Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت 24-طرز تهیه ژله ویترینی | طرز تهیه شارلوت ژله رولی | طرز تهیه ژله حلزونی | مواد لازم برای تهیه ژله ویترینی | مواد لازم برای تهیه شارلوت ژله رولی | مواد لازم برای تهیه ژله حلزونی | خواص ژله

مواد لازم:

ژله کیوی= نصف بسته بستنی= یک لیوان ژله انبه= یک بسته کیوی کاملا رسیده= یک عدد

طرز تهیه :

مرحله اول:

ژله کیوی رو با دو سوم لیوان آب جوش حل کنید تا کاملا شفاف بشه و دونه های ژله توش دیده نشه کمی از ژله رو ته قالب بریزید و میوه ها رو توش قرار بدید و اجازه بدید کمی ببنده وقتی کمی بست مابقی ژله کیوی رو بریزید و داخل یخچال قرار بدید تا خودشو بگیره.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مرحله دوم:

کیوی ها باید کاملا رسیده باشن اگه رسیده نیستن کمی آبپز کنید چون کیوی دارای آنزیمی هست که مانع بستن ژلاتین میشهبه جای کیوی میتونید از انواع میوه ها استفاده کنید و رنگ ژله تون رو هم تغییر بدین.

مرحله سوم:

حالا یک بسته ژله انبه رو با یک لیوان آب جوش حل کنید تا شفاف بشه و اجازه بدین از دما بیفته و بعد بستنی رو بهش اضافه کنید و خوب هم بزنید تا یکدست بشه و روی ژله کیوی بریزید و داخل یخچال قرار بدید برای چند ساعت تا کاملا ببنده.موقع در آوردن از قالب چند ثانیه اون رو داخل آب جوش قرار بدید و سریع خارج کنید و داخل ظرف برگردونید

پیشنهاد می شود بخوانید: طرز تهیه ژله خامه ای هلویی | مواد لازم برای تهیه ژله خامه ای هلویی | طرز تهیه شیک هلو

 طرز تهیه شارلوت ژله رولی 

طرز تهیه:

مرحله اول:

خب اول از همه قالب رو بذارید داخل فریزر(من از کاسه ترازو دیجیتالم استفاده کردم که فلزیه)بعد برید سراغ درست کردن ژله رولی؛ هر رنگی که دوست داشتید درست کنید و بعد از اینکه رول کردید بذارید داخل یخچال که خوب خوب خودش رو بگیره.

مرحله دوم:

حالا قالب رو از فریزر دربیارید و ژله های رولی رو روی دیواره هاش بچینید..اگر رول ها اضافه امد داخل قالب بچینید.‌.وقتی کل دیواره ها پر شد باز قالب رو داخل فریزر قرار بدید...بعدش برید سراغ درست کردن ژله آلوئه ورا....یک بسته ژله رو با یک لیوان آب جوش مخلوط کنید و روی بخار کتری بذارید تا ذرات داخلش کامل حل شه بعد نصف لیوان آب سرد رو بهش اضافه کنید

مرحله سوم:

بعد از اینکه ژله در دمای محیط کاملا سرد سرد شد و  حالتش غلیظ شد میتونید داخل قالب ،که از قبل ژله رولی ها رو چیدید، بریزید و منتظر بمونید تا کامل ببنده ...

مرحله چهارم:

برای جدا کردن از قالب هم،اگر قالب پلاستیکیه که کف و دیواره هاش رو کامل چرب کنید و بعدش که ژله کامل بست با دست اطراف ژله رو آزاد کنید و بعد ضربه های محکمی به دیواره های ظرف بزنید.

مرحله پنجم:

یکی دو بار هم ته ظرف رو محکم زمین بکوبید....به راحتی شما متوجه میشین که ژله از ظرف جدا شده و می تونید تو ظرف سرو برگردونید....یا اینکه چند ثانیه قالب رو داخل اب جوش قرار بدید و بعد تکون بدید اگر که ژله از دیواره ها جدا شد یعنی اماده است و داخل ظرف سرو برگردونید.
توجه کنید قالب های فلزی به زمان کمتری نیاز دارن که داخل اب جوش باشن،پس خیلی مراقب باشید.


