Web Analytics Made Easy - Statcounter

«آلکالا کوردونس» می گوید: ونزوئلا با کشورهای دنیا از جمله چین، روسیه و ایران بر پایه پیوندهای همکاری در زمینه های نظامی و اقتصادی و بر اساس اصول روابط بین الملل رابطه دارد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ جمهوری بولیواری ونزوئلا در طی سه سال اخیر بدترین شرایط اقتصادی را در اثر سیاستهای خصمانه تحت حمایت آمریکا تجربه کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در واقع از زمان روی کار آمدن ترامپ، این کشور امریکای لاتین تحت شدیدترین فشارها قرار داشته که البته تنها کار مهم در این راستا، مقاومت در برابر این مخالفتهای سیاسی و تحریم ها بوده است.

ونزوئلا در طی این سالها نشان داد که می تواند همزمان در دو جبهه فشارهای کاخ سفید و فعالیتهای مخالفان در داخل مبارزه کرده، راهبردهای واشنگتن را ناکام بگذارد و نتایج مطلوبی را به دست آورد.

در همین راستا و برای اطلاع هر چه بیشتر از سیاستهای به کار گرفته شده از سوی ونزوئلا در برابر این تحریمهای روز افزون و تاثیر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده بر حکومت بولیواری، گفتگویی را با «کارلوس آنتونیو آلکالا کوردونس»، سفیر جمهوری بولیواری ونزوئلا در تهران ترتیب داده که در ادامه به آن می پردازیم:

* اهمیت حیاتی منطقه امریکای لاتین در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را در دکترین «مونروئه» شاهد هستیم. دکترین «مونروئه» یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در دوم دسامبر ۱۸۲۳ توسط «جیمز مونروئه» رئیس‌جمهور وقت آمریکا اعلام شد و بر اساس این دکترین، منطقه امریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت ایالات متحده امریکا درآمد. به نظر جنابعالی، آیا این دکترین در تمام ادوار تاریخ ایالات متحده آمریکا در خصوص آمریکای لاتین حاکم بوده است؟  

بدون شک این دکترین که تقریباً ۲۰۰ سال پیش توسط ایالات متحده آمریکا تعیین شده، همچنان پابرجا است و پس از به کارگیری شعار «آمریکا برای آمریکایی ها» یعنی کل قاره امریکا برای امریکای شمالی، توسط دولت های متوالی آن کشور مورد تایید و اعمال قرار گرفته و تا به امروز در اقدامات مداخله جویانه در خصوص امریکای لاتین ابراز کرده است.

آنها این سلطه جویی را تا سال ۱۹۹۸ بر روی ونزوئلا یعنی زمانی که  فرمانده ابدی «هوگو چاوز فریاس»، بر روی کار آمد، اعمال می کردند که پس از آن ونزوئلا طبق دکترین بولیواری اقدام می کرد که در واقع به نوعی خط مشی دولت بولیواری ونزوئلا بود که برای مقابله با سیاستهای ایالات متحده امریکا برنامه ریزی و طرح ریزی شده بود.

استفاده از این دکترین ایالات متحده را به پلیس منطقه تبدیل کرده که فرآیندهای آمریکای لاتین را رصد و جاه طلبی های امپریالیستی خود را حفظ می کند. فرآیند های انقلابی در منطقه مانند جمهوری بولیواری ونزوئلا که توسط فرمانده ابدی «هوگو چاوز فریاس»، که مشخصه اصلی آن مبارزه برای ملتی آزاد و حاکم است، ظاهرا منافع و دارایی های ایالات متحده را به خطر می ‌اندازد، به همین دلیل امکان مداخله نظامی در کشور به عنوان هدف و بهانه ‌ای برای تلاش آمریکا در برقراری مجدد نظم و حقوق شهروندان بدل می شود. این روش است که از قرن گذشته در دولت های مختلف اعمال گردیده و ما نمونه هایی مانند جمهوری دومینیکن، کوبا، نیکاراگوئه و هائیتی را در اختیار داریم.

با این وجود، با گذر سالها، ایالات متحده تاکتیک ‌های خود را اصلاح نموده و از مداخلات مسلحانه به سمت کودتا حرکت کرده که از طریق آنها سعی در استقرار دولت هایی کرده که همسو با سیاست ‌های خود در منطقه باشند، بدون آنکه نقش در این فرآیندها آشکار گردد.

