درباره حمله سارقان به علی دایی/ زورگیرها از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکترند!
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۱۴۰۲۴
عصرایران؛ احسان محمدی*_ علی دایی نه اولین چهره مشهوری است که از او سرقت میشود و نه آخرین نفر. در همین ایران هم مال و منال عادل فردوسیپور را بردند و هم به احمدرضا عابدزاده پاتک زدند، هم کت و شلوار کیروش را قاپیدند و هم استوکهای جواد نکونام را!
دایی فوتبالیست سرشناس و درخشانی بود که اتفاقاً نسل من هم به او افتخار کرد و هم حسابی از خجالتش درآمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انتقاد از دایی آن روزها روی بورس بود. بیشتر ما گمان میکردیم که علی دایی حق خیلیها را خورده است. از رضا عنایتی تا وحید هاشمیان و آرش برهانی و ... خیال میکردیم بازنشسته شود حریفانمان را پرپر میکنیم. گفتیم و نوشتیم که جاهطلب و دیکتاتور است. برانکو توی مشتاش است و اوست که ارنج میچیند و دوستانش را بازی میدهد و اصلاً فوتبال بلد نیست و دو تا روپایی نمیتواند بزند و شانسی توپهایش گل میشوند و یک تیر برق هم باشد این توپها به او میخورد و گل میشود و ...
ما به عادت شرقی از له کردن کسی که یک روز او را به عرش برده بودیم لذت میبردیم. خودش هم گاهی پاس گل میداد. با داد و فریاد، با اعتراض و چشم غره. لابد پیمانهاش پر میشد ولی ما میگفتیم حق ندارد، باید تحمل کند، ما او را ستاره و اسطوره کردهایم و ...
این اولین باری نیست که از علی دایی دزدی میشود. یک بار منزلش را دزد زد و سال ۹۰ هم وقتی در جاده اصفهان-تهران تصادف کرد و بیهوش بود نوشتند که رندانی ساعت و پول و دلارهایش را دزدیدند. حتی ماجرای گردنبند طلایش هم تازگی ندارد. سال ۹۱ وقتی به بیمارستانی در فرمانیه میرفت، دو موتورسوار تقلا کردند تا گردنبند او را بدزدند. این بار اما موفق شدند، پیش چشم دخترش «نورا» او را پخش زمین کردند، گردنبند را دزدیدند و رفتند.
او اولین نفری نیست که طعمۀ زورگیرها میشود. همه اندازۀ دایی خوش شانس نیستند و گاهی با قمه و تیزی پارهپاره میشوند. این شکل سرقت خشونتآمیز اتفاق دردناکی است که تا مدتها اثر آن روی روان آدم میماند. یک گردنبند طلا احتمالاً پرکاهی است در میان خرمن داراییهای او و علی دایی برخلاف دانشجو و کارگری که گوشیاش را به همین شکل میدزدند و ورشکست میشود، بعید است غصهاش را بخورد اما نکتۀ آزاردهنده برای من واکنش بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی است. جایی که ریاکاری معمول ایرانی در پر کردن پرسشنامهها یا پیش چشم دوربین را کنار میگذارند و حرف دلشان را میزنند. اینجا برای کسانی که علاقهمند به شناخت جامعه هستند یک دانشگاه است.
برخی زیر ویدئوی ترسناک این زورگیری در جاهای مختلف نوشتهاند «در جامعهای که گرسنه است دایی باید بداند که گردنبند طلای به آن بزرگی دزدها را وسوسه میکند، پس خودش مقصر است»، عدهای مزه پراندهاند و با نوع گویش دایی شوخی کردهاند که «گلدنبندم لو دزدیدن»! و عجب استقبالی از آن شده!، کسانی نظر دادهاند که وقتی سلبریتیها به کمپین «نه به اعدام» میپیوندند، نتیجهاش میشود همین، پس بخورید از آشی که خودتان پختهاید. برخی نوشتهاند نه تنها او را رئیس فدراسیون نکردیم که وسط خیابان مال و اموالش را دزدیدیم!، در مورد عدم امنیت در کشور و ... هم نظرهای زیادی نوشتهاند که اینجا قابل نقل نیست! البته که همدردی با او هم بسیار است اما انگار دل بعضیها هم خنک شده است. خوشحال شدن از اینکه حالا که من پول ندارم، بگذار از پولدارها هم بدزدند! خرمن سوخته، خرمن دیگران سوخته خواهد. لبخند زدن به زخم دیگران، پهن کردن فرش قرمز برای کسانی است که یک روز سراغ خود ما هم میآیند. با قمه یا بیقمه!
