Web Analytics Made Easy - Statcounter

بعد حسن باقری، حسن مقدم مثل مرغ سرکنده آرام و قرار نداشت. اشک‌هایی که توی تمام عمرش به ندرت کسی آن‌ها را دیده بود، می‌آمدند و روی صورتش و مدام می‌گفت: «بعد از حسن باقری ما یتیم شدیم.» - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید حسن طهرانی مقدم در ابتدای شکل‌گیری رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به‌ عنوان مسئول اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال، مشغول به فعالیت شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در زمان بروز ناآرامی‌ها در نقاط مرزی که مهم‌ترین آنها حوادث تجزیه‌طلبانه در کردستان بود، سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقویت صبغه نظامی کرد. در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپاره‌اندازها) را به‌صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد. بعد از آن به‌عنوان فرمانده توپخانه سپاه فعالیت چشمگیری داشت. پس از صدور فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه‌گانه سپاه پاسداران،‌ شهید مقدم در سال 1364 به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد.

شهید حسن تهرانی مقدم همچنین در اول مهرماه 1384 به‌عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد. یک سال بعد به‌عنوان مشاور فرمانده‌کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد. سرانجام در 21 آبان‌ماه 1390 در پادگان شهید مدرس و در حال آماده‌سازی آزمایش موشکی بر اثر انفجار زاغه مهمات همراه با 38 نفر از یارانش در جهاد خودکفایی به شهادت رسید. «مردی با آرزوهای دوربرد» به روایت‌های زندگی شهید حسن طهرانی مقدم پرداخته است. روایت حضور طهرانی مقدم در جبهه‌های جنگ تحمیلی در ادامه می آید:

روز 31 شهریور 1359 که جنگ شروع شد، حسن آقا توی دوره آموزش نظامی سپاه بود وگرنه با همان بچه‌هایی که هفته اول جنگ از سپاه منطقه 3 می‌رفتند جنوب، رفته بود آبادان و نمی‌ماند تا ماه دوم جنگ که برود غرب و نرفته هم برگردد. آن هم طوری که دلش نخواهد دوباره غرب برود. خودش که برنگشت تهران، برش گرداندند. نه اینکه زخمی و مجروح شده باشد، نه؛ خبر شهادت علی براردش برش گرداند.

وقتی رسید تشییع و این‌ها تمام شده بود. سراغ علی را گرفت. از علی فقط تکه‌ای خاک سرد توی قطعه 24 بهشت زهرا(س) نشانش داده بودند. نزدیک‌ترین برادر و همراه تمام لحظه‌های زندگی‌اش تک و تنها رفته بود جنوب و توی سوسنگرد شهید شده بود. تک و تنها، وقتی که محمد شمال بود و حسن غرب، وقتی که محمد و حسن از او جا مانده بودند. از او که برادر کوچکتر از همه بود.

همین شد که حسن آقا برنگشت غرب، کمی که ماند تهران، آن هم فقط به احترام مادری که خیلی پسری بود و پسر ته تغاری‌اش را هم خیلی دوست داشت، همراه نیروهای باقی مانده سپاه شمال سوار ماشین شدند و رفتند آبادان. آن هم آبادانِ در محاصره که مثل خرمشهر در حال سقوط بود و آذوغه هم به زور به مدافعانش می رسید.

جایی که تشکیلات منظم و سازماندهی نظامی درست و حسابی نداشت و به لطف بنی صدر پشتیبانی خوب هم ازشان نمی‌شد. جایی که هر کس باید روی استعدادهای ذاتی خودش و فراستش در تشخیص اولویت‌ها عمل می‌کرد. توی همین شرایط بود که رفته بودند آبادان. شده بودند جزو معدود مدافعان آبادانی بدون امکانات آنچنانی.

اولین کسی که توی جبهه حسن مقدم را کشف کرد، حسن باقری بود. آن زمان‌ها حسن مقدم یک جوان لاغر و ریزنقش بود که توی چند ماهی که داخل آبادان در محاصره بودند و بعدش، توی سوسنگرد و دهلاویه، فقط با خمپاره کار کرده بود. هر چند که از قبل، کار با مین و این‌ها را بلد بود و می‌توانست برود واحد تخریب، ولی کشیده شده بود سمت ادوات و خمپاره.