با گذر سالها، ایالات متحده تاکتیک ‌های خود را اصلاح نموده و از مداخلات مسلحانه به سمت کودتا ها حرکت کرده که از طریق آنها سعی در استقرار دولت هایی کرده که همسو با سیاست ‌های خود در منطقه باشند، بدون آنکه نقش در این فرآیندها آشکار گردد

اینگونه است که ما شاهد کودتاهایی در کوبا، گواتمالا، برزیل، شیلی، آرژانتین، پاناما و حتی تلاش نافرجام علیه فرمانده چاوز در کشورمان در سال ۲۰۰۲ و سپس برکناری رئیس جمهور وقت هائیتی در سال ۲۰۰۴ و سرنگونی «مانوئل زوایا» در هندوراس در سال ۲۰۰۹، که فقط ذکر این چند مورد، مهر مداخله جویانه ایالات متحده در منطقه را نشان می دهد.

روش تفسیر دکترین مونروئه متفاوت است، اما این موضوع در سیاست ایالات متحده آمریکا همچنان پا بر جاست و همچنان آمریکا را برای امریکای شمالی ترویج می‌ کند که برای خارج نگه داشتن قدرت های فراقاره‌ای از منطقه، مبارزه خواهد کرد.

دیگر ترسی از حمله احتمالی نیست، اما هدف، تضعیف روابط همکاری و تجاری و ادامه انحصار منطقه ‌ای است که همیشه آن را حیات خلوت خود در نظر گرفته‌ است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که در نتیجه دکترین مونروئه، معاهده یاری متقابل کشورهای قاره آمریکای لاتین (TIAR) در سازمان کشورهای آمریکایی، به منظور جستجوی همکاری در زمینه‌ های امنیتی و دفاعی امضا شد که اگر حمله یا تجاوزی علیه یکی از کشورهای امریکای لاتین روی دهد، بتوانند اقداماتی را به کار بگیرند زیرا آنها سیاست خارجی خود را به گونه ای تبیین کرده بودند که حتی به سازمان هایی که در منطقه امریکای لاتین وجود دارد، نفوذ کنند.  

اگر برای لحظه ای اصول اساسی این پیمان را مرور کنیم، در ابتدا می بینیم که این توافق استفاده از زور را برای حل اختلافات بین کشورهای امضا کننده محکوم کرده و ثانیاً دفاع متقابل را در صورتی که هر یک از کشورهای عضو مورد تجاوز قرار گیرند، تضمین می نماید.

در حال حاضر کشورهای امضا کننده شامل آرژانتین، باهاما، برزیل، شیلی، کلمبیا، کاستاریکا، السالوادور، گواتمالا، هائیتی، هندوراس، پاناما، پاراگوئه، پرو، جمهوری دومینیکن، ترینیداد و توباگو، ایالات متحده و اروگوئه هستند.

لازم به یادآوری است که جمهوری بولیواری ونزوئلا همراه با سایر اعضای گروه ALBA، مانند بولیواری، اکوادور و نیکاراگوئه از این پیمان در سال ۲۰۱۲ خارج شدند. به واسطه این پیمان کشورهای عضو متعهد می شوند که با سایر کشورهایی که به هر یک از اعضای این پیمان حمله می کنند، از طریق اقدامات خود مقابله نمایند.

بدین منظور، این سند اقدامات مختلفی را می تواند در پاسخ به حملاتی که انجام شود، از تحریم های اقتصادی گرفته تا قطع روابط دیپلماتیک به رسمیت شناسد. استفاده از زور تا زمانی که با آنچه در قوانین بین‌المللی مطابقت داشته باشد، مجاز است که مربوط به اقدامات دفاعی جمعی در نظر گرفته می شود.

در واقع، این دکترین، پیش از آن که از طریق «جیمز مونروئه» اعلام شود، توسط رئیس جمهور دیگر امریکا به نام آدامز طراحی شده بود که بعدها با این اسم معرفی و اجرا شد. این دکترین مربوط به توسعه و گسترش مناطقی در امریکای شمالی، امریکای مرکزی و منطقه کارائیب است که در آن زمان برای کشورهای امریکای لاتین که تحت استعمار کشورهای اروپایی قرار داشتند، برنامه ریزی و ارائه شده بود.  

موضوعی که در پشت این عبارت و شعار این دکترین وجود دارد این است که تمام قاره امریکا و ذخایر و منابع آن، متعلق به ایالات متحده امریکا و امریکای شمالی باشد که طی این دویست سال تجاوزها و حملاتی را انجام دادند و محقق کردند. این ها و مسائلی که پشت این دکترین تا کنون مطرح شده، در جهت جلوگیری از توسعه آزادی و حاکمیت کشورهای امریکای لاتین بوده که تمام مناطق قاره امریکا حتی کانادا و کشورهایی که در امریکای لاتین قرار دارند، جزء حیاط خلوت آن ها باشد.  

