در جستوجوی نان و دزدان موزه
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۸۳۷۱۶
جمال اکرمی (متولد ۱۳۳۶، سمنان) کودکی اش را در فضای کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همراه با قصه و نمایش گذراند و بعدها مربی نقاشی کانون شد.
وی که از سال ۱۳۶۸ نویسندگی را اغاز کرد سالها به عنوان مدرس هنر به مربیان نقاشی کانون پرورش مشغول به کار بوده و همزمان کار نوشتن را جدی گرفتم. جایزه کتاب سال رشد، کتاب سال کانون پرورش، جایزه پرنده آبی و کتاب سال شهید غنی پوراز جمله جوایز وی است و در حوزه های مختلف داستان و شعر کودک و رمان نوجوان آثار مختلفی از او به بازار آمده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مجموعه قصههای طنز از تهران قدیم مجموعهای است که تاکنون ۱۰ عنوان از آن به بازار آمده است و در جستوجوی نان شماره ۴ و دزدان موزه شماره ۸ از این مجموعه هستند. عناوین دیگر این مجموعه شامل عروسی شاهانه جشن بزرگانه، جاسوسی در بالن، مجسمههای ذات همایونی، شناسنامهای برای الاغ جادویی، شکلات و پسر بچه فراری، پسرک غربتی، ماشین عروس و اتول خان و پهلوان پنبه است.
بر اساس روال کلی مجموعه ابتدا توضیحی در مورد شخصیتهای کتاب یعنی مشتی ممدلی و اتول خان (خودروی او) داده شده است. مشتی ممدلی یا مشهدی محمدعلی از درشکهچی های معروف تهران شخصیت ثابت همه این عناوین است. وی که صاحب چندین درشکه (و بعدها یک اتوبوس) است و هر روز مردم شهر را میبیند، مردی خوشاخلاق و خوشروست که بچههای بازیگوش شهر با دیدن و پشت درشکه یا اتوبوس او سوار میشوند و شعر میخوانند.
بعد از این مقدمه کوتاه در مورد شخصیتها جمال اکرمی در یادداشت کوتاهی نوشته است؛ در نگارش قصههای این مجموعه ترتیب مکانی و تاریخی شخصیتهای قصه را در نظر نگرفتهام و آنها را به عنوان نمادهای فرهنگی و آیینی یکجا گرد آوردهام. در نوشتن قصهها از تخیل خودم استفاده کردم و واقعیت و خیال را در هم آمیختهام. رویدادهای قصه به دوران میانی قاجار تا پایان دوران پهلوی بازمیگردد
در جستوجوی نان؛ قحطی که ۹ میلیون ایرانی را با خود برد
مجموعه در جستوجوی، نان چهارمین عنوان از قصه های طنز از تهران قدیم است که در آن سه داستان به نام های ماشین مشتی ممدلی و غول شهرآشوب، پرده برداری از مجسمه و در جستوجوی نان در آن روایت می شود. نویسنده پیش از شروع داستان ابتدا توضیحی کوتاه از مرجع تاریخی آن رویداد به خواننده میدهد؛ به عنوان مثال در ابتدای داستان در جستوجوی نان آمده است: قحطی در ایران، رویداد جنگ جهانی اول سال ۱۲۹۶تا ۱۲۹۸ شمسی از تلخ ترین رویدادهای مصیبتبار جهان به شمار میرود. طی این سالها کشور ایران نیز از آسیبهای آن بیبهره نماند. حضور سربازان انگلیسی در ایران به بهانه جنگ جهانی و احتکار غلات توسط ارتش انگلیس برای سربازان خود، سبب شد تا قحطی بزرگی گریبانگیر سرزمین ما شود و نزدیک به ۹ میلیون ایرانی که تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت کشور را در بر می گرفت از گرسنگی و بیماری جان خود را از دست بدهند (ص. ۵).