کمبود امکانات آنقدر او را نکته سنج و وسواسی کرده بود که به سرعت، نبض دیده‌بانی و خمپاره آمده بود دستش. با کمترین خطا، بهترین گرا و موفق‌ترین پرتاب. اما طرحی که به عنوان یک خمپاره چی ساده روی کاغذ نوشته بود و دست حسن باقری داده بود، فراتر از این چیزها بود. پیشنهادش به پرتاب خمپاره ربطی نداشت. حرفش این بود که یک دست صدا ندارد و پرتاب خمپاره‌ها باید هدفمند و با هم باشند. خمپاره‌ها باید فرماندهی آتش داشته باشند.

طرحی بود که نیازش را با پوست و گوشتش احساس کرده بود ولی باورش نمی‌شد حسن باقری که آن روزها جانشین نیروی زمینی سپاه بود، صدایش بزند و خودش را بکند مسئول اجرای طرحش. نامه تایپ شده محسن رضایی را داده بود دستش. «برادر حسن مقدم به عنوان فرماندهی پشتیبانی کننده آتش‌های خمپاره سپاه معرفی می‌شوند، لازم است با او همکاری کنید.» مانده بود چه بگوید.

بعدتر که جربزه‌اش را در مدیریت نشان داده بود، خود حسن باقری دستور داد برود ادوات گروه چمران را هم بگیرد و اضافه کند به ادوات زیر دستش و مکان فرماندهی‌اش هم قرارگاه کربلا باشد. حسن باقری جوان بود و به جوان‌ها اعتماد زیادی داشت. هرچند حسن‌آقا هم ناامیدش نکرد. توی عملیات طریق القدس و توی پیشروی عراق از سمت چزابه، آتش هماهنگ شده ادواتش چنان زهرچشمی از دشمن گرفت که همه چیز را به نفع ایران برگرداند. همین بود که وقتی قبل از فتح المبین، محسن رضایی دنبال فرماندهی قابلی می‌گشت که بتواند سازماندهی توپ‌هایی که نقشه غنیمت گرفتنشان جزو برنامه عملیات بود را به او بسپارد. حسن باقری بدون تردید و مکث، حسن مقدم را معرفی کرد.

آن روزها رسم بود که تیپ‌ها هر توپ و تانک و تفنگی که توی عملیات غنیمت می‌گرفتند را مال خودشان می‌دانستند و به کسی نمی‌دادند! چه رقابتی هم بود بر سر غنیمت گرفتن. وسط عملیات شابلون در می‌آوردند و با رنگ اسم تیپشان را می‌نوشتند روی تانک که بعدا بیایند و ببرند. امکانات و مهمات آنقدر کم بود که یک تانک و یک نفربر می‌توانست برتری یک تیپ را نسبت به تیپ دیگر کاملا برجسته کند. برتری بیشتر، یعنی گرفتن ماموریت‌های مهمتر در نقاط حساس تر. برای همین هم وسط عملیات خودشان را به آب و آتش می‌زدند و خطر بیشتری را به جان می‌خریدند تا یک توپ و تانک را بدون اینکه آسیب ببیند، از کار بیندازند. حتی بعضی قبل از اینکه راننده تانک را از پا دربیاورند بساط شابلون و اسپری‌شان را راه می‌انداختند.

بعد از فتح المبین و در چنین شرایطی حسن مقدم باید گردان به گردان و تیپ به تیپ می‌رفت و توپ‌هایشان را ازشان می‌گرفت که بتواند توپخانه سپاه را راه بیندازد. اگر نامه‌های دستوری حسن باقری و دخالت‌های شخص خودش نبود توپخانه به آن زودی‌ها سروشکل نمی‌گرفت. این چیزها بود که حسن مقدم را بعد از شهادت حسن باقری تا سنگر شهادتش کشانده بود و چند ساعت آن بیرون پشت دوربین نگه داشته بود که ببیند گلوله‌ای که حسن را شهید کرده از کجا آمده. می‌خواست انتقام حسن را خودش مستقیما از عراق بگیرد.

