چرا اصولگرایان با استعفای روحانی مخالفاند؟ | ابطحی: خاتمی خواست و نتوانست؛ روحانی خودش هم نمیخواهد
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۵۷۷۱۸
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، رابطه اصولگرایان و رئیس دولت مستقر دچار یک وضعیت پارادوکسیکال شده است. از یکسو برای رفتن روحانی و قبضه تنها قوه نه کاملا اصولگرا، لحظهشماری میکنند، از سوی دیگر توان کنارگذاشتن او را ندارند. گفتار بهویژه اصولگرایان مجلس پر از کنایه و طعنه و حمله به روحانی است. از نمایش هدیه بطری آب گلآلود از خوزستان به مقصد پاستور تا کنایههای توییتری؛ اما نهتنها از استیضاح او پشیمان شدهاند؛ بلکه از طرح سؤال از او هم عقبنشینی کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همین تناقض در کنار مسائلی مانند دیوان محاسبات، ماجرای قیر رایگان، فیشهای حقوق و تسهیلات مسکن و خودروی شاسیبلند و واکسن آنفلوانزا و... باعث شده تصویر مجلسی که با ادعای انقلابیگری و انباشت مطالبه از سوی بدنه اجتماعیاش روی کار آمد، با آنچه در عمل در این چندماهه از خود نشان داده، فاصله معناداری پیدا کند. حامیانشان معتقدند تنها خاصیت این مجلس حمله کلامی به دولت بوده، بدون اینکه درعمل حتی یک وزیر را برکنار کرده باشد. جماعتی که دولت دوازدهم را متهم به دولت حرف کرده بود، حالا خودش به همان بلا مبتلا شده است. محسن دهنوی با اشاره به غیبت دوباره روحانی در جلسه رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی صمت با کنایه توییت میکند: «برای دفاع از وزیر پیشنهادی «صمت»، اسحاق جهانگیری درخواست حضور و سخنرانی در صحن علنی را داشت که به علت مغایرت با آییننامه مجلس، مخالفت کردیم؛ بنابراین با توجه به ترس پرزیدنت از کرونا، رزمحسینی تنها میآید. البته غیبت رئیسجمهور با حضورش تفاوتی ندارد؛ چه در مجلس چه در کابینه». کاربری در پاسخ به او نوشته بود اگر اعتقاد دارید بودن یا نبودن روحانی فرقی ندارد و او را برکنار نمیکنید؛ یا ریاکارید یا بیخاصیت!
این دقیقا همان تناقضی است که اصولگرایان بهویژه آن جماعت پارلماننشینش در ارتباط با دولت دوازدهم گرفتارش شدهاند. زمانی بخشی از آنها در مجلس دهم به دنبال طرح رأی به عدم کفایت روحانی بودند؛ اما عقبنشینی کردند. برخی مدعی شدند علتش یکدستنبودن آن مجلس بود و سنگاندازیها و اگر مجلس بعدی یکدست سهم آنها بشود، روحانی را مانند بنیصدر برکنار میکنند. در مجلس یازدهم هم تعدادی از آنها با همین فرمان جلو آمدند؛ اما دوباره عقبنشینی کردند. درعینحال هر دو باری که پیشنهاد استعفای روحانی از سوی یک اصلاحطلب مطرح شده، اصولگرایان موضع گرفته و مدعی شدهاند که این پیشنهاد در راستای فرار از مسئولیت است. پیشنهاد اخیر و دوباره عباس عبدی به روحانی برای استعفا دوباره با همین واکنش روبهرو شده است این در حالی است که محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر اسبق دولت خاتمی، معتقد است اصلا کناررفتن یک رئیسجمهور در اختیار و به اراده شخصی او نیست.
