روایت فرمانده دفاعمقدس از نبرد با ضدانقلاب در سقز/ از اصطلاحات گنابادی برای کدگذاری استفاده میکردیم!
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۸۸۸۵۲
گروه استانها- فرمانده گنابادی دوران هشت ساله دفاع مقدس روایتی شنیدنی و شیرین از دوران حضور خود در جبههها و خاطرات نابی نیز از نبرد با ضدانقلاب در سقز دارد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از گناباد، سراغ هر رزمندهای که بروی خاطراتی از جنگ و دفاع مقدس برایت بازگو خواهد کرد اما کمتر هستند کسانی که بتوانند فراتر از نقطهای که بودهاند ذهنشان را بپرورانند و خود را درون یک گردونه بزرگتر و جزئی از یک مجموعه مدیریت شده ببیند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خصوصیت یک فرمانده است. فرماندهای که خیلی از بچههای گناباد در گردان او لحظههای نابی را تجربه کردهاند. امروز سراغش رفتیم تا از دلاوریهای بچههای گناباد بیشتر برایمان بگوید.
آنطور که خودش میگوید متولد سال 39 در قصبه شهر است؛ مانند خیلی با انقلاب رشد کرد. در راهپیماییها حضور داشت و در جایی که بعدها پایگاه شهید علویان شد با هم محلهایها برای ساماندهی انقلاب و بعد جنگ تلاش کرد.
کامرانی میگوید از همان اولین اعزام مفهوم شهید را حس کردم؛ کلمه جدیدی که وارد ادبیات زندگیاش شد و آن را تغییر داد. وی توضیح داد : ” در سال 1359 جنگ کردستان شروع شد و ما جزء اولین بسیجیان گنابادی بودیم که به آنجا اعزام شدیم. قبلش در مشهد یک دوره ده پانزده روزه دیدیم که خیلی فشرده بود و در حد شناختن سلاح بود. از شهرستان گناباد 45 نفر اعلام آمادگی کردند که به جبهه بروند. از مشهد با 15 اتوبوس به سمت گلستان حرکت کردیم که 8 نفر رفتیم کردستان و الباقی راهی جنوب شدند.
نزدیکیهای ساری اتوبوس جلوی ما چپ کرد؛ تعدادی از افراد آن اتوبوس مجروح شدند و اجباراً شب را در ساری ماندیم. شهید حیدرنژاد هم در آنجا زخمی شد. روز بعد به سمت کردستان به راه افتادیم و سرانجام به شهر سقز رفتیم که پر از ضد انقلابی بود در آنجا خانهها هر کدام پنج یا شش پنجره داشت که از همان جا به سپاهیان شلیک میکردند. از ساعت 7 شب از هر خانهای به سمت سپاه تیرباران را شروع کردند و ما هم چشم بسته شلیک میکردیم. این اولین نبرد ما بود که کمی با استرس و تشویش همراه بود. الان یادم است از بچههای گناباد که با ما بودند آقای زحمتکش وآقای سیدمحمد رضا خواجه؛ شهید کاوه هم مسئول آن بود.
فاز نخست موزه دفاع مقدس گیلان فروردین 1400 به بهرهبرداری میرسدچشم رسانههای جهان به چهل سالگی دفاع مقدس دوخته شده استسردار سلامی درگذشت والده شهید همت را تسلیت گفتدر مرحله بعد هم به کردستان رفتیم و در محاصره شهر بوکان شرکت کردم.در آن زمان که شهید رجایی رئیس جمهور بود یک روز ساعت هفت صبح که ما در بالای تپه بودیم اعلام کردند که ایشان را به شهادت رساندهاند ما از این قضیه بسیار متأثر شدیم و فشار روانی زیادی وارد شد. جنگ در کردستان واقعا مشکل بود. شاید باور نکنید ما 15 شبانه روز بد خوابی داشتیم طوری که با چوب کبریت چشمانمان را باز گذاشته بودیم. یادم است شهید رمضانی و شهید نبی زاده هم در این عملیات با ما بودند که با فرماندهی شهید کاوه شهر را گرفتیم.
