رابطه شما با پول، شخصیتتان برملا میکند!
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۳۰۴۴۵
پول برای بعضیها راحت میآید و میرود و اصلاً مسألهای نیست که ذهن شان را به خود مشغول کند. برای بعضی، اما میتواند مشکل بزرگی باشد؛ آنها یا دائماً نگرانند که ولخرجی نکرده باشند، یا میترسند که پس انداز کافی برای روز مبادا نداشته باشند.
در هر صورت، نگاه شما به مقولهی پول و روشی که برای مدیریت آن دارید فقط نشان دهندهی وضعیت مالی تان نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه میخواهیم ببینیم شکل رابطهی ما با پول چه نکاتی را درمورد ما برملا میکند.
۱- میتواند یادآور گذشته تان باشدبعضی خانوادهها استطاعت خرید چیزهایی که فرزندشان میخواهد را ندارند. شاید وقتی بچه بودید لباس زیبایی در یک فروشگاه دیدید که دوست داشتید برای شما باشد، اما پدر و مادرتان پول کافی برای خریدش را نداشتند. یا خیلی دوست داشتید پیانو زدن را یاد بگیرید، اما خانواده تان استطاعت خرید پیانو و تأمین هزینههای کلاسش را نداشتند.
چنین موقعیتهایی میتواند زخمهایی عاطفی بر جای بگذارد و شما را دچار احساس ناامنی روانی کند، چون احتمالاً شما میدیدید که همسن و سالان تان همهی آن چیزها را داشتند. این احساس ناامنی روانی ممکن است تا دوران بزرگسالی همراه شما باقی بماند. به همین دلیل ممکن است وقتی بزرگ شدید و ثبات مالی پیدا کردید، به خرید وسواس گونهی چیزهایی روی آورید که در گذشته از آنها محروم بودید، حتی اگر واقعاً نیازی به آنها نداشته باشید.
۲- ممکن است طرز فکری را نشان دهد که در مورد خودتان داریداگر فکر میکنید در مدیریت مسائل مالی مهارت دارید، احتمالاً به طور کلی شخص بااعتماد به نفسی هستید. شما از سرمایه گذاری کردن، شروع یک تجارت پرمخاطره یا سر و کار پیدا کردن با چالشهای مالی خاصی که ممکن است بر سر راه تان ظاهر شوند، ترسی ندارید.
برعکس، اگر همیشه نگرانید که پول هایتان را از دست بدهید و ترجیح میدهید آنها را یکجا نگه دارید، ممکن است معنی اش آن باشد که شما از خودتان مطمئن نیستید. اگر نمیتوانید در مورد مسائل مالی پیچیدهتر به خودتان اعتماد کنید، احتمالاً در زندگی روزمره هم آدم مرددی هستید.
۳- میتواند ترسهای شما را نشان دهد
همهی ما گاهی به این فکر میکنیم که اگر یکباره بی پول شویم چه بر سر زندگی مان خواهد آمد. تلاشی که صرف تصور کردن این شرایط میکنیم میتواند بزرگترین ترسهای زندگی تان را آشکار کند. شاید نگران سلامتی تان باشید، بنابراین بی پول شدن شما به این معنی است که دیگر قادر به تأمین هزینههای درمان تان نخواهید بود. یا دوست دارید فرزندان تان در دانشگاه خوبی درس بخوانند و میخواهید حمایت شان کنید، که اگر روزی بی پول شوید دیگر برایتان مقدور نخواهد بود.
یا شاید همیشه دوست داشته اید که مایهی افتخار و سربلندی پدر و مادرتان باشید و میترسید که به خاطر مشکلات مالی تان آنها را از خود ناامید کنید. پول، ارزشهای زندگی شما یعنی همان چیزهایی که اهمیت زیادی برایتان دارد را آشکار میکند و آنچه که شما نمیخواهید تحت هیچ شرایطی از دستش دهید.
۴- ممکن است سرنخی از آینده تان به دست دهدکاری که با پول تان انجام میدهید میتوانید آمال و آرزوهای شما را نشان دهد؛ این مسأله به گذشتهی شما هم مربوط میشود. اگر در کودکی آرزوی خریدن یک اسباب بازی یا رفتن به شهربازی را داشتید، اما پدر و مادرتان استطاعتش را نداشتند، ممکن است تصور کنید هرگز قادر نخواهید بود چیزی که میخواهید را به دست آورید.
کسانی که در کودکی نگرانیای از بابت پول نداشتند و پدر و مادرشان استطاعت خرید هر چیزی که میخواستند را داشتند ممکن است افراد بلند پروازتری باشند. آرزوهای آنها در کودکی همیشه به حقیقت میپیوستند، به همین دلیل حالا مطمئن اند قادر خواهند بود هر چه میخواهند را به دست آورند.
