داشته باشید، مجوز رشته حسابداری را به شما می‌دهیم». عطش فرهنگی و تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی در جامعه وجود داشته و دارد. البته هم‌اکنون در حال تغییر است. عطش تقاضا نسبت به آموزش عالی وجود دارد، ولی نسبت به رشته‌های مختلف موجود نیست. اشکالی در نظام آموزش و پرورش عمومی دیده می‌شود که نتوانسته این عطش را تنوع‌بخشی کرده و رشته‌های مختلف و حرفه‌های گوناگون را علمی کند. این بحث به سازوکار بازار کار مرتبط است و اگر بتوانم در ادامه به آن می‌پردازم.

رشته در دانشگاه ایجاد شده، نماینده‌ها پیگیری کرده‌اند و اتفاقا بخش گسترش آموزش عالی هم تابع خواست سیستم‌های سیاسی و نمایندگان بوده است. کمتر سازوکارهای علمی و منطقی، مبتنی بر نیاز واقعی دانشگاه نقش‌آفرین بوده است. دانشگاه آزاد، پیام نور، علمی کاربردی و خیلی از دانشگاه‌های دیگر چنین شرایطی داشته‌اند. دانشگاه را هدف خوبی می‌بینند، ولی کسی به صورت تخصصی به درون سازوکارهای دانشگاه نگاه نمی‌کرد. می‌گفتند: «آموزش عالی باید دانشگاه داشته باشد». مجوز دانشگاه را پیگیری و دریافت می‌کردند. مجوز موقت به آنها می‌دادند تا دانشگاه احداث کنند. وزارت علوم برای خودش سازوکاری داشت و می‌گفت: «دانشگاه بعد از تأسیس باید رشته داشته باشد. رشته هم سه، چهار عضو هیأت علمی می‌خواهد». وقتی رشته و سرفصل‌ها تعریف می‌شد و امکان جذب دانشجو وجود داشت، اطلاعیه داده و به دنبال چهار استاد می‌گشتند. چنین رشته‌هایی را می‌توان پیدا کرد. به طور مثال وقتی در دانشگاه تهران، مقاطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترای یک رشته را ایجاد کرده‌اند، یعنی استاد هم داشته‌اند.

کسی که فوق لیسانس و دکترا گرفته وارد بازار کار در ایران نمی‌شود؛ این روند هم غلط است. همه فکر می‌کنند باید عضو هیأت عالمی دانشگاه شوند. زمانی توسعه رشته‌ها به این شکل بود. فرض کنید حسابداری و مدیریت، فارغ‌التحصیل فوق لیسانس دارند. زمانی دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد، دانشجو و دکترا جذب می‌کرد. افراد بعد از اتمام دوران تحصیل تقاضای عضویت در هیأت علمی می‌دادند. مشخصات آنها از سوی دانشگاه به وزارت علوم ارسال و گفته می‌شد: «چهار استاد داریم و مجوز ایجاد رشته را به ما بدهید». مجوز نیز از طریق ضوابط درون دانشگاهی و مقررات وزارت علوم صادر می‌شد؛ این الگو غلط بود. وزارت علوم هم نمی‌پرسید: «آیا به این رشته‌ها نیاز دارید؟» بیش از ۱۰ تا ۱۲ درصد جمعیت کل دانشجویان در همین رشته‌های مدیریت و حسابداری درس می‌خوانند. مثالی زدم و صحبت‌هایم تابع آن می‌تواند درست باشد. ایجاد و توسعه رشته‌ها بر اساس الزاماتی مبتنی بر درک تحولات علمی، حرفه‌ای و شغلی و نیازهای حال و آتیه جامعه نبوده است، به همین دلیل همه دانشگاه‌ها سعی کرده‌اند مثل دانشگاه تهران شوند. الگوی دانشگاه‌ها همین دانشگاه بوده است.

مأموریت‌های مختلف دانشگاه‌ها نیز تعریف نشده است. هر دانشگاه می‌توانست مأموریت‌های متفاوت و رشته‌های متنوع داشته باشد. زیرنظام‌های گوناگون آموزش عالی می‌توانستند در وادی‌های مختلفی پیش بروند. اولا اختیار نداشتند، ثانیا الگوی گسترش آموزش عالی برای توسعه رشته‌ها به شکلی بود که همین موارد را به دانشگاه‌ها دیکته می‌کرد. بعدا باید به دنبال رشته‌ای مانند جغرافیا می‌گشتند. مثلا چهار نفر در یک شهرستان پیدا می‌شدند که علاقه‌مند بودند در دانشگاهی باشند. اگر ریشه‌یابی کنید، می‌بینید رشته‌ها به این نحو ایجاد شده‌اند. به طور مثال دانشگاهی به وزارت علوم می‌گفت: «چهار فارغ‌التحصیل مقطع فوق لیسانس یا دکترا پیدا کرده‌ایم. رشته جغرافیا را به ما بدهید». معلوم است منطق علمی پشت کار نبوده است. نتیجه ایجاد و گسترش رشته‌ها چه بود؟ بیکاری فارغ‌التحصیلان. ۴۲ تا ۴۳ درصد دانش‌آموختگان در حال حاضر شغلی ندارند. کیفیت آموزش هم چندان بالا نبوده، چون شاخص قوی برای ایجاد اکثر رشته‌ها، استاد بوده است. آزمایشگاه و محیط کارگاهی، شاخص نبوده‌اند. هیچ ارتباطی هم با بیرون از جمله نهادهای اقتصادی، خدماتی، کشاورزی و توریستی در سیستم‌های مختلف نداشته‌ایم. نهادهایی که محیط کار فارغ‌التحصیلان محسوب می‌شوند هیچ جایگاهی نداشتند، بنابراین منطق علمی در کار نبوده است. طبیعی است اگر بخواهم به چاارچوب اشاره کنم؛ بخشی از منطق علمی توسعه رشته‌ها حول و حوش نیازهای حرفه‌ای و نیاز به نیروی انسانی متخصص می‌چرخد. این موضوع به اطلاعات بازار کار برمی‌گردد.