عملیات سوم در همان سال 60 و بعد از یک ماه که به شهرستان آمده بودیم شروع شد این بار به جنوب اعزام شدیم. ما را در اسفند سال 60 به دوکوهه که آن زمان جزیی از نیروهای خراسان بود بردند ولی آن زمان اکیپ و سازمان درستی نداشت و چیزی به اسم ستاد خراسان بود که به آنجا می رفتند و در آنجا تقسیم میشدند. بعدها سازمان رزم سپاه که تشکیل شد. خراسان مخصوصا درسال 61 قبل از عملیات والفجر مقدماتی بود که آنجا تیپ امام رضا تشکیل شد و بعد تیپ 18 جواد الائمه تشکیل شد. بعد نیروهای خراسان در قالب این دو تیپ اعزام میشدند.
در عملیات بعدی، عملیات رمضان، که اولین عملیات کلاسیک ما بود. شهید محمد نصیری فرماندار ما یعنی فرمانده گردان جندالله بود و تعدادی زیادی از بچههای سپاه در همین گردان بودند. من در این گردان، فرمانده دسته گروهان یکم بودم. شهید اسماعیلزاده و آقای بدیهی و آقای خلیلی فرمانده دسته بودند و آقای محمد غلامی معاون دوم گروهان بودند. عملیات رمضان از لحاظ تاکتیک عملیات گسترده و پیچیدهای بود. قرار بود در این عملیات به دروازه بصره برسیم و و کلک جنگ را بکنیم متاسفانه نشد.
خاطره ی من از این عملیات وقتی بود که به محل نقطه رهایی عملیات رسیدیم آتش بسیار بزرگی دیده میشد به طوری که طناب معبر پاره شده بود و مرز مشخص نمیشد و نمیدانستیم از کجا برویم به هر حال معبر را پیدا کردیم و اولین کسی را که دیدیم شهیدی بود که به دو نصف شده بود. آن موقع دسته شهید اسماعیلزاده جلوی ما میرفتند و ما پشت سر ایشان بودیم؛ در همین حین پایم را روی پای یکی از مجروحین گذاشتم ولی از او هیچ صدای آه و ناله ای بلند نشد و گفت رزمنده بیا از روی من رد شو و برو؛ گفتم چطور تو مجروحی و نمیشود ولی او اصرار میکرد و میگفت برو که بچه ها منتظرند. صحنه خیلی دردناکی بود.
در اوایل سال 64 سازمان رزم سپاه تشکیل لشکر داد و لشکر پنج نصر در قالب سه تیپ امام صادق (ع) و جواد الائمه (ع) و امام موسی (ع) شکل گرفت و من در تیپ 18 جواد الائمه بودم و معاون گردان نصرالله شدم. فرمانده گردان هم آقای حسن شبانی اهل بیرجند بودند، با همین گردان در والفجر 8 شرکت کردیم.
ماجرای تشکل شهرستانی در سال 65 اتفاق افتاد و این به خاطر تشخیص سپاه بود که نیروهای شهرها را در کنار هم نگه دارند. کارشناسان معتقد بودند اینگونه بهتر جنگ میکنند. فرماندهان مثلا بچههای روستای زیبد را کنار هم قرار داده بودند. حتی در نگاه منفیاش با این روش اگر کسی میخواست فرار کند از همشهری اش خجالت می کشد و منصرف می شد. اول یک گردان درست شد نامش هم شد گردان امام صادق. آقای منصوری فرمانده لشکر ویژه شهدا و آقای علی صلاحی هم به عنوان قائم مقام لشکر به من پیشنهاد دادن گردان را تشکیل دهم. ما هم قبول کرده و از صفر شروع کردیم و برنامهریزی نمودیم. از بالا به ما امکانات دادند. ما هم اول کادر را تشکیل داده مسئول گروهان و دسته را مشخص نمودیم.
هر گردان 360 نفر است. وقتی گردان تشکیل شد 15 روز به ما مهلت دادند که به روستاها برویم و جذب نیرو کنیم. در ساختارسازی هیچ فرقی بین بسیجی و سپاهی نبود. مثلا حسین فرزاد فرمانده گروهان بود و معاونش بسیجی شهید حیدرنژاد بود. ما در گناباد تحت امر فرمانده اینجا بودیم. آنها به ما امکانات میدادند و ما میرفتیم نیرو جذب میکردیم. پایگاهها تحت امر سپاه گناباد بود و این رابطه باید وجود میداشت.