روایت حاج قاسم سلیمانی از شکل گیری تیپ نیروهای کرمان در دفاع مقدس/ چرا «ثارالله» انتخاب شد؟روایت آغاز جنگ تحمیلی و نخستین پروازهای جنگی خلبان استشهادی

این چیزها بود و خیلی چیزهای دیگری که بین خودشان بود و کسی نمی‌دانست. چیزی که دیده می‌شد همین بود که بعد حسن باقری، حسن مقدم مثل مرغ سرکنده آرام و قرار نداشت. می‌نشست و بلند می‌شد و دوباره می‌نشست. اشک‌هایی که توی تمام عمرش به ندرت کسی آن‌ها را دیده بود، می‌آمدند و روی صورتش و مدام می‌گفت: «بعد از حسن باقری ما یتیم شدیم.»

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس هفته دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس هفته دفاع مقدس طهرانی مقدم حسن باقری حسن مقدم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۵۰۲۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای موشکی که جلوی چشم رهبری از آب بیرون آمد

همشهری آنلاین: سردار محمد طهرانی‌مقدم که در دوران دفاع‌مقدس مسئول قرارگاه رمضان در سلیمانیه و کرکوک بوده تا پایان جنگ هماهنگی فعالیت‌های معارضین عراقی در برابر رژیم بعثی را انجام می‌داده است. چند سال در تیم حفاظت رهبر انقلاب فعالیت می‌کند و دوره‌ای هم معاون اطلاعات نیروی مقاومت بسیج در دوران فرماندهی سردار افشار می‌شود. در دهه ۸۰ بیشتر به برادرش در زمینه ساخت موشک‌های بالستیک و توان دفاعی کشور کمک می‌کند. او در حال حاضر رئیس هیأت مدیره مؤسسه خیریه شهدای غدیر است. با طهرانی‌مقدم درباره شخصیت مردی که او را پدر موشکی ایران می‌خوانند گفتگو کردیم.

در همین ابتدا از روز‌های نوجوانی و همنشینی با برادرتان حاج حسن برایمان بگویید.

حاج حسن خیلی علاقه به ورزش و فوتبال داشت. حسن مثل همه مردم در قبل از انقلاب مدرسه می‌رفت و فوتبال بازی می‌کرد. وقتی من خادم مسجد شدم و بچه‌ها به مسجد آمدند شرایط ما متفاوت شد. خاطرم هست یک‌بار آیت‌الله لواسانی، امام جماعت مسجد گفت برو به برادرت حسن بگو به نماز جماعت بیاید. من رفتم حسن را از زمین بازی فوتبال آوردم و حاج‌آقا گفت حسن جای تو در نماز جماعت خالی است. دو برادر شهیدم علی و حاج‌حسن در مسجد رشد پیدا کردند. ما در ایام محرم مرتب می‌رفتیم هیئت بنی‌فاطمه و فاطمیون. حاج‌حسن می‌گفت پوست و استخوان ما باید با ذکر و یاد امام حسین (ع) شکل بگیرد. می‌گفت ما باید همیشه در هیئت باشیم. شهید بروجردی همسایه ما بود و برای اقدامات انقلابی یک گروهی را تشکیل داده بود. در زمان انقلاب حاج‌حسن ۱۷ سال داشت و همان موقع نارنجک دست‌ساز می‌ساخت. نارنجک‌های حاج‌حسن را ما به مناطق دیگر هم می‌فرستادیم و در زمان انقلاب این نارنجک‌های دست‌ساز بسیار مؤثر بود.

پس از نوجوانی علاقه زیادی به ساخت نارنجک داشت؟

بله، خاطرم هست ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ حکومت‌نظامی بود. حاج‌حسن با همین نارنجک‌های دستی کار را جلو برد. رفتیم میدان ژاله. آنجا تسلیحات شاه بود و یک دیوار خیلی بلندی داشت. نارنجک‌ها را جلوی دیوار منفجر کرد و دیوار فروریخت. مردم ریختند و تسلیحات را گرفتند و بردند. حاج‌حسن این سلاح‌ها را برد میدان امام‌حسین و زمانی که تانک‌های شاه رسیدند با نارنجک‌های دست‌ساز جلوی‌تانک‌ها را گرفت. در کل می‌توانم بگویم که با آنکه جوان پرانرژی و فعالی بود و حتی تیپ و لباس پوشیدنش هم مثل جوان‌های آن دوره بود، اما روحیه انقلابی و عشق به امام حسین (ع) همیشه در وجودش می‌جوشید، تا جایی که به‌گفته خودش عشق به امام حسین (ع) ناجی زندگی‌اش شد و همین حسینیه که در آن هستیم را براساس خوابی که دیده بود بناکرد.