طرز تهیه ژله حلزونی 

مواد لازم:

پودر ژله از هر رنگ نصف بسته آب جوش برای هر رنگ نیم پیمانه بستنی وانیلی آب شده برای هر رنگ دو قاشق غذاخوری

طرز تهیه:

مرحله اول:

اول پودر ژله ها رو با نیم لیوان آبجوش حل میکنیم و میذاریم شفاف و سرد بشه.وقتی سرد شدن به هر کدوم دو قاشق غذاخوری بستنی وانیلی آب شده اضافه میکنیم و هم میزنیم.
حالا قالب حلزونی (یا هر قالب دیگه ای که داشتید) رو چرب میکنیم و داخل پیچ های قالب رو با رنگ ها پر میکنیم و حدود بیست دقیقه میذاریم داخل یخچال تا نیم بند بشه. (سطحش چسبناک باشه)

مرحله دوم:

وقتی نیم بند شد ژله بستنی آلوورا رو میریزیم (که رنگ ها وقتی می‌خواهیم از قالب خارج کنیم خودشون رو نشون بدن.) ومیذاریم یخچال تا نیم بند بشه.

مرحله سوم:

حالا به ترتیب هر رنگ ژله ای رو که دوست داشتید لایه به لایه بریزید و هر سری میذاریم یخچال تا نیم بند بشه ودوباره رنگ بعدی.وقتی قالب پر شد برای سه تا چهار ساعت میذاریم یخچال تا خوب ببنده.این قالب های پلاستیکی برای ژله خیلی راحتن و به آسونی از قالب خارج میشن.

خواص ژله 


ژلاتین یک پروتئین ساخته شده از محصولات حیوانی است.

ژلاتین برای از دست دادن وزن و برای درمان استئوآرتریت، آرتریت روماتوئید و استخوان های شکننده (پوکی استخوان) استفاده می شود. برخی از افراد نیز برای تقویت استخوان ها، مفاصل و ناخن ها از آن استفاده می کنند. ژلاتین همچنین برای بهبود کیفیت مو و کوتاه کردن بهبودی پس از ورزش و آسیب های مرتبط با ورزش استفاده می شود.

در تولید، ژلاتین برای آماده سازی غذاها، لوازم آرایشی و داروها استفاده می شود.

چگونه کار می کند؟


ژلاتین حاوی کلاژن است. کلاژن یکی از مواد تشکیل دهنده غضروف و استخوان است. به همین دلیل است که برخی افراد فکر می کنند ژلاتین ممکن است برای آرتریت و سایر شرایط مشترک کمک کند.

تحقیقات اولیه نشان می دهد که ژلاتین ممکن است درد را کاهش دهد و عملکرد مشترک را در افراد مبتلا به استئوآرتریت بهبود بخشد.

اثرات ژلاتین بر بدن:

  استخوانهای نازک (پوکی استخوان) تقویت استخوان ها و مفاصل بهبود کیفیت مو تقویت ناخن ها   کاهش تمرکز پس از ورزش و آسیب های مربوط به ورزش کاهش وزن

شواهد بیشتری برای ارزیابی اثربخشی ژلاتین برای این مورد نیاز است

اثرات جانبی و ایمنی


ژلاتین به احتمال زیاد برای بسیاری از مردم در مقادیر غذایی کاملا ایمن است. این مقدار احتمالا در مقادیر بیشتر به عنوان دارو استفاده می شود. برخی شواهد وجود دارد که ژلاتین در دوزهای تا 10 گرم روزانه می تواند تا 6 ماه با خیال راحت مصرف شود.

