Web Analytics Made Easy - Statcounter

آفتاب‌‌نیوز :

پرویز فتاح در آستانه دومین سال ریاستش بر بنیاد مستضعفان در یک گفت‌وگوی تلویزیونی روی آنتن زنده شبکه یک سیما به چپ و راست و سیاسی و نظامی تاخت و از املاکی گفت که از سوی بنیاد مستضعفان در اختیار این افراد قرار گرفته است.

ترکش گفته‌های رییس بنیاد مستضعفان که برخی صحبت‌های او را در راستای تلاشش برای نشستن بر صندلی ریاست‌جمهوری دولت سیزدهم تحلیل کردند، به غلامعلی حدادعادل هم گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او در راستای آنچه برخی افشاگری می‌خوانند از مدرسه فرهنگ و املاک در اختیار غلامعلی حدادعادل گفت؛ «اجاره زمینی که آقای حدادعادل در منطقه فرشته برای مدرسه گرفته‌اند، به روز نیست!» ملکی که فتاح به آن اشاره کرده، خانه‌ای ویلایی در منطقه الهیه است که با ارزشی به اندازه حدود ۲۰۰ میلیارد تومان محل کار مدرسه فرهنگ دخترانه است.

اما این تنها زمینی از بنیاد مستضعفان نیست که حدادعادل برای گسترش موسسه فرهنگ از آن استفاده کرده است. به گفته رییس بنیاد مستضعفان، حداد عادل علاوه بر مدرسه فرهنگ، زمین دیگری برای ساخت مدرسه دریافت کرده بود که موفق به دریافت مجوز نشد؛ زیرا این زمین به متراژ 8 هزار متر در منطقه هروی روی گسل قرار دارد و به همین دلیل، آقای حدادعادل این ملک ۴۰۰ میلیارد تومانی را به ما تحویل داد.

به نوشته روزنامه اعتماد، حالا حدود ۱۰ روز پس از آن فاش‌گویی رییس بنیاد مستضعفان، حداد عادل کت شلوار پوشیده و نشسته روبروی دوربین و پشت به انبوهی کتاب چیده شده در قفسه‌های یک کتابخانه، کاغذی در دست دارد که در آن با متنی حدودا ۷۰۰ کلمه‌ای به اظهارات پرویز فتاح پاسخ می‌دهد و در اختیار گرفتن این ملک را طبق مجوز مقام معظم رهبری و زیر نظارت ایشان می‌داند. اگر چه این دو چهره را می‌توان به ‌لحاظ سیاسی به هم نزدیک دانست اما پاسخ حدادعادل نشان از آن دارد که یا قرابت و تمایلات جناحی با توجه به تعلق ‌خاطر به طیف‌های گوناگون جناح راست، ظاهرا چندان چشمگیر نبوده یا اگر بوده می‌توان آن را متعلق به تاریخی پیش از صحبت‌های فتاح در مستطیل تلویزیون دانست.

اگر چه این سیاستمدار و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دلیل تصمیم‌گیری برای ساخت مدرسه فرهنگ را وضع نابهنجار رشته علوم انسانی در آموزش و پرورش می‌داند اما پیش از این همسر او، طیبه ماهروزاده گفته بود که «پسرم می‌خواست به رشته علوم انسانی برود و ما هم دنبال مدرسه‌ای بودیم که محیط آن سالم باشد اما پیدا نشد» و همین موضوع را دلیل ساخت موسسه فرهنگ اعلام کرد.

حالا حدادعادل در پاسخ به اظهارات فتاح پرسش‌هایی را پیش کشیده و می‌گوید: «آقای فتاح بنده از شما می‌پرسم آیا نمی‌دانستید که مدرسه فرهنگ بعد از اطلاع مقام معظم رهبری از وضع نابهنجار رشته علوم انسانی در آموزش و پرورش با توصیه موکد ایشان برای احیای این رشته ایجاد شده و ایشان با تصدیق ضرورت امر به مسوولان امر وقت بنیاد دستور داده‌اند برای تاسیس و اداره این مدرسه کمک کنند و کمک بنیاد در سال ۱۳۷۲ این بود که خانه‌ای در اختیار مدرسه قرار دادند که همان خانه‌ای است که شما در برنامه تلویزیونی به آن اشاره کرده‌اید؟»

به گفته او، از آنجا که خانه‌ای که مدرسه شد برای مدرسه مناسب نبود، مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۴ با همه احتیاطی که در باب استفاده از بیت‌المال دارند با توجه به اساسنامه موسسه فرهنگ که در آن قید شده بود اموال مدرسه متعلق به شخص نیست بلکه به بیت‌المال تعلق دارد، موافقت کردند زمینی از بنیاد در اختیار موسسه قرار گیرد تا پس از ساخت مدرسه در آن، خانه قبلی به بنیاد برگردد اما به جهت مشکلات اداری و مالی کار ساخت مدرسه به تعویق افتاد و در سال‌های اخیر معلوم شد به علت قرار گرفتن زمین روی گسل زلزله امکان ساخت مدرسه در آن وجود ندارد.

