سریالی که موتورش دیر روشن شد ولی در اوج، رفت!
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۰۷۷۳۸۹
امروز بعد از ماهها اولین دوشنبهای است که بدون سریال همگناه طی خواهد شد؛ سریالی که شروعی دورتر از انتظارها داشت اما قسمت آخر و تنها حتی یک سکانس از این قسمت و حتی تنها فقط، سه جمله از دیالوگهای این سکانس کافیست تا بیننده راضی شود که ۲۴ قسمت، پای سریال نشسته و آنها که ندیدهاند ترغیب شوند به آغاز تماشای همگناه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سرویس فرهنگ وهنر خبرگزاری برنا :امروز بعد از ماهها اولین دوشنبهای است که بدون سریال همگناه طی خواهد شد؛ سریالی که شروعی دورتر از انتظارها داشت اما قسمت آخر و تنها حتی یک سکانس از این قسمت و حتی تنها فقط، سه جمله از دیالوگهای این سکانس کافیست تا بیننده راضی شود که ۲۴ قسمت، پای سریال نشسته و آنها که ندیدهاند ترغیب شوند به آغاز تماشای همگناه. اما چرا موتور این سریال دیر روشن شد؟ و ماجرای این سه جمله تاثیرگذار چه بود؟
عرضه همگناه با تبلیغات فراوان شهری همراه بود و آنچه چشمها را خیره میکرد، عکس هدیه تهرانی بود در کنار پرویز پرستویی. بیننده هم منتظر تماشای بازیگران محبوب خود، اما تا شش قسمت، اصلا از هدیه تهرانی خبری بود. در ششمین قسمت، سر و کله "زیبا فخری" در نقشی متفاوت(راننده وانت و باربَر) پیدا شد و تازه در قسمت هفتم بود که حضور هدیه تهرانی رسمیت یافت.
نویسندگان و کارگردان، البته بیگدار به آب نزده بودند. محسن کیایی و علی کوچکی و مصطفی کیایی، آگاهانه ریسک کرده بودند و مطمئن بودند که تماشاگر، صبوری به خرج میدهد و بیخیال تماشا نمیشود؛ صبوریای که در مدیومی مثل ویاودیها و شبکه نمایش خانگی، ضریب احتمال ضعیفتری برای موفقیت دارد نسبت به یک سریال تلویزیونی، از آنجا که بیننده شبکه نمایش خانگی، پول میدهد برای دانلود و محصول رسانهای خصوصاً اثر نمایشی، سریعتر باید یقهاش را بگیرد و پاگیرش کند.
با این مقایسهها اگر بسنجیم، باید گفت موتور همگناه دیر روشن شد اما وقتی روشن شد، خوب اوج گرفت، از نفس نیفتاد و بیننده را همراه قصههای کاراکترهای خود کرد؛ خاندان صبوری و شخصیتهایی که چندنفر، چندنفر، نمایندگان سه طبقه اصلی جامعه امروز ایران هستند: طبقه مرفه و برخوردار، قشر متوسط و طبقه محروم و تنگدست!
اما دو فصل و ۲۴ قسمت همگناه یک طرف، قسمت آخر و یک سکانس خاص و سه جمله از زبان رویا تیموریان یک طرف!
محسن کیایی و علی کوچکی که نویسندگان اثر هستند، انگار خلاصه ۲۴ قسمت سریال و طرح و ایده و افکار و اندیشههاشان برای تثبیت نام "همگناه" و هدف و فحوای قصه را در این سه جمله ریخته بودند؛ آنجا که دو برادر و یک خواهر از صبوریها در بهشتزهرا و در مثلثی بناگاه، با هم رودررو میشوند و رویا تیموریان به دو برادرش، مسعود رایگان و پرویز پرستویی میگوید:
"اونکه حقیقت رو گفت، توی زندانه! اونکه عاشق شد، عشقش زیر خاکه! اونکه میخواست خودش باشه، آوارهس!"
اشارههای ظریفی به سرنوشت مهدی پاکدل که به تصادفی منجر به قتل بعد از ۱۰ سال اعتراف کرد و روانه حبس شد، به سرنوشت محسن کیایی که معشوقهاش، هدیه تهرانی را به دلیل ابتلا به سرطان ریه از دست داد و به سرنوشت سوگل خلیق که برای جراحی تغییر جنسیت، مجبور به مهاجرت شد!
و جملههای نهایی نویسندگان بود که هم زهر سیاسی این سه عبارت را گرفت تا از تیغ ممیزی در امان بماند و هم پایانبندی "همگناهانه"ی همگناه باشد: " به اطرافمون یه نگاه بندازیم! ما همه همگناهیم!"
این مفهوم، همچون نخ تسبیحی در طول ۲۴ قسمت سریال جاری بود؛ تاثیر و تاثّر رفتار و گفتار و کردار ما در خانواده و اقوام و دوستان و اطرافیان و جامعه که سرنوشت همهمان را بخواهیم و نخواهیم به هم گره زده است، اما بیتعارف، غافلیم و یک متر جای کَشتیِ خود را چسبیدهایم. شاید همگناه، تلنگری باشد به این بیخیالی جمعی که دیر یا زود، گریبان سرنوشت همهمان را خواهد گرفت!
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: مهدی پاکدل محسن کیایی سریال آشوب هم گناه هدیه تهرانی دیر روشن شد ۲۴ قسمت سه جمله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۷۷۳۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چراغ دریایی
دوستان او شامل «اوچو» اختاپوس، «کلود» خرچنگ گوشه نشین، «سوفی و سادی»، پرندگان دریایی دوقلو، گروهی از صدفهای کوچک، شفق قطبی، نوری که بر روی اقیانوس میدرخشد و عمه چوی صاحب فانوس دریایی بودند.
آنها از طریق ماجراجوییهای خود در هر قسمت، درسهای خوبی میآموختند که به آنها کمک میکرد بتوانند بر مشکلات خودشان غلبه کنند. به هنگام تماشای داستان هر قسمت مخاطبان خردسال این کارتون، میتوانستند پایان بندی هر ماجرا را از میان گفت و شنود قایقها و ید کشهای ماجراجوی متعددی که در بندر بود، دنبال کنند که تحت تاثیر روابط و گفت و گوی شخصیتهای مختلف کارتون شکل میگرفت. گویی که آنها هم همراه با بچهها به تماشای ماجرایی که بر سالتی و دوستانش در فانوس دریایی گذشته بود، نشسته اند.
«چراغ دریایی»، (Salty's Lighthouse) محصول سال ۱۹۹۷ کشور کانادا بود که به طور مشترک به کارگردانی «رابرت دی. کاردونا»، «دیوید میتون» و «الن شکتر» تولید شده بود.