او در واکنش به پیشنهاد عبدی نوشته است: «استعفای رئیسجمهور دست خودش نیست. آقای خاتمی، میخواست و نتوانست، آقای روحانی که خودش هم نمیخواهد. شعار استعفای روحانی بیشتر ایذایی است برای جناح مقابل». اصولگرایان درعینحال که در دل، خواهان کناررفتن روحانیاند و با دست پس و با پا پیش میکشند، تمایلی به اینکه این پیشنهاد از سوی اصلاحطلبان مطرح شود، ندارند. کیهان نوشته همانها که عبور از خاتمی را کلید زدند، حالا عبور از روحانی را هم کلید زدهاند و این آدرس غلط دادن برای فرار از پاسخگویی است و بانیان وضع فعلی مدعیان اصلاحاتاند و در تلاشاند تا با انتقاد از روحانی و فاصلهگذاری با دولت، خود را منتقد دولت نشان داده و از پاسخگویی به افکار عمومی شانه خالی کنند. کیهان در تحلیلش مرزهای بیشتری را درنوردیده و مدعی شده اصلاحطلبانی که خواهان استعفای روحانیاند، رؤیای بیدولتی در سر میپرورانند که زمینهای برای اغتشاش است و درعینحال برای مذاکره به آمریکا فشار وارد کنند: «مدعیان اصلاحات رسما میگویند که دولت باید با آمریکا مذاکره کند و اگر مذاکره نکند، همان بهتر که نباشد!»
کیهان در انتها پیشبینی کرده که از این زاویه، طرح استعفای روحانی را میتوان تلاشی برای تمهید «بیدولتی» و لبنانیزهکردن کشور دانست. عباس عبدی ۱۰ ماه پیش پیشنهاد انتخابات زودرس ریاستجمهوری را داده بود. بهتازگی هم نوشت اصولگرایان که در خلوت خود از این ایده قند در دلشان آب میشد، به علت تناقضات فکری و تحلیلی، در جلوت با آن مخالفت کردند و حتی مخالفت شدیدی کردند! او سپس با تحلیل شرایط سیاسی داخل و بینالمللی نوشت: «ازاینرو حالا که اصولگرایان غالب، قدرت و اراده استیضاح را ندارند، پیشنهاد میکنم که روحانی شخصا دست به کار شود. کناررفتن نه به معنای اعتراض؛ بلکه به معنای گشودن راه برای حل ماجرا». یک اصلاحطلب که زمانی حامی روحانی بود و احتمالا به او رأی هم داده است، برای خروج کشور از بنبست پیشنهاد استعفای رئیس دولت را مطرح کرده است، اصولگرایان که از ابتدا تاکنون مخالف سرسخت روحانیاند و مشکلات کشور را ناشی از تصمیمات او میدانند، چرا با کناررفتن او مخالفاند؟ مگر قرار نیست با رفتن او همه مشکلات حل شود؟ پس چرا اصرار به باقیماندن مشکلات کشور دارند؟
کد خبر 553090 برچسبها دولت دوازدهم مجلس شورای اسلامی اصولگرایانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: دولت دوازدهم مجلس شورای اسلامی اصولگرایان استعفای روحانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۵۷۷۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عباس عبدی بررسی کرد؛ تفاوت سه سال اول دولت رئیسی با روحانی
آفتابنیوز :
عباس عبدی در اعتماد نوشت: امسال آخرین سال سند چشمانداز ایران است که در سال ۱۳۸۲ از سوی مقام معظم رهبری برای اجرا به نهادهای حکومت ابلاغ شد.
طبق چشمانداز بیستساله، ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بینالملل... متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی، با تأکید بر مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمندی از امنیت اجتماعی و قضایی.
برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، تبعیض و بهرهمند از محیطزیست مطلوب. فعال، مسوولیتپذیر، ایثارگر، مومن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.
دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»»
اکنون که در سال پایانی این سند مهم هستیم آیا میتوانیم تصویری از تحقق این اهداف ارایه دهیم؟
اگر بلی آیا موفق شدهایم یا شکست خوردهایم؟ یا وضعیتی بینابینی است؟ گمان نمیکنم که رسیدگی دو و چند باره به شاخصهای مندرج در این سند ما را به نتیجهای جز این برساند که نه تنها در اغلب موارد نسبت به ۲۰ سال پیش جایگاه بهتری پیدا نکردهایم بلکه و بدون تردید موقعیت ما در بیشتر جهات هم در مقایسه با گذشته خود و به ویژه در مقایسه با دیگران ضعیفتر هم شده است.
در واقع در مسیر معکوس حرکت کردهایم. کافی است چند شاخص مهم آن یعنی؛ «رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل» را بررسی کنیم.