موضوعی که در پشت شعار «آمریکا برای آمریکایی ها» و دکترین مونروئه وجود دارد این است که تمام قاره امریکا و ذخایر و منابع آن،  متعلق به ایالات متحده امریکا و امریکای شمالی باشد که طی این دویست سال تجاوز ها و حملاتی را انجام دادند و محقق کردند

آنها این موضوع را حقی برای خودشان قلمداد می کردند که تمامی کشورهای امریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت ایالات متحده در نظر گرفته شود.

در تمام مدتی که حدود ۴۹ رئیس جمهور بر سر کار آمدند، این دکترین وجود داشته و آن دکترین واحدی که ما به تا به امروز شاهد آن هستیم، سلطه جویی و سلطه طلبی آن ها را نشان می دهد که بر تمام مناطق تسلط و کنترل داشته و در برابر دکترین آزادی خواهی و انقلابی ما در امریکای مرکزی و امریکای جنوبی قرار می گیرد.

در طول این سالها، کشورهای امریکای لاتین به خصوص ونزوئلا تحت دکترین های مختلف، متضرر و متحمل شرایط سخت و رنج هایی شده اند که از همه مهمتر و دردآورتر همین دکترین مونروئه بوده که اقدامات یکجانبه گرایانه و زور مدارانه ای را با اعمال تحریمهای اقتصادی و نظامی و همچنین سلطه دلار و تسلطی که بر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول داشته اند، را انجام دادند و دولتها و عناصر دست نشانده خود و گروههایی مانند «لیما» که هم راستا با ایالات متحده و بر علیه کوبا و ونزوئلا فعالیت می کنند،  را در جهت حفظ منافع خود روی کار آورند و تراژدی خاصی را برای ملت ونزوئلا که با سیاستهای کاخ سفید موافق نیست، رقم زدند تا به توسعه اقتصادی و در کل اقتصاد این کشور آسیب زنند.  

در مقابل این فشارها، امید ونزوئلا این است که با عوامل خود و مهره هایی که در دست دارند، شرایط را به همان سال ۱۹۹۸ برگردانند تا کنترل سیاسی و اقتصادی را در ونزوئلا در دست داشته و از همان دکترین ضد مونروئه استفاده کنند.

به همین منظور، اجلاسهایی نظیر «سائوپائولو» که مرتبط به جناح چپ است، در امریکای جنوبی با ایدئولوژی و سیاستهای دکترین مونروئه به مقابله می پردازد که در کشورهایی مانند نیکاراگوئه، ونزوئلا و بولیوی می توانیم امیدوار باشیم که در مقابل ایالات متحده امریکا ایستادگی کند. همچنین، ما تصور می کنیم که در انتخابات آتی برزیل اقداماتی علیه این دکترین نیز انجام خواهد شد.

* متعاقب ظهور و بروز دولتهای چپگرا در امریکای لاتین و حضور و نفوذ کشورهایی چون چین و روسیه در این منطقه، واشنگتن بیش از پیش احساس خطر کرده و حیاط خلوت خود را در خطر می بیند. با توجه به رقابت شدید چین و آمریکا، از دیدگاه جنابعالی آینده این منطقه از منظر رقابتهای چین و آمریکا چگونه است؟

در پاسخ به این سوال، ابتدا ما پیشتازی ونزوئلا و ارتباط آن با سایر کشورها را مورد بررسی قرار می دهیم. از طریق دیپلماسی صلحی که هوگو چاوز برای کشور ما طراحی و شکل داد، ونزوئلا توانست ارتباطات بسیار قوی را با سایر کشورهای دنیا از جمله چین، روسیه و ایران ایجاد کند که بر پایه پیوندهای همکاری در زمینه های مختلف، همکاری های نظامی و اقتصادی بر اساس اصول روابط بین الملل انجام گیرد.

ما شاهد بودیم که پس از جنگ جهانی دوم، حقوق بین المللی شکل گرفت که بر اساس آن، کشورهای مختلف این حق را داشتند که با یکدیگر ارتباطات اقتصادی داشته باشند. ما هم از این حق برخورداریم و از این حق استفاده می کنیم. برای ما اهمیتی ندارد که ایالات متحده امریکا در رابطه با ارتباطات بین المللی ما چه نظری دارد. ما با تمام کشورهایی که منافع کشور ما را تامین کند، ارتباط برقرار می کنیم.

 برای ما اهمیتی ندارد که ایالات متحده امریکا چه نظری در رابطه با سیاست خارجی و ارتباطات بین المللی ما دارد، ما با تمام کشورهایی که منافع کشورمان را تامین کند، ارتباط برقرار می کنیم 

اقداماتی که ایالات متحده امریکا از دهه ۴۰ برای مقابله با کمونیست کشورهای امریکای جنوبی به کار گرفت، برآمده از روحیه سلطه طلبی آنها بود که می خواستند تا تمام دنیا را به کنترل خود در آورده و صحنه دنیا را به سمتی که خودشان متمایل هستند، سوق دهند.

