چشم انتظاری آتیه به روایت میرزاعلی تیتراژباشی!
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۱۳۵۳۱
علی رستگار ، روزنامه نگار او هر بار خلافِ توصیه برخی سامانههای پخش فیلم که میگویند تیتراژ را رد کنید، بر تیتراژ یک یا چند فیلم متمرکز میشود و به نکاتی اشاره میکند که احتمالاً از نظرها دور ماندهاند؛ این بار تیتراژ فیلم «ناصرالدینشاه آکتور سینما»
آتیه معشوقه میرزا ابراهیم خانِ عکاسباشی، بخل زنانهاش را اینگونه با صدای لرزانِ سرمازده تعریف میکند و دلشوره عاشقانهاش را روی برفها میتکاند: «وقتی نبودی همینجا در انتظار تو نشسته بودم، خواب غریبی دیدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1 . بدون اجازه آقای خاچاتوریان
حتی به آن شعر رضا جلیلی و ترانهای که شاپور نیاکان برای این صحنههای دختر چوپان ساخت هم در تیتراژهای اول و آخر ناصرالدین شاه آکتور سینما اشارهای نمیشود. همچون آن قطعه مشهور «گایانه؛ رقص کردهای جوان» ساخته آرام خاچاتوریان، آهنگساز برجسته ارمنی که در هیچ کدام از عنوانبندیها و بویژه در قسمت موسیقی، اسمی از آن به میان نمیآید. نمیدانیم این خواست خود «مجید آقا انتظامی ولد عزتالله خان» بود که موسیقی این فیلم تحت ریاست او ساخته شد یا خود مخملباف این ذکر منبع را ضروری ندانست. این موسیقی در آن قسمتهای آغازین فیلم و در تصاویر سفر فرنگ مظفرالدین شاه شنیده میشود. کارتر بورول آهنگساز فیلم «وکیل هادساکر» برادران کوئن- که دو سال بعد از فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما در 1994 ساخته شد - در سکانس هولاهوپ از ساخته خاچاتوریان استفاده کرد، منتهی برخلاف فیلم مخملباف در تیتراژ پایانی فیلم کوئنها به منبع اصلی این قطعه اشاره میشود. حتی در آن گفتوگوی حامد صرافیزاده با مجید انتظامی در دوازدهمین شماره پادکست ابدیت و یک روز (در حسرت آتیه زیر اشجار بیبرگ) هم صحبتی از این بهرهگیری انتظامی از ساخته خاچاتوریان به میان نمیآید و تنها خود گوینده در پایان پادکست اشارهای به استفاده فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما از این موسیقی میکند.
2. برای رخشان بنیاعتماد
به جز برخی همکاریهای قبلی و بعدی که حالا با نگاهی به اسامی تیتراژ اول فیلم به ذهن میآید مثل همبازی شدن و دلدادگی دوباره عزتالله انتظامی و فاطمه معتمدآریا (سلطان و دختر لر) که سه سال بعد (73) در قالب نقشهای رسول رحمانی و نوبر کردانی در «روسری آبی» رخشان بنی اعتماد تکرار میشود و همکاری دوباره مهدی هاشمی (عکاسباشی) و پروانه معصومی (آتیه) که چهار سال قبل (66) و پیشتر از این نرسیدن و ناکامی در عشق، در «خارج از محدوده» باز هم به کارگردانی بنیاعتماد به وصال رسیده بودند و یک زندگی ساده و کارمندی داشتند.