چه جالب! این حسینیه را خود شهید بنا کرده؟

بله! یک روز حاج‌حسن‌آقا آمدند منزل ما که خدمت مادر برسند. گفتند مادر، من دیشب خواب دیدم که از این دنیا رفته‌ام و دو ملک غضبناک هم بالای سر من هستند. از من پرسیدند که چه با خودت آورده‌ای؟ تمام القاب سردار، آیت‌الله، دکتر و اینها دیگر تمام شد. در آن عالم وحشت قبر هیچ‌چیزی به ذهن من نرسید. پدر موشکی ایران با پنجاه اختراع و این همه سوابق، گفتند هیچی یادم نمی‌آمد. تنها جمله‌ای که یادم آمد این بود که من عزای آقا اباعبدالله (ع) را اقامه و بر حسین گریه‌ها کردم. یکی از این دو ملک سینه من را بوسید و آن یکی گفت بوی حسین می‌دهی. قبر باز و روشن شد. بوستانی جلوی روی من آمد.

ان‌الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات، جای من را در بهشت مشخص کردند که کی و چگونه شهید می‌شوم. گویا در این خواب اسراری را به حاج‌حسن گفته بودند. دست من را گرفت و گفت محمد با تو کار دارم. ما از طبقه بالا که خدمت مادر بودیم به پایین آمدیم. یک زیرزمین و آب‌انباری آنجا بود که حاج‌حسن گفت اینجا باید تبدیل به حسینیه و اقامه عزای آقا اباعبدالله (ع) شود. مهندس بود و خودش طراحی کرد و هزینه‌هایش را هم داد. یادم است که حقوقش را تازه گرفته بود و یک‌سری پاداش هم گرفته بود. همه را نقدی داد و ما زیر زمین را حسینیه کردیم. موقع افتتاح حسینیه دیگر خودش نبود!

دورتادور این حسینیه که خانه پدری شهید هم محسوب می‌شود تصاویر دیدار رهبری از اینجاست. از این دیدار برایمان بگویید.

حدود ۴ سال پیش مقام معظم رهبری شنیدند که مادرم کسالت دارند، بدون اطلاع قبلی برای عیادت از مادرم تشریف آوردند. خیلی خوشحال شدیم. این عکس هم که می‌بینید از حضور مقام معظم رهبری است. همین که وارد شدند اول چشمشان به عکس علی افتاد. فرمودند که ظهر عاشورا در اوایل جنگ بود که من و شهید چمران وارد سوسنگرد شدیم. نخستین شهید مدافع سوسنگرد علی شما بود! خیلی برای ما جالب بود که آقا فرمودند پیکر علی شما را من جمع کردم. این اتفاق برای ۴۰ سال پیش است و آقا خاطرشان مانده است. برادر کوچک ما علی ظهر عاشورا در ۱۸ سالگی به شهادت رسید.

در همین دیدار ایشان فرمودند می‌خواهم خاطره‌ای از شهید طهرانی مقدم بگویم که تا حالا نگفته‌ام: یک‌بار حاج حسن دست ما را گرفت و به بندرعباس برد. آنجا سوار قایق شدیم و به وسط آب رفتیم. بعد دیدیم یکهو یک موشک از وسط آب بیرون آمد. من با تعجب به حاج حسن گفتم قضیه این موشک چیست؟ گفتند مگر شما نگفتید اگر روزی لازم شد ناو‌های متجاوز را بزنید. آن روز حاج حسن با اشاره به اینکه برخی کشور‌های حوزه خلیج فارس، دست دوستی به دشمنان عدل و انصاف و بشریت داده‌اند، گفته بود: این موشک‌ها تیر غیب هستند که معلوم نیست از کجا می‌آیند، ولی آنجایی که باید، می‌روند.