این نماینده ادوار مجلس فتاح را محکوم می‌کند که بدون اینکه به مردم بگوید چرا و از سوی چه مرجعی و با توجه به چه واقعیت‌هایی آن خانه و زمین در اختیار مدرسه فرهنگ قرار گرفته، با بیان تبلیغاتی تحریک‌آمیز و برای خوشنام کردن خود، او را بدنام و متهم به تصرف در بیت‌المال کرده است.

اظهارات حداد عادل درباره حقوق فرزندانش جنجالی شد

وهاب عزیزی فعال سیاسی و تحلیلگر اصولگرا در واکنش به اظهارات اخیر حدادعادل به خبرگزاری ایلنا گفت: اگر آقای حدادعادل سکوت می‌کرد بهتر بود، دفاع ضعیف ایشان در خصوص مصاحبه تلویزیونی آقای فتاح که گفته بود بخشی از املاک بنیاد مستضعفان در اختیار مدرسه فرهنگ با مسئولیت حدادعادل است، به جای اینکه رفع اتهام و شبهه کند، بر دامنه سوءظن‌ها افزود.

وی ادامه داد: حدادعادل با پناه بردن به دامن مقام معظم رهبری و انتصاب تصرف املاک به دستور معظم له، سعی کرد که خود را از اتهام پاک کند. این حرکت ناشیانه حدادعادل ظلم در حق رهبری و کسانی است که با حجت قرار دادن حرف‌های حدادعادل به لیست‌های انتخاباتی اصولگرایان به نیت تکلیف رای داده بودند.

دبیرکل جبهه جهادگران ایران اسلامی، در ادامه اظهار داشت: توضیحات حدادعادل در خصوص دلایل اختصاص املاک بنیاد مستضعفان به مدرسه‌سازی برای مرفهین، خالی از منطق بود. اکنون سوالات زیادی برای مردم ایجاد شده است؛ آیا مسیر تحول در آموزش علوم انسانی، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی است؟ یا مدرسه حدادعادل. و اینکه چطور با ساختن چند مدرسه در مناطق مرفه‌نشین تهران، در کل کشور تحول در علوم انسانی ایجاد می‌شود؟ آیا کل ایران در مناطق شمال تهران خلاصه می‌شود؟.

وی افزود: اظهارات حداد عادل در خصوص دستمزد فرزندان خود بیشتر شبیه شوخی و مزاح بود و حرف‌های قالیباف در ایام انتخابات را در اذهان تداعی کرد که با اعلام موجودی حساب بانکی خود موجبات تفنن مردم را فراهم کرد.توصیه می‌کنم بعد از این مسئولان محترم قبل از مصاحبه با رسانه‌ها رعایت حال مردم را بکنند؛ توهین به درک و شعور مردم گناهی نابخشودنی است.

چرا حقوق ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی پسر حداد عادل را باور نمی‌کنیم؟

سایت عصرایران نیز در واکنش به اظهارات حدادعادل نوشته است: جناب حداد عادل رییس سابق مجلس در جریان پاسخ دادن به فتاح رییس بنیاد مستضعفان در مورد ملکی که در اختیار مدرسه فرهنگ است گفت:« یکی از فرزندان من که دکترای نانوتکنولوژی دارد در ازای کار تمام وقت تنها ماهی دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان دریافت می‌کند و فزند دیگرم که در دو رشته مدرک فوق لیسانس دارد در ازای کار بیش از سه روز در هفته؛ ماهی یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق دارد.»

در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 96، محمد باقر قالیباف هم لیست اموال و نزدیکان‌اش را اعلام کرد که در آن نوشته بود در حساب پسرش اسحاق تنها یک میلیون تومان وجود دارد.

خیلی از مردم این حرف‌ها و لیست‌ها را باور نمی‌کنند حتی اگر راست باشند. دلیل آنهم مشخص است؛ در تمام این سال‌ها آقازاده‌های آنقدر جولان داده‌اند که مردم باور ندارند آقازاده خوب هم وجود دارد.