3. آقاها، میزها و خانها
بازیگوشی و شیرینکاریهای فیلم از همان تیتراژ اول آغاز میشود (ناصرالدین شاه آکتور سینما؛ درام کمدی در ده پرده) و اسم بازیگران (عزتالله خان انتظامی، میرمهدی آقا هاشمی، ممدلیخان کشاورز، اکبرآقا عبدی ملقب به نحیف الدوله، داریوش خان ارجمند خراسونی و...) و عوامل مهم و اصلی فیلم با خط نستعلیق و خطاطی استاد خوشنویسی اویس وفسی روی تصاویر تهران قدیم نقش میبندد. فیلمبرداری همین نوشتههای تیتراژ هم کار محمود مهربد است که بهعنوان فیلمبردار انیمیشن و فیلمبردار تیتراژ در دهههای شصت و هفتاد فعالیت میکرد.
4. با تشکر از «دختر چوپان»
اگرچه مخملباف در این فیلم از برخی فیلمها و سکانسهای خاطره انگیز سینمای ایران تا سال هفتاد – سال ساخت فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما 1370 است- استفاده کرده و طبیعتاً بهدلیل شناخت سینه فیلها و تماشاگران آشناتر به سینما، لزومی برای ذکر اسم فیلمها در تیتراژ ندید و به «با سپاس بسیار از فیلمخانه ملی ایران» در تیتراژ پایانی بسنده کرد، اما به نظرم دستکم باید به منبع اصلی فیلم تیتراژ اول (همان فیلمهای تهران قدیم) اشاره میکرد. تصاویر تیتراژ اول ناصرالدین شاه آکتور سینما متعلق به صحنههایی از فیلم «دختر چوپان» به کارگردانی معز دیوان فکری و محصول سال 1332 است. این صحنهها را از دقیقه 21 تا 24 فیلم و آنجا که دختر چوپان (زیبا با بازی شهلا ریاحی) سرخورده از ناکامی در ازدواج با احمد به تهران رفته، میبینیم. فیلمبردار دختر چوپان، نوری حبیب است که در همان سالهای دهه 30 فیلمبردار 6 فیلم از جمله بیپناه، مشهدی عباد و شرمسار بود.
5. گافها
تیتراژ آخر هم که کار عباس یراقچی است، نمکهای خودش را دارد؛ در این عنوانبندی که روی جاده زیگزاگی «خانه دوست کجاست؟» (عباس کیارستمی) رو به بالا و به سمت آن تک درخت معروف بالای تپه کوکر حرکت میکند، اسم یکی از سه نقش انتظامی در فیلم را اشتباه نوشتهاند: مظفرالدین شاه، ناصرالدین شاه و مش حسین! تا جایی که «گاو» دوستی ما یاری میکند اسم شاه نقش آقای بازیگر در فیلم داریوش مهرجویی، مش حسن بود.
همین طور نام فامیلی یکی از دستیاران کارگردان و همسر آن زمان مخملباف، یک سرکش اضافه دارد و اسم او را فاطمه مشگینی نوشتهاند، در حالی که مشکینی درست است.
یکی دیگر از گافهای تیتراژ پایانی، اسم احمد جورقانیان، بزرگترین آرشیویست سینمای ایران بود که نام او را به این شکل نوشتند: «جور قانیان» انگار که اسم کوچکش جور بود و نام فامیلی اش قانیان! او سال 92 از دنیا رفت.
سر آخر اینکه...
ناصرالدین شاه آکتور سینما به قدری جذاب و دوست داشتنی است و بویژه با این نسخه مرمت شده تماشاییتر شده که انقلتهای تیتراژی ما، حکم آزار عاشقانه معشوق را دارد. انگار خوشی بیش از حد در مواجهه با این فیلم، زیر دلمان زده است؛ عکاسباشی نیستیم که آتیهاش را دریغناک زیر اشجار بیبرگِ زمستان زده جا گذاشته باشد./ایران جمعه
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: دختر چوپان تیتراژ اول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۱۳۵۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث پوراحمد پرچمدار سینمای کودک بود
به گزارش قدس آنلاین، مراسم بزرگداشت کیومرث پوراحمد (کارگردان سینما ) در اولین سال نبودنش، توسط کمیته فرهنگی انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایرانی با همکاری کانون کارگردانان سینمای ایران، ۲۹ فروردین ماه در خانه سینما برگزار شد.