این ماجرا دو روز دیگر زیر یک خبر مرگ، دزدی، اختلاس یا یک مکافات دیگر دفن میشود و از یاد میرود اما حال همه ما بد است. چه ما که هر روز با این خشم اجتماعی چهره به چهره میشویم و چه علی دایی که احتمالاً این کامنتها را میبیند و داغش بیشتر میشود که چرا باید بخشی از جامعه آن قدر پر از کینه و نفرت شده باشد که با زورگیر همدلی کند؟ و چه آنها را بیخ گوشش پچ پچ میکنند که برای چی موندی توی این کشور؟ برای چی در ورزقان و کرمانشاه پولت رو خرج میکنی که بعدش احضار بشی؟ برای چی هزینه بچههای بی سرپرست رو میدی؟ دست زن و بچه ات رو بگیر برو یه گوشه دنیا لذتت رو ببر. جایی که جلوی دخترت با قمه زنجیر گردنت رو ازت ندزدن و وحشت نندازن به جون خودت و خانواده ات؟! ول کن ...
*باز نشر از ایران ورزشی
لینک کوتاه: asriran.com/003A4bمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: علی دایی زورگیری فوتبال سرقت علی دایی گردن بند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۱۴۰۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طناب دار بر گردن عامل جنایت برج سپید | توقف حکم ۲ قاتل و یک متجاوز در لحظه آخر
همشهری آنلاین - حوادث: قاتلی که سحرگاه حکم قصاصش اجرا شد، ۴ سال قبل دست به جنایتی هولناک زد و جان ۳ نفر را گرفت. قربانیان زن و شوهری جوان و دختر ۶ ساله شان بودند که با ضربات چاقو در طبقه هفتم برج سپید در غرب تهران به قتل رسیده بودند.
وقتی تیم جنایی در محل حادثه حاضر شد، یکی از همسایهها مهمترین سرنخ پرونده را در اختیارشان قرار داد. او دیده بود که یکی از آشنایان مقتولان به نام کامران که وی نیز ساکن طبقه هفتم برج است، با یکی از قربانیان (پدر خانواده) درگیر شده و با ضربات چاقو او را از پا درآورد. حتی سرایدار ساختمان نیز به ماموران گفت که کامران پس از جنایت سراغ او رفته و با این ادعا که در طبقه هفتم مقدار خون مرغ و گوشت ریخته از او خواسته بود که به آنجا برود و خونها را پاک کند.
با این اطلاعات، کامران به عنوان تنها مظنون جنایت تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه ساعاتی بعد وقتی به محل جنایت برگشته بود، دستگیر شد. او در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و مدعی شد حسادت دلیل اصلی قتلعام خانواده پسرخالهاش بوده است ...
متهم به قتل که متولد سال ۶۲ بود و هیچ سابقه کیفری در پرونده اش نداشت در تمام مراحل بازجویی گریه می کرد و می گفت عذاب وجدان دارد. وی خواسته اش این بود که هرچه زودتر قصاصش کنند چرا که تحمل این عذاب وجدان را ندارد. وی ادامه داد: او پسرخاله ام بود. مانند برادر بودیم. ما با هم رفیق بودیم. با هم کار می کردیم، واقعا در آن لحظه خودم نبودم. حسادت از خیلی وقت قبل درونم ریشه دوانده بود و رهایم نمی کرد.
