یک شوخی جدی در زندگی احسان خواجه امیری!
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۸۳۱۵۳
ساعت 24- احسان خواجهامیری امروز 36 ساله میشود. این خواننده پاپ، پسر حسین خواجهامیری معروف به «ایرج» است و اولین آلبوم خود را به نام «من و بابا»، با همراهی پدرش، در 17 سالگی منتشر کرد.
دهه هشتاد، خوانندههای پاپ زیادی را به خود دیده و خواجهامیری، یکی از همان خوانندههاست که فعالیت خود را در موسیقی تا امروز دنبال کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولین قدمها برای کسب شهرت
آهنگسازی برای احسان خواجهامیری در روزگار نوجوانی و جوانی بسیار جدیتر از خوانندهشدن بوده است. او کار خود را در دنیای موسیقی با آهنگسازی برای یک مستند و آلبوم «خاطرات زندگی» پدرش آغاز کرد و میخواست آهنگساز شود. اما چنین نشد و فردی که ورود خود به عرصه خوانندگی را یک شوخی میدانست، در سال 1383 و در 20 سالگی با خواندن تیتراژ سریال «غریبانه» به یک خواننده تبدیل شد. او با این تیتراژ جادویی که شعر آن از زندهیاد افشین یداللهی است، به سرعت به شهرت رسید و طولی نکشید که دومین آلبوم خود را با نام «برای اولینبار»، منتشر کرد. «برای آخرینبار» یکی از قطعههای این آلبوم است که به اندازه تیتراژ سریال «غریبانه» از آن استقبال شد. احسان خواجهامیری در سال 1386، آهنگسازی و خوانندگی ترانه پایانی سریال پرطرفدار «میوه ممنوعه» را برعهده داشت که باعث شهرت و محبوبیت بیشتر او شد.
خروج از آهنگسازی انحصاری
احسان خواجهامیری طی 17 سال فعالیت خود در عرصه موسیقی، 9 آلبوم رسمی منتشر کرده است؛ «من و بابا»، «برای اولینبار»، «سلام آخر»، «فصل تازه»، «یه خاطره از فردا»، «عاشقانهها»، «پاییز، تنهایی»، «30 سالگی» و «شهر دیوونه» نام این آلبومهاست. در برخی از این آلبومها، بهویژه آلبومهای ابتدایی، او کار آهنگسازی اغلب قطعهها را برعهده داشت و کمکم آهنگسازهای جدیدی مانند مهرداد نصرتی و پدرام کشتکار به فهرست عوامل تولیدی او اضافه شدند. این روند را در جریان تنظیم و میکس آثار او هم میتوان دید. خواجهامیری در ابتدا، تنظیم و میکس اغلب آثار را خودش انجام میداد؛ اما کمکم از این روند انحصاری خارج شد و به دیگر تنظیمکنندهها هم اعتماد کرد.
برگ برنده یک خواننده
اشعار زندهیاد افشین یداللهی برای خوانندهها، شبیه یک برگ برنده عمل میکند. احسان خواجهامیری در دو آلبوم «برای اولینبار» و «سلام آخر» که سهم پررنگی در شهرت او ایفا کرد، یک برگ برنده داشت و آن هم استفاده از اشعار ترانهسراهای درجهیک، مانند اهورا ایمان و افشین یداللهی بود. روزبه بمانی از دیگر ترانهسراهایی است که خواجهامیری برای آلبوم «پاییز، تنهایی» به سراغش رفته است. ترانه، لزوما باعث موفقیت یک اثر نیست؛ اما در مورد آثار احسان خواجهامیری میتوان گفت هر زمان پای یک ترانه خوب درمیان بوده، آن قطعه به اصطلاح «گرفته» و ماندگار شده است. «سلام آخر»، «غریبانه»، «برای آخرینبار»، «نابرده رنج» و «خلاصم کن» که برخی تیتراژ سریالهای تلویزیونی بودهاند، نمونههایی از این دست هستند.