در ابتدای مراسم، مازیار فکری ارشاد، پیام جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان سینما را خواند.
در این پیام به سال سخت سینما درسال ۱۴۰۲ اشاره شده بود.
گودرزی در این پیام نوشته بود: «پوراحمد فیلمسازی ایراندوست و نگران آینده بود و میخواست ایرانی بماند.»
در «دوران هیس» هستیم
سپس عباس یاری، منتقد و نویسنده سینمایی با بیان اینکه علیرغم تمامی بحرانهای سینمای ایران و ترکهایی که به بدنه خانه سینما خورده، ادامه داد: همچنان چراغ این خانه روشن است و این کشتی در مقابل طوفانهای مختلف ایستادگی کرده است.
او با بیان اینکه کاش این مراسم، در زمان حیات پوراحمد برگزار میشد و با آرزوی سلامتی برای بهرام بیضانی گفت: معمولا ما بعد از مدتی زاری، این افراد را فراموش میکنیم و برگزاری چنین مراسمهایی نشان میدهد، که میخواهیم بگوییم هنرمند رفتنی نیست و ماندنی است.
این منتقد با بیان اینکه «در دوران هیس هستیم»، گفت: کوچکترین عکس، مطلب و کلمهای از جانب هنرمند واکنش گروهی را در فضای مجازی به همراه دارد و آنها شروع به توهین میکنند و یادشان میرود که این فرد «قصههای مجید» را ساخته و با دیدنش کیف کردهاند و حالشان خوب شده است. پوراحمد از فیلمسازانی بود که در آثارش به بچهها و قومیتها توجه داشت، اگر شخصیتی را از کرمان به اصفهان میبرد، او را به رنگ و بوی منطقه در میآورد و این موضوع اتفاقی نبود بلکه مطالعه میکرد و تلاش داشت به اصطلاح گزک دست کسی ندهد.
درباره دیگران ناجور نگفت و ننوشت
او به جای خالی علیرضا داوودنژاد، از دوستان نزدیک کیومرث پوراحمد در این مراسم اشاره کرد و گفت: پوراحمد دغدغه داشت، سینمای ایران برایش مهم بود، درباره کسی مطلب ناجور ننوشت، پشت کسی ناجور نمیگفت. هرگز برای فیلمهای خودش نمیگفت که هوای ما را داشته باشد برعکس تنها کسی بود که میگفت «من رو بچلونید» اما خودش اینکار را نمیکرد، در انتشار مطالبش سختگیر بود و نمیخواست کلمهای تغییر کند و اگر عکسی مورد پسندش نبود، گله میکرد. برایش آرزوی آرامش میکنم، تا زمانی که سینمای ایران هست، یاد او در قلب دوستدارانش خواهد بود.
تجربه دردناک فیلم سازی پوراحمد
یاری در بخش دیگری از سخنان خود با تآکید بر دوران هیس به واکنشهای آخرین فیلم پوراحمد در جشنواره فیلم فجر اشاره کرد و گفت: آخرین فیلم پوراحمد، برایش تجربه دردناکی بود، در گوشه گوشه سالن هنگام نمایش فیلم او را هو میکردند. این کار زشتی و این اتفاق در هیچ جشنوارهای نمیافتد ،اگر کسی از فیلم خوشش نیاید آرام از سالن خارج میشود. متأسفانه این موضوع را در نظر نمیگیرند که کارگردان با همسر و عواملش در سالن نشستهاند و این حرکت ناجور است. امیدواریم شاهد اتفاقات بهتری باشیم.
پوراحمد به کودک درون خود متکی بود
ابوالحسن داوودی، فیلمساز نیز در سخنانی گفت: این مراسمها باعث میشود بر این اصل بمانیم که سینما زنده است و میتواند از سختترین و تاریکترین و بزرگترین دستاندازها عبور کند و به مسیر خود ادامه بدهد.
