واکنش علیرضا پناهیان به تخریب خود از سوی برخی جریانهای خاص
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۲۲۶۱۴۷
به گزارش جام نیوز، حجت الاسلام پناهیان شب گذشته ۱۷ شهریورماه در جلسه عزاداری هیأت هنر، طی سخنانی به انتقادات و حواشی اخیر صورت گرفته علیهاش پاسخ داد.
متن کامل سخنان این خطیب کشورمان به شرح زیر است:
مهمترین عامل غربت علی (ع) در مدینه، «رودربایستیِ» افراد در دفاع از حق بود
در یک جمعبندی میتوان گفت مهمترین عامل غربت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) در مدینه، «رودربایستی» بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حضرت زهرا اطهر (س) چهل شبانهروز درِ خانه مهاجر و انصار را میزدند، آخرین کسی که حضرت زهرا اطهر (س) بعد از چهل روز درِ خانهاش رفت «سعد» بود. او گفت: یا فاطمه شما که داری من را دعوت میکنی کمکتان کنم، تا حالا در این مدت کسی جوابت را داده است؟ فرمود: «ما اجابَنی احدٌ» هیچکسی جوابم را نداد. سعد هم گفت: من چهکار کنم وقتی کسی به تو جواب نداده من بلند شوم بیایم؟ یعنی سعد، پشت حرف همهگیر کرد.
برخی فکر میکنند بنده هزینه حرفهایی را که زدهام، نمیدانم!
منِ طلبه هم اگر همیشه بخواهم به دوستان طلبه دیگر نگاه کنم و بگویم آیا «کسی فلان حرف را زده است، که من هم بگویم؟» در اینصورت، شبیه همان مردمی خواهم بود که حضرت زهرا (س) را تنها گذاشتند. اگر حرفی درست است، باید بگوییم.
بعضیها فکر میکنند بنده هزینه برخی از حرفهایی را که زدهام، نمیدانم. اتفاقاً انتظار خیلی بیشتر از این را دارم. این توهینهایی که در رسانههای منسوب به خط این دولت و هواداران این دولت که دروغپردازی و رذالت را از حد گذراندهاند و رسانههای خودمان هم، کم پراشتباه نیستند.
بنده یا هرکسی که احیاناً یک حرف حقی را علیه مسئولین بزند، کمکاریهایشان را رسوا کند و آنها را جهنم بفرستد، آدرس ویلاهایشان را بالای منبر بگوید و ... شما فکر میکنید مشکلات و هزینه این حرفها فقط همین چهارتا حرفی است که علیه او میزنند؟!
رهبر انقلاب: شرط مهم ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمنیهاست / هر اقدام مثبتی، ممکن است مخالف داشته باشد، از مخالفتها نباید ترسید!
یکی از مهمترین جایگاههای امتحان خدا و یکی از مهمترین موانع تحول، ترس است، ترس از هزینههای تحولخواهی. بگذارید من مستقیم یکی از کلمات مقام معظم رهبری را بخوانم برای شما تا خیلی روشنتر این بخش را با این کلمات نورانی جلو ببریم: «یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنیها است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛(۱۷) از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّهای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت میکند. امروز با حضور فضای مجازی، نوع مخالفت ها هم غالباً نوع برخوردکننده و تیز و آزاردهنده است؛ اگر چنانچه یک حرکت مهمّ صحیحِ متقنِ محاسبهشدهای انجام میگیرد، باید ملاحظه این ها را نکنند. ملاحظه دشمن خارجی را هم نباید بکنند؛ هر گونه حرکتی را که در کشور به سمت صلاح انجام بگیرد، یک جبهه وسیعی از دشمن وجود دارد که اینها نشستهاند دارند، دائم فکر میکنند که ضربهها بزنند، هم در زمینههای سختافزاری، هم در زمینههای نرمافزاری؛ نرمافزاریشان همین است که اینها تصمیمهای مهم و درست و منطقی را که در کشور گرفته میشود، با تبلیغات وسیعی که دارند، زیر سؤال ببرند و با این امپراتوری تبلیغاتی که دست صهیونیستها هست، این را بکوبند و نابود کنند و از بین [ببرند]. باید از اینها نترسید، باید حرکت کرد...» (۱۳۹۹/۰۳/۱۴)
۱۵ سال در اطلاعیههای هیأتمان اسم سخنران را نمینوشتیم
بنده ۱۵ سال در قم بهصورت هفتگی سخنرانی میکردم. جمعیت از چند صدتا شروع شد تا دو هزار نفر هم رسید. اما در اطلاعیههای هیأتمان این نبود که سخنران کیست! کسی حق ضبط یا تکثیر نوار جلسه را نداشت. برای اینکه دنبال مطرح کردن نبودم که بیایم در جامعه خودم را مطرح بکنم. ۱۵ سال فعالیت تبلیغی من در شهر قم که همه علما از آن خبر دارند، به این صورت بود که نه اسمی روی پلاکارد زدیم، نه نوار جلسات را میگذاشتیم تکثیر بشود.