در طی این سالها، سازمانهایی پدیدار شدند تا از این ارتباطات تجاری و مالی بین کشورها حمایت کردند. ما روابطمان با چین، روسیه و ایران در سطح بسیار عالی قرار دارد که در این راستا، ونزوئلا هیچ اهمیتی به دیدگاه و ایدئولوژی ایالات متحده که هدفش نابودی اقتصاد کشورمان است، نمی دهد.

از طرفی، ظهور دولت های مترقی در آمریکای لاتین باعث ایجاد اتحادیه ملل آمریکای جنوبی، جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب سلاک و ایجاد مرکوسور ( بلوک تجاری و بازار مشترک آمریکای جنوبی) گردید که مکانیزم های ارتقا یافته توسط رهبرانی مانند هوگو چاوز و جابجایی فیدل کاسترو بود که از طرفداران فرایندهای ادغام ماهیت سیاسی و اجتماعی در آمریکای لاتین فراتر از جنبه های تجاری بودند.

با این حال، امروز همبستگی نیروها تغییر کرده است، اما می ‌توانم با غرور ملی بگویم که انقلاب بولیواری همچنان پا برجا است و درست مانند انقلاب کوبا در برابر هجوم امپراطوری مقاومت می‌کند.

امروز همبستگی نیروها تغییر کرده است، اما می‌ توانم با غرور ملی بگویم که انقلاب بولیواری همچنان پا برجا است و درست مانند انقلاب کوبا در برابر هجوم امپراطوری مقاومت می‌کند 

پیشرفت چین و روسیه در آمریکای لاتین، بدون شک ایالات متحده را نگران کرده است و آنها اقتصاد خود را در بیشتر مناطق جهان توسعه داده‌اند که این موضوع نشان‌ دهنده ظرفیت بالای صادراتی است که جمهوری خلق چین و روسیه در اختیار دارند.

در پس زمینه جنگ تجاری که دونالد ترامپ علیه چین برای خارج کردن شرکت فناوری ارتباطی هواوی از بازار به راه انداخته است، ترس ایالات متحده از پیشرفت های تجاری این قدرت آسیایی با پروژه های استراتژیک مانند طرح «کمربند_ جاده»  دیده می شود که نشان دهنده یک انتقال هژمونیک است که ایالات متحده را به عنوان قدرت اقتصادی پیشرو در جهان جا به جا می ‌کند که به این ترتیب چین و روسیه رشد اقتصادی خود را علی رغم تلاش های امپراطوری آمریکا برای جلوگیری از آن ادامه می دهند.

 

* با وجود برخی تغییرات در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال کشورهای امریکای لاتین در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما از جمله برقراری روابط با کوبا، اما رویکرد دونالد ترامپ را باید در راستای همان دکترین مونروئه ارزیابی کرد. به نظر شما اگر «جو بایدن» در انتخابات پیروزی شود رویکرد اوباما را در قبال آمریکای لاتین پیش می گیرد؟ آیا در این صورت ونزوئلا برای مذاکره با آمریکا تلاش خواهد کرد؟

مشخصا چنین اتفاقی نخواهد افتاد. سیاست خارجی ایالات متحده در مقابل امریکای لاتین، همیشه یکسان بوده که فقط بازیگردانان آن تغییر کرده و خواهند کرد. بنابراین رویکرد سلطه همچنان همان است و کنترل سیاسی همچنان وجود دارد.

 به همین خاطر ما شاهد هستیم که یک سری دست آویز را در دولت های خود قرار می دهند که به سادگی مطیع اوامرشان باشد و در دوره محدودی که مهمان کاخ سفید هستند، مدافع منافع شان باشد.

در همین راستا کاخ سفید گروهی به نام «لیما» را در امریکای لاتین تشکیل دادند که کشورهای عضو این گروه به نفع سیاستهای امریکا پاسخ می دهند.

سیاست ایالات متحده در اعمال فشار حداکثری به ونزوئلا همچنان حفظ خواهد شد و مستقل از این است که چه کسی در کاخ سفید باشد. جو بایدن هم طرفدار تحویل راه حل دموکراتیک در ونزوئلا از طریق انتخابات آزاد و عادلانه با هدف همان پیگیری تحریم‌ها اما احتمالاً با استراتژی های متفاوت دیگر علیه رئیس جمهور نیکلاس مادورو خواهد بود.

سیاست ایالات متحده در اعمال حداکثر فشار به ونزوئلا همچنان حفظ خواهد شد و مستقل از این است که چه کسی در کاخ سفید باشد

با این حال شاید بایدن تاکید کند که در سال اول دولت خود چند جانبه گرایی را تقویت بخشیده و اتحادهای چند جانبه ای که ترامپ بدان آسیب زده را از نو بسازد. در هر حال به نام دموکراسی موضوع های زیادی را می ‌شود مطرح کرد.

