شیعیان امام سجاد (ع) در آغاز امامت سه نفر بودند / رساله حقوق، امام سجاد (ع) افتخار جهان اسلام است
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۲۹۹۶۵۳
دکتر روح الله رجبی پور گفت: بسیار معنادار است که امام سجاد علیه السلام در هزار و چهارصد سال پیش رساله حقوق تدارک می بینند.
به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان دوران امامت امام سجاد علیه السلام یکی از خطیرترین و دشوارترین دوره های حیات امامان معصوم ماست اما امام سجاد با همه صعوبت ها این دوره را به سمت بالندگی و اوج گیری شیعه هدایت می کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همچنان که استحضار دارید امامان معصوم ما از نور واحد هستند و اختلافی در میان آن ها نیست اما اگر در سبک زندگی، برجستگی و تجلی بُعد وجودی آن ها تفاوت هایی دیده می شود به خاطر شرایط زمانه و مقتضیاتی است که آن ها در آن قرار می گرفتند. اگر بخواهیم مهم ترین کارویژه یا کارویژه های حیات مبارک امام سجاد علیه السلام را برشماریم چه نکاتی برجسته خواهد بود؟
به نظر می رسد که عملکرد ویژه امام سجاد علیه السلام در دو حوزه مختص به شیعیان و حوزه مسلمانان قابل ردیابی است و می توان در این باره توضیحاتی ارائه کرد. آنچه محرز است این که امامت امام سجاد علیه السلام در دوره ای اتفاق می افتد که شیعه لطمه بسیار سختی خورده است. توجه کنید که در روایات ما آمده است که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و آغاز امامت امام سجاد علیه السلام در حقیقت سه نفر معرفت کامل نسبت به امام سجاد داشتند یعنی مجموع شعیان همراه و همدل با حضرت بیشتر از سه نفر نبود و همین موضوع حقیقت عجیبی را پیش پای ما می گذارد که دوران امام سجاد تا چه اندازه خطیر و مهم بوده و حضرت در چه تنگنایی، دوره امامت خود را آغاز می کنند بنابراین اگر این دوره بعد از شهادت ابا عبدالله علیه السلام را سخت ترین دوران ائمه ما بدانیم سخن به گزاف نگفته ایم.
توصیف حضرتعالی ما را اندکی با آن صعوبت ها و دشواری ها آشنا می کند. امام سجاد علیه السلام چگونه می توانند در برابر این فضای خفقان تاب بیاورند و شرایط را به سمت بالندگی مجدد شیعه مدیریت کنند؟
امام معصوم به واسطه نور آگاهی توحیدی که دارد شرایط را مدیریت می کند و امام سجاد علیه السلام هم در همین قاعده است بنابراین با این که می دانیم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تعداد شیعیان به سه نفر می رسند که امام معصوم را می شناختند اما در پایان عمر مبارک امام سجاد علیه السلام می بینیم تعداد شعیان تا چه اندازه فزونی گرفته و به عنوان نمونه خاندان زراره – زراره ابن اعین – که خاندان بزرگی است در اواخر دوران امام سجاد علیه السلام، شیعه می شوند و این خاندان و زراره در زمره بهترین صحابه امام باقر علیه السلام قرار می گیرند. در واقع امام سجاد علیه السلام شیعه را با وضعیت بسیار ناگواری تحویل می گیرند شیعه ای که ضربه بسیار سختی خورده است اما امام سجاد شیعه را بازسازی می کنند .
اشاره به این موضوع داشتید که سرفصل دیگر حیات مبارک امام سجاد (ع) مختص شیعیان نیست و جامعه مسلمانان را دربر می گیرد. در این باره چه می توان گفت؟
دومن بُعد، مباحث اخلاقی و حفظ اساس دین است. توجه کنیم که با حاکمیت یزید جامعه دچار انحرافات اخلاقی و معرفتی جدی ای شده است و می بینیم که عملا و علنا مطربی و عیاشی رواج یافته است. در چنین فضایی است که امام سجاد با رفتار اخلاقی و آن عبادت های طولانی دوباره جامعه را به سمت عبادت، تقوا و پرهیزکاری سوق می دهند و فضای اجتماع را متوجه آن انحرافات می کنند و می بینیم که حتی شخصیت های بزرگی از اهل سنت مثل زُهری وقتی در جریان این حقایق قرار می گیرند به سمت امام سجاد جذب می شوند و به ایشان و آن درجه از تقوا و پرهیزکاری ارادت پیدا می کنند.