هیچگاه نه رشد پرشتابی داشتیم و مهمتر از آن اصلا هم مستمر نبود، در نتیجه ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه را نیز شاهد نبودهایم. اشتغال کامل نیز امری شوخی است. با کاهش یا ثبات نرخ فعالیت اقتصادی و نیز افزایش مشاغل کمکیفیت و خویشفرما و خروج افراد از بازار کار، همچنان بیکاری بالا است و مهاجرت نیروی متخصص نیز به این روندهای منفی افزوده شده است.
تقریبا همه اهداف این سند به جز موارد معدودی فاصلهای ژرف با واقعیت دارد. جالب است برای مواردی هم که بهشدت هزینه و برنامهریزی کردند مثل فرزندآوری نیز شکست فاحشی خوردند.
این شکستها را نیز نمیتوان معلول این دولت و آن دولت دانست. هر چند تفاوتهای عملکردی میان دولتها وجود داشته است. این روند را باید در ذیل کلیت جریان حکمرانی کشور تحلیل کرد.
البته دوره اصلاحات از این داوری استثنا است؛ به قول یرواند آبراهامیان تاریخنگار برجسته ایرانی در آخرین کتاب خود: «بدون هیچگونه اغراقی خاتمی را باید موفقترین رییسجمهور ایران بعد از انقلاب سال ۵٧ دانست، زیرا ایران در سال (١٣٨١/٢٠٠١) در شرایطی پا به قرن بیست و یکم گذاشت که اگر نگوییم در غرب آسیا، اما در خاورمیانه به عنوان قدرت اول منطقه در تمام زمینهها شناخته میشد.»
اکنون میتوان پرسید که اگر این روند مطلوب و یا حداقل با موفقیتهای نسبی همراه بوده است، این نتیجه را بهطور رسمی اعلام نمایند، تا مردم تکلیف خود را با چنین اسنادی و اهدافی بدانند و آنها را توخالی و فاقد اعتبار بدانند. پس اگر در تحقق این اهداف شکست خوردهایم، پیش از هر چیز باید یک تحلیل جامع از علل شکست ارایه و سپس نتیجهگیری شود که براساس این تحلیل چه تغییرات سیاستی باید داده شود؟
میتوان تمام شاخصهای مذکور در سند را بررسی کرد و نشان داد که نه تنها مطابق هدف تعیین شده محقق نشدهاند، بلکه اغلب آنها فاصله بزرگی با هدف دارند و مهمتر از همه اینکه سرجمع نتیجه این اهداف که معادل جایگاه کلی کشور است، نشانگر پیشرفت رتبه ایران نیست، بلکه پسرفت هم هست. تحولاتی که در ۷ سال اخیر به ویژه در سه سال گذشته رخ داده، نه تنها به بهبود چشمانداز کشور کمک نکرده، بلکه امید را کمرنگتر از گذشته کرده است.
کافی است که سه سال اول دولت روحانی را مقایسه کنید با سه سال اخیر، تا ببینیم هر چه در آن دوره چشمانداز مثبت و امیدبخش بود و حتی به رشد اقتصادی بالای ۱۴درصد و تورم تکرقمی هم رسید، در این دولت ماجرا معکوس است.
دولت روحانی که با چنان وضع امیدبخشی آغاز کرد؛ پایانش چنان شد که همه میدانیم. پایان این دولت چه خواهد شد که آغازش از پایان روحانی ناامیدکنندهتر است.
آنچه که ناامیدی را دامن میزند، فقدان چشمانداز نسبت به آینده است. از این رو امسال را باید سال ضرورت تغییر ریل سیاست به سوی عقلانیت و به سود مردم برای ایجاد امید تلقی کرد. امید محصول نقد گذشته و برنامهریزی علمی و منطقی و قابل قبول برای آینده است و ربطی به تلقینات و تبلیغات توخالی و پوچ رسانههای رسمی ندارد که همگی ناامید کننده هستند.
آینده کشور در صورت ادامه سیاستهای موجود قابل پیشبینی است، همین مسیری است که از سال ۹۶ تاکنون آمده است و حتی ممکن است این روند تشدید هم بشود. به قول امام علی فرصتها، چون ابر میگذرند، امسال را باید سال فرصت دانست. فرصتی که استفاده نشود، تبدیل به تهدید میشود.