بنابراین، باید فرجام انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا را دید. از نظر من این حصار دیپلماتیکی که امپریالیسم امریکا بدان عادت کرده و علیه مردم به کار می‌ برد، برچیده نخواهد شد و چه از حزب دموکرات و چه جمهوری خواه بر سر کار بیاید، هیچ تغییری در سیاست داخلی و خارجی امریکا ایجاد نخواهد شد و تنها مسئله ای که دچار تغییر می شود، متد کار است که یکی با متد نرم و خاموش و دیگری با شدت کامل وارد خواهد شد. البته نتیجه انتخابات قطعا بر جمهوری بولیواری ونزوئلا، ایران و اتحادیه اروپا تاثیر خواهد گذاشت.

نکته ای از امریکاییها به ذهن خطور می کند این است که آنها همواره دکترین واحدی داشته و دارند و آن سلطه کامل بر کشورهای مختلف اعم از خاورمیانه، اروپا و افریقا است که با نگاهی به تاریخ در می یابیم که ریشه وجودی آنها بر مبنای راه اندازی جنگهای خونین و آتشین بر علیه سرخ پوستان و رنگین پوستان بوده است. همچنین، ایالاتهای مختلف مانند کالیفرنیا یا آلاسکا در شمال امریکا همگی بر اساس جنگ، خونریزی و روحیه سلطه طلبی و زورگویی شکل گرفته است.

انتهای پیام/

منبع: بازار

منبع: دانا

کلیدواژه: جمهوری بولیواری ونزوئلا کشورهای امریکای لاتین ایالات متحده امریکا ایالات متحده ایالات متحده ایالات متحده دکترین مونروئه امریکای شمالی آمریکای لاتین قاره امریکا سیاست خارجی چین و روسیه رئیس جمهور خواهد شد حیاط خلوت هوگو چاوز کاخ سفید بر اساس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۱۷۹۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

  همۀ دوستان و دشمنانِ خاورمیانه در روایت نیویورک تایمز

 
تاریخ انتشار: 20 آوریل 2024
نویسنده: دنیل لِوی
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
دربارۀ نویسنده: 
«دنیل لوی» رئیس پروژۀ ایالات متحده در خاورمیانه و مذاکره‌کنندۀ سابقِ «صلح برای اسرائیل» است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖  
 
   عصر ایران/ ترجمه: «بنیامین نتانیاهو» (نخست وزیر اسرائیل) در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر، نقشه‌ای با عنوان «خاورمیانۀ جدید» نشان داد و تأکید کرد روابط اسرائیل با کشورهای عربی به ایجاد کریدور صلح از هند تا خلیج فارس و خاورمیانه کمک می‌کند. یک هفته بعد، اسرائیل به «جیک سالیوان» (مشاور امنیت ملی ایالات متحده)، اعلام کرد: «اکنون خاورمیانه آرام‌تر از دو دهۀ گذشته است.»
 
  ظرف 6 ماه خیلی چیزها تغییر کرده. اشغال سرزمین‌های فلسطینی به‌دست اسرائیل که روزگاری به صلح و ثبات در منطقه خوش‌بین بود، دوباره از سر گرفته شده است. حالا جنگِ اسرائیل و حماس به کشورهای همسایه نیز سرایت کرده. موشک‌ها در سراسر خاورمیانه پرتاب می‌شوند و ایران و اسرائیل برای بار نخست، حملات مستقیمِ موشکی و پهپادی را از سر می‌گذرانند.
 
  ما برای بررسی و تبیینِ آنچه میان بازیگران کلیدیِ منطقه در جریان است، شبکه‌ای متشکل از دوستان و دشمنان و کشورهای درگیر را ترسیم کرده‌ایم؛ این شبکه به ما نشان می‌دهد وضعیت کنونی تا چه‌حد بحرانی و مخاطره‌آمیز است. قصد داریم روابط دوستانه، خصمانه و پیچیدۀ بین کشورها و نیروهای اصلیِ خاورمیانه را بررسی کنیم.

در یک‌گوشۀ میدان استراتژیک، اسرائیل و آمریکا پهلو گرفته‌اند. دولت ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار کمک مالی و تسلیحاتی به اسرائیل ارسال می‌کند و همواره حامی اصلیِ ارتش این کشور بوده است. نزدیکیِ این کشورها به زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و «جنگ سرد» باز می‌گردد؛ زمانی‌که اسرائیل با آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی در خاورمیانه هم‌پیمان شد.