در واقع امام سجاد با عبادت و نیایش، روح مسلمانی را به جامعه جدا افتاده از روح مسلمانی و تسلیم در برابر حق متذکر می شوند. درست است؟
همین طور است، وقتی جامعه مسلمانان از آن معارف نورانی زمان پیامبر (ص) تهی شده و رابطه خود را با آن معارف از دست داده در حقیقت دوباره به آن تاریکی و ظلمت دوران جاهلیت برگشته است و امام سجاد علیه السلام در این میان با عمل به همان معارفی که پیامبر در جامعه آن روز عرضه کرد با توسل به عبادت و دعا درصدد احیای آن معارف و آن نوع از نگاه به زندگی هستند.
دعاهای صحیفه سجادیه گنج بی پایانی هستند و طبیعتا چندین گفتگو برای تشریح این دعاها هم کفایت نمی کند. با این حال آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید. یکی از نکاتی که در دعاهای امام سجاد (ع) برجسته است وسعت نظر ایشان است. مثلا در دعای مرزداران می بینیم که ایشان، مرزداران را که در حقیقت وابستگان به حکومت اموی هستند - حکومتی که قاتل خاندان امام سجاد است - دعا می کنند. چرا امام سجاد علیه السلام برای مرزداران دعا می کنند؟
ببینید امام از کلید دعا برای گشایش دوباره ارتباط جامعه مسلمانان با توحید استفاده می کند و در این میان امام سجاد علیه السلام مثل بقیه امامان دنبال حفظ اساس جامعه مسلمان هستند. توجه می کنید؟ یعنی آن قدر وسعت روح دارند که هر مساله را در چارچوب خاص خود ببینند و به حساب آورند. از نگاه امام سجاد حفظ کلیت جامعه اسلامی، داشتن انضباط اجتماعی و دفاع از مرزها حتی در یک حکومت نامشورع هم واجب است. درست است که حکومت به حق نیست اما مرزها اگر از دست رود و آشوب صورت گیرد و امنیت از دست برود مردم آسیب بیشتری خواهند خورد. امروز اگر ما مرزهای خود را از دست دهیم معلوم است که چه اتفاقاتی می افتد بنابراین در دوره امام سجاد علیه السلام هم این قاعده صدق می کند و می بینیم که امام معصوم از انضباط اجتماعی و امنیت مرزها دفاع می کنند و این ربطی به حکومت ها ندارد بلکه مرزهای اسلامی باید حفظ شود بنابراین وقتی مرزها باید حفظ شود روشن است که امام سجاد علیه السلام بر مرزداران دعا می کنند و با وجود این که برخی توجیه کرده اند که مرزداران آن موقع شیعیان بودند اما این طور نیست بلکه امام سجاد متوجه مصالح عمومی جامعه است و از این رهیافت باید به موضوع نگاه کرد.
عموما ما نسبت به ائمه خود با غفلت نگاه کرده ایم. یکی از مهم ترین غفلت های صورت گرفته درباره امام سجاد علیه السلام چیست؟
به نظر می رسد یکی از نقاط غفلت ما درباره حضرت، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام است. این واقعا بسیار معنادار است که امام سجاد علیه السلام در هزار و چهارصد سال پیش رساله حقوق تدارک می بینند و ما امروز می بالیم که یکی از بزرگان جهان اسلام و تشیع یعنی حضرت سجاد در این رساله جز به جز درباره حقوق اعضای بدن، حقوق حاکم، حقوق مردم، حقوق کارگر، حقوق نصیحت کننده و نصیحت شونده، حقوق مشورت خوانده، حقوق حیوانات و ... سخن می گوید. الان شما می بینید که یکی از مهم ترین رشته ها حقوق است و مدام درباره حقوق محیط زیست و حقوق انسان و حقوق زن و ... سخن گفته می شود و جا دارد که ما رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را به عنوان واحد درسی در مراکز آموزشی مان به کار بگیریم.