او سپس درباره آشنایی و دوستی ۴۰ سالهشان با پوراحمد گفت.
داودی همچنین با اشاره به اینکه سینمای کودک بعد از انقلاب شکل گرفت، ادامه داد: سینمای کودک بیشتر متکی کودکی درون است. مهمترین کارهای پوراحمد در حوزه سینمای کودک است، او شخصیتهایی خلق کرد که برای همیشه میماند. پوراحمد در این زمینه بیشتر متکی به کودک درون بود تا تکنیک و دانش سینمایی.
داوودی سپس درباره تجربه حضور فیلم هایشان در جشنواره فیلم کودک،یاداور شد: اینکه فیلم «شکار خاموش» پوراحمد مورد کملطفی قرار گرفت و اگر مورد توجه بود ژانر جدید و ماندگار در فیلم کودک ایجاد میشد. یا فیلم «شرم» پوراحمد که به بخش بین الملل راه یافته بود اما چون مضمون فیلم، موضوعی خاص فرهنگ ایرانی یعنی رودربایستی بود، باعث شد داوران موضوع فیلم را متوجه نشوند و فیلم مورد توجه قرار نگیرد.
این فیلمساز ادامه داد: واقعا سؤال است فیلمسازی که توانسته بود با حلاوت و شیرینی شخصیتهای جذاب و ماندگاری چون مجید و بیبی را خلق کند، شخصیتهایی مطلقا ایرانی، چگونه باید به تلخی و زبان قاصر برسد؟ کیومرث پوراحمد دل کوچکی داشت البته گاه زبانش به شدت تند میشد، اما این زبان تند در لحظه بود.
داوودی با بیان اینکه زمان درگذشت پوراحمد ایران نبوده و با شکل بدی خبرش را خوانده و بعد هم آن تصویر دردناک را دیده بود، گفت: هیچگاه نتوانستم باور کنم؛ در این سالها با تنگ شدن فضا روحیهاش خوب نبود و از رسیدن به فضای ایدهآل ناامید شده بود اما هیچ باورم نمیشد این اتفاق بیفتد و برایم قابل هضم نبوده و نیست.
این فیلمساز گفت : حبیب احمدزاده نکته درستی را مطرح می کند که ما مردم بیشتر اهل جواب هستیم تا سؤال ، به جای اینکه سوال بپرسیم تا پاسخ را بشنویم و روشنگری شود، به جوابهایی که دوست داریم، بشنویم تکیه میکنیم. برخی کیومرث پوراحمد را چه در زمان حیات و چه پس از مرگش دارند نابود میکنند و با ظن خود با مسئله برخورد میکنند که گاه سطحی است و این خیلی بد است. ما واقعیت را به صورت کامل نمیدانیم و واقعیت میتواند همه چیز باشد اما ما نمیدانیم، بنابراین حق قضاوت نداریم و حق نداریم ظن خود را به فضای خانواده ببریم. اتفاقی که ۶۰ سال پیش برای تختی افتاد به شکلی دارد تکرار شد.
مرگ پوراحمد تاریخ سینما را ورق زد
محسن امیری یوسفی، رییس کانون کارگردانان سینمای ایران نیز در سخنانی گفت: سال گذشته، سال عجیب و غریبی داشتیم که بهارش با خبر مرگ کیومرث پوراحمد شروع شد و اوایل پاییز خبر قتل مهرجویی و همسرش.
در چنین شرایطی واقعا به جای چراها و ایکاشها، صحبتهای خاطر برانگیز بگوییم که تسلیبخش خاطرات ما باشد.
این کارگردان سپس در بخشی از سخنان خود گفت: پوراحمد، کودک درون جسوری داشت و جسارتش بیش از همنسلان خود و نسل ما بود. در صحبتها، واکنشها و کنشگریاش این کودک درون و جسور حضور داشت و او را زنده نگه میداشت.