حالا دیگر حمایتِ سرسختانه از اسرائیل برای ایالات متحده منافع چندانی ندارد. اسرائیل روابط مستحکمی با چین برقرار کرده، روابط خود را با روسیه قطع نکرده و از اوکراین حمایت نظامی نمی‌کند؛ درنتیجه، حمایت آمریکا از اسرائیل، به رفتار وحشیانۀ این کشور با فلسطینی‌ها انجامیده که سراسر منطقه و فراتر از آن را پریشان و منزجر کرده است.

 ایران، سوریه و حوثی‌ها، نیروهای سیاسیِ مسلحی هستند که بر بخش وسیعی از یمن احاطه دارند و موضع خصمانه‌ای در قبال اسرائیل گرفته‌اند. اسرائیل هم با تعداد انگشت‌شماری از کشورهای همسایه، روابط رسمی و دیپلماتیک دارد. 

درحال‌حاضر، ترکیه، سوریه، لبنان، افغانستان، عراق، ایران، پاکستان، مصر، هندوستان، قطر، عربستان سعودی، سودان، عمان، یمن و اتیوپی با اسرائیل روابط رسمی ندارند. اسرائیل درحال‌ نبرد با حماس است؛ گروهی که از سال ۲۰۰۷ کنترل غزه را در دست دارد. حماس حملات ۷ اکتبر را رهبری کرد و حدود ۱۲۰۰ اسرائیلی را از بین برد.
 
قطر از دیرباز به تشویق اسرائیل و با حمایت آمریکا به غزه کمک مالی می‌کند. [کار به جایی رسیده که حالا] دولت نتانیاهو قطر را به‌خاطر این حمایت‌ها شماتت می‌کند و بر این باور است که حمایت قطر به قدرت‌گرفتنِ حماس انجامیده است. روابط اسرائیل با قطر پیچیده است. ایالات متحده این کشور کوچک و غنی از گاز طبیعی را دوست خود می‌داند و پایگاه هوایی بزرگی در این کشور دارد. 

قطر در مناقشات مختلف از جمله جنگ کنونیِ اسرائیل و حماس با ایالات متحده هماهنگ بوده و همیشه نقش میانجی را ایفا کرده است. البته دوستی این دو کشور در سال ۲۰۱۷ خدشه‌دار شد. داستان این بود که «دونالد ترامپ» (رئیس‌جمهور وقت) از محاصره و تحریم قطر به سرکردگیِ عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی حمایت کرد. روابط قطر با عربستان سعودی پس از پایان بحران دیپلماتیک قطر و محاصرۀ اقتصادی در سال ۲۰۲۱ بهبود یافت و اینک پرزیدنت بایدن بسیار بهتر از سلف خود با این کشور در ارتباط است.

به تنگناکشاندن و تحریم قطر فقط یک نمونه از اقدامات متهورانه و ژئوپلیتیکیِ «محمد بن سلمان» (ولیعهد سعودی) در سال‌های اخیر بود. عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ یک‌سلسله عملیات نظامی را علیه حوثی‌ها در یمن آغاز کرد. سال گذشته، شاهزاده محمد به استقبال «بشار اسد» (رئیس‌جمهور سوریه) رفت تا این کشور را به اتحادیۀ عرب بازگرداند. 

پیش از حملۀ ۷ اکتبر، سعودی‌ها به رهبری آمریکا در حال مذاکرۀ جدی برای به‌رسمیت‌شناختنِ اسرائیل بودند. خشم اعراب از اقدامات اسرائیل در غزه، پیشرفت به سوی توافق را دشوارتر کرده است. حماس که گرفتار جنگی نامتقارن است، به‌خوبی از این تحولات آگاه است و ممکن است به گاهِ حمله، عواقب آن را پیش‌بینی کرده باشد.
       
اسرائیل انگیزۀ زیادی برای تقویت روابط با عربستان سعودی دارد. تأییدگرفتن از ثروتمندترین کشور عربی می‌تواند راه را برای به‌رسمیت‌شناختنِ سایر مللِ مسلمان باز کند و مهمتر آنکه سبب شود توجه منتقدان از رفتار اسرائیل با فلسطینیان به جانب دیگری معطوف شود. عربستان سعودی به‌نوبۀخود از دسترسی مستقیم به ظرفیت نظامی و فناوری اسرائیل سود خواهد برد، اما منافع اصلی‌اش در گرو توافق با اسرائیل و ارتقاء روابط با متحد و حامی اصلی اسرائیل یعنی ایالات متحده است. دولت بایدن ابتدا نسبت به عربستان سعودی و ولیعهد جاه‌طلبش سرد بود، اما با تمرکز بر چین، روسیه و اوکراین، این غول نفتیِ عربی را هم‌پیمانی ضروری در مدیریت تهدیداتِ جهانی و منطقه‌ای یافت. 

