روایت همسر شهید یزدانفر از حاشیههای نامگذاری کوچهای به نام همسرش / ابراهیم عاشق ولایت بود
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۷۵۱۶۷
گروه استانها- درخواست همسر شهید یزدانفر برای نامگذاری کوچه محل سکونت همسرش به نام این شهید با حاشیههایی همراه بود که به حکم جلب یکی از اعضای شورای شهر کرمانشاه منجر شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمانشاه، شهید محمدابراهیم یزدانفر در 14 اردیبهشت ماه سال 44 در شهر کرمانشاه متولد شد و از دوران کودکی و جوانی به ائمه اطهار(ع) و جلسات مذهبی علاقه بسیار داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید یزدانفر داوطلبانه از طرف جهاد سازندگی عازم جبهههای جنگ تحمیلی شد و به فعالیت شبانهروزی پرداخت و در این راه از هیچ کاری دریغ نکرد و در نهایت در تاریخ 28 اردیبهشت ماه سال 65 در منطقه شلمچه و عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر پاک و مطهر این شهید اکنون در گلزار شهدای شهر کرمانشاه به خاک سپرده شده است.
چندی پیش همسر این شهید برای نامگذاری کوچه محل سکونت همسرش اقدام میکند که این موضوع دچار حاشیههایی میشود و در نهایت به حکم جلب یکی از اعضای شورای شهر کرمانشاه منجر شد که در برخورد با این همسر شهید رفتاری دور از شأن داشت. پس از این اتفاقات به دیدار همسر این شهید بزرگوار خانم سهیلا رجبپور رفتیم تا مخاطبان تسنیم بیشتر با خلقیات و جزئیات زندگی این شهید آشنا شوند و همسر شهید نیز از اتفاقات چند روز گذشته بگوید.
نامگذاری یکی از میادین مازندران به نام شهید کاراتهکاپیشنهاد سردار باقرزاده برای نامگذاری روز "دختران شهدا"نامگذاری کوچه شهید «سلیم قنبری» به مناسبت هفته دفاع مقدس
همسر شهید یزدانفر در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در کرمانشاه اظهار داشت: همسرم داوطلبانه از طرف جهادسازندگی عازم جبهههای جنگ تحمیلی شد و ابراهیم آرپیجیزن بود و در عملیات کربلای پنج در قایقی همراه شهید قربانی و تعدای از دوستان توسط شلیک دشمن به شهادت رسید.
رجبپور با اشاره به اینکه محمدابراهیم عشق شدیدی به امام حسین علیهالسلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام داشت بیان کرد: همواره برای مصیبت اهلبیت علیهمالسلام گریه میکرد و در زمان شهادت هم یک طرف سرش و پهلویش در حین اصابت ترکش و آرپیجی شکافته شده بود.
همسر شهید یزدانفر در رابطه با خلق و خوی همسرش بیان کرد: همسرم قلبی مهربان داشت و به شدت به لقمه حلال اعتقاد داشت و همسر خوبی برای من بود و برخورد شهید با پدر و مادر بنده و خودش و بستگان بسیار عالی بود و با همه بسیار مودبانه رفتار میکرد.
وی با بیان اینکه اهتمام جدی بر نماز اول وقت، اهتمام به خواندن نماز شب، مناجات در دل شب، توجه بسیار جدی به موضوع حقالناس، توجه به لقمه حلال، تواضع و فروتنی، رعایت کامل آداب و اخلاق اسلامی از ویژگیهای ممتاز همسرم بود بیان کرد: به نماز اول وقت، خوشاخلاقی، احترام به پدر و مادر تأکید داشت، همچنین عقیده داشت در منزل به هیچ وجه نباید غیبت انجام شود و عاشق ولایت فقیه بود.
رجبپور با بیان اینکه شهید یزدانفر به خاطر اعتقادت محکم و اصولی خود به شهادت رسید و همواره به ما توصیه می کرد که از نام شهادت و همسر شهید استفاده مادی نداشته باشیم بیان کرد: ایشان عاشق امام خمینی(ره) و ولایت بود و از همان روز نخست اعلام کرد که بنده مال این دنیا نیستم و باید جانم را در راه ولایت تقدیم کنم و عاشق راه شهادت هستم و دنیا برای بنده کوچک و تنگ است و در اواسط شب با صدای مناجات و گریههای شهید از خواب بیدار میشدم و زمانی که از ایشان میپرسیدم مگر چه کردهای که اینقدر در برابر خدا ضجه و ناله میزنی، تنها میگفت ما در برابر عظمت خدا هیچ نیستیم.
وی خاطرنشان کرد: ابراهیم همیشه حقوق خود را با نیازمندان تقسیم میکرد و خوش به سعادت مادر شهید که در دامن پاک خود این فرزند را پرورش داده بود و خوش به حال پدرش که با دادن لقمه حلال به فرزند خود اولاد صالح را پرورش داد و تاریخ این طور فرزندان غیور و دلاوری را تکرار نمیکند و واقعاً شهدا بیمانند بودند و بنده از روز نخست میدانستم که ابراهیم شهید میشود.