معمولا کشورها اطلاعاتی از بازار کار جمع‌اوری کرده‌اند و این اطلاعات، بخش عمده‌ای از عرضه و تقاضای آموزش عالی را تنظیم می‌کند. چه رشته‌ها و دوره‌هایی باید ایجاد شوند؟ اصلا جامعه به چه نیروی انسانی متخصصی در چه مقاطعی از جمله کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد نیاز دارد؟ سازوکار ارتباط داده‌ها و اطلاعات بازار کار با نیروی انسانی متخصص با توسعه رشته‌ها و پذیرش دانشجو مشخص نیست. متأسفانه هیچ ارتباط خاصی وجود ندارد و همگی در درون خود دانشگاه است. قاعدتا باید روی ضوابط فکر شود. بخشی هم به توسعه علمی دانشگاه برمی‌گردد. فقط برای بازار کار و شغل نیست. به مبحث اقتصاد آموزش و نیروی انسانی متخصص از این دریچه نگاه می‌کنم و می‌گویم: «پاسخگوی کمبودها و نیاز به نیروی انسانی کشور باشد». طبیعتا از دانشگاه انتظار می‌رود به این بخش نیز توجه کرده و نیروی انسانی متخصص برای بدنه اقتصادی، اجتماعی، کشاورزی، صنعتی و خدماتی کشور تربیت کند. بخشی هم به توسعه علم و فناوری و رفع نیازهای دانشگاه برمی‌گردد. دانشگاه تولیدکننده علم است و نسل پژوهش و تولید علم باید ادامه پیدا کند. شاید عبارت «تولید علم» ترکیب خوبی نباشد و بهتر است از «گسترش مرزهای دانش» استفاده کنیم. این کار جزو وظیفه‌های ذاتی دانشگاه است. بالطبع در دوره تحصیلات تکمیلی باید چنین نگاه‌هایی ایجاد شده و رشته‌های معدودی توسعه پیدا کنند. اکنون چنین اشکالاتی را می‌بینیم. بخش عمده‌ای از دوره‌های کارشناسی ارشد در دانشگاه‌ها تنظیم شده است. اگر تحلیل آماری روی تعداد دانشجوهای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا داشته باشیم، می‌بینیم کم کم وزن دوره‌های کارشناسی ارشد زیاد می‌شود. وزن کارشناسی و کاردانی خیلی وقت است کاهش یافته؛ در حقیقت به نیروی انسانی در سطوح پایین‌تر برای کار در محیط کارگاهی نیازمند هستیم. به سطوح بالاتر مثل ارشد و دکترا با ظرفیت و تعداد خاصی احتیاج داریم. باز هم به سازوکار درونی دانشگاه برمی‌گردیم. نظام ارتقای اعضای هیأت علمی به گونه‌ای است که اگر دوره کارشناسی ارشد و دکترا نباشد، فرد نمی‌تواند ارتقا پیدا کند و شاید مزایای دیگری نصیب دانشگاه نشود. ساختار ارزشیابی وزارت علوم برای بررسی عملکرد دانشگاه و تصور آنها از کیفیت آموزشی این است که چه تعداد دانشجو برای ادامه تحصیل از کاردانی به کارشناسی، از کارشناسی به کارشناسی ارشد و از کارشناسی ارشد به دکترا قبول می‌شوند. متأسفانه چنین معیارهای غلطی در زمینه توسعه رشته‌ها وجود دارد که می‌توانم هرکدام از آنها را باز کنم. این معیارها، گرفتاری‌هایی در حوزه رشته‌ها ایجاد کرده است. دانشگاه‌ها از نیازهای علمی کشور و پاسخگویی به تربیت نیروی انسانی کشور دور مانده‌اند.

بحث دیگری در توسعه رشته‌ها، ارتباط منطقی بین نظام آموزش و پرورش با نظام آموزش عالی است. وقتی آمارهای کنکور را آنالیز می‌کنیم، می‌بینیم اشکالات دیگری نیز وجود دارد. مثلا هم‌اکنون ۴۰ تا ۵۰ درصد دانش‌آموزان در رشته‌های تجربی متمرکز شده‌اند و خواهان تحصیل در رشته‌هایی مانند داروسازی، پزشکی، دندانپزشکی و بعضی از رشته‌های فنی و مهندسی هستند. نظام رشته‌ها را برهم می‌زند. در حال حاضر به چالش نبود ارتباط با آموزش و پرورش و نظام هدایت تحصیلی هم دچار هستیم. متأسفانه دور بودن وزارتخانه‌های آموزش عالی، آموزش پرورش و بهداشت از همدیگر سبب شده توسعه علم در آینده به خطر بیفتد. اکنون نمی‌بینیم دانش‌آموزان قوی وارد رشته‌های علوم پایه شوند. در واقع علاقه‌ای به انجام این کار ندارند، در حالی که پایه توسعه کشور به علوم پایه مربوط است. متأسفانه شاهد توزیع نامتعادل استعدادها برای رشته‌های مختلف تحصیلی هستم. می‌بینم مستعدان به صورت عادلانه بین رشته‌های مختلف توزیع نشده‌اند. باید فکری برای این مسائل کشور کرد. بچه‌های مستعد و پرتوان در رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی ورود کرده و علوم پایه سهم زیادی نمی‌برد؛ حتی علوم انسانی از جمله رشته‌های مدیریتی نیاز به بچه‌های مستعد دارد، ولی توزیع عادلانه‌ای صورت نمی‌گیرد. اگر رشته‌ها را آنالیز کنید، می‌بینید ۷۰ تا ۸۰ درصد دانش‌آموزان در ۲۰ رشته تحصیلی درس می‌خوانند. این اشکالات باید در برنامه‌های کلان مورد توجه قرار بگیرد و برای آنها فکری شود. ۸۰ درصد دانش‌آموزان وارد دانشگاه شده‌اند تا در ۲۰ رشته درس بخوانند. واقعا کشور فقط به این ۱۰ تا ۲۰ رشته نیاز دارد؟

سوال: اگر بخواهیم طبق سیاستگذاری‌ها و آمایش، دست به توسعه رشته‌ها بزنیم باید چه هدفگذاری‌هایی داشته باشیم تا به اثربخشی برسیم؟ علاقه‌مند هستیم کلیدواژه‌هایی که مسئولان طی سال‌ها استفاده کرده‌اند، باز شده و تحلیل شود. از یکایک مسئولانی که مدعی هستند رشته‌ها باید اثربخش شوند، بپرسیم: «اثربخشی به چه معناست؟». وقتی از کارکردگرایی رشته‌ها صحبت می‌کنند، این کارکردگرایی چه معنایی دارد؟