متهم ادامه داد: دو سال با کمک هم برج را که زمینش ارثیه مادریمان بود ساختیم و هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. اما او وضع مالیاش از من بهتر بود چون پس از مرگ مادرش ارثیه زیادی به او رسیده بود. باغ، ویلا و ماشین داشت. چندین ملک داشت که اجاره زیادی از مستاجران آن می گرفت. خیلی راحت پول خرج می کرد به طوریکه چند روز قبل متوجه شدم یک تلویزیون ۶۰ میلیونی خریده است. اراده می کرد هرچه می خواست می خرید و وضعیت زندگی او باعث شده بود که حسادتم روز به روز نسبت بیشتر شود. به خصوص اینکه همسرم هم مدام به من سرکوفت می زد و وضعیت زندگی او را به رخ من میکشید.
البته من هم خانه و ماشین خارجی دارم اما او چندین برابر من داشت. به تازگی میگفت قصد دارد خانه ای لوکس در جردن و یک خودروی لکسوس بخرد. این را که شنیدم دیگر از خود بیخود شده بودم و روز حادثه دست به جنایتی هولناک زدم. وی درباره روز حادثه گفت: آن روز قرار بود با پسرخاله ام برویم محضر چون کار اداری داشتیم. رفتم مقابل در و با دست دو تقه زدم به در. پسر خاله ام در را باز کرد و دوباره موضوع خرید خانه لوکس در جردن و خرید لکسوس را مطرح کرد. از خود بی خود شدم ودیگر کنترلی بر کارهایم نداشتم. در زمان خیلی کوتاه و در حد اینکه او کفش را پوشید و دکمه آسانسور را زد چاقو را از کیفم بیرون آوردم. به او ضرباتی زدم و هلش دادم داخل خانه. ناگهان چشمم افتاد به دختر کوچولوی او. دخترش گریه میکرد و من اصلا متوجه نبودم چه کار میکنم و هنوز هم نمیدانم چطور جان او را گرفتم. همان لحظه همسر پسرخاله ام از خواب بیدار شد و از اتاق بیرون آمد. در راهروی اتاق خواب ها او را کشتم و بعد فرار کردم.
این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و حکم به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید. سپس پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد تا مقدمات اجرای حکم فراهم شود. نام این مرد جنایتکار در فهرستان اعدامی های روز چهارشنبه بیست و نهم فروردین ماه قرار گرفت. او سحرگاه دیروز با پای لرزان پای چوبه دار رفت. درحالیکه گریه می کرد از اولیای دم خواست تا او را ببخشند اما آنها اصرار بر اجرای حکم داشتند. در نهایت طناب دار بر گردن مرد جنایتکار قرار گرفت و او قصاص شد تا پرونده اتهامی اش برای همیشه بسته شود.
اشک شوقدومین مردی که سحرگاه دیروز در زندان قزل حصار پای چوبه دار رفت، یکی از روزهای اردیبهشت سال ۹۴ زنی ۴۳ ساله به نام مریم را به قتل رسانده بود. او اما در واپسین لحظات توانست از اولیای دم مهلت بگیرد و از پای چوبه دار به زندان برگردد.
این مرد به خاطر اینکه زن مورد علاقه اش به درخواست ازدواج وی، جواب منفی داده بود دست به جنایت زد و به قتل اعتراف کرد. وی در بازجویی ها چنین گفته بود: در روز اول اردیبهشت ماه به مقابل خانه مریم رفتم و منتظر ماندم تا او از خانه خارج شود. تصمیم داشتم تا بار دیگر پیشنهاد خود را مطرح کنم. زمانیکه مریم از خانه خارج شد با خواهش از او خواستم تا سوار ماشین من شود و او نیز به ناچار و برای آنکه کسی متوجه موضوع نشود، سوار شد. در بین راه به او گفتم که عاشقش هستم و دلم می خواهد هرچه زودتر با من ازدواج کند. او اما با لحن تندی جوابم را داد و گفت پاسخش منفی است. در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، کنترل خودم را از دست دادم و با روسری، مریم را خفه کردم.