محمد اصفهانی الگوی آقای خواننده
تقلید صرف در موسیقی چیزی جز یک تکرار بیهوده نیست. هرکسی در موسیقی میتواند خودش باشد و از خوانندههایی الگو بگیرد. جالب اینکه احسان خواجهامیری، بارها از محمد اصفهانی که تجربه کار در آثار کلاسیک و پاپ دارد، به عنوان الگوی خود در خوانندگی نام برده است. او درباره این الگوبرداری میگوید: «خیلی از حرکاتی را که زمانی محمد اصفهانی انجام میداد، الگو قرار میدادم. به نظرم کارهای او در شأن یک هنرمند واقعی است. آقای اصفهانی پیش از من خواننده بودند. دکتر همیشه یک سبک شعر را ادامه داد؛ در تلویزیون پلیبک نمیخواند و هرکاری را قبول نمیکرد. در نهایت هم اعتقاداتشان را دنبال میکردند من پرستیژ او را الگوی کارم قرار دادم.»
آهنگ انتظار برای بازگشتی درخشان
دهه هشتاد را میتوان دهه طلایی خواجهامیری دانست که او در آن به اوج رسید. خواجهامیری جزو خوانندههایی است که طی دوره کاری خود توانست از زیر سایه نام پدر بیرون بیاید و به هویت خود به عنوان یک خواننده پاپ رسمیت ببخشد. هرچند طی چندسال گذشته، ورود خوانندهها به عرصه موسیقی پاپ راحتتر از گذشته شده است، اما نمیتوان فراموش کرد خوانندههایی مانند خواجهامیری هنگامی در حوزه موسیقی پاپ نقش مهمی داشتند که تعداد خوانندگان شاخص در این عرصه زیاد نبود. با نگاهی به فرمولهای طلایی گذشته و توجه به ذائقهسازی استاندارد در موسیقی پاپ، میتوان شاهد روزهای اوج احسان خواجهامیری و بازگشت درخشندهتری از او، بر روی صحنه بود.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: احسان خواجه امیری خواجه امیری خواننده ها آهنگ سازی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۸۳۱۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ساره خسروی؛ مترجم: روانشناسان خواندن «سلام زیبا» را به مراجعین خود پیشنهاد میکنند
«سلام زیبا» نوشته خانم آن ناپولیتانو داستان زندگی خانواده «پاداوانو» است. یک خانواده 6 نفره؛ پدر، مادر و چهار دختر که در شیکاگو زندگی میکنند. داستان از دوران نوجوانی این دخترها آغاز میشود و تا میانسالی آنها ادامه دارد. مخاطب با غم ها و شادیها، اشک و لبخندها و عشقها و ناکامیهای شخصیتهای داستان همراه می شود و با دنبال کردن چند دهه از زندگی آنها به کشف و شناخت خود، احساسات و مهارتهایش دست مییابد.
از این جهت «سلام زیبا» رمانی است که به خواندن آن توصیه شده و با اقبال مخاطب در جهان مواجه شده است. این اثر کتاب سال به انتخاب واشنگتن پست، تایم و نامزد بهترین کتاب سال گودرید را یدک میکشد و به عنوان یکی از پرفروش های نیویورک تایمز معرفی شده است.
درباره «سلام زیبا» که توسط نشر آموت منتشر شده با ساره خسروی؛ مترجم اثر به گفتگو نشستیم که حاصل آن را میخوانید.
چه شد که تصمیم گرفتید کتاب «سلام زیبا» را ترجمه کنید؟
معمولاً نویسندههایی که آثار قبلیشان پرفروش شدهاند مورد توجه مترجمها قرار میگیرند. اثر قبلی ناپولیتانو، «ادوارد عزیز» هم کتاب پرفروشی بود چه در آمریکا و چه در ایران. وقتی متوجه شدم که این نویسنده قرار است کتاب جدیدی چاپ کند، آن را زیر نظر گرفتم. زمانی که تصمیم به ترجمه «سلام زیبا» گرفتم، این کتاب هنوز به زبان انگلیسی چاپ نشده بود. من فقط خلاصهای از این رمان خواندم و بسیار جذب خط داستانیاش شدم. ناگفته نماند که عنوان کتاب هم نوید یک داستان گرم و صمیمی را میداد. بعد از چاپ کتاب کل داستان را خواندم و با ناشر مشورت کردم و نظر هر دو ترجمه اثر بود.