گاهی سکوت در برابر انحرافات، چیزی جز جنایت و خیانت به دین نیست!
این توضیحات را دارم عرض میکنم بهدلیل بعضی از تخریبهایی که میکنند، بیان این مسائل برای ثبت در تاریخ بد نیست. پارسال برخی از نمایندگان بیادب را دیدید ـ که اکثرشان هم رد صلاحیت شدند؛ بهخاطر تخلفات مختلفی که انجام داده بودند ـ میگفتند: این روضهخوان یا منبری پاکتی و ...! خیال کرده بود ما همین دیروز پریروز به منبر رسیدهایم!
یا بعضیها خبیثانه میگفتند: «این تلویزیون بود که صحبتهای او را پخش کرد و او را بزرگ کرد!» ابداً اینطور نبود، اصلاً ما بعد از تلویزیونی شدن، خیلی از کارها را دیگر نتوانستیم انجام بدهیم. قبل از تلویزیونی شدن، آیتالله خوشبخت (ره) به بنده فرمودند «تو دیگر با صوت، روضه نخوان» گفتم «چرا؟ من عشق روضه خواندن به این صورت را دارم ...»، فرمود: «چون تو حرفهای مهمی میزنی، اما وقتی این روضه را میخوانی، فکر میکنند تو روضهخوان هستی و حرفت را گوش نمیدهند!» ایشان ۲۰ سال پیش این را به من فرمودند.
بعضیها هرچه دلشان میخواهد همینجوری چارواداری بار میکنند و در واقع به شما مردمی که بنده را با همه نقصهایم تحمل میکنید، توهین میکنند. من اصلاً بدم میآید که به دفاع از خود بپردازم، اما بعضیها تصور میکنند که ما شوق و ذوق منبر داریم و دوست داریم سر و صدا کنیم و... ابداً اینطور نیست! اما چهکار کنیم که اینقدر غلط میکنند و بر خلاف دین و منافع مردم اقدام میکنند که سکوت ما در قبال این انحرافات، هیچ چیزی جز جنایت و خیانت به دین نیست.