متهم ادامه داد: زمانیکه به خود آمدم متوجه شدم که مریم جان باخته است. خیلی ترسیده بودم به همین دلیل جسد وی را به ویلای خود در منطقه فشم برده و در گوشه ی حیاط، دفنش کردم.
پس از اعتراف این مرد، ماموران راهی ویلا شدند و جسد مریم را از دل خاک بیرون کشیدند. از سوی دیگر عامل جنایت به قصاص محکوم شد و با قطعی شدن رای پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارجاع شد. قاتل این پرونده، سحرگاه دیروز پای چوبه دار رفت اما با التماس و گریه از اولیای دم خواست تا او را ببخشند. طناب دار بر گردن وی آویخته شد و در آن لحظه های آخر قاتل نیز برای نجات جانش التماس می کرد. از سوی دیگر تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران در زندان مستقر شده بودند و آخرین تلاش های خود را در آن لحظات می کردند تا اینکه اولیای دم دلشان به رحم آمد و حکم را اجرا نکردند. آنها به قاتل مهلت دادند و او درحالیکه اشک شوق می ریخت از پای چوبه دار به زندان برگشت.
سومین محکومی که پیش از طلوع خورشید روز چهارشنبه، پای چوبه دار رفت و موفق شد در واپسین لحظات از اولیای دم مهلت بگیرد و به زندان برگردد، دوازدهم آبان سال ۹۶ جان زنی جوان را گرفت. ماجرا از این قرار بود که آن روز گزارش ناپدید شدن زنی جوان به پلیس پایتخت اعلام شد. وی قرار بود به مسافرت برود و حتی چمدانش را هم جمع کرده بود اما به طرز عجیبی ناپدید شده بود. در ادامه تحقیقات مشخص شد که این زن با مردی به نام رسول در ارتباط بوده است. قرار بود با رسول به سفر برود که این مرد به عنوان مظنون بازداشت شد. وی در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: مقتول سعیده نام داشت و از آشنایانم بوو. من به او پول قرض داده بودم اما سعیده برای برگردان این پول امروز و فردا می کرد. روز حادثه می خواستیم با هم به مسافرت برویم اما در بین راه به خاطر پول با هم درگیر شدیم. از شدت عصبانیت، او را خفه کردم و جسدش را در شهریار انداختم.
این مرد جنایتکار صبح دیروز درحالیکه طناب دار بر گردنش بود، با التماس توانست از اولیای دم مهلت بگیرد و درحالیکه اشک شوق می ریخت به زندان برگشت.
اما آخرین مردی که سحرگاه دیروز پای چوبه دار رفت و حکمش متوقف شد، پرونده اش با ۳ قاتل دیگر تفاوت داشت. هرچند او هم در آخر اشک شوق ریخت از اینکه فرصت زندگی دوباره یافته است. او به جرم تجاوز به عنف به اعدام محکوم شده بود. وی سال ۹۴ زنی را به عنوان مسافر سوار ماشینش کرد اما به گفته خودش وسوسه های شیطانی به سراغش آمد و با تهدید به زن جوان تجاوز کرد. وی پس از دستگیری و محاکمه در دادگاه کیفری به اعدام محکوم شد و حکمش به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید. وی تا قبل از این، دو مرتبه نامش در لیست اعدام قرار گرفته بود اما یکبار توبه نامه نوشت و بار دیگر درخواست اعاده دادرسی کرد که موجب توقف حکم اعدامش شد. درحالیکه دیروز برای سومین بار پای چوبه دار می رفت، بار دیگر با توقف حکمش مواجه شد چرا که چند روز قبل درخواست اعاده دادرسی کرده بوده بود و به این ترتیب اعدام نشد تا پرونده اش بار دیگر مورد بررسی های بیشتر قرار بگیرد.
کد خبر 845273 برچسبها دادگاه سارق - سرقت اعدام قتل - قاتل