حماسه یک ارتشی به روایت سردار نوریان
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۵۲۵۶۴
شهید سرافراز مهندس محمد مهدی قدسیزاده از خطه سیرجان کرمان است که در زمرۀ پاکان و رستگاران راه یافته به مقام قرب الهی به عنوان اسوه می درخشد.
به گزارش ایسنا،سردار نوریان در یادداشتی از شهید سرافراز مهندس محمد مهدی قدسیزاده میگوید.
در این یادداشت میخوانیم:شهید سرافراز مهندس محمد مهدی قدسیزاده از خطه سیرجان کرمان است که در زمرۀ پاکان و رستگاران راه یافته به مقام قرب الهی به عنوان اسوه می درخشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به ویژه با فرمان حکیمانه و تاریخی حضرت امام (ره) در آن مقطع که آبادان به شدّت در معرض حمله و خطر بود، مبنی بر اینکه حصر آبادان باید شکسته شود، مدافعین شهر با انگیزه مضاعفی به میدان آمده و با احساس مسئولیت و تکلیف شرعی، صحنه های حماسه، ایثار و مقاومت ماندگاری، در جای جای این شهر بندری رقم خورد از جمله حماسههای کوی ذوالفقاری، فیاضیه و... .
در اینجا به خاطرای از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) مربوط به زمانی که نیروهای دشمن از بهمنشیر عبور کرده و وارد جزیرۀ آبادان شدند; اشاره میشود که فرمودند: «بسیج تودهای مردم و شرافت نظامی عده ای از نظامیان ما حماسه آفرید و عراقیها را در جایی که واقعاً بیرون کردن دشمن از آنجا بسیار دشوار بود کوبیدند، عدهای را کشته و تار و مار کردند و عدهای را به داخل رودخانه انداختند و عدهای هم که توانستند فرار کردند. عامل اصلی در حفاظت از آبادان همان فرمان امام بود و داغی که از سقوط نیمی از خونین شهر در دل برادران وجود داشت.»
در این مقطع از دفاع قهرمانانه رزمندگان اسلام در آبادان، برادر عزیز و گرانقدر ما شهید محمد مهدی قدسیزاده در نقش فرمانده یک گروه رزمی از گردانهای لشکر پیروز ۷۷ خراسان همگام با سایر نیروها برای توقف پیشروی یگانهای دشمن در شهر آبادان با صلابت و اقتدار میایستد؛ جانفشانی میکند و سرانجام در دوم شهریور۱۳۶۰ در مقابله با تک دشمن بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به دیدار معبود میشتابد. «زهی سعادت» صحنههای ایثار و رشادت این رزمنده دلاور و نیروهای تحت امرش در حفظ شهر آبادان هیچگاه از خاطر همرزمان و مردم سربلند کشور فراموش نخواهد شد.
درست یک ماه بعد از شهادت ایشان، به همت رزمندگان اسلام و هدایت فرماندهان دلاور جبهه، عملیات ثامن الائمه(ع) با طراحی دقیق و پیش بینی های لازم در ۵ مهرماه ۱۳۶۰ با موفقیت به انجام رسید، دشمن دست از پا خطا با شرمندگی و سرافکندگی، فرار را بر قرار ترجیح داد و بخشی از نیروهای آنها نیز به اسارت درآمدند. اما آبادان سربلند، همچنان پارهای از پیکر زخم خورده میهن اسلامی با اقتدار باقی ماند. نام این شهید و تمامی شهدایی که خون مطهرشان برزمین ریخته شد، همواره بر لوح زرین اسطوره های فداکاری ایران اسلامی با افتخار حک شد.
به شهادت دوستان و همرزمان این شاگرد مکتب اسلام، پیرو صادق حضرت امام (ره) و سرباز میهن اسلامی از جنبه دیانت، تعظیم شعائر الهی، صداقت، سادگی، اخلاق، ادب، وظیفه شناسی، انضباط، جدّیت، پشتکار نمونه و در مجموع برادری دوست داشتنی و به لحاظ رفتاری برای دیگران در دانشگاه و جبهه درس آموز بود. این ویژگی ها را ما از همان ابتدای ورود ایشان در سال۱۳۵۴ و سالهای بعد از نزدیک مشاهده کردیم. کما اینکه به پشتوانه ایمان و اخلاص وی، در یگان خدمتی نیز توانسته بود محیطی بوجود آورد که در آن به جای قوانین خشک نظامی، روابطی برادرانه بر پایۀ ایمان و اخوت حاکم باشد، روحیۀ بسیجی ایشان زبانزد عام و خاص و بشدّت مورد علاقه و اعتماد فرمانده گردان بود تا جایی که در هر فرصتی از سجایای اخلاقی، شجاعت و اطاعت پذیری این افسر متعهد برای دیگران مثال میزد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: چهل سالگی دفاع مقدس عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۵۲۵۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عکس العمل فرمانده ارتشی وقتی حس کرد کسی شده است!