ژلاتین می تواند طعم ناخوشایند، حساسیت سنگین در معده، نفخ، سوزش سر دل و بی حسی را ایجاد کند. ژلاتین در برخی افراد ممکن است واکنش های آلرژیک ایجاد کند.

برخی از نگرانی ها در مورد ایمنی ژلاتین وجود دارد زیرا از منابع حیوانی می آید. بعضی از مردم نگران هستند که شیوه های تولید ناامن ممکن است منجر به آلودگی محصولات ژلاتین با بافت های حیوانی بیمار، از جمله مواردی که ممکن است بیماری جنون گاوی (انسفالوپاتی اسپون گاوی گاو) را منتقل کند. اگر چه این خطر به نظر کم می رسد، بسیاری از کارشناسان توصیه نمی کنند که از مکمل های مشتق شده حیوان مانند ژلاتین استفاده کنند.


هشدارها و هشدارهای ویژه:

بارداری و شیردهی: در مورد ایمنی ژلاتین در هنگام استفاده در حین بارداری و شیردهی کافی نیست.

طرز تهیه ژله پنیری

مواد لازم:

پنیر ماسکارپونه پنجاه گرم یک بسته ژله دلخواه خامه صبحانه پنجاه گرم  یک  پیمانه آب جوش پودر شکر یک قاشق غذاخوری 

 
طرزتهیه :

مرحله اول:

پنیر ماسکارپونه ، خامه و پودر شکر رو  با همزن زدم تا صاف و و روون بشه . ژله دلخواه رو با یه لیوان اب داغ ، حل کردم . بعد ژله از دما افتاده رو کم کم به پنیر اضافه کردم و خوب زدم تا پنیر توی ژله حل بشه و مواد یکدست بشه .

مرحله دوم:
قالب رو در حد براق شدن ، چرب کردم و ژله پنیری رو داخل قالب ریختم . حدود یه ساعت فریزر یا چهار پنج ساعت یخچال میمونه تا خودش رو بگیره . چون این دسر ، خامه داره به راحتی از قالب در میاد. 

امیدواریم مطلب طرز تهیه ژله ویترینی برایتان جالب باشد.

پیشنهاد می شود بخوانید:طرز تهیه ژله رنگین کمان لقمه ای / مواد لازم جهت تهیه ژله رنگین کمان لقمه ای

منبع: ساعت24

کلیدواژه: سئوی سایت مواد لازم برای تهیه تهیه ژله ویترینی استفاده می شود طرز تهیه ژله داخل یخچال دیواره ها مرحله اول مرحله دوم ژله کیوی لیوان آب نیم بند یک بسته رو داخل قالب رو آب جوش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۳۹۹۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کفش‌هایی که زیر پا نرفت

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در کتاب روزی که مسیح را دیدم، روایت نوجوانی را نقل می کند که با برادرش می خواهند خود را به نماز جماعت برسانند و اما ماجرا به شرح زیر است:

 

‌‌کفش زیاد بود ولی آنکه من دنبالش می گشتم، نبود! بابا گفت:‎ ‎‌«خوب چی شد؟ نپسندیدی؟» ‌

‌‌سرم را تکان دادم و آرام گفتم: «نه، آن کفشی که می خواهم، ‌‎ ‎‌نیست!» ‌

‌‌بابا آدم کم حوصله ای نبود ولی انگار کم کم داشت عصبانی ‌‎ ‎‌می شد. این چندمین مغازۀ کفش فروشی بود که می رفتیم و من هیچ‌‎ ‎‌کفشی را نمی پسندیدم. بابا حق داشت عصبانی شود؛ خسته شده ‌‎ ‎‌بود! ولی من هم حق داشتم. حالا که بعد از دو سال می خواستم ‌‎ ‎‌کفش نو بخرم، باید آن را خوبِ خوب می پسندیدم! هم بابا حق ‌‎ ‎‌داشت و هم من!‌