آن زمانی که در قم، جلسات هفتگی داشتیم، بعضی از علما که میدیدند این جلسات، با استقبال جوانان روبهرو شده است، خودشان میآمدند یا اینکه جسته و گریخته، فرزندانشان را میفرستادند که ببینند این جلسه کیست که اینقدر شلوغ است. یکبار اخوی آقای قرائتی با آن حالت شوخطبعی خودش به جلسه ما آمد. گفت: اینها چرا اینجا میآیند؟ مگر شما شام میدهید؟ گفتم نه، گفت: پس چه خبر است؟ مگر تو چه میگویی به اینها؟
مسئول امور مساجد قم که یک روحانی موقری بود، یکبار به هیأت ما آمد. آخر جلسه گفت: من میخواهم با شما صحبت کنم. (آن زمان یک دانه محاسنمان هم سفید نشده بود چهبسا حتی صورتمان پر نشده بود.) گفتم بفرمایید ما در خدمت هستیم؛ گفت من پسر اولم را اینجا فرستادم و گفتم برو ببین در این جلسهای که میگویند شلوغ میشود چه میگوید؟ یک وقت خبط و ربط نادرستی نداشته باشد! پسر اولمان جذب شد و گفت بابا چه جلسهای است! گفتم دیگر تو جذب شدی و داوریهایت به درد نمیخورد. پسر دوم را فرستادیم، پسر سوم فرستادیم، دامادمان طلبه بود، او را فرستادیم، او هم جذب شد، امشب آمدم ببینم اینجا چه خبر است؟ همچنین برخی علمای بزرگ، پسرهایشان آمده بودند و بالاخره انگیزه پیدا کرده بودند که بروند طلبه بشوند...
زمانی در دولت اصلاحات مدعی آزادی، بنده را ممنوعالمنبر کرده بودند
همان جلسات قم، وقتی رونق زیادی پیدا کرد، دولت اصلاحات وزارت اطلاعاتش را فرستاد تا مکان جلسه ما را پلمب کردند! گفتند دیگر در اینجا حق برگزاری جلسه ندارید. دوستان هیأت ما با آنهمه جمعیت، همه آواره شدیم! اینهایی که دم از آزادی میزنند این کار را کردند، در حالیکه اصلاً من خیلی حرفهای سیاسی را نمیزدم.
بعد از اینکه جلسه ما را پلمب کردند، یک بار قرار شد در ساختمانی که مربوط به آموزش و پرورش بود، برای تجمعی از دانشآموزها به مناسبت میلاد امام رضا (ع) سخنرانی کنم. دیگر قمیها که ما را میشناختند، با اینکه بچه تهران بودیم ولی در قم درس طلبگی میخواندیم و همانجا هم منبر میرفتیم.
از حراست استانداری آمدند و گفتند «ما از حراست استانداری آمدهایم، سخنرانی شما ممنوع است!» برای چه ممنوع است؟ یاد قبل از انقلاب افتادم که پدرم امام جماعت یکی از مساجد جنوب شهر تهران بود و ممنوعالمنبرش کرده بودند و از کلانتری میآمدند و ایشان را میبردند.
به مأمور حراست گفتم برای چه ممنوع است؟ گفت: ممنوع است دیگر! بعد رفتند و پشت بلندگو گفتند که جلسه تعطیل است و فلانی هم نیامده است! در حالی که من آمده بودم و توی اتاق منتظر بودم که بروم سخنرانی کنم. آن مسئولی هم که ما را دعوت کرده بود، از آموزش و پرورش عزلش کردند!
در همان اوایلی که تلویزیون هم یک چیزهایی از بحثهای ما را پخش میکرد، بنده میخواستم در بعضی از شهرهای دیگر صحبت کنم. رسماً میگفتند «استانداری مخالفت کرده است!» به همین سادگی! بعد، من پرس و جو کردم که ببینم دلیل این مخالفتها چیست. میگفتند «دو ماه مانده به انتخابات، شما سخنرانی میکنی...» میگفتم من اصلاً انتخاباتی بحث نمیکنم. میگفتند: «تو هر بحثی را مطرح کنی، اثر انتخاباتی دارد» آنوقت انتظار دارید اینها الان فحش ندهند؟ میخواهید تهمت نزنند؟ میخواهید دروغ نگویند؟
یکی از دروغهایی که درباره خانه بنده گفتند
دروغهای رذیلانهای گفتهاند که من اصلاً کسر شأن جلسات امام حسین (ع) میدانم که بنشینم وقت شما را بگیرم و به دروغهای اینها درباره زندگی شخصی خودم جواب بدهم. خانهای را ـ حدود سال ۱۳۸۵ ـ پنج سال بود که ما با شریکی میخواستیم بسازیم. چرا پنج سال طول کشیده؟ چون من پول نداشتم و او یکذره پول گذاشت. آخرش گفت: «من میخواهم بفروشم» گفتم: حالا تو یکمقدار صبر کن، من پول جور میکنم. پشت تلفن گفت: «آقا کمیته امداد که باز نکردهایم!» ... گفتم: خب صبر کن من یک مشتری گیر میآورم بیاید از شما بخرد و شما برو دنبال کار خودت.