قدرت سیاسی ایران نیز روبه‌رشد بود و تلاش‌های هسته‌ای را از سر گرفته بود. عربستان سعودی در بسیاری از نگرانی‌های ایالات متحده و اسرائیل در مورد ایران شریک است، اما گزینه‌های خود را باز نگه داشته و روابط دیپلماتیک خود را با تهران در توافقی که سال گذشته با میانجی‌گریِ چین انجام شد، از سر گرفت و تعمیق بخشید. شکست ایالات متحده از صدام حسین در عراق که بزرگ‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران است و خلاء قدرتِ ناشی از قیام‌های بهار عربی در سال ۲۰۱۱، ایران را واداشت تا نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش دهد.
 
متحدان ایران، حوثی‌ها، شبه‌نظامیان مستقر در عراق، بشار اسد در سوریه و حزب‌الله (جنبش سیاسی و مقاومتِ لبنان) هستند که همگی در سال‌های اخیر قدرت یافته‌اند. آن‌ها همراه با حماس، «محور مقاومت» علیه اسرائیل و ایالات متحده را تشکیل می‌دهند.
 
اسرائیل شواهدی در دست ندارد که نشان دهد ایران مستقیماً در حملۀ ۷ اکتبر حماس دست داشته است، اما ایران به تأمین مالی و آموزش اعضای حماس کمک می‌کند و بسیاری از متحدان ایران درگیر عواقبِ این همراهی هستند. حوثی‌ها کشتی‌هایی را که در دریای سرخ به نام اسرائیل یا حامیانش ثبت شده بودند، هدف قرار دادند و در پاسخ، به فرمان ایالات متحده بمباران شدند.

حزب‌الله و اسرائیل سراسر مرز لبنان را آتش‌باران کرده‌اند. دامنهٔ این درگیری می‌تواند به همه‌جا سرایت کند و سراسر منطقه را به آتش بکشد. مقامات ارشد نظامی ایران در حملۀ اسرائیل به سفارت این کشور در سوریه کشته شدند و ایران با حملاتِ پهپادی و موشکی تلافی کرد. باتوجه به روابط متخاصم نیروهای سیاسی در منطقه، تحریکات بیشتر از سوی دولتِ راست‌گرای نتانیاهو می‌تواند جرقه‌ای بر التهابات کنونی باشد و خاورمیانه را به برپاییِ جنگی فراگیر سوق دهد.
 
شبکه‌ای که ترسیم کرده‌ایم، از نظر گستردگی جامع نیست و همۀ نیروهای سیاسی را در بر نمی‌گیرد. دو کشور همسایۀ اسرائیل نیز معاهدات صلح‌آمیزی با این کشور دارند، ولی در طرحِ دوستان و دشمنان، گنجانده نشده‌اند. مصر درگیر تلاش‌های میانجی‌گرانه با حماس است. در اردن اما خشم عمومی آشکار و ملموس است و اغلب به خیابان‌ سرازیر می شود. دامنۀ خشم و خشونت در پی همکاری اردن در پاسخ به حملۀ موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل در ۱۳ آوریل افزایش یافته است.
 
کشورهایی که بر مبنای «توافق ابراهیم» روابط خود را با اسرائیل عادی کرده‌اند، از این نمودار مستثنی هستند. این کشورها عبارت‌اند از: بحرین، امارات متحده عربی، سودان و مراکش. این روابط در فشار شش‌ماهۀ جنگ ثابت مانده‌‌اند. اسرائیل ده‌ها هزار غیرنظامی فلسطینی را به قتل رسانده و انفعال این کشورهای عربی، هر پندار ساده‌لوحانه‌ای مبنی بر ارزش توافق‌ ابراهیم را از بین برده است. این توافق نمی‌تواند به تحقق حقوق و آزادی‌های فلسطینیان کمک کند. 
 
ما رهبری فلسطین را با حماس مشخص می‌کنیم نه «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» به رهبری فتح و بازوی حکومتی عاجزش در کرانۀ باختری یعنی «تشکیلات خودگردان فلسطین». سلطۀ اسرائیل بر فلسطینی‌ها روزبه‌روز شدت می‌گیرد و شهرک‌سازی‌های غیرقانونی گسترش می‌یابد، اما سازمان آزادی‌بخش کماکان به همکاری با اسرائیل ادامه می‌دهد. تقاضا برای تغییرات سیاسی در جامعۀ فلسطین، در داخل و خارج از کشور بسیار زیاد و مستثنی‌كردن حماس از ترتیبات سیاسیِ آیندۀ فلسطین دشوار است.
 
