Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-04-23@22:30:39 GMT

قصه چشمان نرگس! / عشقی که با آبروریزی تمام شد

تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۸۹۷۵۹

قصه چشمان نرگس! / عشقی که با آبروریزی تمام شد

به گزارش گروه حوادث رکنا، مرد 35 ساله ای است که مدعی بود با ترک اعتیاد، از اعماق تاریکی ها به بلندای روشنایی سفر کرده و با کشتی ایمان و خود باوری، خود را از جزیره فلاکت و بدبختی به ساحل خوشبختی رسانده است. این مرد جوان درباره سرگذشت و نجات خودش از لجنزار اعتیاد به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: همه چیز از روزی آغاز شد که به تقاضای مادرم و برای خرید به فروشگاه مواد غذایی محله رفتم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آن روز گرم تابستانی وقتی پا به درون مغازه «اصغرآقا» گذاشتم، ناگهان نگاهم با نگاه دختری زیبا تلاقی کرد و به یک باره قلبم لرزید و عاشق دختری شدم که به همراه مادرش درون فروشگاه ایستاده بود.

در حالی که هیچ گاه فکر نمی کردم با ورود به بقالی اصغرآقا مسیر زندگی‌ام تغییرکند، شماره تلفنم را روی تکه کاغذی نوشتم و پنهانی به دست آن دختر دادم. من که جوانی 22 ساله بودم، احساس می کردم دختر رویاهایم را روی زمین یافته ام و بی صبرانه منتظر تماسش ماندم. هر ثانیه برایم سالی می گذشت تا این که چند روز بعد با دیدن پیامک آن دختر برق عجیبی در چشمانم درخشید.

ازدواج با خانواده معتاد و شرور

بلافاصله با جمله ای زیبا پاسخش را دادم و این گونه گرفتار چشمان زیبای نرگس شدم. ارتباط عاطفی عمیقی با این عشق خیابانی بین من و نرگس آغاز شد تا این که از خانواده ام خواستم او را برایم خواستگاری کنند ولی پدرم با تحقیق از محله آن ها متوجه شد که پدر و مادر نرگس به موادمخدر اعتیاد دارند و برادرانش از اوباش سابقه دار محله هستند.

اگرچه پدرم با این ازدواج مخالفت کرد اما من چیزی از حرف های پدرم نمی فهمیدم. پدرم نمی فهمید من به چشمان آن دختر دل باخته بودم و به این حرف ها اهمیتی نمی دادم. بالاخره پدرم با چشمانی اشک آلود و بغضی غریب نرگس را برایم خواستگاری کرد. مدتی بعد از آغاز زندگی مشترکمان، احساس می کردم در ارتباط خصوصی با همسرم مشکلاتی دارم و نمی توانم به درستی عواطف و احساسات او را درک کنم. این گونه بود که به جای مراجعه به مشاوران خانوادگی یا پزشکان متخصص، به پیشنهاد همسرم مصرف موادمخدر سنتی را آغاز کردم، چرا که مصرف مواد برای او امری طبیعی بود و من برای برقراری هر رابطه خصوصی و عاطفی به دنبال مواد افیونی بودم تا به قول معروف لحظاتی شاد و سرخوش را تجربه کنم.

زمانی به خود آمدم که دیگر مهر اعتیاد بر پیشانی ام خودنمایی می کرد و هر روز مقدار مصرفم بالاتر می رفت تا جایی که به ناچار به موادمخدر صنعتی روی آوردم و زندگی ام در مسیر تباهی قرار گرفت. از کار اخراج شدم و دیگر نتوانستم مخارج زندگی و هزینه های اعتیادم را تامین کنم. نرگس هم که در شرایط سخت بی پولی قرار گرفته بود مرا ترک کرد و طلاق گرفت. با بروز علایم افسردگی و توهمات ناشی از موادمخدر صنعتی، همه اطرافیانم مرا رها کردند. از سوی دیگر نتوانستم اجاره منزلم را پرداخت کنم و این گونه بود که کارتن خواب شدم و سر از پاتوق های سیاه حاشیه شهر درآوردم. بارها توسط ماموران انتظامی به عنوان معتاد متجاهر دستگیر و روانه مراکز ترک اعتیاد اجباری شدم اما به محض آزادی از آن جا، دوباره به روزهای تلخ گذشته ام باز می گشتم. دیگر به آخر خط رسیده بودم به طوری که مرگ برایم عروسی بود.