وی با این مقدمه وارد داستان می شود و داستان پیرزنی را میگوید که چندین روز است در خانه اش نانی ندارد و برای تهیه نان سراغ مشتی ممدلی می رود تا با ماشین خود را به نانوایی برساند ولی وقتی به نانوایی می رسد با جمعیتی روبرو می شود که برای خرید نان آمدهاند اما صدای نانوا را میشنود که میگوید آرد نداریم، آرد باید از آسیاب بیاید. «صدای نانوا از آن همه شلوغی و همهمه درآمد. داد زد و گفت: مگر نگفتم خمیر تمام شده؟ بروید یک نانوایی دیگر! یکی از مشتریها از ته صف پرسید: یعنی چی نان تمام شده؟ نانوا جواب داد: خودت بیا نگاه کن! یک ذره آرد داشتم، آن هم شد نان برای شما. دیگر چی از جان من میخواهید؟ یکی از زنهای ته صف چادر گلگلیاش را روی سرش صاف کرد و پرسید: حالا ما چه کار کنیم؟ چه طوری شکم بچههامان را باید سیر کنیم؟ نانوا جواب داد: من چه میدانم؟ من که دلم نمیخواهد بیکار باشم. بروید آرد پیدا کنید، برایتان نان درست میکنم. (ص. ۱۰)
سرمای قدیم تهران سوژهای برای داستان
عنوان دیگری از این مجموعه به نام دزدان موزه شامل سه قصه ننه سرما، بچه مریخی و دزدان موزه است. داستان اول به نام ننه سرما با این توضیح آغاز میشود که: بارندگی برف و باران در تهران قدم بیشتر از امروز بود. برپا کردن کرسی زغالی یکی از راههای گرم کردن خانهها در شهرهای ایران بوده و هست. شبهای یلدا، همواره از شبهای دلنشین استفاده از کرسی بوده است. کرسی، میز کوتاه چهارگوشهای است که از چوب ساخته شده و روی چاله کرسی، که محل قراردادن آتش زغالی است، قرار میگیرد...
اکرمی با این مقدمه سراغ روایت داستان میرود و تعریف میکند چطور مشتی ممدلی در سرمای آن روزهای تهران دلش برای ماشینش به نام اتول خان میسوزد و میخواد لحاف کرسی خانه را روی او بیاندازد ولی همسرش نمیپذیرد و دعوا بر سر این موضوع بالا میگیرد. «زن مشتی لحاف کرسی را از چنگ او بیرون کشید و گفت: ما خودمان داریم از سرما سگلرزه میگیریم، تو به فکر اتولتی؟ بیا این پتو کهنه را برایش ببر! مشتی پرسید: مگر خودمان کرسی نداریم که داری لرزه به جانت میاندازی؟ زن مشتی جواب داد: مگر یادت رفته؟ آبجی صغرای تو ماه پیش کرسیمان را قرض گرفت، به خاطر سینه پهلوش. کرسیمان کجا بود؟ (ص. ۱۰)»
داستان بعدی در مورد یک گردش علمی تعدادی از کودکان دبستانی در خیابان قوام السلطنه آن روز و رفتن به موزه ایران باستان است. و داستان آخر هم در مورد خراب شدن اتول خان در جادهای خارج شهر و دیدار مشتی ممدلی با یک آدم فضایی.
در جستوجوی نان و دزدان موزه همراه با تصاویری سیاه و سفید و به نویسندگی جمال اکرمی و تصویرگری فرهاد جمشیدی در ۸۰۰ نسخه راهی بازار شده است.
روایت داستانی و متقن و مستند برگرفته از کتاب تهران قدیم نوشته جعفر شهری، نثر روان و شیوا و تصاویری که همراه داستانها شدند خواننده را به خوبی با مجموعه همراه میکند. همچنین تدارک شکل و شمایل یکسان برای همه مجموعه از طرح جلد گرفته تا تعداد صفحات کتاب و نوع کاغذ و قلم استفاده شده در هماهنگی این مجموعه و همراهی خواننده با تمام عناوین مفید است.
برچسبها ادبیات داستانی ادبیات کودک و نوجوان نشر نیستانمنبع: ایرنا
کلیدواژه: ادبیات داستانی ادبیات کودک و نوجوان نشر نیستان ادبیات داستانی ادبیات کودک و نوجوان نشر نیستان اخبار کنکور مشتی ممدلی قصه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۸۳۷۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین مقاله اش: تقصیر با مردان است نه زنان / اولین کتابش: پیغمبر دزدان / آنچه محقق داماد در باره باستانی پاریزی گفت
گروه اندیشه:مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی در دهمین سال درگذشت ایشان، پنجشنبه بیست و نهم فروردینماه در کانون زبان پارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این مراسم با پخش پیام تصویری استادان دکتر حسن انوری، عضو هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات افشار، خانم منصوره اتحادیه، دکتر داریوش رحمانیان و دکتر روزبه زرینکوب، دو عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران آغاز شد.
پس از آن دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با خوشامدگویی به حاضران در جلسه، دقایقی در نکوداشت یاد و آثار علمی دکتر باستانی پاریزی سخن گفت. دکتر محقق داماد مرحوم استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی را «یکی از نادرهکاران سلف صالح ما» خواندند و افزودند: «ایشان یک تاریخنگار ادیب و هنرمند بود که به چندین هنر آراسته بود: هنرِ قلمِ روان در نثر، هنر شعر در طنز و جد و هنر بیان شیرین و دلربا. آثار این بزرگوار نشان میدهد که او به اکثر علوم انسانی اسلامی آشنایی داشته است».