امیر یوسفی با بیان اینکه با مرگ پوراحمد، قسمتی از تاریخ سینمای ایران ورق میخورد، به خاطرات خود از این کارگردان پرداخت و گفت: ایده «خواب تلخ» من از «قصههای مجید» او بود؛ قسمتی که موضوع انشا شغل مورد علاقه مجید بود و او «مردهشور» را مهمترین شغل میدانست و معلم برخورد تندی با او داشت. اتفاقا من هم مانند مجید با مادربزرگم زندگی میکردم. به نظرم «قصههای مجید» با فرهنگ و هنر کشورمان گره خورده و کاش ادامه پیدا میکرد.
این کارگردان با بیان اینکه جای خالی پوراحمد را نمیشود، پر کرد ، ادامه داد: ای کاش او میماند. اگر بود ایدههای جدید و نگاه جدید داشت. او در سالهای پایانی عمرش مورد بیمهری قرار گرفت و گاه فکر میکنم اگر برخورد بهتری با او میشد، دچار چنین فرجامی نمیشد. پوراحمد عصیانگری و تندی داشت اما حساس بود؛ شاید کارگردانهایی شرایط دورانی را تحمل کنند اما پوراحمد مثل برخی سینماگران پوست کلفت نبود و حساسیت پوراحمد بیشتر بود. آسیبهای چند سال اخیر باعث شده همه ما در پوسته خودمان برویم و زندگی لاکپشتی داشته باشیم.
او همچنین گفت: پوراحمد سربلند در فیلمسازی بود و تأثیرگذار. یادش گرامی.
میراث پوراحمد
بخش دیگر این مراسم که اجرای آن را مازیار فکر ارشاد برعهده داشت، به میراث کیومرث پوراحمد اختصاص یافت.
عباس یاری، «قصههای مجید» را میراث ماندگار پوراحمد خواند و گفت: پوراحمد بارها گفته است، «دلخوشی از کودکیام نداشتم و آزار دیدم» و شاید این موضوع را به شکل دیگری در فیلمهایش به نمایش گذاشت و بیشتر فیلمهایش درباره کودکان و رابطه آنها با خانواده است. او به جای اینکه انتقام بگیرد، فشارهای روحی را که به بچهها وارد میشود، نشان میدهد. «قصه های مجید» بهترین کار او میدانم.
شباهت علی حاتمی و پوراحمد
داوودی نیز با بیان اینکه نظرش همسو با یاری است، اظهار کرد: «قصههای مجید» علاوه بر اینکه در سینما تأثیرگذار است، در شناخت جامعه ایرانی نیز تأثیرگذار است؛ این فیلم تصویر جامعی از یک دوران اجتماعی ایران میدهد. صحنههایی در این فیلم دیدم که تصویر ایرانی ناب است و به کرات در این مجموعه رفتار ایرانی را دیدم یا فیلم رودربایستی او. کیومرث پور احمد در این زمینه از جهاتی شبیه مرحوم علی حاتمی بود. بخش عمدهای از ساختار فیلم علی حاتمی از ذهنش خودش میآمد اما چیزی که کیومرث عرضه میکرد از تجربه و تخیلش بود، ساختگی نبود و پایه فرهنگ زندگی تجربی ایرانی بود، فرهنگ دانشگاهی نبود. مهم ترین میراث «قصههای مجید» بود و با این فیلم دینی را به گردن ایران و مدیران فرهنگی چهار اندی دهه دارد.