‌‌بابا لبخندی زد و گفت: «مردم دنیا را معامله می کنند، اینقدر ‌‎ ‎‌سخت نمی گیرند! وِل کن دیگر! هِی بالایش را نگاه می کند: هِی ‌‎ ‎‌پایینش را نگاه می کند! چرا اینهمه قضیه را سخت گرفته ای؟» ‌

‌‌بدون اینکه فکر بکنم، با عصبانیّت گفتم: «خوب، حال که بعد ‌‎ ‎‌از دو سال می خواهم کفش بخرم، باید دقّت بکنم ‌‎ دیگر!» ‌

‌‌نمی دانم از روی ناراحتی بود یا شیطنت که ادامه دادم: «هر روز ‌‎ ‎‌که کفش نمی خریم؛ باید کفشی انتخاب کنیم که لااقل بتواند دو ‌‎ ‎‌سال توی پایم دوام بیاورد!» ‌

‌‌پدر سرخ شده بود! دست توی جیبش کرد و سیگاری درآورد و ‌‎ ‎‌گوشۀ لبش گذاشت. لحظه ای ایستاد؛ کبریت درآورد و سیگار را ‌‎ ‎‌روشن کرد. لازم نبود چیزی بگوید؛ فهمیدم که خیلی ناراحت شده ‌‎ ‎‌است. زیاد سیگار نمی کشید؛ شاید به این دلیل که پولش را نداشت! ‌‎ ‎‌امّا وقتی که خیلی ناراحت می شد، دیگر نمی توانست جلوی خودش ‌‎ ‎‌را بگیرد. از گفتن آن حرفها ناراحت شدم. نمی خواستم ناراحتش ‌‎ ‎‌بکنم. می دانستم کاسبی اش خوب نیست و نمی تواند پول در بیاورد. ‌‎ ‎‌وضع خودش بدتر از من بود! سه سال بود که آن کفشهای پاره را ‌‎ ‎‌می پوشید. خیلی بد شد. آن جمله بی اختیار به زبانم آمد! ‌

‌‌بابا دیگر چیزی نگفت. من هم چیزی نگفتم. وارد مغازۀ ‌‎ ‎‌دیگری شدیم. بابا خیلی ناراحت بود. انگار پیشِ من احساس ‌‎ ‎‌شرمندگی می کرد. از دست خودم ناراحت شدم. نباید فقیری ‌‎ ‎‌خانواده مان را به رُخَش می کشیدم. دیگر ذوق زده نبودم. ‌‎ ‎‌می خواستم هر جور شده جبران کنم. فکری به ذهنم رسید. گفتم: ‌‎ ‎

‌‎«بابا جان. من هیچ کدام از اینها را نمی پسندم! کفشهای شما هم ‌‎ ‎‌خوب نیست. وضعش بدتر از کفشهای من است. بهتر نیست به ‌‎ ‎‌جای اینکه برای من کفشی بخریم، برای شما کفش تهیّه کنیم؟»‌

‌‌دستش را مهربانانه به سرم کشید و گفت: «پسرم خدا بزرگ ‌‎ ‎‌است! فعلاً نوبت شماست. به همین زودیها پول جمع می کنم و ‌‎ ‎‌برای خودم هم می خرم! تو نگران من نباش! سرِ فرصت برای ‌‎ ‎‌خودت یک کفش انتخاب کن.» ‌

‌‌دیگر دل و دماغِ گشتن توی مغازه ها را نداشتم. کفشی را ‌‎ ‎‌انتخاب کردم و همان را خریدیم و به سمت خانه برگشتیم. ‌

‌‌***‌

‌‌خوشحال بودم. به آسمان نگاه کردم. صافِ صاف بود. حتّی ‌‎ ‎‌یک لکّه ابر هم در آن دیده نمی شد. خورشید در سمت مغرب پایین ‌‎ ‎‌رفته بود و تنها کمی از سرخی آن دیده می شد. با خودم فکر کردم: ‌‎ ‎‌«وقتی آسمان صاف است، غروب آفتاب و سرخی سمت مغرب پس ‌‎ ‎‌از غروب هم تماشایی است!» ‌

