Web Analytics Made Easy - Statcounter

صراط: بررسی‌های کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی از یک ارتباط پنهانی بین همسر مقتول و جوان بنگاه داری حکایت می‌کرد که ماجرای شوم این جنایت را رقم زده بود؛ بنابراین با دستور ویژه قاضی کاظم میرزایی، همسر مقتول به همراه جلال (جوان ۳۸ ساله بنگاه دار) دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند. اگرچه متهمان به صراحت چگونگی وقوع قتل مرد ۴۰ ساله را شرح دادند، اما هنوز بسیاری از گفته‌های آنان با تناقض‌های زیادی همراه بود به همین دلیل جزئیات این جنایت مسلحانه با حضور قاضی در محل وقوع قتل زیر ذره بین بازسازی صحنه قتل قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



خراسان نوشت:منصوره (همسر مقتول) که دیگر دسیسه شوم خود را لو رفته می‌دید درباره این جنایت تلخ به قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: از چند سال قبل با «جلال» آشنا بودم و طی ماه‌های گذشته این ارتباط به صورت پیامکی و تلفنی شدت گرفته بود تا جایی که جلال به من وعده ازدواج داد من هم از همسرم خواستم مرا طلاق بدهد، ولی ابوالفضل موافقت نمی‌کرد و حاضر به طلاق نبود به همین دلیل وقتی موضوع را برای «جلال-پ» بازگو کردم او تصمیم گرفت تا همسرم را از میان بردارد برای همین از من خواست هر زمان با همسرم بیرون رفتیم من به او خبر بدهم!

این زن ۳۲ ساله افزود: شوهرم سرآشپز بود و روز حادثه (شنبه) روز استراحتش بود که از من خواست برای تفریح و پیک نیک به دشت و بیابان برویم و پاچین کباب کنیم! من هم خیلی زود پذیرفتم و همه لوازم و پاچین‌ها را آماده کردیم در همین حال من بی درنگ ماجرا را با پیامک به «جلال» خبر دادم! ظهر روز بعد سوار بر موتورسیکلت به طرف جاده خاکی و فرعی سمت بیابان‌های محور مشهد- کلات رفتیم و در زیر تک درخت بساط پیک نیک را پهن کردیم.

همسرم مشغول بیرون آوردن لوازم کباب بود که ناگهان جلال سوار بر خودرو از راه رسید. شوهرم که او را می‌شناخت به طرف او رفت که ناگهان جلال لوله اسلحه را از شیشه خودرو بیرون آورد و به سر همسرم شلیک کرد و سپس مرا ترساند که حرفی نزنم. بعد از آن جسد غرق در خون شوهرم را با خودرو به مکانی دورتر بردیم و درون گودالی که از قبل وجود داشت انداختیم و «جلال» با در قابلمه خاک روی جسد ریخت. بعد از آن هم مرا به خانه ام رساند که چند ساعت بعد موضوع گم شدن همسرم را به خانواده اش اطلاع دادم. اما از سوی دیگر عذاب وجدان داشتم و می‌ترسیدم جسد را حیوانات درنده از بین ببرند و خانواده اش نتوانند جسد را پیدا کنند این بود که فکری به ذهنم رسید یک برگ کاغذ از دفتر کندم و با خط خرچنگ قورباغه‌ای آدرس محل دفن جسد را نوشتم. سپس دست نوشته را به خانه مادرم بردم و لای در حیاط گذاشتم تا برادرشوهرم آن را بردارد چرا که می‌دانستم برادرشوهرم در آن ساعت به خانه ما می‌آید. نقشه ام درست بود! برادرشوهرم دست نوشته را برداشت و به مادرم نشان داد، اما آن‌ها باور نمی‌کردند تا این که من گفتم ضرری ندارد به همان نشانی برویم.

خلاصه با موافقت آن‌ها تاکسی تلفنی گرفتیم و به همراه مادرم به همان نشانی رفتیم و من از راننده خواستم بازگردد! بعد از چند دقیقه من از مادرم جدا شدم و به محل دفن جسد رفتم و فریاد زدم که «او را کشته اند!» و ...

در ادامه بازسازی صحنه قتل، «جلال» (عامل جنایت مسلحانه) مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و گفت: وقتی پیامک منصوره را دریافت کردم منتظر خروج آن‌ها از خانه ماندم و سوار بر خودرو پنهانی به تعقیب آن‌ها پرداختم چرا که ابوالفضل به ارتباط من و همسرش پی برده بود و کاملا مرا می‌شناخت! یک بار به در بنگاهم آمد و گفت: یکی از همسایه‌ها مرا دیده و پسرش نیز صدای مرا از پشت تلفن شناخته است! به همین خاطر سعی می‌کردم مرا نبیند! وقتی زیر تک درخت رسیدند من سوار بر خودرو به سویش رفتم که او با چاقو به طرف من حمله ور شد و من هم با شلیک گلوله از وینچستر او را به قتل رساندم خون زیادی در محل ریخت، ولی با این حال جسد را با کمک منصوره به محل دفن انتقال دادم، اما روز بعد دوباره به محل بازگشتم و با بیل خاک بیشتری روی جسد ریختم.

با پایان بازسازی صحنه قتل، متهمان این پرونده با دستور قاضی میرزایی روانه زندان شدند تا دیگر مراحل قضایی طی شود.