در لغتنامه دهخدا، آقازاده این‌گونه معنا شده است:«زاده آقا. فرزند مردی بزرگ ، و بیشتر فرزندان سادات علوی و مجتهدین .»

چند سالی است اما این واژه با دگرگونی بزرگی روبه‌رو شده است و وقتی مردم با این کلمه روبه‌رو می‌شوند، به فرزند مسئولی فکر می‌کنند که از رانت ویژه پدر استفاده کرده است.

آنقدر مردم دیده‌ و شنیده‌اند که فرزندان و نزدیکان مسؤولان به واسطه شغل پدر به آلاف و الوفی رسیدند که عکس آن دیگر باور پذیر نیست و واقعا بخشی از مردم باور نمی‌کنند فرزند حداد عادل با دو میلیون حقوق زندگی می‌کند!

مردم اینها را می‌بینند و حرف‌های امثال حداد و قالیباف را باور نمی‌کنند. مردم باور نمی‌کنند چون اینگونه رفتار بخشی از فرهنگ ماست. در فرهنگ ما ایرانی‌ها رسیدن به مسؤولیت یعنی گرفتن دست دوستان و آشنایان.

دوستان و اقوام یک شاطر، هیچگاه در صف نانوایی نمی‌ایستند و همیشه از در کناری نان‌های خوب می‌گیرند و می‌روند. اقوام و آشنایان یک مدیرکل هیچگاه بیکار نمی‌مانند چون فامیل‌شان برای آنها کار درست می‌کند.

تازه اگر کسی معتقد به شایسته سالاری باشد، محکوم می‌شود به خودخواهی و اینکه دست فامیل را نمی‌گیرد و حاضر نیست برای دوستان خود کاری کند و به اصطلاح ناخن خشک است.

واقعا باید چه کرد تا دیگر شاهد رشد آقازادگی در ایران نباشیم؟

قانون و آموزش دو نوش‌داروی این ماجراست. اگر قانون در مورد انتصاب‌ها از مدیر یا وزیر سوال می‌پرسید و یا او را مواخذه می‌کرد که چگونه یک شبه بعد از رسیدن به وزارت، پسر یا دخترت به یک شرکت خصوصی وارد کننده یا صادر کننده رسیده است، دیگر کمتر مدیری حاضر می‌شد، هزینه آقازاده بازی را پرداخت کند. یا اگر «تضاد منافع» تعریف و اجرا و فراتر از خود فرد برای اعضای خانواده هم اعمال می شد چه بسا کار به اینجاها نمی کشید.

موضوع بعدی آموزش است. باید از کودکی به فرزندان خود آموزش بدهیم که برای رسیدن به شغل و زندگی بهتر باید به یک مهارت برسند نه اینکه امید داشته باشند پدرشان به جایگاهی برسد و آنها از این جایگاه به سوی زندگی بهتر پرتاب شوند.

نکته دیگر هم این که اگر احزاب واقعی داشته باشیم و پارلمان هم حزبی باشد قدرت دست به دست می شود و در این حالت یک نفر سال های متمادی وزیر نمی ماند که دختر و پسر او را خیال بردارد که تا آخر از لطف آقازادگی استفاده کند.

به خاطر همۀ این مسائل است که مردم حرف‌های حداد عادل و لیست محمدباقر قالیباف را باور نمی‌کند.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: غلامعلی حدادعادل پرویز فتاح رییس بنیاد مستضعفان بنیاد مستضعفان اختیار مدرسه مقام معظم رهبری باور نمی کنند علوم انسانی مدرسه فرهنگ ساخت مدرسه حداد عادل خانه ای حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۱۸۵۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آقای حداد! نقل چنار و پاجوش نیست

محمد مهاجری روزنامه نگار در یادداشتی با عنوان "نه آقای حداد! نقل چنار و پاجوش نیست؛ حرف از پوسیدگی درخت اصولگرایی است" به آسیب‌شناسی رویکرد اصولگرایان در سال‌های گذشته خصوصا در انتخابات‌های پیشین پرداخته است.

به گزارش جماران در جدیدترین یادداشت این فعال اصولگرا آمده است:

 آقای حدادعادل، بالاخره پس از سالها باید به این نکته رسیده باشد که اصولگرایی به دکان بی متاع تبدیل شده و باید کرکره اش را پایین کشید.

نه الان اینجوری شده باشد؛ ماهها قبل از دوم خرداد 76 سقوط آزادش شروع شده بود، اما با رئیس‌جمهورشدن آقای خاتمی، کشتی به گل نشسته  جریان راست به سختی از لای گل‌ها نجات پیدا کرد و از صدقه سر جریان مقابل توانست چندسالی سرپا بماند.