امیریوسفی نیز گفت: همانطور که به درستی اشاره شد «قصههای مجید» با نگاه ایرانیای که دارد، پوراحمد را به علی حاتمی معاصر ما تبدیل میکند؛ این سریال با سریالهای همزمان خود تفاوت داشت. پوراحمد سینمای کودک را تجربه کرد و در میان همنسلانش در این زمینه جسارت داشت. حیف شد.، کاش میماند و کاش فروردین نحس برای پوراحمد پیش نمیآمد. البته تازمانی که سینما زنده است، پوراحمد میماند و هنر اصیل به هنرمند به ویژه هنرمندی که با فرهنگ متصل است، عمر جاودانی میدهد. علیرغم نامهربانیهایی که دید «قصهای مجید» برای ماندگار شدنش کافی است و قسمتی از زندگی ما ایرانیهاست.
مازیار فکری ارشاد خاطرنشان کرد: پوراحمد پرچمدار سینمای کودک بود؛ سینمایی که در دهه ۱۳۶۰ پور احمد سعی میکرد آن را از به حاشیه رفتن، دور نگه دارد. هرچند این سینما بعدها به سمت خوبی نرفت. پوراحمد فیلمساز شاخص و برجستهای بود و «قصههای» او توانست برای نسلهای مختلف جذاب و خاطرساز باشد. بارها گفتهاند و خودش نیز ،گفته است که خیلی سخت میتوانست فیلم بسازد حتی برای ساخت فیلم ، پیانو خود را فروخته بود و در این مورد میتوان او را با امیر نادری مقایسه کرد که در این راه سخنیها زیادی کشید و رنج برد.
نسبت پوراحمد با ژانر
بخش دیگری از مراسم به ژانرهای متفاوتی که پوراحمد در آن طبعآزمایی کرده، پرداخته شد در این بخش یاری به بحرانهای فیلمسازی و هزینههای بالای آن پرداخت و گفت: اگر فیلمی خوب درنیامده به این معنا نبوده که پوراحمد بلد نبود فیلم بسازد.
داوودی نیز با بیان اینکه گاه ژانر انتخاب کارگردان نیست و اقتضائات سینما باعث میشود، کارگردان به آن سمت برود گفت: سینمای ما صنعت نیست یک فعالیت گنجشک روزی است و پرداختن به ژانر در این زمینه مانند کاشت سیب زمینی و پیاز در سالهای مختلف میماند. یکی از پرسشهایی که وجود دارد این است که چرا سینمای کودک در دهه ۱۳۶۰ رشد کرد و آن دوران طلایی شکل گرفت درحالی که مفهوم خانواده در سینمای ایران وجود نداشت و مسائل و محدودیت در بخش بزرگسال قابل عرضه نبود. امیر یوسفی نیز با اشاره به ژانرهای مختلفی که کیومرث پوراحمد کار کرده است، گفت: دهه ۱۳۶۰ دوران عجیبی است با وجود اینکه شرایط سخت بود و قوانین سختگیرانهای وجود دارد به طرز عجیبی و غریبی فیلمهای خوبی ساخته شده است. نمیگوبیم شرایط گلوبلبل بود و سینمای دولتی هم تعریف دیگری داشت و اجازه میداند فیلمسازان کار خود را انجام دهند. بعد از جنگ و دهه ۱۳۷۰ نسیم اصطلاحات را داشتیم و از اواسط ۸۰ به سمت دیگری رفتیم و شرایط بستهای ایجاد شد.
با درگذشت پوراحمد برگ مهمی در تاریخ سینما ورق خورد. در دهههای اخیر، شرایط جدید و عجیبی ایجاد شد. دوران لاکپشتی که هم آهستگی دارد و هرکس در لاک خود است. امیدوارم دوران هیس را بگذرانیم؛ این امید لعنتی ما را ول نمیکند و امیدوارم سینمای ما به روزگار خوب خود برگردد و همه خیال راحت کار خود را انجام دهند. اینکه نام چند فیلم سفارشی را رونق سینمای ایران بگذارند جزو قسمتهای تلخ سینما است.
در بخش دیگری از مراسم سخنرانان به بیان خاطرات خود با پوراحمد پرداختند.
منبع: خبرگزاری ایسنا