پایان پیام/187منبع: شبستان
کلیدواژه: افتخار جهان اسلام رساله حقوق امام سجاد ع امام سجاد ع امام سجاد علیه السلام امام سجاد امام سجاد ع رساله حقوق سه نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۲۹۹۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امام گفتند امروز، موضوعشناسی هم کار فقیه است!
به گزارش مبلغ در حوزه مطالعات فقهی و دینی بسیار گفته اند و هنوز گفته می شود که کار فقیه، شناخت موضوع نیست و او باید به کمک کارشناسان و متخصصانی که در حوزه موضوعی خاص صاحب نظر هستند فقط به بیان حکم شرعی بپردازد. پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر در مصاحبه ای که با محسن مهاجر نیا انجام داده است به ارزیابی این سخن در مورد فقه حقوق شهروندی پرداخته است.
حجتالاسلام دکتر محسن مهاجرنیا، زاده ۱۳۴۳ اندیمشک است. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم سیاسی و دکترای خود را در گرایش اندیشه سیاسی از دانشگاه باقرالعلوم دریافت کرد. او بیش از صد مقاله و چندین کتاب در عرصه علوم سیاسی دارد. به جهت ارتباط وثیق میان علوم سیاسی و حقوق شهروندی، او آگاهی زیادی نسبت به این مقوله دارد. عضو شورای علمی گروه فقه سیاست و روابط بینالملل پژوهشگاه فقه معاصر، در این گفتگوی اختصاصی، تلاش دارد تا فقه حقوق شهروندی، بایستهها و مبانی آن را بیان کند. گفتگوی صریح عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بهقرار زیر است:
فقه حقوق شهروندی چیست و بایستههای آن چه اموری است؟
مهاجرنیا: پیش از ورود به بحث، لازم است نکتهای را عرض کنم که راجع به خودِ حقوق شهروندی است. حقوق در واقع جزء دانشهایی محسوب میشود که اصطلاحاً کلان دانش است؛ یعنی در ردیفِ بقیه دانشها نیست. همه دانشها به نحوی، سر در حقوق دارند و حقوق زیرساخت همه آنها است. بهعنوان نمونه، بحثهای حقوقی هم در فقه است، هم در جامعهشناسی است و هم در فلسفه.
مقوله شهروندی از پدیدههای دنیای مدرن است. در گذشته، چیزی به اسم شهروندی مطرح نبوده است. شهروندی منزلتی اجتماعی است که به کسانی که در یک مملکت، جامعه یا کشور زندگی میکنند داده میشود. وقتی افراد، متعلِّق به جامعه شده و بهعنوان بخشی از هویّت جامعه تلقی شوند، جامعه برای اینها یک حق و حقوقی قائل است و در مقابل، آنها هم در قبال جامعه، یک سری تکالیف پیدا میکنند.
در دوره سنّت، چیزی به اسم شهروند نبود؛ لذا مردم حق و حقوقی نداشتند و فقط تکلیف داشتند؛ یعنی باید به شاهان مالیات میدادند، هر چیزی به آنها میگفتند انجام میدادند، برای شاهان میرفتند و میجنگیدند؛ ولی هیچ حق و حقوقی نداشتند. این قدر این حقوق منتفی بود که خودِ طرف هم مطالبه نمیکرد که من یک حقوقی دارم، نه خودش برای خودش حقی قائل بود و نه کسی به او حقی میداد؛ بلکه فقط تکالیفی داشت که باید انجام میداد.
به همین دلیل، در گذشته، چیزی به نام شهروند وجود نداشت. البته شهریار داریم که آن هم در جایگاه حاکمیت است و ارتباطی به مردم ندارد.