دو واژه در مدیریت به وفور به‌کار می‌رود؛ «کارایی» و «اثربخشی». کارایی یعنی کارها را با دقت و سرعت بیشتری انجام دهید، هزینه کمتری بپردازید و دستاوردهای مادی بیشتر شود. کارایی یک واژه اقتصادی است. اگر قرار باشد بحث اثربخشی رشته‌ها یا به طور وسیع‌تر و صحیح‌تر؛ اثربخشی آموزش عالی را در نظر بگیریم، باید الگوها و مکتب برنامه‌ریزی دگرگون شود. پیش‌تر برای شما توضیح دادم؛ نگاه توسعه‌ای رشته‌ها مبتنی بر اثربخشی آموزش عالی در جامعه نبوده، نیست یا ضعف دارد. نوعی نگاه کنشی دیده می‌شود. رشته‌ها باید با توجه به عناصر درون سیستم آموزش عالی ایجاد شوند. به زمین، فضا، تعداد استادان، آزمایشگاه‌ها، کارگاه‌ها، سرفصل‌ها و تعریف رشته‌ها نگاه می‌شود و در نهایت رشته‌های درون‌دانشگاهی ایجاد شده و توسعه پیدا می‌کنند. عطشی صرف جامعه آموزش عالی در جامعه وجود دارد یا حداقل در گذشته وجود داشت. دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها دوست داشتند بچه‌هایشان به دانشگاه بروند. مدارک آموزش عالی برایشان اهمیتی نداشت. اکنون نگاه‌ها مقداری در حال تغییر است. این اتفاق ناشی از برنامه‌ریزی فعال در آموزش عالی نبوده، بلکه جامعه متوجه اثربخش نبودن مدارک آموزش عالی شده و در حال تغییر مکان است. آموزش عالی از نظر فرهنگی در جامعه ما ارزش محسوب می‌شود و کسی که مدارک آموزش عالی دارد مورد توجه است. مدرک‌گرایی تا حدی در حاکمیت وجود دارد. این حالت در گذشته بیشتر دیده می‌شد. مدارک بالاتر، جایابی اجتماعی بالاتری داشت. سیستم‌های دولتی هم معمولا به افرادی بها می‌دادند که مدارک بالاتری داشتند. اگر مدرک دکترا داشتید، منصب اجتماعی و رشد و ترقی در درون قدرت ساختار دولتی یا حکومتی برای شما بیشتر مهیا بود. مدرک‌گرایی به نوعی در جامعه اهمیت پیدا کرد و تبدیل به ارزش شد.

البته علم و دانش هم در جامعه ما، ارزش‌هایی از قدیم داشته است. جنبه‌های مثبتی هم دارد و نباید صرفا جنبه‌های منفی را در نظر گرفت. پدیده‌ای فرهنگی در جامعه وجود داشت و برای جوانان دعا می‌کردند: «الهی به دانشگاه بروی». دانشگاه‌هایی مانند پیام نور نیز با سازوکارهای درونی خود در کشور شکل گرفتند. زمانی ظرفیت خوبی داشتند و همه مشتاق بودند به دانشگاه بروند. دانشگاه‌ها و رشته‌ها در چنین فضای فرهنگی و اجتماعی ایجاد شدند. توسعه دانشگاه‌ها به نوعی کنشی و طبق برنامه‌ریزی با توجه به عوامل درون بود. به عنوان یک کارشناس می‌دانم این نوع برنامه‌ریزی و توسعه رشته‌ها در آینده با شکست مواجه می‌شود. بارها در ادبیات نوشتاری بیان کرده‌ام مدل مذکور دهه ۱۹۷۰ در غرب تجربه شد. ما به این مدل از توسعه رشته‌ها آموزش عالی فراگیر می‌گوییم. بعد به گسترش آموزش عالی می‌رسیم. ما می‌خواهیم تجربه ۴۰، ۵۰ سال پیش را تکرار کنیم؟ تجربیات دنیا را نمی‌خوانیم و برای ما مهم نیست این مسیر چگونه طی شده است. حداقل نباید همان راه را دوباره برویم. اتفاقا کتابی در این حوزه از سوی کالبنز نوشته شده؛ او توسعه رشته‌ها و آموزش عالی در غرب به این شکل را نقد کرده بود. آنها تغییر مسیر دادند و به سمت مأموریت‌گرایی دانشگاه‌ها، ارتباط بیشتر دانشگاه‌ها و توسعه رشته‌ها مبتنی بر نیازهای جامعه رفتند. سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی برای این کار امتیازاتی ایجاد کردند. سیستم آموزش و پرورش را به آموزش عالی «link» (متصل) کردند. توسعه محلی، نیازهای محیط زیست و صنعت محلی اهمیت پیدا کرده و ادبیات خیلی از کشورهای دنیا به سمت «vocational» (فنی و حرفه‌ای) تغییر مسیر داد. حرفه‌گرایی در آموزش عالی رشد پیدا کرد. ۴۰ تا ۵۰ درصد دانشجویان بسیاری از سیستم‌های آموزش عالی در رشته‌های «فنی و حرفه‌ای» و «مهارتی» تحصیل می‌کنند. اصلا وارد رشته‌های توسعه نظری نشده‌اند. الگوهای خود را در توسعه رشته‌ای تصحیح کرده‌اند. مکتب حاکم بر برنامه‌ریزی آموزش عالی تغییر کرده و نگاه برون به درون در ادبیات دنیا حکمفرما شد.

