Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-04-25@07:33:25 GMT

آزار شیطانی دختر جوان در خانه مجردی مرد پولدار

تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۷۸۲۵۵

آزار شیطانی دختر جوان در خانه مجردی مرد پولدار

ساعت 24-آن روز وقتی سوار خودروی شاسی بلند خارجی «پرهام» شدم، خودم را روی زمین حس نمی کردم. انگار همه رویاهایم به واقعیت تبدیل شده بود. برای دقایقی فقط به سیستم های جالب و جذاب خودرو نگاه می کردم. هیچ گاه به ذهنم نمی رسید که دختر «اقدس کلفت» روزی با چنین طمطراقی در شهر تردد کند و طعم خوشبختی را بچشد، اما من به آرزوهایم رسیده بودم تا این که روزی .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

این ها بخشی از اظهارات دختر 18ساله ای است که برای رسیدن به آرزوهای بی پایانش، آینده خود را تباه کرد و زندگی اش را به نابودی کشاند. این دختر جوان که ناامیدانه دست به دامان قانون شده بود تا راهی برای رهایی از سرنوشت تلخ اش بیابد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: پدرم یک کارگر ساده است و مادرم از همان سال های جوانی در خانه های مردم کار می کند. به همین دلیل در محل سکونت مان به «اقدس کلفت» معروف است، اما من تا کلاس چهارم ابتدایی معنی این کلمه را نمی دانستم تا این که روزی یکی از همکلاسی هایم زمانی که قصد داشت مرا به ناظم مدرسه معرفی کند، با خنده گفت: «او دختر اقدس کلفت است.» وقتی دانش آموزان با این جمله خندیدند، تازه فهمیدم که آن ها مرا تحقیر می کنند و مادرم شغل خوبی ندارد!
از آن روز به بعد همیشه احساس حقارت می کردم و گوشه گیر بودم. وقتی زنانی را با عینک دودی و آرایش کرده داخل خودروهای گران قیمت می دیدم از ته دل افسوس می خوردم. در رویاهایم با خودم می اندیشیدم چرا من در خانواده ای بدبخت به دنیا آمده ام؟ چه می شد من هم می توانستم با یک غرور خاص لباس های شیک بپوشم و سوار این گونه خودروها شوم! از سوی دیگر هم دلم به حال مادرم می سوخت که بی منت شبانه روز کار می کرد تا من و برادر کوچکم درس بخوانیم و آینده خوبی داشته باشیم


اما من تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر تحصیل نکردم چرا که نمی توانستم نیش و کنایه همکلاسی هایم را تحمل کنم و از سوی دیگر نیز می خواستم به مادرم کمک کنم تا کمی از سختی های کارش بکاهم. همه اطرافیانم به نوعی مرا دختری زیبا اما بدبخت می دانستند که باید من هم نام «زری کلفت» را در آینده یدک بکشم.  خلاصه با همین افکار و مشکلات به همراه مادرم به خانه های مردم و شرکت ها می رفتم تا کمک حال مادرم باشم اما روزی حادثه ای رخ داد که سرنوشتم را به سیاهی کشاند. آن روز مادرم از من خواست برای پذیرایی از مهمان های همسر یکی از مدیران شهر همراهش بروم. من هم آماده شدم و دو نفری به منزلی در بالای شهر رفتیم. وقتی وارد حیاط آن منزل ویلایی شدم درجا خشکم زد. انگار وارد قصر رویایی شده بودم. مادرم که حیرت مرا دید، دستم را کشید که حرکت کنم.


به او گفتم این عدالت است که ما دو نفر برای لقمه ای نان تلاش کنیم و آن ها ... مادرم مثل همیشه چشم غره ای رفت و گفت: خدا را شکر کن! و ناسپاس نباش!  خلاصه زن آقای مدیر از راه رسید و ما را به داخل اتاق تعارف کرد. او به مادرم گفت: خوب شد که نیروی کمکی جوانی با خود آورده ای!  مادرم گفت: بله خانم جان! دخترم کنیز شماست. دوباره از خجالت آب شدم. چقدر باید این گونه جملات تحقیرآمیز را تحمل می کردم.

خانم آناهیتا وقتی سر و وضعم را دید، یکی از لباس های شیک قدیمی اش را به من داد تا هنگام پذیرایی از مهمان ها آن را بپوشم. وقتی برای شروع کار از اتاق وارد راهرو شدم، ناگهان صدای مرد جوانی مرا درجا میخکوب کرد« به! چه بانوی زیبایی! » با شنیدن این جمله گونه هایم گل انداخت و برق چشمان پرهام مرا گرفت. او برادر خانم آناهیتا بود. چنان از زیبایی های ظاهری ام سخن گفت که ناخودآگاه عاشقش شدم. آن روز به هر بهانه ای نزد پرهام می رفتم و با او سخن می گفتم. فکر می کردم او هم عاشقم شده است.