این کتاب برای شما چه ویژگی بارزی دارد که مخاطب در خوانش آن باید به آن توجه ویژه ای کند؟
این کتاب ویژگیهای بسیاری دارد اما آنچه دوست دارم خوانندگان توجه بیشتری به آن کنند، بُعد روانشناختی رمان است. این رمان سرشار از آموزههای روانشناختی است. این کتاب یک قصه نیست بلکه میتواند داستان زندگی خیلی از ماها باشد. من خودم به عنوان یک خواننده بعد از خواندن این کتاب صرفاً به داستانش فکر نمیکردم بلکه به واکنشهای خودم در چنین شرایطی هم میاندیشیدم، به توانایی درک دیگران، به گذشت کردن، به انتخابهای اطرافیانم و نحوه برخوردم با آنها هم میاندیشیدم. امیدوارم کتاب بتواند این واکنشها را در خوانندگان هم ایجاد کند. اغلب خوانندهها کتاب میخوانند تا در قالب آن داستان چیز جدیدی یاد بگیرند. بهنظرم «سلام زیبا» نمونه بارز کتابی است که میتواند به زیبایی و ظرافت هرچه تمامتر مفاهیم زیادی را به خواننده القا کند.
داستان یک خانواده آمریکایی و وقایعی که طی چند دهه بر آن میگذرد را روایت میکند، با توجه به این نکته، اثر چقدر بازتاب زندگی روزمره مردم آمریکا است و تصویر عینی از جامعه امروز خانوادههای آمریکایی را نشان دهد؟
اجازه بدهید بگویم نه فقط جامعه امروز آمریکا. علیرغم اینکه رمان در بستر آمریکا و در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی اتفاق میافتد، نویسنده یک رمان جهانی نوشته است. او دست روی موضوعاتی گذاشته که همه برای همه مردم دنیا آشناست. موضوعاتی از قبیل افسردگی، طردشدگی، خودخواهی، کنارآمدن با سوگ، دوراهیهای زندگی، استقلال، گذشت و... . هر خوانندهای از هر کجای دنیا میتواند این موضوعات ملموس را درک کند چرا که چنین موضوعاتی تاریخ انقضا ندارند. وقتی میبینم خوانندگان ایرانی با شخصیتهای این رمان همزادپنداری میکنند و میگویند فلان شخصیت خیلی به من شبیه بود، یا اگر من جای او بودم این کار را میکردم یعنی که این رمان توانسته یک تصویر عینی از جامعه امروزی ارائه دهد.
درباره نویسنده اثر بگویید. خانم آن ناپولیتانو از آن دسته نویسندگانی است که از خلق شخصیت های پیچیده و توصیف چالش درونی انسان ها لذت میبرد و در آثارش همیشه در این مسیر قدم برداشته است. چه عاملی باعث شده اکثر نویسندههای امروز آمریکایی به خلق داستان های شخصیتمحور و توصیف چالش های درونی انسان امروز رو بیاورند و خانم آن ناپولیتانو نسبت سایر نویسندهها چه ویژگی بارزی دارد؟
میشود گفت که نگاه به بُعد درونی انسان از دوره مدرنیسم به شکوفایی رسید. ویرجینیا وولف یک جمله معروف دارد که میگوید «به درون نگاه کن و زندگی انگار خیلی متفاوت با این است.» این دیدگاه بهدنبال برجستهکردن پیچیدگیها و تعارضهای درونی شخصیتهاست تا به یک تصویر زنده و واقعی از انسانها دست یابد. این روش نوآورانه به نویسندگان امکان میداد تا به پرسشهای پیچیدهتر و عمیقتر از زندگی و انسانها بپردازند. باتوجه به اینکه انسانها دارای تعارضها، تردیدها، احساسات و تجربیات گوناگون هستند، نگاه به درون شخصیت از سمت نویسنده به خواننده کمک میکند تا با تجربهها و احساسات شخصیتهای داستان همدل شود و درک عمیقتری از جامعه و جهان پیرامون خود پیدا کنند. دلیل پرطرفدار بودن این نوع داستانها هم بیشتر بهخاطر عمق بخشیدن و رسوخ به درونیترین بخش انسان است که میتواند بیشترین تاثیر را روی خواننده بگذارد. ناپولیتانو هم از این قاعده مستثنی نیست. داستان همواره با کشمکشهای درونی شخصیتهای داستان خواننده را تا پایان با خود میکِشد. اما چیزی که ناپولیتانو را در این نوع سبک برای من متمایز میکند، خلق شخصیتهایی است که علیرغم اشتباهاتی که دارند، دوستداشتنی هستند. این دید واقعی به شخصیتها، آنها را ملموستر میکند. در اغلب رمانها خوانندگان فقط با یک شخصیت همزادپنداری میکنند. اما در این رمان دیدهام که بسیاری از خوانندگان با شخصیت «سیلوی» همراه میشوند و بسیاری«جولیا» را به خاطر استقلالش ستایش میکنند و شماری هم خود را بسیار شبیه به «ویلیام» میدانند. این همراه کردن خوانندگان با شخصیتها از نظر من نقطه قوت ناپولیتانو بوده است.