خلاصه ای از زندگی مرحوم باستانی پاریزی
محمدابراهیم باستانی پاریزی (متول ۳ دی ۱۳۰۴ در پاریز – و درگذشته در ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقیپژوه، استاد دانشگاه تهران و از درویشان گنابادی بود.
در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش، حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند. باستانی پاریزی دورهٔ دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارائهٔ پایاننامهای دربارهٔ ابن اثیر دانشنامهٔ دکترای خود را دریافت کرد.
وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تماموقت آن دانشگاه بوده و رابطهٔ تنگاتنگی با این دانشگاه داشتهاست.
اولین نوشتهٔ او ، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجلهٔ بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کردهاست.
اولین کتاب باستانی پاریزی "پیغمبر دزدان" نام دارد که شرح نامههای طنزگونهٔ شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولین بار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شدهاست. وی در مدت حیات بیش از 60 عنوان کتاب تألیف یا ترجمه نمود. کتابهای باستانی پاریزی برخی شامل مجموعهٔ برگزیدهای از مقالات وی هستند که به صورت کتاب جمعآوری شدهاند و برخی از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شدهاند. از میان نوشتههای او، هفت کتاب متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعداً کتاب هشتمی با عنوان هشتالهفت به این مجموعهٔ هفتتایی اضافه شدهاست.
طبع شعرگویی باستانی پاریزی / تقاضای برف و باران برای مردمش
باستانی طبعی لطیف و موزون داشت. بهگفتهٔ خودش، پدر نقش مهمی در علاقمندی او به شعر ایفا کرد. «پدرم اصولاً نامههایی را که به اشخاص مینوشت بهصورت شعر مینوشت.» باستانی اولین شعرش را در دهسالگی در طلب باران سرود، آنهم در سالهای خشکسالی پاریز. تا دخترکان از تشنگی نمیرند.
بیا ای برف و باران خداوند که تا خلق جهان باشند خرسند
بیا تا کشتورزان شاد باشند زهر قمی آزاد باشند
بیا تا گل بروید از چمن ها همه پرگل شود دشت و دمن ها
بیا تا باستانی شاد باشد نه این صورتش پر باد باشد
شعر دیگری از باستانی پاریزی به این شرح است:
باز شب آمد و شد اول بیداری ها من وسودای دل و فکر گرفتاری ها
شب خیالات و همه روز، تکاپور حیات خسته شد جان و تنم زین همه تکراری ها
در میان دو عدم این دو قدم راه چه بود؟ که کشیدیم درین مرحله بس خواری ها
دلخوشی ها چو سرابم سوی خود برد، ولیک حیف از آن کوشش و طی کردن دشواری ها
نوجوانی به هوس رفت و از آن برجا ماند تنگی سینه و کم خوابی و بیماری ها
سرگذشتی گنه آلود و حیاتی مغشوش خاطراتی سیه از ضبط خطاکاری ها
کور سویی نزد آخر به حیات ابدی شمع جانم، که فدا شد به وفاداری ها!
باستانی پاریزی از خود 66 کتاب تالیفی برجای گذاشت.
باستانی پاریزی در نگاه دیگران رودی متی: پاریزی نقالی به شیوه سنتی ایران بودرودی متّی ایرانشناس آمریکایی و استاد دانشگاه «دلور» دربارهٔ باستانی میگوید: «باستانی پاریزی نقّالی بهشیوهٔ سنتی ایران بود؛ یعنی شیوهای از داستانگویی که ریشه در این خاک دارد. بنابرین داستانها و افسانههای کهن را با سنتهای محلی وفق میداد. کودکی و نوجوانی او در محیطی گذشت که هنوز دور از دسترس تحولات دنیای مدرن بود. از اینرو آگاهی او از زمین، زندگی روستایی، کشاورزان و باورها و عقاید آنان، آگاهی همدلانه و وابستگیاش به این مقولات عمیق بود… تاریخ برای او بهمنزلهٔ وجدان و هوشیاری مورد نیاز جامعه بود و مورخ را طبیبی میدانست در جستوجوی بیماریهای جوامع انسانی، کاملاً آگاه بود که درمانهای مورخ لزوماً مصون از خطا نیست».