منظور از نگاه برون به درون این است که سیستم‌های موفق به پیامدها، اثربخشی‌ها، نتیجه‌بخش بودن و فایده‌مندی رشته‌ها و توسعه آموزش عالی بیشتر فکر کرده‌اند. آنها بررسی کرده و می‌دیدند هر رشته می‌تواند چه فواید و آثاری داشته باشد. ۴۲ تا ۴۳ درصد دانش‌آموختگان هیچ شغلی به دست نیاورده‌اند و اخیرا آمار نشان می‌دهد دسترسی به شغل در ۵، ۶ سال گذشته برای آنهایی که تحصیلات تکمیلی پیدا کرده‌اند، سخت‌تر شده است. اگر ۶، ۷ سال پیش میزان دسترسی به شغل برای فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا ۷۰ یا ۸۰ درصد بوده، اکنون نصف شده و به حدود ۴۰ درصد رسیده است. میزان دسترسی به شغل برای فارغ‌التحصیلان در طول سال‌های اخیر کاهش پیدا کرده است، بنابراین مسیر رشد توسعه رشته‌ها، مسیر درستی نبوده و همگام با نیازهای بیرون از خودش نیست. نیازهای اقتصادی و علمی و همچنین تحولات فناوری بیرونی، مبنایی خواهد بود؛ نکته‌ای پیش‌تر درباره‌اش توضیح دادم. به نوعی باید بیرون بایستید و به درون دانشگاه نگاه کنید. جهت برنامه‌ریزی را باید برعکس کرد و از بیرون به درون نگریست. سینگال‌ها و تحولات را باید به دقت بررسی کرد، مخصوصا امروز که سرعت تغییر و تحولات علم، دانش و فناوری در دنیا به شدت زیاد است. بعضی از سیستم‌های بیرونی از دانشگاه‌ها نیز پیشروتر هستند و نیازهای جدیدی را برطرف می‌کنند. اگر بخواهیم به اثربخشی فکر کنیم، باید مدل برنامه‌ریزی گسترش و توسعه رشته‌ها را از برون به درون ببریم، نه از درون به بیرون. توجه به پیامدها و آثار مختلف اقتصادی و اجتماعی دانشگاه می‌تواند یک اصل در توسعه رشته‌ها باشد. متأسفانه در آموزش عالی کشور خودمان، چنین نگاهی دیده نمی‌شود. نیاز به تغییر و تحول رشته‌ها ایجاد خواهد شد. باید نگاهی دیگر داشته باشیم و تحولی اساسی در مدل برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاه‌ها و وزارت علوم انجام دهیم.

مدل مطلوب از نظر شما چیست؟ چگونه می‌توانیم تناسبی بین حذف و توسعه رشته‌ها با مسائل و نیازهای منطقه‌ای و جغرافیایی برقرار کنیم؟ اشاره کردید دانشگاه، اختیاری ندارد. وزارت علوم به عنوان سیاستگذار می‌تواند مسائل متعدد جغرافیا و مناطق کشور را احصا کند؟ خودش توانایی دارد برای طراحی و حذف رشته‌ها صاحب ایده و نظر باشد؟

تقریبا وضعیت آموزش عالی کشور را با همدیگر آنالیز کردیم. خلاصه‌اش این است که اکنون ورود به دانشگاه، اثربخشی چندانی در نزد دانش‌آموزان و دانشجویان ندارد. چرا دارای اثربخشی نیست؟ چون شاخص‌های اثربخشی باید در دستیابی به شغل، میزان درآمد، ارتقا و جایابی اجتماعی دیده شود، اما ضعف‌هایی وجود دارد. شغل ایجاد نمی‌کند، جایابی اجتماعی نیز دیگر مهم نیست، دانشگاهی هم به فرد نداده‌ایم که او بتواند به طور مستقل برای خودش کار کند. بسترها و زمینه‌های لازم برای فعالیت در جامعه از جمله شرکت‌های دانش‌بنیان و عرصه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و علمی فراهم نیست؛ این مسائل به ما می‌گوید باید تغییری در نظام آموزش عالی کشور داشته باشیم. ویژگی‌های موجود باعث شده بحثی به نام «آمایش آموزش عالی» به وجود بیاید. اکنون پارادیمی بر آموزش عالی موجود در کشور حاکم است. آمایش نیازمند بحث مفصلی بوده و به نوعی بین انسان و فضا فعالیت می‌کند تا با همدیگر ارتباط پیدا کنند. دغدغه عمده‌ای که سبب شد آمایش ایجاد شود، پاسخگویی به بیکاری فارغ‌التحصیلان بود. می‌بینیم رشته‌ها در دانشگاه‌ها با صندلی خالی مواجه شده‌اند. مباحث اولیه‌ای که باعث شد وارد بحث آمایش آموزش عالی شویم از این دست بود.

آمایش آموزش عالی چه می‌گوید؟ این نظریه به ما الگویی می‌دهد. در دنیا به چنین الگویی رسیده‌اند. یکی از راهکارهایی که به آن دست یافته‌اند و من نیز معتقد هستم راهکار مناسبی محسوب می‌شود؛ اجرای سند آمایش آموزش عالی است. البته نباید تک‌بُعدی به موضوع نگاه کرد. اجرای این طرح یعنی آموزش عالی می‌خواهد سرزمین آموزشی خودش را بار دیگر تصرف کند. در واقع این سرزمین را در حال حاضر از دست داده است! آنچه می‌بینیم به ما می‌گوید سرزمین در حال خارج شدن از دست آموزش عالی بوده؛ هم صندلی خالی داریم و هم دانشجوها به کار و اشتغال دسترسی پیدا نمی‌کنند و بیکار هستند. وقتی هم به محیط کار می‌روند بهره‌وری نداشته یا بهره‌وری پایینی دارند. با این شاخص‌ها اثربخشی و موارد مشابه را می‌سنجیم. ضعف‌هایی وجود دارد که نیاز به آمایش را نشان می‌دهد.