«سلام زیبا» موفقیت هایی کسب کرده است؛ نظیر بهترین کتاب سال به انتخاب واشنگتن پست و تایم، پرفروش نیویورک تایمز بوده و نامزد بهترین کتاب سال گودریدز، شما به عنوان مترجم اثر موفقیتهای کتاب را مرهون چه میدانید؟
موفقیت این رمان بستگی به مجموعهای از ویژگیها دارد؛ اول، نثر ادبی و در عین حال شیوای ناپولیتانو است که خواندن کتاب را چندین برابر لذتبخشتر میکند. ویژگی دیگر موضوعاتی است که او دست روی آنها گذاشته است که همگی از معضلات روز هر جامعهای هستند. این را هم اضافه کنم که ناپولیتانو چاشنی شعر و ادبیات(والت ویتمن و زنان کوچک) و ورزش (بسکتبال) را هم به اثرش اضافه کرده که به محبوبیت این اثر افزوده، چرا که این مفاهیم هم طرفداران خود را در بین خوانندگان دارند. سومین ویژگی خلق شخصیتهای گیرا و قابل درک است که خوانندگان را به خوبی همراه میکند. از دیگر ویژگیهای این کتاب میشود به اضافه کردن چاشنی احساس اشاره کرد. اغلب خوانندهها وقتی از لحاظ احساسی درگیر یک داستان میشوند، آن خوانش برایشان لذتبخش میشود. پایان این کتاب هم سرشار از احساس است و میتواند در موفقیت کتاب نقش مثبتی ایفا کرده باشد.
نویسنده اثری روانشناسانه نوشته است. اقبال مخاطب امروز دنیا و همچنین مخاطب ایرانی به داستانهای شخصیتمحور که از رگههای روانشناسی بهره بردهاند، چقدر است؟
به نظر من داستانهایی که بُعد روانشناسی دارند، میتوانند خیلی بهتر از کتابهایی که مستقیماً آموزههای روانشناختی را آموزش میدهند روی مخاطب تاثیر بگذارند. چرا که مخاطب امروز به دنبال این نیست که نصیحت شود، بلکه ترجیح میدهد به طور ضمنی یک حقیقت ملموس را درک کند جوری که انگار خودش در جایگاه آن شخصیت قرار دارد. من بسیار شنیدم که روانشناسان حتی در همین ایران خواندن «سلام زیبا» را به مراجعین خود پیشنهاد کردهاند و این نشان میدهد اهمیت داستان خواندن و در عین حال تاثیر گرفتن از آن تا چه حد بالاست. امیدوارم این شیوه داستاننویسی بیشتر رواج پیدا کند.
سلام «زیبا» ماجرای زندگی چهار خواهر است که گفته شده نویسنده خواسته با این اثر ادای دینی کند به رمان کلاسیک و خواندنی «زنان کوچک». درباره این مساله و نقاط اشتراک و تفاوت های این دو اثر بگویید.
نویسنده در یکی از مصاحبههایش گفته که در ابتدا قصد نداشت ایده «زنان کوچک» را وارد داستان کند اما بعد از اینکه به وسط داستان رسید، متوجه شد که بد نیست برای بُعد دادن به کارش ارتباط بین خواهرها را به ارتباط بین خواهران مارچ تشبیه کند. اما به جز این من به شخصه هیچ شباهتی بین دو داستان ندیدم و همانطور که خود نویسنده گفت این داستان صرفاً ادای دینی به «زنان کوچک» است و نه نسخه به روز شده این کتاب. «سلام زیبا» یک داستان مستقل با دیدگاهی کاملاً متفاوت است که میتواند خوانندههای زیادی را به خودش جذب کند. ناگفته نماند که علاقهمندان به درامهای خانوادگی همچون «زنان کوچک» نه تنها از خواندن «سلام زیبا» لذت میبرند، بلکه به بینشی فراتر از آن هم دست مییابند.
خدیجه زمانیان یزدی