رهایی از اعتیاد در کمپ

در یکی از همین روزها، زمانی که از شدت خماری نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم، با یکی از دوستان معتاد قدیمی ام برخورد کردم. «کمال» سرحال و شاداب مقابلم ایستاده بود. باورم نمی شد. فکر می کردم باز هم توهم می بینم اما او دستم را گرفت و مرا با خودش به جلسات انجمن معتادان گمنام برد. آن فرشته مهربان به یاری ام شتافت و با کمک خیران مرا از این بیماری وحشتناک نجات داد. هر بار که وسوسه مصرف سراغم می آمد، کمال را کنارم می دیدم که به من امید می داد. مدتی بعد پدرم مرا با آغوش باز پذیرفت و دوباره روزگار شیرینم آغاز شد. بعد از آن به همراه برادرم کارگاه تولیدی راه اندازی کردم و اوضاع مالی ام هر روز بهتر شد تا این که چند روز قبل دوباره وارد بقالی اصغرآقا شدم و به یاد روزی افتادم که چشمان زیبای نرگس زندگی ام را به نابودی کشاند.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو محرم حوادث سفر معتاد آزادی اخبار حوادث ازدواج اعتیاد خانواده دختر مرد عکس فیلم ایران تلگرام پدر قاتل دختر قتل ساعت پسر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۸۹۷۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم

به گزارش "ورزش سه"، آرسنال امشب در خانه‌اش ورزشگاه امارات ‏میزبان چلسی است. دیداری عقب‌مانده از هفته بیست و نهم لیگ ‏برتر که برای آرسنال صدرنشین اهمیت فوق‌العاده زیادی دارد. ‏

میکل آرتتا در آستانه این مسابقه به ستایش از سرمربی حریف، ‏پوچتینو پرداخت. آرتتا و پوچتینو سالها است که همدیگر را ‏می‌شناسند و اولین آشنایی آنها به زمانی برمی‌گردد که آرتتا ‏فوتبالیست پاری سن ژرمن بود. ‏

آرتتا به عنوان یک نوجوان به پی‌اس‌جی پیوسته بود و پوچتینو در آن ‏زمان یکی از باتجربه‌های تیم بود. آرتتا می‌گوید پوچتینو حامی بزرگ او ‏بوده و از همان روزها احترامی فوق‌العاده برای این آرژانتینی قائل ‏شده است. تا جایی که آرتتا امروز گفت پوچتنیو را به اندازه پدرش ‏دوست دارد. ‏

سرمربی آرسنال در این باره گفت:" پوچتینو بیشتر از هر کس دیگری ‏روی فوتبال من تاثیر گذاشته. من وقتی به پاریس رفتم هفده هجده ‏ساله بودم. ماه ژانویه بود که به پاریس رسیدم بدون اینکه کوچکترین ‏تجربه‌ای از فوتبال حرفه‌لای داشته باشم. پوچ دوست ندارد این حرف ‏را بزنم ولی من او را واقعا مثل پدرم دوست دارم و برایم نقش یک ‏پدر را دارد".‏

آرتتا ادامه داد:" پوچ من را زیر پر و بالش گرفت و با توصیه‌هایی ‏خارق‌العاده کمکم کرد فوتبالیست واقعی بشوم. در دو سالی که در ‏پاریس بودم خیلی چیزها از او یاد گرفتم و رابطه ما از همان موقع تا ‏الان ادامه دارد. برای دستاوردهای پوچتینو به عنوان مربی احترام ‏زیادی قائلم و در مربی‌گری هم از او یاد گرفته‌ام و تحت تاثیرش ‏بوده‌ام. این روزها وقتی با پوچ صحبت می‌کنم درباره تاکتیک‌ها و ‏جزئیات حرف نمی‌زنیم. من هنوز از او درس زندگی می‌گیرم". ‏

دیگر خبرها

  • آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم
  • لحظه عبور قطار آتش‌گرفته از مرکز لندن در کانادا مقابل چشمان پلیس (فیلم)
  • ببینید | تصاویر عجیب از لحظه عبور قطار آتش‌گرفته از مرکز لندن در کانادا مقابل چشمان پلیس!
  • آغاز موج‌های بارشی جدید/ وقوع بارش‌های شدید در تمام نقاط کشور
  • اصحاب رسانه چشمان تیزبین و نافذ جامعه هستند
  • آغاز کارزار رسانه‌ای پیشگیری از اعتیاد در استان مرکزی
  • رشد ۹۱ درصدی صادرات خدمات فنی و مهندسی ایران به ارمنستان
  • صعود منچستریونایتد با طعم آبروریزی
  • آبروریزی برای فوتبال خوزستان؛ دیدار ملاثانی و فجر لغو شد
  • تنها زدودن گرد و غبار نیست، پلک‌ها کار مهمی انجام می‌دهند که از آن بی‌خبریم!