همین اصطلاح رعیت نیز حاکی از وضعی جوامع پیشین است. رعیّت یعنی گلّه گوسفند. راعی هم یعنی چوپان! یعنی مردم گلّهای بودند که شاه، چوپان آنها بود. گلهای که ادعای حقی هم ندارد و دنبال آزادی هم نیست و اسیر است. در گذشته، شهروندی، این معنا را داشت.
در دنیای مدرن اما شهروندی متولد شد. شهروند کسی است که دارای حقوقی است. برخی از این حقوق، فطری است که و اعطایی نیست، مانند حق حیات، حق آزادی و مانند آن.
برخی از حقوق نیز طبق قراردادهای اجتماعی به فرد داده میشود؛ مانند حق انتخابکردن، حق انتخابشدن که طبق قرارداد اجتماعی، به افراد داده میشود.
برخی حقوق را نیز دین به انسانها داده است؛ مانند حق پرستش و حق عبادت.
در این میان، دانش فقه به مدد احکام خمسه، این حقوق را مورد بررسی قرار میدهد و بیان میکند که کدام یک از این حقوق، مشروع است و کدام یک، مشروع نیست. همچنین در کنار این حقوق، تکالیفی را نیز به عهده حکومت و شهروندان میگذارد؛ مانند لزوم شرکت در انتخابات، لزوم شرکت در جهاد و… .
مبانی فقه حقوق شهروندی چیست؟
مهاجرنیا: بحث از مبانی فقه حقوق شهروندی در واقع به این پرسش بازگشت میکند که دلیل تعلق این حقوق به انسان چیست؟
دراینرابطه، مباحث مختلفی مطرح شده است. برخی پارهای از حقوق را فطری میدانند. برخی، حقوق را قراردادی دانسته و ثبوت آن را بهموجب قراردادی میدانند که بین انسانها منعقد شده است. پارهای نیز منشأ حقوق را ادیان میانگارند.
باتوجهبه این مبانی، سه پارادایم برای تحلیل تعلق حقوق به انسانها شکلگرفته است: طبیعتگرا، قراردادگرا و فطرتگرا.
البته این به این معنا نیست که منشأ همه حقوق شهروندی یک چیز است، بلکه ممکن است منشأ یک حق، طبیعت انسان باشد، منشأ حق دیگر، قرارداد اجتماعی و منشأ حق سوم، انشای شارع؛ لذا باید دررابطهبا منشأ تعلق هر یک از حقوق به انسانها، بهصورت جداگانه گفتگو کرد.
آیا با نظریه فقه حداقلی اساساً میتوان به فقه و حقوق شهروندی پرداخت؟
مهاجرنیا: این سؤال بسیار مهمی است. ما به لحاظ سیاسی وقتی به فقه نگاه میکنیم، فقه به دو دسته تقسیم میشود: فقهی که به لحاظ سیاسی بهصورت حداکثری، قائل به حضورِ فقه و حکومت اسلامی در همه ابعاد و زوایایِ زندگی انسان است بهنحویکه همه حقوق شهروندی و شهریاری را پوشش میدهد. به این اصطلاح، فقه حداکثری میگویند؛ یعنی حداکثر قلمرو را برای فقه قائل بوده و بنا بر آن، فقه همهجا میتواند حضور پیدا کند.
در مقابل، عده ای، به لحاظ سیاسی، قائل به یک سری محدودیّتها هستند و میگویند: فقه مدّعیِ یک حکومت تمامعیار نیست؛ بلکه صرفاً متکفل اموری است که بر زمینمانده و ولیّ ای برای آنها وجود ندارد. مثلاً وقتی چیزی گم میشود، میگویند بدهیم به دست فقیه عادل؛ چون امانتدار است و این را حفظ میکند. همینطور در امور جزئی مانند مسائل وقفی، تجهیز مرده، ارث بیوارث و امثال آن، فقیه را متولی میدانند. این نظریه را فقه حداقلی میگویند.
