شاعران جوانِ خوشذوق رها نشوند/ توصیههایی برای تازه شاعرها
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۳۷۰۶۸
احمد بابایی، شاعر برجسته کشور گفت: بسیاری از شاعران جوان که آثارشان را در سوگواره «بر آستان اشک» خواندیم، خوشذوقاند. نباید آنان رها شوند و باید زیر نظر استاد تربیت شوند.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، نخستین سوگواره شعر آیینی «بر آستان اشک» به همت فرهنگسرای اندیشه و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران همزمان با ماه محرم فعالیت خود را آغاز کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هیئت داوران این سوگواره زیرنظر شاعران برجسته کشور، محمود حبیبیکسبی، احمد بابایی و علی داودی آثار رسیده به دبیرخانه سوگواره را بررسی کرده و در صورت عادی شدن شرایط کرونایی برگزیدگان آن در چهار شب شعر که در چهار فرهنگسرای شهر تهران (فرهنگسرای اشراق، ولا، شهید قاسم سلیمانی و اندیشه) برگزار میشود، معرفی خواهند شد.
احمد بابایی، شاعر برجسته کشور و عضو هیئت داوران این جشنواره درباره شاخصههای داوران برای انتخاب آثار برگزیده گفت: مهمترین موضوع برای ما شاعرانگی است که منظور از آن بهرهمندی شاعر از عناصر شعری مانند خیال، توصیفات و ... است. علاوه بر این، شاعر باید نشان دهد که اتفاق مهمی در شعرش رخ داده است. این اتفاق میتواند در تازگی و طراوت بیتها متجلی شود.
وی با اشاره به اینکه شاعران جوان که دارای ذوق هنری خوبیاند نباید رها شوند، گفت: در هنگام بررسی و داوری در لابهلای آثار، اشعاری را میدیدیم که به شدت خوب و باکیفیت بودند و شاعرانشان مستعد بودند که آینده ادبی خوبی را رقم بزنند اما نکته قابل تامل در شعرشان نپختگی است. در حقیقت ذوق و استعداد خوبی دارند اما استاد ندیدهاند. مسئولین فرهنگی، برگزارکنندگان جشنوارهها و شاعران باتجربهتر باید با دلسوزی این شاعران جوان را هدایت کرده و بهشان اعتماد کنند. برگزاری کارگاههای آموزشی شعر برای این گروه از سوی فرهنگسرای اندیشه و دبیرخانه این سوگواره میتواند به عنوان پیوست سوگواره مدنظر قرار گیرد.
بابایی بیان داشت: در کنار اینها شاعران دغدغهمند نیز باید سلوک ادبی درستی را انتخاب کنند. به نظرم حضور در این چنین رویدادهای فرهنگی به شاعر کمک میکند که نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند، نقاط ضعف را برطرف و روی نقاط قوت خود کار کند.
این شاعر آیینی کشورمان با تاکید بر این که شاعران جوان باید از سطحینگری فاصله بگیرند، گفت: اگر شاعری بخواهد دیدی مانند بقیه داشته باشد، مطمئنا نمیتواند اثر ادبی ماندگاری خلق کرده و شاعر قدرتمندی شود. توصیه من به شاعران جوان که تازه پای در این مسیر میگذارند این است که دید عمیقتری داشته باشند. سطحی بودن بیماری همهگیری است که شاعران نباید گرفتارش شوند.
انتهای پیام/4028/
منبع: آنا
کلیدواژه: شعر فرهنگسرای اندیشه شاعر سوگواره شعر احمد بابایی شاعران جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۳۷۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاعران از وعده صادق گفتند/ وارث انگشتر سرخ سلیمانیم
گردهمایی شاعران به مناسبت حماسه «وعده صادق» در فرهنگسرای انقلاب اسلامی امروز با حضور شاعرانی همچون مصطفی محدثی خراسانی، محمدمهدی عبداللهی، محمدرضا طهماسبی، قاسم صرافان، قادر طراوتپور و جمعی از شاعران آیینی و جوان با اجرای حامد فلاحیپور برگزار شد.
در این گردهمایی شاعران به سرودن اشعار خود پرداختند که به برخی از آنان میپردازیم.
این بار طلوع صادق از ایران است
آرامش انفجار در من جاری است
بیتابم و انتظار در من جاری است
گلبانگ محمدم به قرن پاییز
من زندهام و بهار در من جاری است
هنگام شکوه گردش دوران است
این بار طلوع صادق از ایران است
در حیرتم این صدا سفیر موشک
یا زمزمه تلاوت قرآن است
باز با نام حسین بن علی (ع)
از دم عشق نفس میگیرم
غاصبان! قبله خود را ز شما
به خداوند که پس میگیریم
مصطفی محدثی خراسانی
منتقم با لشکری از حاج قاسم میرسد
بشنوید از قلب ایران صور اسرافیل را
بنگریدای اهل دنیا غرش سجیل را
با شکوه خیبری آمد سپاه صفشکن
تا کند نابود اینک نقشه قابیل را
خواب خوش دیگر نخواهد داشت صهیون بعد از این
موشک ما میبرد خواب خوش آن ایل را
اهل نکبت را بگو این ابتدای ماجراست
بنگرید آنک سرانجام سپاه فیل را
هیبت پوشالی صهیون تماشایی شدهست
روز و شب تکرار باید کرد این تمثیل را
وعده حتمی محقق میشود، خواهد چشید
قدس هم طعم خوش پایان اسرائیل را
منتقم با لشکری از حاج قاسم میرسد
میزند آخر رقم خونخواهی هابیل را
محمدمهدی عبداللهی
به وعده صادقت عمل کن!