دولت‌های ایالات متحده همواره در تلاش برای گریز از درگیری‌های خاورمیانه بوده‌اند؛ به‌ویژه در پی تهاجم فاجعه‌بار آمریکا به عراق که با تمرکز شدیدتر آمریکا بر چین و روسیه تسریع شده است. دولت‌های ترامپ و بایدن در چارچوب پاکس امریکانا - (Pax Americana) به معنای «صلح آمریکایی»، مدل‌سازی شده براساس پاکس رومانا، اصطلاحی در باب صلح نسبی در جهان با نقش مستقیم ایالات متحده و همکاری نظامیِ تنگاتنگ با متحدان منطقه‌ای- اهداف مشخصی دارند که همکاری نزدیک‌ِ اسرائیل و کشورهای عربی را ایجاب می‌کند.
   
هزینۀ هنگفت انسانی و هراس‌افکنیِ ناشی از اقدامات اسرائیل در غزه، این گزینه‌ها را کاهش داده است. علاوه‌براین، درهم‌شکستن اسطورۀ شکست‌ناپذیری اسرائیل، کاستی‌های اطلاعاتی و عملیاتیِ نیروهای دفاعی‌‌اش از هفتم اکتبر و افراط‌گرایی فزایندۀ دولت اسرائیل، سبب شده است که بسیاری از کشورهای عربی تمایل کمتری به برقراری رابطه با اسرائیل داشته باشند.
 
کشورهای منطقه در سال‌های اخیر به‌خودی‌خود تنش‌زدایی را انجام داده‌اند. محاصرۀ قطر به رهبری امارات متحده عربی و عربستان سعودی به پایان رسید و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس به میدان گفتگو بازگشتند. ما ترکیه را هم از این شبکه خارج کرده‌ایم ولی باید توجه داشت که ترکیه موانع را در سراسر منطقه از بین برده است. عملیات نظامی به رهبری عربستان سعودی در یمن به پایان رسید و در مارس ۲۰۲۳، چین با میانجی‌گری موفقیت‌آمیزش، روابط بین دو کشور سنگین‌وزنِ منطقه یعنی ایران و عربستان سعودی را دوباره برقرار کرد.
 
بررسی شبکۀ روابط دوستان و دشمنان به ما نشان می‌دهد که آمریکا هنوز تا حدودی در این منطقه گرفتار است. چین و روسیه درحال‌حاضر جایگزین ایالات متحده شده‌اند و با کشورهای منطقه روابط مسالمت‌آمیزی دارند. اتحاد ایالات متحده با اسرائیلی که به نظر می‌رسد تمایلی به تغییر مسیر ندارد، گزینه‌های آمریکا را محدود می‌کند. 

مسئلۀ فلسطین در سطح بین‌المللی، اسرائیل را به‌عنوان رژیم آپارتاید معرفی کرده است. به گفتۀ وزارت بهداشت غزه، حملات اسرائیل در غزه به کشتار حدود ۱۴هزار کودک انجامیده، شهرها را درهم‌کوبیده و به بحران انسانی دامن زده است. بااین‌حال، ایالات متحده همچنان به تسلیح اسرائیل و حمایت از دولت نتانیاهو در سازمان ملل ادامه می‌دهد. این حمایت ممکن است آمریکا را در تنگنا قرار دهد و مشکلات عدیده‌ای به وجود بیاورد.
 
در میانۀ تنش‌های کنونی، تصور گذار به سمت تنش‌زدایی منطقه‌ای که در پی تأمین حقوق و عدالت برای فلسطینی‌ها است، دشوار است. وسعتِ جنگ کنونی در غزه، استراتژی‌های بی‌چون‌وچرای دولت‌ها را تغییر داده است و  می‌تواند حاکی از گشایش‌هایی باشد که پیش از این محال به نظر می‌آمد.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: نیویورک تایمز: بایدن به نتانیاهو گفته است نیازی به تلافی حمله ایران نیست

دیگر خبرها

  • بایدن یا ترامپ؟ / کدام نقاط ابهام، سرنوشت کاخ سفید را غیرقابل پیس‌بینی کرده؟
  • واکنش سفیر روسیه در آمریکا به کمک‌های جدید به اوکراین
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد
  • تحولات اوکراین| کاخ سفید: روند اوضاع به نفع کی‌یف نیست
  • ونزوئلا استفاده از ارز دیجیتال را در تجارت نفت افزایش می‌دهد
  • کارشناس مسائل خاورمیانه: بایدن سیاست دودولتی را کنار گذاشت
  • بایدن سیاست دودولتی را کنار گذاشت/ آمریکا در قبال فلسطین بر خلاف منافع ملی خود عمل کرد
  • غافلگیری کاخ سفید از ابعاد حمله ایران
  • سیاست‌های آمریکا با ادعای طرفداری از صلح فاصله زیادی دارد
  •   همۀ دوستان و دشمنانِ خاورمیانه در روایت نیویورک تایمز