بنابراین، فقهِ حداقلی اصلاً چیزی به اسم شهروند نمیشناسد؛ زیرا شهروند کسی است که حق و حقوقی دارد و تصمیم میگیرد و مشارکت میکند و در جامعه حضور دارد، درحالیکه فقه حداقلی اصلاً چنین جایگاهی برای انسانها قائل نیست و چیزی به نام مشارکت سیاسی و انتخابات و امثال آن را به رسمیت نمیشناسد.
حتی اگر بر فرض هم فقیهی که قائل به فقه حداقلی است که در مورد آن صحبت کند ازآنجاکه موضوعشناسیاش ضعیف است و موضوع را بهدرستی هضم نکرده است نمیتوان حکم درستی راجع به آن صادر کند؛ بنابراین بحث حقوق شهروندی جزء موضوعاتی است که فقط فقه حداکثری میتواند راجع به آن اظهارنظر کند.
نگاه فقه به انسان تا چه حد در تبیین گزارههای فقه و حقوق شهروندی تأثیرگذار است؟
مهاجرنیا: در فقه سنّتی ما، انسان بماهو انسان، خیلی شناخته شده نیست. فقه میگوید من با انسان کاری ندارم و اساساً بحث در مورد انسان، کار من نیست. بحث انسانشناسی را باید بروید در فلسفه و کلام و علوم دیگر جستجو کنید. کار من حکمشناسی است نه موضوعشناسی و انسان هم یک موضوع است نه یک حکم.
اما در عینِ حالی که فقه میگوید من با انسان کاری ندارم؛ ولی یک جاهایی دارد راجع به انسان قضاوت میکند. مثلاً شما در فقه، انسانها را دستهبندی کردید و انسانهای خوب و بد درست کردید؛ انسانهای عادل و غیر عادل درست کردید. چرا میگویید پشت سر این آقا نماز بخوان که عادل است؟ این را فقه دارد قضاوت میکند. چرا میگویید این آقا، باغی و طاغی است و علیه حکومت اسلامی قیام کرده است، شورشی و ضدانقلاب است. این واژهها را چه کسی میگوید؟ اینها را فقه بیان کرده است و دارد قضاوت میکند. فقه میگوید این شخص چون علیه حکومتِ اسلامی قیام کرده است باغی است. پس فقه دارد قضاوت میکند. دارد انسانشناسی میکند. فقه میگوید این شخص، جزء اطاعتکنندگان و وفاداران به حکومتِ عدلِ علی است و لذا انسان خوبی است.
پس فقه در حقیقت با انسانها سروکار دارد و انواعِ انسان مجاهد، انسان قاعد و قائم، انسان حاضردرصحنه و انسان غایب در صحنه و انواع و اقسام تقسیمبندیهای انسان را قضاوت کرده و دررابطهبا آنها اظهارنظر میکند و البته میتواند هم بکند.
پس حال که این چنین است، ما نیاز به یک انسانشناسی گسترده در فقه داریم. انسان، موضوع احکام مختلف فقهی و حقوقی است؛ لذا باید در فقه بهصورت دقیق، مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد.
در گذشته میگفتند موضوعشناسی کار فقه و فقیه نیست، بلکه باید دیگران موضوعشناسی کنند و فقها تنها راجع به آن حکم صادر کنند؛ ولی به تعبیر امام راحل در آن نامه معروف که فرمودند: امروز موضوعشناسی کار فقیه است، فقیهی که موضوع را تشخیص ندهد نمیتواند حکمی درستی راجع به آن صادر کند، لازم است فقها به مقوله انسان بهعنوان یک موضوع مهمی فقهی بپردازند؛ چون مهمترین موضوع جدّیِ فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و شهروندی، مقوله انسان است. انسان از موضوعاتی است که حتماً نیاز به موضوعشناسی جدی و تخصصی در عرصه فقه دارد تا فقه بتواند راجع به آن حکم صادر بکند.
—
این گفت و گو، بخشی از مجله الکترونیکی «مبادی فقه حقوق شهروندی» است که با همکاری سایت شبکه اجتهاد تولید شده است.