‌‌داداش احمد گفت: «پس حواست کجاست؟ توی آسمان ‌‎ ‎‌دنبال چی می گردی؟ جلوی پایت را نگاه کن!» و دستم را گرفت و ‌‎ ‎‌نگهم داشت. کاری که اگر یک دقیقه دیرتر انجام داده بود توی ‌‎گودالی می افتادم که وسط پیاده رو ایجاد شده بود. ‌

‌‌راه زیادی رفته بودیم. داشتم خسته می شدم. گفتم: «داداش!‎ ‎‌اگر به یک مسجد نزدیکتر می رفتیم، بهتر نبود!» ‌

‌‌داداش احمد گفت: «زود باش؛ تندتر بیا. الآن آقا می آید و نماز ‌‎ ‎‌شروع می شود! دیگر داریم می رسیم». ‌

‌‌دوباره گفتم: «آخر قبلاً که مسجد نزدیکتری می رفتیم!» ‌

‌‌داداش احمد پاسخ داد: «ولی این مسجد، یک مسجد دیگری ‌‎ ‎‌است. یعنی مسجد نیست ولی از مسجد هم باصفاتر است! نماز ‌‎ ‎‌خواندن در آن صفای بیشتری دارد!» ‌

‌‌پرسیدم: «یعنی چه جوری است؟ خیلی بزرگ است؟» ‌

‌‌داداش احمد خندید و گفت: «نه داداش! منظورم بزرگ و ‌‎ ‎‌کوچکی آن نیست. امام جماعت آن حاج آقا روح الله خمینی است ‌‎ ‎‌اینجایی که می رویم هم منزل اوست. بعد از نماز هم صحبتهای ‌‎ ‎‌اخلاقی می کند. حالا تندتر بیا!» ‌

‌‌داداش احمد چند وقتی بود که برای خواندن درس طلبگی به ‌‎ ‎‌حوزۀ علمیه می رفت. می خواست روحانی شود. بیشتر شبها را در ‌‎ ‎‌مدرسۀ علمیّه شان می ماند. بعضی شبها هم که به خانه می آمد، مرا ‌‎ ‎‌بر می داشت و برای نماز مغرب و عشا به مسجد می رفتیم. ‌

‌کفشهای نواَم را پوشیده بودم. کمی پایم را می زد. نمی توانستم ‌‎ ‎‌تند راه بروم ولی به برادرم چیزی نگفتم. دیگر تا رسیدن به خانۀ آقا ‌‎ ‎‌حرفی نزدم. ‌

‌‌خانۀ آقا شلوغ بود. کفشهای زیادی جلوی در ریخته شده بود و ‌‎ ‎‌عملاً راهی برای عبور وجود نداشت. باید روی کفشها پا ‌‎ ‎‌می گذاشتیم و رد می شدیم. داداش احمد کفشهایش را درآورد و در ‌‎ ‎‌گوشه ای گذاشت. من هم کفشهایم را درآوردم و با دودلی در دست ‌‎ ‎‌گرفتم. داداش احمد گفت: «کفشهایت را یک گوشه بگذار و بیا ‌‎ ‎‌برویم که الآن اتاقها پُر می شود. گفتم: «نمی شود کفشهایم را هم ‌‎ ‎‌به داخل بیاورم؟» ‌

‌‌داداش احمد خندید و گفت: «نترس داداش؛ اینجا دزد ندارد؛ ‌‎ ‎‌کفشهایت را نمی دزدند! آنها را در گوشه ای بگذار و بیا!» و بدون ‌‎ ‎‌معطّلی به داخل رفت. ‌

‌‌می ترسیدم کفشهایم زیر پاها له شوند! باید دست کم دو سال ‌‎ ‎‌دیگر همراه هم می بودیم! اگر می دانستم اینقدر شلوغ است، ‌‎ ‎‌کفشهای کهنه ام را می پوشیدم. خواستم کفشهایم را با خودم به ‌‎ ‎‌داخل ببرم ولی ترسیدم بگویند: «عجب پسر ندید بدیدی است! ‌‎ ‎‌کفشهایش را هم توی اتاق آورده است.» ‌