برگردیم به سال‌های اول جنگ. چطور مسیر تجهیز تسلیحات نظامی برای ایران به همت شهید طهرانی‌مقدم هموار شد؟

پرپر شدن مردم ایران زیر بمباران موشکی و حملات بعثی‌ها، حاج‌حسن را ترغیب کرد در پاسخ به این کشتار مردم و حمله به نوامیس، سیستم دفاعی کشور را مجهز کند. گفتند باید یک توپخانه مجهز و سیستم موشکی جنگی داشته باشیم. خیلی‌ها به او خندیدند و گفتند توپت کو؟ آموزشت کو؟ امکاناتت کو؟ حسن‌آقا آن زمان ۲۰ سال داشت و خیلی لاغراندام و نحیف بود. ایشان با اقتدار ایستاد و سمت دشمن را نشان داد و گفت توپخانه ما آن طرف هستند. اتفاقا هفته بعد طی عملیاتی یک گردان توپخانه سالم را به غنیمت گرفتیم. این شد پایه توپخانه سپاه. حاج‌حسن همیشه دور را می‌دید. در زمان جنگ ما مشکل سیم خاردار داشتیم و کشور‌های خارجی به ما سیم خاردار نمی‌دادند. حاج‌حسن گفت ما می‌توانیم باید بتوانیم.

ساخت تجهیزات نظامی به تخصص و آموزش نیاز دارد. آموزش‌ها به چه صورت بود؟

قبل از انقلاب تعدادی از بچه‌های انقلابی برای مبارزه با رژیم ستم‌شاهی به فلسطین، لیبی و کشور‌های مختلف می‌رفتند. از آن زمان ارتباط ما با لیبی و قذافی برقرار بود. تعداد محدودی موشک از لیبی گرفتیم. حاج‌حسن گفتند باید یکی از این موشک‌ها را مهندسی معکوس کنیم. چون بالاخره این تعداد تمام می‌شود و ما باید بتوانیم خودمان تولید کنیم.

این اقتدار موشکی که امروز داریم از یک مهندسی معکوس و بدون آموزش‌های آکادمیک شروع شد؟

دقیقا! آن زمان آقای رفیق‌دوست وزیر سپاه بود و هماهنگ کرده بود که از لیبی موشک وارد شود. او به حاج‌حسن گفت به یک شرط یک موشک را برای مهندسی معکوس می‌دهم و آن اینکه اگر شهید شدی مرا شفاعت کنی. حاج‌حسن همان زمان به حاج‌محسن قول داد. ما موشک را باز کردیم و گفتیم نهایت ۲۰۰ قطعه داخل آن است و خودمان می‌سازیم. دیدیم بالای سه‌هزار قطعه در ساخت آن به‌کار گرفته شده. حاج‌حسن گفت مشکلی ندارد ما می‌توانیم. معتقد بود که نباید به خارجی‌ها متکی باشیم. با دست خالی در زمان تحریم جنگ با وجود مشکلات اقتصادی ایستاد و موفق شد این موشک را تولید کند. ما در زمان جنگ توانستیم بهترین موشک را تولید کنیم که بهتر از موشک‌های صدام بود و علیه حملات بعثی‌ها استفاده کردیم.

بعد از جنگ چطور؟

حاج‌حسن آینده را می‌دید و می‌گفت دشمنان ما که تمام نشده‌اند. ما باید آماده باشیم. شعارش همیشه این آیه قرآن بود که وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه. (در برابر دشمنان هر قدر توانایی دارید از نیرو و قدرت آماده سازید.) به‌عبارتی یعنی در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آنگاه آماده مقابله شوید، بلکه از پیش باید به حد کافی آمادگی در برابر هجوم‌های احتمالی دشمن داشته باشید. همین آیه از سوره انفال روی آرم سپاه هم نوشته شده است. شهید طهرانی‌مقدم شروع کردند به ساخت موشک با سوخت جامد که از ابداعات خودش بود. تصویر توضیح دادن حاج‌حسن به مقام معظم رهبری درباره سوخت جامد موشک‌ها هم معروف است. وقتی حاج‌حسن سوخت جامد را تولید کرد مقام معظم رهبری تشریف آوردند و بازدید کردند.