مادرم که زیرچشمی مرا زیر نظر داشت، هنگام بازگشت به خانه با خشم و عصبانیت سرزنشم کرد و گفت که دیگر حق نداری با من سر کار بیایی! تو آبروی مرا بردی! گفتم: تو همیشه دوست داری من کنیز باشم نه خانم خانه!  خلاصه ارتباط پنهانی من و پرهام ادامه داشت. او با چرب زبانی هایش مرا وابسته خودش کرده بود تا جایی که با هم بیرون می رفتیم و من برای رضایت خاطر او هر کاری می کردم. زمانی که سوار خودروی شاسی بلند او می شدم دنیا را به گونه ای دیگر می دیدم. چند روز بعد «پرهام» مرا به خانه مجردی اش برد و با وعده ازدواج، فریبم داد و هستی ام را به نابودی کشاند. اکنون یک سال از آن ماجرای تلخ می گذرد اما او نه تنها از ازدواج با من سخن نمی گوید بلکه مرا تهدید به انتشار فیلم‌ها و تصاویر خصوصی می کند تا به این ارتباط کثیف ادامه بدهم.
 

منبع : خراسان

منبع: ساعت24

کلیدواژه: آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۷۸۲۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کشف جسد دست و پابسته زن ثروتمند در کمد | خدمتکار خانه دستگیر شد

به گزارش همشهری آنلاین، رسیدگی به این پرونده از آذر سال ۱۴۰۰ با شکایت زن جوانی به پلیس مبنی بر قتل مادرشوهرش آغاز شد. وقتی تیم جنایی به خانه زن ۸۰ ساله در سعادت‌آباد تهران رفتند با جسد دست و پا بسته او در کمد رختخواب‌ها روبه‌رو شدند.

عروس خانواده که موضوع را به پلیس گزارش داده بود در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من و دخترم ۲ روز آخر هفته به خانه مادرشوهرم می‌رفتیم. خودم کلید داشتم، این بار وقتی رفتیم مادرشوهرم نبود. نگران شدم، بوی تعفن زیادی می‌آمد و رختخواب‌ها به هم ریخته بود. وقتی رختخواب‌ها را کنار زدم با جسد مادرشوهرم روبه‌رو شدم که دست‌هایش بسته بود.

بررسی‌ها و تحقیقات نشان می‌داد که عامل قتل پس از جنایت، طلا و خودروی هیوندای قربانی را سرقت کرده و انگشت اشاره مقتول هم جوهری شده است. همچنین مشخص شد که مقتول یک پرستار خانگی داشته که ناپدید شده است.

آزار زنان در مراسم ترحیم؛ متهم به مادرمرده هم رحم نکرد | مرد موطلایی از طعمه‌ها فیلم سیاه می‌گرفت ۲ سال پس از قتل

ردیابی‌ها برای دستگیری اکبر - پرستار خانگی - ادامه داشت تا اینکه مشخص شد وی به طور مخفیانه از کشور خارج شده. با گذشت ۲ سال از این جنایت وی به ایران برگشت و دستگیر شد.

متهم به قتل پروین اعتراف کرد و گفت: وقتی به عنوان پرستار به خانه مقتول رفته بودم، خاله‌ام حدود چند میلیارد تومان از طلاهایش را به من داد تا برایش بفروشم. مقتول گفت من خریدار طلاهایت هستم. من هم به خاطر اعتمادی که به او داشتم طلاها را بدون هیچ سندی به او دادم و قرار شد ۶ میلیارد تومان بابت آن به من پرداخت کند اما پولی نداد.

وی افزود: سر این موضوع با او درگیر شدم و دست‌هایش را بستم و به اندازه ۶ میلیارد از او سفته گرفتم و بعد هم خفه‌اش کردم. پس از آن مقداری طلا که در کشو بود را برداشتم و سوار بر خودرواش متواری شدم.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا متهم بزودی محاکمه شود. این در حالی است که اولیای دم برای وی درخواست قصاص کرده‌اند.

کد خبر 847124 منبع: ایران برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • کشف جسد دست و پابسته زن ثروتمند در کمد | خدمتکار خانه دستگیر شد
  • قتل آتشین پدر در خواب با نقشه شیطانی دخترش
  • قتل آتشین پدر در خواب عصرگاهی با نقشه شیطانی دخترش
  • این مردان شیطان صفت ورامین به اعدام محکوم شدند/ آزار سیاه ۲ دختر دانش آموز توسط ۲ برادر و پسرعمویشان
  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • قتل آتشین پدر در خواب عصرگاهی با نقشه شیطانی دختر جوان
  • حکم اعدام آقای کارگردان شکسته شد / در جلسات دادگاه چه گذشت؟
  • حکم اعدام آقای کارگردان شکسته شد
  • فریب دختر ۱۸ ساله با وعده ازدواج و مهاجرت
  • همسرکشی با بند بادکنک | قاتل جسد همسرش را ۲ شب زیر تخت فرزندش مخفی کرد