 سال82 احمدی نژاد آمد، پایش را روی دوش #مااصولگراها گذاشت و شهردار شد. قند توی دلمان آب شده بود  که چه هلویی رفته توی گلوی‌مان. دوسال بعدش سر همه‌مان را شیره مالید، زیر میز زد و همه را به هیچ حساب کرد و پاستورنشین شد.

دیری از حکومتش نگذشت که سر نخواستنش دعوا شد. سال 88 از ترس رقیب، رفتیم پشت سرش و همه جوره برایش مایه گذاشتیم. او اما نه گذاشت و نه برداشت و در جمله ای ناجوانمردانه گفت اگر بزرگان از من حمایت نکرده بودند 5میلیون رای بیشتر داشتم!

 

فهمیدیم رکب خورده‌ایم اما چاره ای جز تحمل نداشتیم. استخوان درگلویمان بود و تیر در چشم‌مان. او فاتحه اصولگرایی را خوانده بود. دینامیت گذاشته بود وسط اردوگاه اصولگرایی و منفجر کرده بود.

 بعضی ها سال 82 چیزهایی حس کرده بودند اما اکثر مااصولکراها خواب و خام بودیم و متوجه نشدیم. اصلا خودمان را زده بودیم به نفهمی. وقتی در تبلیغات سال84 طومار27ساله انقلاب(از57تا ان روز) را پیچید و کل آن تاریخ را زیر علامت سوال برد، کک مان نگزید و چون به هاشمی و خاتمی بد می‌گفت، خوش‌خوشان‌مان می شد.

او می‌فهمید چه می‌گوید و ما حالی‌مان نبود. بعدا در مناظره های سال88 نه فقط به موسوی و کروبی که وقتی به محسن رضایی و دفاع مقدس پرید ، دوریالی‌مان تا حدودی افتاد، اما بازهم دستمان را توی جیب شلوارمان کردیم و سوت زنان ، قدم زدیم و بی‌خیالی طی کردیم.

روزگار کم کم تلخ شد. او حسابی داشت ازمان کولی می گرفت که تصمصم گرفتیم حالش را بگیریم اما به شیوه نرم! سفره ام‌البنین نذر می‌کردیم که هرچه زودتر زمان بگذرد و زحمتش را از پاستور کم کند. و بالاخره کرد.

حالا خوشحال بودیم که رفته اما نمی دانستیم این غصه را کجای دلمان بگذاریم که 700-800 میلیارد دلار پول نفت مملکت به یغما رفته. همه پولهایی که می توانست خرج سرمایه گذاری در صنایع بالادستی شود خرج "اتینا" شده بود.  بعلاوه هر کسی چه اصولگرا و غیراصولگرا که در برابرش ایستاده بود بی حیثیت کرده بود و ما - از جمله جناب آقای حداد - سکوت کرده بودیم و بیشتر وقتها  حمایت.

نوبت انتخابات 1392 شد. اصولگرایان آمدند پای کار. دیگر احمدی‌نژاد نبود اما سعید جلیلی که بود. دقیقا نقش عکس برگردان احمدی‌نژاد را بازی کرد. دکتر ولایتی و قالیباف و محسن رضایی هم آمدند. تلاشها برای وحدت نتیجه نداد و حتی توصیه مرحوم آیت الله مهدوی‌کنی به جایی نرسید و کسی به حرفش گوش نداد. و او پس از این انتخابات، عملا گوشه نشین شد.

معنای این اتفاق چه بود؟ بی صاحب شدن جریان اصولگرا. همین وقتها بود که تندروها سربرآورده بودند و به بهانه مخالفت با پدرسالارهای اصولگرایی، پای مرحوم آیت الله مصباح را وسط کشیدند و عملا او را در برابر دیگر بزرگان اصولگرا قرار دادند.توهین به بزرگان اصولگرا و حتی چهره های فراجناحی مثل آیت الله جوادی‌آملی مد روز شد و هرکه گستاخانه تر ناسزا می گفت ارج و قرب بیشتری پیدا می کرد. حتی وقتی به رئیس مجلس کفش پرتاب کردند، بزرگان اصولگرا و از جمله آقای حدادعادل، مهرسکوت بر لب زدند . و آنها که باید این سکوت را حمل بر رضایت می‌کردند،کردند.