شرایط ما هم مناسب نبود، بچهمان داشت ویلچری میشد و نمیتوانستیم هرجایی برویم. بنده به این آقای محترمی که اسمش را کنار اسم من زدند ـ تا مثلاً ما را با ایشان خراب کنند یا ایشان را با ما خراب کنند ـ گفتم: شما میآیید این خانه را بخرید؟ یک زمین ۲۲۵ متری است که هر طبقهاش حدوداً ۱۲۰ متر میشد. گفتم بیایید سهم این بنده خدا را بخرید چون او پولش را لازم دارد. ایشان آمد و سهم آن فرد را خرید و خانه را تمام کردیم، در سند پایانکار، اسم این بنده خدا آمده است.
خبرگزاری فارس
منبع: جام نیوز
کلیدواژه: حجت الاسلام پناهیان پناهیان هیئت اصلاح طلب علیرضا پناهیان تخریب محرم فکر می کنند حضرت زهرا مهم ترین بعضی ها هیأت ما حرف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۲۲۶۱۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لحظه دوست داشتن و دوست داشته شدن، لحظه واقعی زندگی است
به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگداشت حکمت الله ملاصالحی عصر روز سه شنبه چهارم اردیبهشت ماه در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
یکی از سخنرانان این مراسم اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی بود که به دلیل عدم حضور در جلسه ویدئوی کوتاهی برای این نکوداشت تهیه کرده بود و در بخشی از این مراسم پخش شد.
دادبه گفت: من اندکی فلسفه میدانم، او برای شنیدن پیام مام وطن بسیار آمادهتر از کسانی است که با فلسفه آشنایی ندارند. من با آنکه شیفته شعر هستم اما میگویم بی فلسفه هرگز نمیتوان زیست و در هیچ زمینهای کاری جدید انجام داد.
وی افزود: آشنایی من با ملاصالحی بسیار کهن است و مام میهن ما در بسیاری از دورانها دلش خونین بود و فرزندانش دل خونین او را التیام دادهاند. یکی از این فرزندان حکمتالله ملاصالحی است.
استاد فلسفهٔ اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی سپس ادامه داد: آن همه کوشش برای توضیح تاریخ ایران برای تبیین این معناست که بگوئیم، فلسفه هنر برای چیست و چگونه به امروزمان مدد میرساند. به نظر من تخت جمشید، خرد مجسم ایرانی است. روح حکمت ایرانی در تخت جمشید حاضر است. پیام مام میهن به نیکی از سوی حکمتالله ملاصالحی شنیده شده است و او به مدد فلسفه باستانشناسی را تبیین میکند.
دیندار آزاده و با کرامت
محمد رضا زعیم حسینی عضو انجمن علمی باستان شناسی که اجرای این مراسم را هم به عهده داشت در بخش پایانی مراسم گفت: بنده نزدیک به سه دهه است که در فضای غیرآکادمیک با آقای ملاصالحی معاشرت دارم. ایشان آن گونه زیسته که میاندیشد و آنگونه میاندیشد که زیسته است. متأسفانه در فضای دانشگاهی ما خیلی از دانشگاهیها به حقیقت متعهد نیستند بلکه به نظریهها و روشهایشان متعهد هستند. آقای ملاصالحی کسی است که به حقیقت متعهد است وکمتر دانشگاهی ای این چنین است. علاوه بر این نگاه جامع ایشان به ایران خیلی مهم است. از این جهت که نگاه ایشان به ایران یک ویژگی هولوگرامیکی دارد به این معنا که ایران منهای یک اپسیلون، ایران نیست.