این سوخت جامد چه مزیت‌هایی نسبت به سوخت‌های قبلی داشت؟

در موشک سوخت مایع، ۲ نوع مایع باید با هم مخلوط شوند تا فرایند پرتاب موشک کار کند. اما این فرایند حدود ۸ ساعت طول می‌کشد که در این ۸ ساعت ممکن بود هدف تغییر کند. از طرفی جابه‌جایی آن خطرناک بود. حاج‌حسن از همان زمان به فکر این بود که سوختی ابداع کند که این مشکلات را نداشته باشد. سوخت جامد مزایای زیادی دارد؛ نیاز نیست که چند تا مایع را مخلوط کنند، جابه‌جایی آن خطرناک نیست و ماندگاری زیادی دارد و می‌تواند سال‌ها در داخل موشک آماده شلیک باشد. موشک‌هایی که در حمله به اسرائیل استفاده شد از همین موشک‌های سوخت جامد بود.

وقتی مقام معظم رهبری از سازمان خودکفایی سپاه بازدید کردند این جمله معروف را فرمودند که اگر اسرائیل کوچک‌ترین غلطی بکند حیفا و تل‌آویو با خاک یکسان می‌شوند. این جمله را هم حاج‌حسن همینطوری نگفت که روی قبرم بنویسید که اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند. جمله صحیح‌تر آن این است که ابداعات حاج‌حسن‌آقا بالاخره اسرائیل را نابود می‌کند. آنچه چند روز پیش در عملیات وعده صادق اتفاق افتاد محصولات و امکانات دم‌دستی ما بود که به نوعی آزمایش کردیم. ما هنوز از شهاب ۳، هایپرسونیک و فتاح که برد ۲۰۰۰ کیلومتری دارد استفاده نکرده‌ایم. ما یکسری تولیدات اولیه را آزمایشی در یک عملیات به‌عنوان وعده صادق در پاسخ به شرارت‌های صهیونیست‌ها استفاده کردیم.

در حملات موشکی ایران به اسرائیل بار‌ها تأکید شد که این یک تنبیه است و فقط به مراکز نظامی که علیه ایران اقداماتی داشتند حمله شده است. این حساسیت که بسیار تأکید می‌شود مردم غیرنظامی هدف موشک‌ها نباشند همیشه دغدغه حاج‌حسن بوده است. اگر از ایشان خاطره‌ای در این زمینه دارید برایمان تعریف کنید.

خاطرم هست نخستین‌بار که می‌خواستیم پاسخ شرارت‌های صدام را داده و موشکی شلیک کنیم حاج‌حسن به سجده رفت و از خدا خواست که این موشک را طوری هدایت کند که فقط به مراکز حساس نظامی صدام برخورد کند. می‌گفت خدایا ما برخلاف صدام، قصد نداریم زن و بچه مردم و غیرنظامیان را با موشک بزنیم، خودت این موشک را هدایت کن که کوچک‌ترین آسیبی به مردم نرسد. دغدغه حاج‌حسن در زمان جنگ همین بود و ما هیچ وقت مراکز غیرنظامی عراق را نزدیم، درحالی‌که صدام نامردانه مراکز غیرنظامی را هدف قرار می‌داد.

عملیات وعده صادق با یک تاکتیک ویژه

سردار محمد طهرانی‌مقدم برادر پدر موشکی ایران درخصوص عملیات قدرتمندانه اخیر ایران در خاک سرزمین‌های اشغالی معتقد است که تاکتیک ویژه و منحصر به فردی به‌کار گرفته شده و می‌گوید: «من این بشارت را به شما بدهم که ما در این عملیات یک تاکتیک ویژه‌ای را به‌کار بردیم. تمام سیستم ناتو، آمریکا، انگلیس و فرانسه پهپاد‌ها و موشک‌های ما را رهگیری کرد. با ۳ لایه هم که خود گنبد آهنین و فلاخن داوود دارد ما چگونه می‌توانستیم به آنجا رسوخ کنیم؟ همه دنیا می‌گفتند که اینها غیرقابل نفوذ هستند. ما ثابت کردیم این چیزی که بر آن تکیه کردند سست‌تر از این حرف‌هاست.