ذات آمایش چیست؟ نبود تمرکز. من اینچنین تحلیل می‌کنم. ذات آمایش آموزش عالی، توزیع مجدد یا تقسیم کار ملی است. «تقسیم کار ملی» کلیدواژه بوده و کاری است که باید انجام شود. باید این اختیارات را توزیع کنید. توزیع اختیارات اهمیت زیادی دارد. استان‌ها و مناطق هم مهم هستند. چرا می‌گوییم مناطق اهمیت دارند؟ چون آمایش نوعی برنامه‌ریزی منطقه‌ای است. مفروضات این مدل، چنین نتیجه‌ای را به ما می‌دهد. اکنون همین نگاه بر کشور حاکم است؛ مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم حرف مشترکی دارند، ولی اجرا نمی‌شود. اگر آمایش به اجرا دربیاید یا روی اجرای علمی آن کار کنند، باید تصمیم‌گیری دیگری داشته باشند و به مناطق بها بدهند. نمی‌توان همان مدل قدیمی را پیش برد و وزارت علوم بگوید: «رشته‌ها را من تصویب می‌کنم و برای سرفصل‌ها در شوراها و کمیته‌های عالی تهران تصمیم‌گیری شود». طبیعی است چنین روندی سرعت نخواهد داشت و توسعه آمایش اتفاق نمی‌افتد. باید به منطقه اختیار و بها بدهید، کمک و حمایت کرده و تأکید کنید مدل توسعه آموزش عالی عین رشته‌های دانشگاه تهران نیست. باید به توسعه محلی فکر کرد، نیازهای اقتصادی، صنعتی و کشاورزی را دیده، فضا را بررسی کرده و فعالیت‌هایی که در جامعه انجام می‌شود را در نظر گرفت. سند آمایش، ویژگی‌های مخصوص به خود را دارد.

برنامه درسی در خلأ طراحی نمی‌شود، بلکه در پاسخ به نیازهای محلی، ملی و بین‌المللی تعریف می‌شود. مدل توسعه رشته‌ها باید بر اساس این چهارچوب‌ها طراحی شود. اگر این اتفاق انجام شود، شاهد تحولی در آموزش عالی به‌ویژه حوزه رشته‌ها و دوره‌ها خواهیم بود؛ در این صورت اثربخشی رشته‌ها نیز بیشتر می‌شود. اگر بخواهیم سالی یک دست لباس بدوزیم و به زور بر تن همه دانشگاه‌ها کنیم، بر تن یکی گشاد و بر تن دیگری تنگ خواهد بود. یادم می‌آید در گذشته حکایتی از ادبیات قدیم نقل می‌کردند؛ پادشاهی تختی داشت و شاخص، همان تخت بود. تخت را دم دروازه شهر می‌گذاشتند و هر فردی اگر به اندازه تخت بود، می‌توانست وارد شهر شود. اگر کوتاه بود، او را به قدری می‌کشیدند که اندازه شود و اگر بلند بود، می‌بریدند تا یکسان‌سازی صورت بگیرد! این مدل گسترش بر مبنای یکسان‌سازی در آموزش عالی کشور، جوابگوی نیازهای حال و آینده بخش صنعت، کشاورزی، علمی و نیازهای ملی و بین‌الملی ما نیست. بخشی از آموزش عالی در تراز فراملی قرار می‌گیرد که بحث خاص خود را دارد و باید روی آن نیز کار کرد. متأسفانه در این قسمت هم ضعف داریم.

یکی از دلایل اثربخش نبودن رشته‌ها به ضعف ارتباطات نهادهای علمی و دانشگاهی کشور با نهادهای بیرونی و تحولات دنیا برمی‌گردد. علم، مرز نمی‌شناسد و از قدیم گفته‌اند: «برای یادگیری علم باید تا چین بروید». ارتباط بین‌المللی ما خیلی ضعیف بوده و به ضعفی بزرگ برای توسعه و تحولات اساسی رشته‌ای تبدیل شده است. هوش مصنوعی در سیستم‌های الکترونیکی و فضایی پیشروی زیادی کرده، ولی در حال حاضر اصلا چنین نوآوری‌هایی نداریم. با دنیای دیگروی روبه‌رو خواهیم شد. خیلی از مشاغل از بین رفته‌اند یا در حال نابودی هستند. طبیعی است رشته‌های آموزش عالی باید این تحولات را بررسی کند. البته آموزش عالی را نباید در خلأ مطالعه کرد. باید ابرسیستم‌های مسلط بر آموزش عالی و سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و کشاورزی بیرونی را مد نظر قرار داد. آنها نیز باید همراهی در بحث آمایش داشته باشند و کنار همدیگر بنشینند. آموزش عالی نباید به صورت جداگانه برای خودش برنامه‌ریزی درسی کرده و رشته تعریف کند، بلکه باید با مشارکت سیستم‌های مذکور عمل کند. وقتی به برنامه‌ریزی با نگاه از بیرون اشاره کردم، چنین نکته‌ای مد نظر بود.

درباره برنامه‌ریزی درسی، ایجاد رشته‌ها و طراحی سرفصل‌ها در داخل دانشگاه‌ها صحبت کردیم. کارفرمایان به عنوان یکی از ذینفعان و بهره‌برداران اصلی نظام آموزشی کشور، چقدر کنار ما هستند؟ چقدر در طراحی و اجرا حضور دارند؟ اصلا نهادهای بیرونی مختلف را کمتر به دانشگاه راه داده‌ایم. دور یک میز پشت درهای بسته اتاق نشسته‌ایم و رشته تعریف کرده‌ایم. اگر وزارت علوم بخواهد باز هم چنین کاری انجام دهد و عده‌ای پشت درهای بسته بنشینند دوره تعریف کنند و سرفصل بنویسند، نتیجه‌ای نخواهد داشت.

سوال: طراحان در سند نقشه جامع علمی کشور، مرجعیت علمی را مد نظر قرار داده‌اند؛ این هدف کلی بوده و الزامات و شاخص‌های زیادی باید به صورت جزئی ذکر می‌شد. به هر حال در حوزه کمی از نظر تعداد مقالات و استادان پراستنادترین دانشمندان و یک درصد برتر، به نوعی نزدیک هدف مورد نظر شده‌ایم. وقتی هوش مصنوعی وارد دنیا شده و ما عقب بمانیم، کمیت دیگر چندان به چشم نمی‌آید. نسبت فاصله ایران با دنیا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ هوش مصنوعی امسال یا سال گذشته نیامده، بلکه چهار، پنج سال است ظهور کرده و دانشگاه‌هایی که خودشان در توسعه‌اش دخیل بوده‌اند، آن را در حوزه رشته‌ها و آموزش عالی گسترش می‌دهند. در حال حاضر ایران کجا ایستاده و نسبت کشورمان با هوش مصنوعی و در مجموع دنیای جدید علم چیست؟