برعکس، کسانی که آرزوهایشان به ندرت محقق میشد ممکن است وقتی بزرگ شدند این تصور را داشته باشند که هرگز در کارهای مورد علاقه شان موفق نمیشوند، گرچه شاید اصلاً اینگونه نباشد. وجود محدودیتهای مالی در سنین کودکی ممکن است مانع از قدم برداشتن آنها در جهت محقق کردن رویاهاشان شود.
۵- میتواند به شما کمک کند به طرز فکرتان پی ببریداحتمالاً پول مشکل بزرگی در زندگی شما محسوب نمیشود. شما شغل ثابتی دارید که درآمد خوبی دارد و همهی نیازهایتان را هم برآورده میکند. از نظر بعضیها شاید این شرایط برای اینکه از لحاظ مالی احساس امنیت کنند کافی باشد. اما بقیه یعنی کسانی که همین شرایط را دارند یا آنهایی که با مشکلات مالی رو به رو هستند، ممکن است دیدگاه دیگری درمورد پول داشته باشند.
اگر همیشه فکر میکنید که هیچوقت پول کافی ندارید و زیاد خرج میکنید، ممکن است «ذهنیت کمبود» (Scarcity Mindset) داشته باشید. حتی اگر جای نگرانی وجود نداشته باشد هم ممکن است فکرتان درگیر تک تک هزینههای اندکی باشد که میکنید. به خصوص خرج کردن پول برای هزینههای پیش بینی نشدهای مثل ترکیدن لوله یا خرید دارو به خاطر بیمار شدن، برایتان بسیار عذاب آور است.
شما چه نگاهی به پول دارید؟ راحت پول خرج میکنید یا ترجیح میدهید هر چقدر میتوانید بیشتر پس انداز کنید؟ شما هم موافقید که شکل رابطهی آدمها با پول تصویری کلی از شخصیت آنها به دست میدهد؟
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: مشاوره پول شخصیت روانشناسی چیز هایی چیز ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۳۰۴۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک قصه خیالی به روایت فراری
داستان فصل دوم فراری، در ادامه فصل اول و دردهه۸۰ اتفاق میافتد. حسین رفیعی، بازیگر سریال فراری بهتازگی در مصاحبهای گفته است: این سریال که پیشتر در ۳۵قسمت طراحی شده بود به یک سریال ۴۰قسمتی تبدیل شده است. اواخر اسفند۱۴۰۲ تصویربرداری این سریال به پایان رسیده است و هماکنون درمرحله مونتاژ وصداگذاری است و به احتمال زیاد ابتدای تابستان یا پاییز۱۴۰۳روی آنتن برود. سریال فراری به تهیهکنندگی امیرمهدی پوروزیری و سجاد نصراللهینسب وکارگردانی امیر داسارگر است که احتمالا فصل سوم وچهارم خود راهم تولید خواهد کرد. بازیگرانی مثل هدایت هاشمی،نسرین بابایی،حسین رفیعی،بهار نوحیان، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، مجید پتکی، شهروز آقاییپور، افشین آقایی و حسین اوجاقلو دراین مجموعه به ایفای نقش پرداختند.فراری به کجا رسیده؟
امیر داسارگر، کارگردان فراری درخصوص جزئیات فصل دوم به «جامجم» میگوید: بازیگران متعددی در این فصل به مجموعه اضافه شدند. شخصیت هادی که شخصیت اصلی است در فصل دوم با بازی زینالعابدین تقیپور نمایش داده میشود. این فصل دوران جوانی شخصیت اصلی است که در ادامه فصل یک خواهد بود.دراین فصل، مسجدی که در فصل اول ساختهاند جان میگیرد و هادی، محور فعالیتهای این مسجد میشود. همزمان، با مسائل مختلفی در زندگی شخصی و خانوادگی روبهرو میشود. لوکیشن فصل اول شمال کشور و فصل دوم، حاشیه تهران بود. داسارگر درخصوص قصه این مجموعه به نکته مهمی اشاره کرده و عنوان میکند: این را باید بهصورت جدی بگویم که قصه سریال فراری، کاملا خیالی است و ربطی به زندگی شهید صدرزاده ندارد. فقط برخی المانهای تاثیرگذار در زندگی شهدایی همچون شهید صدرزاده درسریال قید شده است. درست مثل مسجد که تاثیر بسیاری در زندگی شهید صدرزاده داشته است. در برخی خبرها به اشتباه قید شده که این سریال برگرفته از زندگی شهید صدرزاده است. اصلا چنین چیزی نیست و تنها همان المانهای تاثیرگذار در زندگی شهید را بیان کردهایم.