در سال 65 دیگر یک عده ای نیروی شاخص بودند و میدانستیم چه کسی مرد عمل است. مثلاً نزدیک 80 تا 90 نفر از روستای زیبد بودند که بسیجی بودند و به جبهه رفته بودند خوب ما میرفتیم یک تعدادی از آنها را دوباره دعوت میکردیم. یک تعدادی از آن روستای دیگر و پایگاه دیگر به همین صورت ادامه داشت. میگفتیم که ما همچین گردانی تشکیل دادهایم آیا حاضر به همکاری هستید؟ و اکثراً جواب مثبت میدادند. ما این گردان را ظرف ده روز تشکیل میدادیم و از همین جا نیروها را اعزام میکردیم به مشهد و بعد از آنجا به مراغه و در آنجا هر کدام از گردانها برای خود مقری داشت.
این فرمانده گردان در پاسخ به اینکه نیروها شما بعد از عملیات برای بازگشت کاملا آزاد بودند یا به طور محدود بر میگشتند میگوید: معمولا بسیجیها برمیگشتند. اما تعدادی از افراد بودند که به طور ثابت بودند و ترخیص نمیشدند و فقط میتوانستند به مرخصی بروند آنها نیروهایی بودند که چندین بار در جبهه بودهاند مثلا شهید پیله وران و شهید حسین مصباح جزو آنان بودند.
یک مثال برایتان بزنم در عملیات کربلای 5 نیروهایی که از گناباد در اختیار ما بودند مدت پنج ماه و نیم در جبهه بودند در صورتی که تعهد یک بسیجی سه ماه بود اما به علت فشرده بودن عملیات اجازه ترخیص نبود و حتی به اجبار باید آنها را نگه میداشتیم. نکته سخت آن بود که اوج این عملیات هنگام برداشت زعفران بود و به بچه ها فشار زیادی میآمد.
لشکر ویژه شهداء پشتیبان لشکر 21 امام رضا بود. در کربلای 4 عملیات موفقیت آمیز نبود. ما وارد میدان نشدیم و فقط شنود میکردیم. ساعت 12 دستور عقب نشینی دادند. بعد خدمت امام جلسه مسئولین جنگ بوده، ایشان گفتند از همین جلسه که رفتید بیرون همه چیز را فراموش کنید. شما باید 13 روز دیگر عملیات کنید. در حالی که در عراق جشن بود که ایران شکست خورده است.
برای نیروهای تحت امرم جلسه گرفتم و صحبت کردم و گفتیم که امام فرمودهاند همه باید بمانند و چون حرف امام پیش آمد همه گریه کردند. بچهها عاشق امام بودند. همه شعار دادند جنگ جنگ تا پیروزی. اینطور شد که گردان ما اعلام آمادگی صد در صدی کرد. بعد یک اتفاق خیلی خوب افتاد. تعدادی اتوبوس فرستادند و بچههای گناباد همگی به مقر لشکر رفتیم در حالی که شعار میدادیم جنگ جنگ تا پیروزی. همه آمدند که چه خبر است و از این انرژی بچهها روحیه گرفتند. چیزی نگذشت که همه لشکر اعلام آمادگی کرد؛ بعدا تبلیغات لشکر به هر کدام از بچههای گردان امام صادق(ع) قرآن توجیبی به عنوان هدیه داد. خلاصه عملیات با موفقیت انجام شد؛ در عملیات کربلای 5 همه به امید خدا رفته بودند و دیگر کسی نمیگفت گردان ما یا تیپ ما، فقط میگفتند خدا.
وقتی به شهرستان برگشتیم همه بچهها از پیروزی خوشحال بودند. روحیه به حدی بود که برخی از افراد گفتند ما را ترخیص نکنید فقط مرخصی بدهید. چند شهید هم دادیم شهید خرمشاهی، فرمانده گروهان سوم بود، شهید عابدین زاده، فرمانده گروهان دوم بود. شهید حیدر نژاد، معاون اول گروهان بود، شهید عجم، معاون گردان و فرمانده دسته ویژه بود، شهید عباس حسین زاده، فرمانده دسته بود. هنگام بازگشت از این عملیات مراسم استقبالی برگزار شد که تنها مراسمی بود که گرفتند. قرار بود حاج آقا تقوی صحبت کند از من هم خواستند که در این مراسم سخنرانی کنم من هم دقایقی را درباره این عملیات صحبت کردم. تمام میدان امام گناباد پر از جمعیت بود.