عقاب در مانده سرعتش را پلنگ وامانده قدرتش را
نگاه کن فر و هیبتش را مهابتش را صلابتش را
چه یال و کوپال با شکوهی چه دست و بازوی همچو کوهی
بگو به کفتارها گروهی خورند با غصه حسرتش را
چو بشکند آینه، مبدل شود به آیینههای دیگر
دلا از این قصه مطوّل بخوان فقط وجه مثبتش را
قصیده عمر را غزل کن به وعده صادقت عمل کن
حدیث احلى من العسل کن بچش پس آنگه حلاوتش را
که گفته خالی شده است ایران؟ رمیده زین بیشه خیل شیران
قدم نهیدای خسان به میدان، اگر که دارید جراتش را؟
و ما که از آیههای قرآن "ما رمیت اذ رمیت" خواندیم
چرا چرا میکنند کتمان؟ خدا و آیات نصرتش را
از آنچه در غزه کرد صهیون ز بمب و آوار و آتش و خون
چرا خدایا ندارد اکنون تحمل چهار ساعتش را؟
بسی غلط کرده است و شب را غنوده بیخوف و بیمحابا
بسا شکر خورده است و فردا خورد چماق عقوبتش را
بگو کند گور خویش را گم ز قدس از آن پیشتر که مردم
کنند ویران به یک تهاجم ز خشم دیوار نکبتش را
خوشا هر آن کس نماز خود را کند به قدس شریف اقامه
خوشا بر آن که دهد ادامه ره خمینی و نهضتش را
به نزد فرمانده باز آید صف نخست نماز آید
در انتظاریم رجعتش را شکوه تجدید بیعتش را
گھی چو اشتر گهی چو بوذر جهاد و زهد است او سراسر
ببین به منبر ببین به سنگر اطاعتش را و طاعتش را
بنازم آن سیدی که دنیا هنوز مانده است تا بفهمد
شهامتش را ذکاوتش را شجاعتش را در آیتش را
محمدرضا طهماسبی
وارث انگشتر سرخ سلیمانیم
بخوان تاریخ را
ما از تبار کورش و از نسل سلمانیم
به گوش ما مخوان از ترس
که سرداران سبز سرزمین سربدارانیم
تهمتنهای دورانیم
فرو ریزنده بنیان دیوان.
وارث انگشتر سرخ سلیمانیم
خیال خام تا کی؟
مرد و زن، شیران میدانیم
تباری با اصالت، با نجابت.
باشکوه از فرّ یزدانیم
زاده مرز دلیرانیم
اهل خاک مهر
خاک نور
خاک عشق ایرانیم
چنان گردآفریدند این زنان
این دختران ما
ندارد مرز، بیداری
به هر سنگر که با ظلمت ستیزی هست.
هست آنجا، نشان ما
مسیر و سِیر ما شفاف، ره پیدا، هدف روشن
به میدان آرشیم و تیر غیرت در کمان ما
هزاران سال جنگیدند، تا ما را بترسانند
یلان سرزمین پارس.
قلب پارسایان را بلرزانند
ولی تصویرشان خام است.
چون تقدیر ما پیداست
و فردای جهان، در دست یاران جهانآرا ست
بخوان این خط روشن را
نوشته سرنوشت حیدریها، فتح خیبرهاست
بخوان پایان این شهنامه را.
افسانه نه، این وعده حق است
بخوان فردا از آن ماست
قاسم صرافان
جان را به جز به راه شهیدان نمیدهیم
بی امرِ عشق، گوش به فرمان نمیدهیم
تا مرگ میرویم ولی جان نمیدهیم
دنیا دو بار عمر گران را به ما نداد
ما هم دل عزیز خود ارزان نمیدهیم
جمع است خاطرِ دلِ ما در مسیر عشق
دل را به غیر زلف پریشان نمیدهیم
مردن به پای دوست هنوز آرزوی ماست
حتی به مرگ، فرصت جولان نمیدهیم
موجیم، موج، پا به سر صخره مینهیم
کوهیم، کوه، خاک به توفان نمیدهیم
مردان مرد اهل اماننامه نیستند
جان را به جز به راه شهیدان نمیدهیم
افراسیابها چه به سر پروراندهاند؟
ما رستمیم
ملک به توران نمیدهیم
مرد مروّتیم ولی در شب نبرد
حتی به خصم جرئت میدان نمیدهیم
ما وارثان خون سلیمانی عزیز
این خاک را به مُلک سلیمان نمیدهیم
گوید اگر کسی بد ما را به این و آن
ما عاقلیم و گوش به نادان نمیدهیم»
حتی اگر تمام جهان را به ما دهند
یک نیم ذره خاک از ایران نمیدهیم
قادر طراوتپور