 ضعیف‌ترین و شکننده‌ترین خانه همین خانه عنکبوت است. حاج‌حسن‌آقا می‌گفت من موشک بسیجی تولید می‌کنم که گنبد آهنین گیج شود. با یک تکنولوژی خیلی خاصی این موارد را پیش‌بینی کرده بود. ما پهپاد‌ها را در حمله فرستادیم و سیستم ناتو و گنبد آهنین درگیر آن شدند و وقتی درگیر آن بودند موشک‌های ما رسیدند. موشک‌های ما مافوق صوت است و دقیقا بیش از ۱۵ موشک به مرکز فرماندهی آنها اصابت کرد. تمام خبرگزاری‌ها و تبلیغات دنیا دست صهیونیستهاست و جوسازی کردند و نگذاشتند که خبری منتشر شود ولی از آنجایی که إِنَّ رَبَّک لَبِ‌المِرصادِ (خداوند در کمین ستمکاران است) همه افشا شد که چنین آسیبی دیدند. این به‌خاطر نیت خالص حاج‌حسن و شهدای دیگری است که می‌خواستند اسرائیل را نابود کنند.»

پاسخ شهید طهرانی‌مقدم به ژنرال روسی چه بود؟

سردار محمد طهرانی‌مقدم به بیان خاطره‌ای از سفر برادرش به روسیه می‌پردازد و می‌گوید: «زمانی که حاج‌حسن برای تهیه یک‌سری موشک به روسیه رفته بود، ژنرال روسی خطاب به او گفته بود مثل شما مثل تشنه در بیابان است، بنابراین ما شرایط برای دادن موشک را تعیین می‌کنیم. او در جواب گفته بود همچنان که زیر بار ذلت غرب نرفتیم زیر بار تحمیل شرق نیز نخواهیم رفت. خودمان موشک می‌سازیم و فردا‌ها شما می‌آیید و از ما موشک خریداری می‌کنید.»

سردار محمد که خود از جانبازان شیمیایی سال‌های دفاع‌مقدس است در ادامه روایتی از پیشرفت‌های موشکی ایران می‌گوید: «یک‌بار حاج‌حسن مشغول تست اولیه یک موشک بود که موشک در داخل خودش منفجر شد و پوسته آن به یکی از کوه‌های اطراف محل آزمایش اصابت کرد که وقتی به طرف آن رفتیم و پوسته را برداشتیم دیدیم روی دوده‌های پوسته موشک کلمه حیدر حک شده بود. همان شب حسن در خواب می‌بیند که یک مرد نورانی از او علت ناراحتی‌اش را می‌پرسد و حسن نیز انفجار موشک را تعریف می‌کند. این مرد در جواب، مکان اتصالی را می‌گوید. وقتی حسن نام این مرد را می‌پرسد در جواب اسم حیدر را می‌شنود. فردای آن روز حسن برای بازبینی موشک منفجر شده به محل می‌رود و متوجه می‌شود همان محلی که آن مرد گفته است دچار اتصالی شده بود.»

tags # رهبر انقلاب سایر اخبار آیا انسان می‌تواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ چرا نئاندرتال‌ها محتویات معده حیوانات را می‌خوردند؟ (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • گردشگری مقاومت یکی از راه‌های معرفی شهدا است
  • برای شناخت شهدا باید سرگذشت پژوهی کنیم
  • گفتگوی اختصاصی با همسر شهید طهرانی مقدم
  • تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر ۶ شهید گمنام در پایتخت
  • دفاع مقدس یکی از درخشان ترین دوران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است
  • گرامیداشت یاد و خاطر سردار شهید حجازی در دلگان
  • شهید زاهدی از عناصر تأثیرگذار در دفاع مقدس و بعد از آن بود
  • ماجرای موشکی که جلوی چشم رهبری از آب بیرون آمد
  • ماجرای موشکی که جلوی چشم رهبری از آب بیرون آمد | جواب جالب طهرانی مقدم به ژنرال روسی
  • ۶٨ گلزار شهید چهارمحال و بختیاری در انتظار ساماندهی