بخشی با دنیای جدید علم خارج از مرزهای کشور در ارتباط است و بخشی دیگر به نیازهای نوین علمی و احتیاج به نیروی انسانی در داخل کشور برمی‌گردد؛ ما در هر دو زمینه با دنیا فاصله داریم. اطلاعات و سینگال‌ها را خانواده‌ها و دانش‌آموزان دریافت کردند. چرا به یکباره ۵۰ تا ۶۰ درصد داوطلب تعداد محدودی از رشته‌ها می‌شوند؟ مردم اطلاعاتی از بازار کار پیدا کرده‌اند. دانش‌آموز فهمیده اگر به این رشته‌ها ورود کند، آینده روشن‌تر و مسیر شفاف‌تری پیش روی او خواهد بود. اگر دانش‌آموز به این رشته‌ها وارد نشود، انتخابی دیگر خواهد داشت، بنابراین درهای خیلی از دانشگاه‌ها باید بسته شود. تنوع کلیدواژه‌ای در در آموزش عالی است که نتوانسته‌ایم به دلایلی آن را تنظیم کنیم. در این بخش، فاصله زیادی با دنیا داریم که پاسخگوی نیازهای ما نیست. از سوی دیگر به خاطر مسائل مختلف از جامعه علمی دنیا کم و بیش دور شده‌ایم. شاید بخشی به این دلیل باشد که فکر کرده‌ایم همه رشته‌های تحصیلات تکمیلی را باید داشته باشیم.

من در انگلیس درس خوانده‌ام. دانشجویانی از آمریکا و فرانسه با من هم‌دانشگاهی بودند. برایم جالب بود که وقتی از آنها درباره تنوع پرسیدم، گفتند: «ما به تجربیات مختلف در سیستم‌های آموزشی و آنچه در سیستم‌های مختلف می‌گذرد، نیاز داریم». منظور این نیست که نمی‌توانیم در کشور خودمان چنین کاری انجام دهیم. گاهی ارتباطات و حضور افراد مختلف می‌تواند منشأ تحولات باشد. از کشورهای مختلفی مثل چین در دانشگاه ما حضور داشت. آموزش عالی چنین ویژگی‌هایی دارد. من معتقد هستم روی بخش فراملی یا بین‌المللی‌سازی آموزش عالی باید بیشتر کار شود. زمانی اعزام به خارج از کشور داشتیم و دانشجویان برای تحصیلات تکمیلی به کشورهای گوناگونی می‌رفتند، بنابراین تجربیات مختلف کشورهای دنیا به آموزش عالی کشورمان می‌آمد. بخشی از توسعه رشته‌ها به توانمندسازی اعضای هیأت علمی نیز ربط پیدا می‌کند. در این بخش هم ضعیف عمل کرده‌ایم. فضا را به گونه‌ای پیش برده‌ایم که حتی استادان را کمتر برای ادامه تحصیل به بعضی از دانشگاه‌های تراز اول دنیا می‌فرستیم. سرمایه‌گذاری آموزشی برای توسعه اعضای هیأت علمی انجام نشده است. اگر سرمایه‌گذاری علمی برای توسعه اعضای هیأت علمی صورت می‌گرفت، شاید تحولی نیز در ورود رشته‌ها به نوآوری‌های جدید مثل هوش مصنوعی داشتیم. در حال حاضر می‌بینیم کُندتر پیش می‌رویم. خیلی صریح بگویم؛ بخشی به خاطر بین‌المللی‌سازی نشدن آموزش عالی بوده است. این نکته خیلی مهم بوده و دنیا به آن توجه کرده است. باز هم تأکید می‌کنم از قدیم گفته‌اند: «برای یادگیری علم تا چین بروید». چرا چنین حرفی زده‌اند؟ این توصیه را برای کاری دیگر نکرده‌اند، ولی برای علم گفته‌اند. دانش، مرز ندارد و محدود به داخل یک کشور نیست.

دانش در عرصه بین‌المللی پدیدار است. هر دانشگاه و نظام علمی در دنیا به انجام کارهای علمی خوبی مشغول بوده، بنابراین برای خروج از این مخصمه باید بخش بین‌المللی‌سازی آموزش عالی را جدی‌تر دنبال کنیم. در این بخش هم ضعیف هستیم، در نتیجه از تحولات علمی دنیا فاصله داریم. علم و دانش، مرجعی برای تصمیم‌گیری درباره دوره‌ها، رشته‌ها و تحولات علمی هستند. همه‌اش هم شغل نیست؛ هرچند بخش زیادی از آن به شغل ارتباط پیدا می‌کند، ولی بخشی از مسیر ورود به دانشگاه این است که تحولات علمی و فناوری را مرجع بدانیم. این مرجع باید مبنای تصمیم‌گیری در خصوص ایجاد، توسعه و تحول رشته‌ها باشد. متأسفانه در این بخش هم ضعف داریم.

سوال: درباره اثربخشی رشته‌ها در جامعه صحبت کردیم. اثربخشی رشته‌ها روی دانشجو چیست؟ دانشجو به دانشگاه می‌رود تا چند مهارتی شود و توان حل مسئله داشته باشد. وضعیت کنونی مشخص است، اما چگونه باید به نقطه مطلوب رسید؟ دانشگاه‌های مختلفی داریم؛ شاید موافق نبوده و معتقد باشید: «در فنی و حرفه‌ای یا در علمی کاربردی، توان حل مسئله داریم». نسخه مورد نظر برای دستیابی به هدف چیست؟ رشته‌های دانشگاهی باید تأثیری روی دانشجو داشته باشند...