وی افزود: کلام آقای ملاصالحی فریاد رسای همه ایران دوستان در برابر حماقتهایی است که میخواهند ایران را از پا در بیاورند. صدای ایشان فریاد رسای انسان ایرانی برای شرافتمندانه زیستن است. حکمت الله ملاصالحی یک دیندار همراه با آزادی، عدالت و کرامت است.
احساس شرم و علو را توأمان دارم
اما آخرین سخنران این مراسم حکمت الله ملاصالحی، استاد تمام دانشگاه تهران و مدرس مدعو دانشگاه آتن بود. وی در سال ۱۳۹۴ چهارمین نشان دکتر عزتالله نگهبان را دریافت کرد.
ملاصالحی در پایان این مراسم ضمن تشکر از حاضرین و سخنرانان گفت: هیچ وقت اندازه الان خجالت نکشیده بودم. من بسیار شرمم شد چون مهترانی در مجلس درباره منِ کهتر سخن گفتند و صفت نیک خودشان را به من نسبت دادند. من حتی در حد یک دانشجوی کوچک هم نیستم. از خانم آموزگار که در محضرشان طلبگی کردم بسیار تشکر میکنم. همچنین از آقای دادبه که از دوران دانش آموزی استاد من بودند تشکر میکنم، از ایشان هم بسیار چیزها آموختم. صدای آقای صدوقی سها را برای اولین بار در رادیو فرهنگ شنیدم و همیشه دوست داشتم ایشان را ببینم و بعد از دیدارمان از ایشان هم بسیار آموختم. همچنین از آقای رحمتی قرآن و عرفان بسیار و از آقای بهشتی که یک ذهن ریاضی و هندسی دارند بسیار آموختم. بنده بارها خواستم که این مراسم برگزار نشود اما آقای زعیم قبول نکردند و زعامت جلسه را به عهده گرفتند.
وی افزود: حس و کششی در لایههای زیرین هستی ما به سوی دوست داشتن و دوست داشته شدن است که هر بار خیزش میکند در درون ما چنان حس سروری ایجاد میشود که فکر میکنیم معنای واقعی زندگی همان لحظه است. بنده زمانی که در یونان درس میخواندم متوجه شدم که در فلسفه و حکمت این حس چقدر وسیع است. بنابراین بنده علیرغم همه خجالتی که کشیدم احساس علّو هم میکنم.
این باستانشناس پیشکسوت در ادامه به موضوع فلسفه هنر و مقوله زیبای شناسی پرداخت و گفت: زیبایی شناسی مقولات زیادی دارد اما زیبایی و جلال دو عنصر اصلی آن هستند. زیبایی یعنی تناسب میان ماده و صورت با معنا و جلال یعنی تقابل میان صورت و معنا. متأسفانه ما نام معماران تخت جمشید را نمیدانیم اما میدانیم که یکی از شاهکارهای معماری ایران است. چون هر دو مقوله زیبایی، جلال را یکجا دارد. این ظرافت در معماری بارگاه امام رضا هم دیده میشود.علاوه بر اینکه، این تقابل و تناسب در موسیقی ایرانی هم وجود دارد.
ملاصالحی بیان کرد: حالا اگر از این منظر به محفلی که امشب برایم برگزار شد نگاه کنیم بهتر میتوانید متوجه احساس شرم، علّو و شعف بنده شوید.
در پایان این مراسم با حضور همسر ملاصالحی و پیشکسوتان حوزه باستان شناسی، جوایز و یادگاریهایی از طرف خانه اندیشمندان علوم انسانی و سایر مراکز و انجمنهای علمی که در برگزاری این مراسم نقش داشتند به حکمت الله ملاصالحی اهدا شد.
کد خبر 6087873 سارا فرجی