همسر شهید با اشاره به اینکه هیچ انتظاری از مسئولان و بنیاد شهید نداریم افزود: شهدا از عزیزترین چیز یعنی جان شیرین خود، از زن و فرزند گذشتند تا اسلام بماند اما شهدا انتظار دارند که ادامهدهنده راه آنان باشیم پیرو ولایت فقیه باشیم.
وی افزود: در بخشی از مناجات این شهید آمده است که «سپاس بیکران مخصوص خداوند بیهمتا است که در آغاز به اسلام و تشییع مرا هدایت فرمود و سرانجام با شهادت در راهش که منتهای آمال وآرزوهایم بود، عزت وشرافت جاودانی بخشید، سپاس خدایی را که بندگان روسیاه و بیعملی چون مرا با دیده عفو و اغماض نگریست و بیش از آنچه مستحقش بودم، عطا فرمود، سپاس خدایی را که رحمت او بر غضبش و فضل وی بر عدلش سبقت گرفته و در نگهبانی و حفظ حریم دین خود به هیچ کس نیاز ندارد و شهادت و مجاهد در راه خود، راهی برای آزمایش بندگان خود قرار داد.»
نام شهدا حافظ ارزشهای انقلاب اسلامی است
همسر این شهید در مورد اتفاقات این چند روز گفت: برای تغییر نام کوچه و مزین شدن نام کوچه به نام شهید ابراهیم به شورای اسلامی شهر کرمانشاه مراجعه کردم، اما متاسفانه با رفتار بیادبانه و غیرمحترمانه مسئول شورای شهر مواجه شدم؛ بنده سعی کردم با نامگذاری کوچه محل سکونت یاد و نام خاطره شهدا زنده بماند و همه ما میدانیم که شهدا به این نامگذاریها احتیاجی ندارند و تنها به خاطر زنده نگهداشتن ارزشهای شهدا اقدام به این کار نمودم.
وی افزود: در این چند سال بنده و والدین شهید به هیچ عنوان ادعایی نداشتیم تا اینکه در سال 96 بنده به بنیاد شهید برای نامگذاری کوچه محل سکونت درخواست دادم ولی تا امسال هیچ پاسخی از بنیاد شهید دریافت نکردم و امسال تابستان بار دیگر به بنیاد شهید مراجعه کردم که آنها هم گفتند که این امور مربوط به شورای شهر است و در طی چند بار مراجعه برای این درخواست شورای شهر با بنده با احترام برخورد کرد، اما هیچ کاری انجام نشد تا اینکه روز اول هفته دفاع مقدس با شورای شهر تماس گرفتم که با سخنان بیادبانه و غیرمحترمانه یکی از اعضای شورای شهر مواجه شدم؛ در حدی که بنده به شدت حال روحی وخیمی پیدا کردم و بنده نیز به واحد حقوقی بنیاد شهید مراجعه کردم و شکایت خود را از این فرد اعلام کردم.
همسر شهید یزدانفر خاطرنشان کرد: تمامی مسئولان کنونی نظام مقدس جمهوری اسلامی به برکت خون شهدا در سمتهای خود مشغول به کار هستند و بسیاری از مسئولان نیز شهیدی در راه اعتلای این نظام تقدیم کردهاند که براین اساس باید پاسدار خون شهدا با خدمت به مردم باشند و خانوادههای شهدا تنها انتظار احترام و یادآوری نام شهید خود برای حفظ ارزشها و آرمانهایی که این شهدا برای نگهبانی از آنان به دفاع پرداختند را دارند.
وی با دعا برای تمامی مسئولان نظام اسلامی برای توفیق خدمت به مردم بیان کرد: امروز خط مقدم مقابله با دشمن خدمت صادقانه به مردم است و هر مسئولی وظیفه دارد بخشی از مشکلات مردم را برطرف کند تا این نظام که برای پیروزی و حفظ آن خونهای بسیاری ریخته شده صدمهای از کوتاهی مسئولی نبیند و امروز نیز میبینیم همچنان در شهرهای ایران اسلامی شهید تشییع میشود که به ما یادآوری میکند چه وظیفه سنگینی در برابر خون شهدا داریم.
به گزارش تسنیم دادستان عمومی و انقلاب استان کرمانشاه در این رابطه گفت که پس از ماجرای درگیری لفظی پیش آمده بین خانواده «شهید یزدانفر» و آقای موسوی اجاق و رد و بدل شدن الفاظ و توهینهای صورت گرفته و بنا بر درخواست خانوادههای شهدا و از نظر جنبه عمومی ماجرا، برای این عضو شورا احضاریهای برای حضور در دادگاه صادر شد.