امیرمهدی پوروزیری، از تهیهکنندگان سریال فراری هم پیش از این گفته بود: سریال فراری درباره آدمهای مسئولیتپذیر است و موضوع آن به روایتی از دهه ۱۳۷۰ برمیگردد. قصه فراری از سال ۱۳۷۶ شروع میشود و بهمنظور تصویرسازی مرتبط با این دهه که دوره زمانی این سریال است، تیم طراحی دکور، زحمت بسیاری برای ساخت فضا کشید و برای اینکه فضا را به آن حالوهوا نزدیک کنیم پستولید سنگینی داشتیم. قهرمان این سریال یک نوجوان است که برای ایفای نقش او، بازیگری را انتخاب کردیم که نخستین تجربهاش هم هست، نام او در سریال هادی است. البته در ادامه مقاطع دیگری را غیر از دهه ۱۳۷۰ در سریال میبینیم و جوانی شخصیت اول سریال را هم داریم. بخشی از سریال هم درباره ورزش کشتی است. در تاریخ معاصر قهرمانان ما قهرمانان جنگی هستند و تصورمان همه قهرمانان دهه شصتی بودند. درصورتیکه این قهرمانی و نگاه قهرمانی در این سریال امتداد دارد. ما قهرمانان دهه هشتادی و نودی و قهرمانان امروزی را در سریال داریم. قهرمانانی که متولد بعد از انقلابند و نسل جدیدی از قهرمان را به مردم ما نشان خواهند داد.
از سریال مدد گرفتیم
پوروزیری همچنین گفته بود: در روزگاری هستیم که فکر میکنیم روزهای بدون قهرمان را میگذرانیم و توجه نمیکنیم چه قهرمانهایی کنارمان هستند. اتفاقی که برای گروه تولید این سریال افتاد، به نوعی یک عشق و دلبستگی بود که نمیتوان آن را یک ایده صرف دانست. واقعا میبینم که عوامل مجموعه، از این سریال مدد میگیرند. به همین دلیل باید گفت یک ایده ساده روزمره نیست و نمیتوان با آن ساده برخورد کرد. من این را از جنس عاشقی میدانم.وی ادامه داد: شخصیت هادی، روایتگر قصههای دلبستگی یک نوجوان متفاوت است که در مسیر قهرمانی جلو میرود و از یک جایی به بعد، دلبستگیاش با دلبستگی قهرمانی از نوع دیگر، جابهجا میشود. این مسأله بهشدت در فیلمنامه کار سختی بود که شخصیت اصلی یک امر عینی را با یک امر ذهنی جابهجا میکند و تلاشش این میشود که عالم را عوض کند. این مسأله بهسادگی قابل درک نیست و تفکیک آن کار بسیار سختی است. به نظرم فقط نمیتوان کودکونوجوان را مخاطب کار دانست، چون همه گروهها را در بر میگیرد. قصه با نوجوانی شروع میشود اما مخاطب آن، بزرگسالان و گروههای سنی دیگر هم هستند. شاید تفاوت آن با دیگر کارها این باشد که هادی را میتوان قصه دوران دانست تا روایتی از فرزندان این عصر را به تصویر بکشد. ممکن است برخی بگویند دیگر نسل امروز دنبال چنین روایتی نیست. باید گفت شخصیت هادی بهخوبی نشان میدهد فرزندان این دوران چگونه زندگی کردهاند. البته که مخاطب ما تنها نوجوانان نیستند اما درمجموع از این جهت میتوان کار برای نوجوانان را کار پرچالشی دانست. نوجوانان امروزی با همه محصولات روز روبهرو هستند و روایتگری برای آنها کار سختی است.
لزوم پرداختن به قصه یک نوجوان
حسین رفیعی، از بازیگران این مجموعه پیش از این درخصوص پرداختن به قصه یک نوجوان در این مجموعه به جامجم گفته بود: کودکان و نوجوانان امروزی در آپارتمان حبس هستند و سرشان در گوشی و تبلت است. فضای مجازی هم همین است که دهکده جهانی بزه را خلق میکند. یعنی به دنبال این هستند بچهها را با سندرمهای روحی ــ روانی بسیاری مواجه کنند و به جایی برسانند که در صورت لزوم از آنها بهرهکشی کنند. فضای مجازی شاید برای بچهها فرصت باشد اما بهدلیل اینکه در مدارس آموزش استفاده از فضای مجازی نداشتیم، نمیتوانیم بگوییم موثر بوده. ذات رسانهملی کار فرهنگی است.وی درخصوص نقشی که در سریال فراری دارد، میگوید: من در این مجموعه نقش یک دستیار کارگردان را بازی میکنم که بهدنبال بهتصویرکشیدن زندگی شخصیت هادی است. هادی مخالف بازیکردن در کار اوست. آقای بیگدلی که نقشش را بازی میکنم در تلاش برای راضیکردن اوست. تلاش میکنم پدرش را راضی کنم که هادی در فیلمم بازی کند. درعینحال، نقدی هم به برخی ستارهها کردم که بعد از مطرح شدن در سینما، به مردم توجه نمیکنند. تلاش کردم شخصیت واقعی خودم باشد و حالتهای کودکانه «فهفه» را دارم که همان سال ۷۷ با امیرحسین مدرس بازی میکردم.