اولا درباره نظام توسعه رشته‌ای صحبت کردیم؛ این بحث را اساسی‌تر می‌بینم. اینگونه جمع‌بندی کنم؛ رشته‌ها باید متناسب با نیازهای درون و بیرون دانشگاه به‌ویژه نیازهای آتی علم و فناوری باشند و به این سمت حرکت کنند. توسعه کلان رشته‌ها باید مد نظر قرار بگیرد. ممکن است دانشگاه‌ها در این راستا ناچار باشند تغییراتی در حذف و توسعه رشته‌ها داشته باشند. البته چنین کاری طبیعی است. در اختیار داشتن یک رشته به مدت ۵۰ سال، شاید توجیهی نداشته باشد. حداقل باید تغییراتی در عنوان، سرفصل‌ها و نحوه آموزش آن صورت بگیرد. منظور من حذف تمام رشته‌ها نیست. شما نمی‌توانید ریاضیات یا شیمی را حذف کنید. بعضی از رشته‌ها پایه‌ای و خود علم هستند. به سادگی نمی‌توان همه رشته‌ها را حذف کرد و گفت: «رشته شیمی، دانشجو ندارد، پس کد رشته محل آن را حذف کنید». گاهی اوقات چنین ادعایی از سوی مسئولان آموزش عالی می‌شنوم. آنها باید فکر کرده و راهکاری اتخاذ کنند تا چگونه دانش‌آموزان مستعد را به سوی این رشته جذب کنند. شاید دانشجو نداشته باشند، اما حذف رشته‌های علوم پایه مانند ریاضی، فیزیک و شیمی، بعدها خسارت عمده‌ای به کشور وارد خواهد کرد. در برنامه‌ریزی آموزشی، اصطلاحی به نام سیاست‌های اقدام مثبت داریم. باید دانشجو را بورسیه کرد، امتیاز داد و بیرون را دستکاری کرد تا جایابی شغلی و اجتماعی اتفاق بیفتد. عده‌ای از آدم‌ها باید در مقوله تحصیلات تکمیلی، کارهایی انجام دهند. به چشم دیده‌ام «سیاست‌های اقدام مثبت» در سیاستگذاری آموزشی، مدلی مشهور در دنیا محسوب می‌شود و از آن استفاده می‌کنند. تأکید می‌کنم نباید تصمیمی ناگهانی گرفت و رأی به حذف رشته‌ها داد. اولا گسترش باید طبق اصولی خاص و به شکلی متناسب انجام شود. باید شرایط را تنظیم کرد، ولی موافق حذف تمام رشته‌ها نیستم. یک‌سری رشته‌ها حذف‌شدنی نیستند.

سوال: به اثربخشی رشته‌ها روی دانشجو برگردیم...

بعد از اینکه رشته‌ها را متناسب با نیاز، اصلاح کردیم باید در درون رشته‌ها و سرفصل‌ها به نوع محتوای آموزش، روش‌های آموزش و ارزشیابی آموزش هم توجه و تغییراتی ایجاد کرد تا علمی‌تر شوند. محتوای آموزشی در دانشگاه‌های ایران مبتنی بر شایستگی نیست. مدل برنامه‌ریزی درسی در آموزش‌هایی که به‌ویژه جهت‌گیری شغلی دارد مثل آموزش‌های فنی و حرفه‌ای، متفاوت با برنامه‌ریزی‌هایی است که در دانشگاه‌ها انجام می‌شود. بخش عظیمی از نیاز دیده شده و دانشگاه باید به طرف آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و آموزش عالی مهارتی پیش برود. یکی از راهکارها برای اینکه آموزش عالی نزد دانش‌آموزان یا دانشجویان مطلوب جلوه کند، حرکت به طرف آموزش عالی مهارتی است. همین سیاست در دنیا تحت عنوان «vocationalism in higher education» (حرفه‌ای‌گرایی در آموزش عالی) وجود دارد. ۵۰ تا ۶۰ درصد از آموزش عالی فنلاند و ۴۰ درصد از آموزش عالی آمریکا، آموزش عالی مهارتی است.

مهارت، پیچیده شده و نیازمند مدل برنامه‌ریزی خاص خود است. در گذشته، سیستم آموزش عالی یا آموزش مهارتی مبتنی بر الگوی مدیریتی تیلوریسم بوده است. تیلوریسم یک مهارت را مبنا قرار می‌دهد و آن هم «مدیریت علمی» است. هر مدل برنامه‌ریزی، فلسفه‌ای دارد. مثلا من می‌توانم استکان را رنگ بزنم و دیگری می‌تواند گِل آن را آماده کند.

سوال: منظور مهارت شغلی است؟

منظور من «skill» است؛ مهارتی که برای انتهای شغل مورد نیاز است. اهداف آموزشی برای این مهارت در نظر گرفته شده؛ بیشتر جهت‌گیری شغلی مد نظرم قرار دارد. پیش‌تر مبتنی بر مدیریت علمی و به صورت جزء به جزء پیش می‌رفتند. هر فرد در جزئی خاص، آموزش می‌دید. تخصص‌گرایی در آموزش عالی بر مبنای «تیلوریسم» شکل گرفته است. در کشورمان روی رشته‌های بین رشته‌ای کار نکردیم، چون تصور مدیریتی حاکم به تخصص‌گرایی اختصاص داشت. فلسفه کار هم کمی اشکال داشت. تیلوریسم اساس کار بود، به همین دلیل هنوز در دانشگاه‌ها مشغول ایجاد گرایش‌های جدید هستند. در نتیجه می‌بینیم رشته‌های بین رشته‌ای در آموزش عالی چندان جای نگرفته است. بعدها این مدل به‌هم خورد، چون به طور کامل جوابگو نبود. طرح بحث چند مهارتی نیز ناشی از ورود به مرحله جدیدی بود. البته عبور کاملی اتفاق نیفتاد، ولی تا حدی رخ داد و چندمهارتی به همراه شایستگی‌های مختلف، اهمیت پیدا کردند. لازم است برنامه‌ریزان آموزشی در برنامه درسی و سرفصل‌ها نسبت به این شایستگی‌ها و چند مهارتی ها عکس‌العمل مثبتی نشان دهند.