وی افزود: هرچند که همسر شهید یزدانفر نسبت به این عضو رضایت داده بودند، اما رفتار ایشان مورد اعتراض خانوادههای معظم شهدا قرار گرفته بود، از این رو وی را احضار کردیم تا از کم و کیف و جزئیات ماجرا مطلع و البته تذکر جدی نیز به وی بدهیم و بعد از اینکه این عضو به دادستانی مراجعه نداشت برای وی حکم جلب صادر شده است.
انتهای پیام /833/ی
منبع: تسنیم
کلیدواژه: شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس برای نامگذاری نامگذاری کوچه شهر کرمانشاه بنیاد شهید شورای شهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۷۵۱۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
کاجامه خوس... او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشهی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی میکند. او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحهی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتیهای تجارتی کار میکردند خرید و با قایق ماهیگیری خود، زندگی در دریا و مردابهای دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالله یک جوان عادی گیلک بود که در سال ۱۳۲۸ لیلا همسر عزیزش را در از دست داد. از آن پس اما او دیگر عادی نبود و هرگز هم آن آدم سابق نشد. به قایقی کوچک نشست، سر به دریا گذاشت، و در اتاقک محقر روی قایقش به زندگی ادامه داد. با ادامه پیدا کردن این وضعیت کمکم در میان محلیها به «کاجامه خوس» معروف شد یعنی فردی که در کجامه [اتاقک کوچکی که در قایقش ساخته بود] میخوابد و شد قهرمان بسیاری از شعرهای گیلکی عاشقانه. در اردیبهشت ۱۳۵۳ گروهی از صیادان محلی کاجامه خوس را پس از مدتها بیخبری در قایق فرسودهاش دیدند. این ماجرا اینقدر عجیب بود که بلافاصله گزارشش در روزنامهی اطلاعات (۲ اردیبهشت ۵۳) به این شرح منتشر شد:
«کاجامه خوس» پیر افسانهای گیلان که زندگی حیرتانگیز او در اشعار محلی گیلک و فولکلور این قسمت از کشور ما اثر فراوان داشته زنده است!
دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] جمعی از صیادان محلی، پس از سالها بیخبری از این مرد افسانهای، بار دیگر او را در قایق کهنه و فرسودهاش که از ۲۵ سال پیش تنها خانهی اوست، یافتند.
خبر زنده بودن «کاجامه خوس» بهسرعت در گیلان دهان به دهان گشت و یک بار دیگر جمعی از شعرا و محققین فولکلور گیلان به سراغ او رفتند تا مردی را که یک ربع قرن، به امید دیدار «لیلا» همسر از دسترفتهاش، در دریا سرگردان است، از نزدیک ببینید.
پیر کاجامه خوس در سراسر جهان تنها کسی است که چنین زندگی حیرتآوری دارد: او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشهی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی میکند. در تمام این مدت یک بار پایش را به میان مردم نگذاشته، نه نام خود را به یاد میآورد و نه از گذشت روزگار خبری دارد.
آنها که از گذشته «کاجامه خوس» خبر دارند میگویند:
سرنوشت او این است که یکه و تنها در دریا بمیرد و قصهای به قصههای شورانگیز دلدادگی زمان ما افزوده شود.
او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحهی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتیهای تجارتی کار میکردند خرید و با قایق ماهیگیری خود، زندگی در دریا و مردابهای دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...
حالا پس از سالها او در ساحل مرداب نیلیرنگ بندر پهلوی جایی که جز صدای مرغان وحشی و نجوای باد در دل برگهای درختان صدایی نیست، اقامت گزیده است...
خبرنگاران ما در رشت و بندر پهلوی که دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] ساعتی را با «کاجامه خوس» گذراندهاند، مینویسند: با گذشت هر بهار یک خط به بدنهی قایق خود و یک خط به درخت قطوری که با آن الفتی دیرینه دارد، میکشد تا به حال ۲۵ خط به نشانهی ۲۵ سال سرگردانی در دریا به تنهی درخت و قایق او کشیده شده است... خوراک او ماهی و مرغان دریایی است... شبهای جمعه، چند فانوس در اتاقک داخل قایق خود برمیافروزد و چشم به راه لیلا میماند. تا سپیدهدم در خیال، با همسر از دسترفتهاش گفتوگوها دارد...
مردم میگویند: نام اصلی کاجامه خوس عبدالله است... و دهها شعر محلی و ترانههای فولکلوریک و بومی که با زندگی گیلانیها عجین شده، یادآور خاطرات اوست.
ترجمهی یکی از این اشعار چنین است:
عبدو، بیا که دیگر کلبهی تو سوخت...
و تنها پاروهای نیمسوختهات به جا مانده...
بیا عبدو، ای پیر دریا که قایق خانهی توست
بیا که فانوس است هم خاموش است
مبادا... که اسیر توفان شده باشی
باد میوزد...
موجها را میلرزاند...
و عبدو سرگردان در دریاست...