‌‌‎

کفشهایم را گوشه ای گذاشتم و داخل شدم. ولی دلم پیشِ ‌‎ ‎‌کفشها بود! کناتر داداش احمد نشستم و هر چند لحظه یک بار ‌‎ ‎‌بر می گشتم و به جلوی در نگاه می کردم. ‌

‌‌چند دقیقه نگذشته بود که صدای جمعیّتی توجّهم را جلب کرد. ‌‎ ‎‌گروهی مشغول فرستادن صلوات بودند. آنهایی که جلوی در ‌‎ ‎‌ایستاده و منتظر آمدن آقا بودند، همراه با او داخل اتاق می شدند. ‌‎ ‎‌برای یک لحظه دلم فرو ریخت. الآن بود که کفشهایم زیر پاهای ‌‎ ‎‌آنهمه جمعیت از بین برود! با شتاب بلند شدم و هراسان خودم را به ‌‎ ‎‌کنار در رساندم. ‌

‌‌آقا آن سوی کفشها ایستاده بود و قدم به جلو نمی گذاشت. بقیّه ‌‎ ‎‌هم ایستاده بودند. می خواستم بیرون بدوم و کفشهایم را در دست ‌‎ ‎‌بگیرم ولی نگاهم که به چهرۀ آقا افتاد سر جای خودم ایستادم. چهرۀ ‌‎ ‎‌نورانی آقا مجذوبم کرده بود. قدرت هر عملی از من گرفته شده بود. ‌‎ ‎‌همان طور آقا را نگاه می کردم. جمعیت پشت سر هم صلوات ‌‎ ‎‌می فرستادند. آقا از جای خودش تکان نمی خورد. عاقبت به کفشها ‌‎ ‎‌اشاره کرد و گفت: «چرا کفشهای مردم اینطور روی هم ریخته شده ‌‎ ‎‌است؟ چرا اینجا جایی برای کفشها درست نکرده اید؟ من پا روی ‌‎ ‎‌کفش کسی نمی گذارم! اول کفشها را مرتب و راه باز کنید، تا ما ‌‎داخل شویم!» ‌

‌‌کفشهایم نجات یافته بودند! چند نفر مشغول مرتّب کردن ‌‎ ‎‌کفشها و باز کردن راه عبور شدند. وقتی راه باز شد، آقا به داخل آمد و ‌‎ ‎‌من هم به دنبالش راه افتادم ‌

‌‌وقتی به نماز ایستادیم، احساس کردم در آسمان پرواز می کنم. ‌‎ ‎‌هیچ وقت آنطور از نماز خودم لذّت نبرده بودم. ‌‌‎ ‎

برشی از کتاب روزی که مسیح را دیدم؛ ص 40-45

 

دیگر خبرها

  • توزیع بیش از ۱۵ هزار بسته معیشتی در زنجان
  • کفش‌هایی که زیر پا نرفت
  • جابه جایی بیش از ۱۷۵ هزار مسافر در پایانه‌های مسافربری خوزستان
  • لحظه سقوط یک شیر نر به داخل آبشار + فیلم
  • راز‌هایی درباره کیک پنیری که تا بحال نشنیده‌اید
  • لحظه انفجار مسجد در تبریز؛ فیلم دوربین مداربسته از داخل را ببینید
  • جابه جایی بیش از ۸۱ هزار مسافر توسط ناوگان مسافری استان مرکزی
  • طرز تهیه زولبیا و بامیه به روش قنادی در خانه مشابه قنادی
  • حمایت از پایان‌نامه‌های حوزه صنایع غذایی در قالب برنامه «فن‌تز»
  • توزیع بسته معیشتی بین مهاجرین افغانستانی + فیلم