برادر همسر شهید اردستانی می گوید: در هنگام ملاقات با امام (ره) احساس کردم کسی شدهام که امام (ره) ما را به حضور پذیرفتهاند. برای اینکه دچار هوای نفس نشوم و خدای ناکرده غرور مرا نگیرد، تصمیم گرفتم به سراغ فقیرترین مرد روستا بروم. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی در روستای قاسم آباد از توابع شهرستان ورامین متولد شد. وی تصمیم گرفت سال 1350 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شود و برای ادامه تحصیلاتش به آمریکا رفت. پس از پایان تحصیلات به کشور برگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه چهارم شکاری دزفول به عنوان خلبان هواپیمای «اف 5» مشغول به خدمت شد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی در سال 1363 به سمت معاون عملیاتی پایگاه دوم شکاری منصوب شد و در اواخر جنگ نیز به عنوان مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
پس از شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی که معاونت عملیات نیروی هوایی را عهدهدار بود، شهید اردستانی به این سمت منصوب شد و تا زمان شهادت، عهدهدار این مسئولیت مهم بود. سرانجام در تاریخ (15/10/73 ) بر اثر سانحه هوایی، به همراه فرمانده فقید نیروی هوایی، سرلشکر شهید منصور ستاری و چند تن دیگر از همرزمانش، به آروزی دیرینهاش رسید و به لقاء معبود پیوست. مزار او در صحن حیاط امام زاده جعفر در شهرستان پیشوای ورامین قرار دارد.
شهید اردستانی به لحاظ شخصیتی یکی از اسطوره های بی بدیل ارتش بود. در عین مسئولیت بالا ولی بسیار خاکی و فروتن بود. در ادامه خاطره ای خواهید خواند از این شهید عزیز:
روزی در منزل نشسته بودیم که یکی از بستگان آمد و خبر داد، حاج مصطفی را دیده که به طرف روستای قاسم آباد (روستای زادگاهش) میرفته. در آن موقع ما و سایر بستگان در ورامین ساکن بودیم. تعجب کردیم از اینکه چرا ایشان به ورامین نیامده و یک راست به طرف روستا رفته است.
چند ساعتی گذشت، زنگ در خانه به صدا درآمد. در را باز کردیم، حاج مصطفی بود. ایشان را به درون منزل دعوت کردیم. پس از احوالپرسی سوال کردم:
- حاجی خیر باشه، مثل اسنکه قاسم آباد رفته بودی.
خندهای کرد و گفت:
- شما از کجا فهمیدید؟
با شوخی گفتم:
- ما همه جاسوس داریم. بالاخره خبرها میرسد.
- راستش رفته بودم منزل ...
تابوتی اندازه این شهید ارتشی وجود نداشت!من که آن شخص را میشناختم و پیرمرد فقیری در ده بود، کنجکاوتر شدم و پرسیدم:
- برای چه؟
- هیچی خواستم حالش را بپرسم.
- مگه ایشان طوری شده؟
- نه بابا، طوریش نیست، مگه عیب داره آدم احوال همولایتی را بپرسد؟
من که دیدم تمایلی به بازگو کردن موضوع ندارد، زیاد پاپیچ ایشان نشدم و گرم صحبتهای دیگران شدیم. مدتی گذشت و چندبار این عمل ایشان تکرار شد. بعدها فهمیدم که در آن روز، حاج مصطفی به سبب انجام دادن عملیات موفقیت آمیز «حمله به اچ 3» با تنی چند از خلبانان به حضور امام (ره) شرفیاب شده بودند. از زیارت امام (ره) که برمیگردند، یکراست به ده قاسم آباد میآید و با فقیرترین و پیرمردترین مرد ده ملاقات میکند.
روزی به او گفتم: «حاج مصطفی راستش را بخواهی من میدانم که آن روز به ملاقات امام (ره) رفته بودی و پس از آن به ملاقات مشهدی ... رفتی. حتما از این کار هدف خاصی داشتی. میشود برایم بگویی؟»
در جوابم گفت: سید کمال! شما چرا اینقدر کنجکاوی میکنی؟ راستش در هنگام ملاقات با امام (ره) احساس کردم کسی شدهام که امام (ره) ما را به حضور پذیرفتهاند. برای اینکه دچار هوای نفس نشوم و خدای ناکرده غرور مرا نگیرد، تصمیم گرفتم به سراغ فقیرترین مرد روستا بروم تا شاید کمی از آن حال و هوا بیرون بیایم.
انتهای پیام/