منبع: صراط نیوز

کلیدواژه: حوادث خیانت قتل شوهر صراط

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۵۱۰۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرقت برای انتقام!

وقتی به خاطر دخالت های باجناقم در زندگی از همسرم طلاق گرفتم، دچار افسردگی شدم و به مصرف مواد مخدر روی آوردم  ولی خیلی زود به خود آمدم و خلافکاری را کنار گذاشتم. در این شرایط بود که فهمیدم یکی از مغازه‌داران محلی به لوازم تعمیرگاهم دستبرد می زند. من هم برای انتقام از او دست به سرقت اموالش زدم که  ...

به گزارش خراسان، جوان 38 ساله ای که به اتهام دستبرد به اموال یک مغازه دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم که آرماتور بند ساختمان بود یک سال قبل بر اثر بیماری سرطان فوت کرد اما از همان دوران کودکی که به خاطر دارم مادرم نیز برای تامین هزینه های زندگی در منازل مردم کارگری می کرد تا همه خواهر و برادرانم سروسامان گرفتند. درحالی که برادرانم بیشتر به حرفه پدرم روی آورده بودند من به شغل مکانیکی علاقه داشتم و به همین دلیل هم رشته مکانیک را در دبیرستان ادامه دادم و به استاد کار ماهری تبدیل شدم.

خلاصه در یکی از همین روزها بود که به دختر یکی از بستگانم دل باختم و با او ازدواج کردم اما متاسفانه به خاطر دخالت های باجناقم، اختلافات زیادی در دوران نامزدی بین من و همسرم به وجود آمد چراکه پدر زنم فوت کرده بود و باجناقم امور زندگی آن ها را در دست داشت. از سوی دیگر هم باجناقم قبلا خواستگارخواهر من بود اما به خاطر اعتیادش به او پاسخ منفی دادیم. همین موضوع به کینه ای عمیق تبدیل شد که حالا قصد انتقام از مرا داشت. بالاخره این اختلافات با همسر 17 ساله ام به جایی رسید که در نهایت به جدایی انجامید و من و «نیوشا» از یکدیگر طلاق گرفتیم.

در این شرایط بود که دچار افسردگی شدیدی شدم و بر اثر همنشینی با دوستان معتادی که اطرافم را گرفته بودند به مصرف سیگار و مواد مخدر روی آوردم. چند سال بعد از این ماجرا و با اصرارهای مادرم بالاخره با زن مطلقه ای ازدواج کردم که بسیار مهربان بود و موجب شد تا مصرف مواد را کنار بگذارم و هم اکنون نیز در انتظار تولد فرزندم هستم اما ماجرای سرقت از آن جا شروع شد که من بعد از ترک اعتیاد تعمیرگاهی را در یکی از مجتمع های تعمیر خودرو اجاره کردم و به حرفه مکانیکی مشغول شدم.

درآمدم بسیار خوب بود و روزهای شیرینی را می گذراندم تا این که یکی از دستگاه های تعمیر خودرو از مغازه ام سرقت شد. من هم به یکی از همسایگانم مشکوک شدم که او نیز در همان مجتمع تعمیرگاه دیگری داشت ولی چون با هم ارتباط کاری داشتیم نتوانستم موضوع را برایش بازگو کنم اما وقتی دوبار دیگر این سرقت ها تکرار شد دیگر به یقین رسیدم که «عزیز» به تعمیرگاهم دستبرد می زند. او تقریبا هم سن و سال  خودم بود و رو دررو نمی توانستم سرقت ها را به او نسبت بدهم.

به همین خاطر تصمیم اشتباهی گرفتم و من هم برای انتقام شبانه به تعمیر گاه او رفتم و برخی از لوازم کار او را سرقت کردم ولی تعمیرگاه او دوربین مخفی داشت و همه صحنه سرقت را ضبط کرده بود اما تعمیرگاه من دوربین نداشت و نمی‌توانستم سرقت تعمیرگاهم را به او نسبت بدهم. حالا اگر همسرم متوجه ماجرای سرقت شود به یقین همسرم را نیز از دست خواهم داد اما ای کاش ...

 با توجه به کشف لوازم سرقتی از متهم مذکور،تحقیقات بیشتر با دستور سرگرد فعال(رئیس کلانتری معراج) برای ریشه‌یابی این ماجرا در دستور کار افسران تجسس قرار گرفت.

دیگر خبرها

  • شرکت بیش از ۲۶ هزار کردستانی در کنکور سراسری
  • سرقت برای انتقام!
  • شایعات خطرناک درباره جلال‌الدین ماشاریپوف؛ بوی پیراهن قرمز!
  • صهیونیست‌های پنهان‌شده در یک خانه شکار نیروهای لبنانی شدند
  • یک گلدان در این تصویر گم شده، آن را بیابید!
  • ۹ دلیل پنهان «احساس خستگی دائمی» که از آن‌ها بی خبر بودید
  • پیش‌فروش شنل نامرئی‌کننده آغاز شد: فول‌سایز ۶۰ میلیون تومان / فیلم
  • تاکتیک ماشاریپوف برای فرار؛ چرا او پاسپورتش را به استقلال تحویل نداد؟
  • ماشاریپوف از ایران فرار کرد!
  • ماشاربپوف بدون هماهنگی با نکونام از ایران رفت!