جریان اصولگرا داشت توی باتلاق فرو می‌رفت اما بزرگان جناح، همچنان سرخوش از اینکه تندروها دارند به رقبا می تازند خوشحال بودند. در داستان برجام هم رفتند توی بازی تندروها و بلایی به سر کشور آوردند که الان کاسه چه کنم دست گرفته اند که با این حجم از تحریم و عقب افتادن از کشورهای همسایه چه باید کرد؟

انتخابات 1398دوباره محل دعوا بود. جریان قالیباف و پایداری به تیپ هم زدند اما  شب انتخابات، با هم دوست شدند و لیست مشترک دادند. قهر حدود 58درصدی مردم به نفع‌شان شد و لیست شان رای آورد.

در1400 یک انتخابات مثله شده  شکل گرفت و ردصلاحیت، تیغ همین مثله گری بود. مردم هم انگار فهمیده بودند حضورشان خیلی مهم نیست.نتیجه اینکه رئیسی با دو سه میلیون رای کمتر از انتخابات 26سال قبلش(2خرداد76) رئیس جمهور شد.  رئیسی  گویی نذر کرده بود از منتهی الیه اصولگرایان ناکارآمد،آدم انتخاب کند و کرد.

قولها و وعده هایش این روزها مایه طنز فضای مجازی است و محصول عملکردش انتخابات اسفند1402 با مشارکت 41درصدی.

قبل از انتخابات،نه فقط اصلاح طلبها که اعتدالگراها هم سیگنال را گرفتند که این د.وره ، دوره آنها نیست. جوری آهسته آهسته آمدند که گربه شاخ شان نزند. اصولگراها اما برایشان بره کشان بود. پیرهای سیاست وارد میدان شدند اما باور نکردند که دوره شان گذشته و  دیگر چیزی به نام اصولگرایی باقی نمانده که آنها توسن را زین کنند و بتازند. این بار نورس های سیاست آمده بودند تا افسار اسب سیاست را در دست خودبگیرند.

آقای حدادعادل ، ادبیات "چنار و پاجوش " را برساخت تا به زعم خود میدان را مال خود کند. اما پاجوش ها این بار ، چنار را واقعا چنار دیدند! آنها با جای دیگری بسته بودند. تلاش  چندساله‌شان برای خلوت کردن صندوق رای جواب داد و با اندک رایی در پایتخت و بعضی شهرهای بزرگ و کوچک ، بازی را بردند. قالیباف دهانش باز ماند و لشگری که برای انتخابات آماده کرده بود ، از مجلس بازماند.بقیه اصولگراهای سنتی هم بور شدند.

آقای حداد هم پیام توهین هایی را که به او شد گرفت و ترجیح داد سکوتی را که باید25سال پیش شروع می کرد، شروع کند.او سزای سکوت و بلکه همراهی اش با تندروها را در طرفه العینی دریافت کرد.

حالا ماییم و مجلسی که حداکثر نماینده 6-7درصد مردم است. در همین تهران که 10میلیون می‌توانستند رای بدهند با آن‌همه تبلیغات حدود یک و نیم میلیون آمدند و نفر اول هم با حدود 500هزار رای نماینده 5درصد مردم است. در سال 1358 (اولین دوره مجلس در44سال پیش) رای نماینده اول تهران 4برابر نفر اول مجلس دوازدهم است.

اگر این اتفاقات اسمش شکست و اضمحلال اصولگرایی نیست پس چیست؟ باز هم می خواهیم سرمان را زیر برف کنیم؟ بازهم می خواهیم بگوییم ایشالا گربه ست؟!

آقای حداد! باید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم. حق‌مان همین است. نوش جان‌مان. نوش جان‌تان

دیگر خبرها

  • حداد عادل: نوه‌هایم در فوتبال قائل به پیغمبری من هستند!
  • حداد عادل: نوه‌هایم در پیش‌بینی فوتبال قائل به پیغمبری من هستند | همیشه کارهایم را کنار می‌گذارم تا فوتبال تماشا کنم
  • حداد عادل : نوه‌هایم در پیش‌بینی فوتبال قائل به پیغمبری من هستند
  • چرا مخملباف، مجید انتظامی را روبروی بنیاد مستضعفان تنها گذاشت
  • ماجرای جالب آمدن شهید محرابی به مدرسه پسرش
  • ماجرای جالب آمدن شهید محرابی به مدرسه پسرش/ واکنش‌های متفاوت مردم در برخورد با همسر شهدا
  • فیلم| طعنه عباس عبدی به حداد عادل درباره انتخاب نام دخترانه
  • آقای حداد! نقل چنار و پاجوش نیست
  • طعنه عباس عبدی به حدادعادل درباره انتخاب نام دخترانه
  • تئاتر، فرصتی تازه برای زندگی است