از این فرمانده دفاع مقدس سئوالی خاص میپرسیم؛ اکثر فرماندهها خانوادهها را به منطقه می بردند. شما این کار را نکردید؟ میگوید: یک بار هم خانواده را بردم به منطقه ارومیه و یک شش ماهی هم بودند اما وقتی به جنوب رفتیم دیگر آنها را به گناباد آوردم. کمتر پیش میآمد که بچههای گناباد در منطقه خواستار بازگشت باشند آن هم به خاطر مسائل عادی خانواده یا دلتنگی. این قبیل چیزها عرف نبود.
از وی میپرسم: "یک بحث جالبی مطرح شده بود که بچه های گناباد کد رمز مخصوص داشتند این را برای ما بیشتر باز کنید؟" میگوید: بله. این ماجرا خیلی شیرین است. در کربلای 5 به خاطر اینکه کد عملیات لو نرود ما بچههای گناباد تصمیم گرفتیم از اصطلاحهای گنابادی استفاده کنیم. مثلا وقتی به پل می رسیدیم میگفتیم به "اشترگلو" رسیدیم. (دهنه قنات کنار سید ابراهیم). یا مثلا میگفتیم "دُرمنه" (گیاهی بیابانی) وَدی اومده چشم خور واکشه یعنی دشمن پیدا شد مراقب باشید و به آر پی جی، قطّاب میگفتیم.
انتهای پیام/281/ ع
منبع: تسنیم
کلیدواژه: فرمانده دسته دفاع مقدس تشکیل شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۸۸۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمایت از تولید آثار فاخر انقلاب اسلامی در مرکزی
مدیرکل ارشاد استان مرکزی از حمایت از تولید آثار فاخر انقلاب اسلامی در استان مرکزی خبر داد. - اخبار استانها -
بهگزارش خبرگزاری تسنیم از اراک، حسین محمودیفر عصر امروز در ویژهبرنامه «مهر و هنر» که به مناسبت گرامیداشت هفته هنر انقلاب اسلامی برگزار شد با تبریک هفته هنر انقلاب اسلامی اظهار داشت: هنر انقلاب اسلامی به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره شهید آوینی که در عرصه هنر انقلاب به ویژه برای نسل کودک و نوجوان زحمات زیادی کشیدند نامگذاری شده است، شهید آوینی هنرمندی بود که با جریانسازیهایی که انجام داد زمینهای را فراهم آورد تا راه هنر انقلاب به نسل بعدی منتقل شود.
وی افزود: شهید آوینی حرکت هنر را به سمت مردمی بودن سوق داد و همین امر موجب شد امروز، هنر تعالی و ارتقاء یابد، رویکرد شجاعانه و ثبات قدم شهید آوینی در انقلاب و دفاع مقدس سبب ماندگاری این مهم شد به طوری که مقام معظم رهبری از شهید آوینی به عنوان سید شهیدان اهل قلم نام برد و بسیاری از آثار این شهید بزرگوار در زمینه دفاع مقدس و انقلاب موجب ماندگاری شخصیت شهید آوینی و آثار ایشان شد.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی تصریح کرد: شهید آوینی به عنوان الگو در عرصه هنر انقلاب و دفاع مقدس معروف است، این شهید والامقام، اخلاق و ولایت پذیری را سرلوحه کارهای خود قرار داد و همین امر سبب شد آثار تولیدی وی، دفاع مقدس را به زیبایی به تصویر بکشد و مردمی که دفاع مقدس را درک نکردهاند، از این طریق، جانفشانیهای رزمندگان اسلام را درک نمایند.
محمودیفر با تقدیر از مشارکت حوزه هنری استان و سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری اراک در برگزاری این برنامه،گفت: وظیفه نسل جوان است تا با زبان هنر و ابزار فرهنگ، شهید آوینی را به نسلهای آینده بشناسانند.
به گزارش تسنیم، پایان مراسم از هنرمندان رشتههای مختلف تجسمی، عکاسی، خوشنویسی، فیلمسازی و غیره تجلیل شد.
انتهای پیام/