به طور مثال فکر می‌کردند رشته‌های فنی و مهندسی چنین شرایطی دارند. تصورشان این بود که مکانیک باید در رشته مربوط به مکانیک آموزش ببیند، اما اگر فرد بخواهد در بازار کار مکانیک یا الکترونیک یا عمران موفق شود، به یک‌سری مهارت‌های دیگر خارج از سیستم دانشگاه نیاز دارد. نیازهای بازار کار، نیازهای اجتماع است، ولی در برنامه سرفصل‌ها دیده نمی‌شود؛ مثل مهارت‌های نرم. باید چنین مواردی را لحاظ می‌کرد. وقتی به مهارت‌های مختلف و چند مهارتی توجه می‌کنید، می‌بینید فرد بعد از خروج از سیستم آموزشی و ورود به عرصه‌های مختلف شغلی و علمی، اثربخشی بیشتری دارد. به چند مهارتی در حوزه علم هم نیاز داریم. شاید بهتر باشد از کلمه مهارت استفاده نکنیم و بگوییم: «به شایستگی‌های مختلف» نیازمند هستیم. در گذشته افراد در رشته مکانیک درس می‌خواندند، اما حالا علاوه بر مکانیک باید کامپیوتر و الکترونیک را بلد باشد و محیط زیست را تا حدودی بداند. میل به دانستن شایستگی‌های مختلف باعث می‌شود نزد دانش‌آموزان مختلف، کارآمدی بیشتری داشته باشد. نباید فقط به یک دوره فکر کرد. در محیط‌های بیرونی، رفع نیازهای مختلفی را از فرد انتظار دارند، ولی توانایی‌های لازم را ندارد. در نتیجه اثربخشی و کارآمدی رشته‌ها دچار اشکال می‌شود.

اگر سرفصل‌ها جامع‌تر و دقیق‌تر با نگاه‌ها و مدل‌های جدید نوشته شود، در ذهن دانش‌آموزان و دانشجویان هم مطلوب‌تر جلوه می‌کند. آنها در عمل می‌بینند وقت خود را به مدت چهار یا پنج سال سیستم آموزشی تلف نکرده، بلکه نتیجه و عوایدی برای او داشته است. اینجا بحث پیامدگرا بودن مطرح شده و توجه به پیامدگرایی سیستم آموزشی و برنامه درسی مد نظر قرار می‌گیرد. باید به پیامدهای برنامه درسی فکر کنیم. متخصصان برنامه‌ریزی درسی آموزش عالی در کشورمان، سرگرم درون خود هستند و به پیامدهای بیرونی نگاه نمی‌کنند.

سوال: با توجه به تجربه و سابقه‌ای که دارید، تخصص شما بیشتر متمرکز بر حوزه بازار کار و رشته‌های مرتبط با آن بوده است. از تغییر در طراحی و تدوین سرفصل‌ها صحبت کردید، ولی مگر سیاستگذار دانشگاهی از سرفصل‌هایی که برای مهارت بازار کار مورد نیاز است شناخت دارد؟

نه. چنانکه گفتم حضور کارفرمایان بیرونی لازم است.

سوال: چنین الگویی در ایران وجود ندارد. در دنیا چه می‌کنند؟

باید یاد بگیریم توسعه رشته‌ها و نگارش سرفصل‌ها از سوی یک فرد و یک تخصص انجام‌شدنی نیست، بلکه باید یک گروه با تخصص‌های مختلف پشت کار قرار بگیرند. اکنون می‌بینم در تیم‌های برنامه‌ریزی شکل‌گرفته در وزارت علوم برای توسعه رشته‌ها و تغییر سرفصل‌ها، متخصصان یک رشته دور هم جمع شده‌اند. فیزیک، شیمی و اجتماعی در هر گروه کنار همدیگر نشسته‌اند. چنین رویکردی کفایت نمی‌کند، بلکه باید یک گروه متشکل از تخصص‌های گوناگون باشد. این نقد به سیستم آموزش و پرورش هم وارد است. نگارش یک سرفصل در کتاب درسی از سوی یکی، دو نفر اشتباه است. باید یک تیم با تخصص‌های مختلف شکل بگیرد و سرفصل بنویسد. باید این مسیر را در آموزش عالی کشور تمرین و تجربه کنیم؛ مخصوصا حضور بخش‌های بیرونی را جدی‌تر بگیریم و آنها را همراه کنیم. نباید خودمان تاری بتنیم و در درون سیستم مدام بچرخیم و سرگرم شویم. درهای دانشگاه را در معنای کلان به سوی بیرون باز کنیم. اگر همه فناوران علمی، صنعتگران، سیاستگذاران و سیاستمداران در دانشگاه حضور پیدا کنند، دانشگاه به عنوان موجود زنده و دینامیک پیش خواهد رفت. در حال حاضر دانشگاه به سیستمی ایستا تبدیل شده که در درون خود سرگرم است و به قول فیزیکی‌ها حتما دچار آنتروپی (بی‌نظمی و آشفتگی) خواهد شد. اگر بخواهیم جلوی آنتروپی را بگیریم و آنتروپی منفی ایجاد کنیم باید سیستم را باز کرده و بازسازی و تعمیرات لازم به صورت مرتب انجام شود.

اصطلاحی دارد که می‌گوید: «باید برنامه‌ریزی فراکنشی حکمفرما شود، نه کنشی». سیستم‌های آموزشی ما هم‌اکنون عکس‌العمل نشان می‌دهند. باید فراتر برویم و فراکنشی باشیم. چنین مدلی از برنامه‌ریزی باید حکمفرمایی کند.

انتهای پیام/

کد خبر: 1227338 برچسب‌ها آموزش عالی

دیگر خبرها

  • ورود دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران به تحقق اقتصاد چرخشی با مشارکت دو صنعت بزرگ کشور
  • پای صنعت باید در دانشگاه باز شود
  • جای خالی مرجعیت مهارتی در سیاستگذاری‌ها/ رشته‌های فنی‌وحرفه‌ای درنقشه جامع علمی کشور دیده نشده‌اند
  • حمایت ۳.۵میلیاردی دانشگاه امیرکبیر از صنعتی سازی پایان نامه
  • دریافت مجوز دو رشته جدید علوم توانبخشی و پیراپزشکیِ در مشهد
  • آغاز همایش ملی دانش سنتی محیط زیست کشور در دانشگاه شهرکرد
  • مجوز پذیرش دانشجو در مقطع دکتری رشته پرستاری در زاهدان گرفته شد
  • افزایش ظرفیت دانشجویان دندانپزشکی در مشهد نیازمند تامین زیرساخت است
  • برگزاری اولین کنفرانس ملی مهارت ایران در دانشگاه فنی و حرفه ای
  • اضافه شدن دو رشته تحصیلات تکمیلی به دانشکده پرستاری ومامایی تربت حیدریه