عباس زریاب خویی: با لطایفالحیل خواننده را در دل تاریخ رها میکندزریاب خویی دربارهٔ قلم جذاب و متفاوت باستانی در تاریخنگاری میگوید: «اگر تاریخ برای عدهایی از افراد مملکت ما امری مَلالانگیز و بیفایده باشد، باستانی پاریزی توانستهاست این زنگ مَلال را از چهرهٔ تاریخ بزداید. خوانندگان آثار او هر چند از تاریخ گریزان باشند، ناخودآگاه بهسوی تاریخ کشانده میشوند؛ و ناگهان متوجه میشوند که چگونه این نویسندهٔ بزرگ، با لطایفالحیل و زرنگیهای خاص خود، او را در میان معرکهٔ تاریخ رها کردهاست و چهطور نامهای نامأنوس تاریخی و اسامی دور از ذهن جغرافیای تاریخ بیآنکه خود توانسته باشد، ناگهان در مغز او جای گرفتهاست».
ایرج افشار: قلمش شبیه چسب اُهوستقلم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزی است شبیه به چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوقالعاده دارد که صد مطلب را در یک مقاله خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چلتکهدوزی». همین طرفهاندیشی است که خوانندگان کتابهایش در هر شهر و روستا و دهکوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشهٔ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.
ایرج اشراقی: تاریخ را با شعر میآرایداشراقی استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران معتقد است: «دکتر باستانی در آراستن تاریخ با شعر و اسطوره و حماسه و جغرافیا و مضامین شیرینی که موردپسند است، مهارت دارد. غالب حواشی کتابهایش خواندنی است و اگر این حواشی را جدا کنند، خود کتابی جداگانه بهوجود خواهد آمد. پایبندی دکتر باستانی را به اصول تاریخنگاری از گریزی که در لابهلای آثارش زدهاست بهخوبی میتوان مشاهده کرد».
حسن زندیه: قصه گوی خوش بیان تاریخدکتر حسن زندیه، استاد تاریخ دانشگاه تهران در صفحه پاسداشت یاد استاد باستانی پاریزی در روزنامه ایران دربارهٔ ایشان چنین مینگارد: «باستانی در حقیقت خود برآمده از تاریخ و همنشین با آن است؛ تاریخی که ریشههایش را میتوان در بارگاه شاهنعمتالله و طریقت ارشادعلیشاه جست. او به واقعیت و درستی تاریخنویسی است عامی که تعلقات جامعه ایرانی به ادبیات و سادهنویسی را درک کرده و به بهترین شکل از آن بهرهها بردهاست. باستانی نه تنها عامنویس و سادهگوست، بلکه در زیستن و رفتن و برخاستن و سخنرانی و زندگی نیز همچون کتابهای خود بیپیرایه و بیآلایش است. پاریزی را باید عاشق تاریخ دانست نه یک مورخ نامی. چنین صفاتی و کرداری و گفتاری، تنها از یک مجنون حقیقی که طالب لیلی باشد، انتظار میرود و از قصهگوی خوشبیان تاریخ جز این انتظار نیست».
حسن روحانی: استاد فرزانهحسن روحانی، هفتمین رئیسجمهور ایران در پاسداشت یاد استاد باستانی پاریزی گفت: «این استاد فرزانه بیشتر عمر گرانمایه خود را با نگاه ستایش آمیز به تاریخ و تمدن ایرانی صرف تبیین ارزشهای انسانی فرهنگ کشورمان کرد و دهها اثر ارزشمند از خود به یادگار گذاشت که همچنان پربار و روشنگر خواهد بود».
حسن باستانی راد: وارث والا تبار بیهقیحسن باستانی راد استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی دربارهٔ استاد باستانی پاریزی میگوید «دنیای باستانی پاریزی دنیای جالبیست که اگر کسی همهٔ آن بیش از ۶۰ کتاب و صدها مقالهٔ ایشان را خوانده باشد و ساعتها در پای سخن شیرین وی نشسته باشد، باز هم شاید همین متانت و وقار، حلم و صبر، خونگرمی و مهربانیست که اجازه داده تا این «چغله دانشجوی» تاریخ به خود جسارت داده و به این پشتوانه که زادهٔ «هفده چنار پاریز» است و نام «باستانی» را بر خود همواره ساخته مقالتی بنویسد که هم ابراز وجود کرده باشد و هم سخن نغز «نبی السارقین» متعرف شود که آنچه در این مختصر آمد «نسبت به دریا قطره یی در برابر بیضاء ذرهای بیش نیست»
محمدعلی اسلامی نُدوشَن: تنها یاد است که می ماند
محمدعلی اسلامی ندوشن دربارة استاد باستانی پاریزی نگاشت: «دکتر باستانی با حافظه قوی و ذهن بیدار همواره معاضر خوشایندی بود، و با آن لهجه گرم کرمانی می توانست مجلس را بدست گیرد. در نزد او تاریخ مرغزاری بود که همه نوع گیاهی در آن می رویید؛ از مرغ و سنبل، و همه نوع مرغی در آن به نوا می آمد، از بلبل تا زاغ. روانش آرمیده باد».
و...216216