جاسوس صهیونیستی با سه تاجر ایرانی تبادل شد
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۰۵۹۹۶
ساعت 24 - یک فعال اقتصادی و دو شهروند ایرانی که به اتهامات واهی، در خارج از کشور بازداشت شده بودند، با یک جاسوس دو تابعیتی که برای رژیم صهیونیستی فعالیت میکرد، تبادل و آزاد شدند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از صدا و سیما، سی ام شهریور ماه ۹۷ خبر دستگیری یک زن جوان ۳۱ ساله، توجه رسانهها را به ایران جلب کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کایلی ۳۱ ساله با عنوان استاد دانشگاه و شیعه شناس، به تمام کشورهای مهم منطقه غرب آسیا سفر کرده بود، ایران مصر، سوریه، عراق، بحرین، کویت و… او در این سفرها در مجامع علمی و مذهبی حاضر میشد و با شخصیتهای فرهنگی و مذهبی این کشورها در ارتباط بود.
اما کایلی مور گیلبرت کیست و چرا در ایران بازداشت شد؟کایلی متولد ۱۹۸۷ در استرالیا و دارای تابعیت دوگانه استرالیایی، انگلیسی است. وی در خانواده مسیحی تبار به دنیا آمد، اما بعدها به اقتضای شغلش مجبور به تغییر مذهب از مسحیت به یهود میشود.وی نسبت به تحصیلات عالی بی علاقه بود، تا اینکه در ۲۵ سالگی آشنایی او با یک اسرائیلی به نام «روی بینکوویینز» باعث میشود که بدلیل ویژگیهای فردی و استعدادهای خاص توسط امان، سرویس جاسوسی نظامی اسرائیل نشان شده و در سال ۲۰۱۲ به توصیه این سرویس برای تحصیل در «رشته مطالعات آسیا، خاورمیانه و حوزه اسرائیل» دانشگاه کمبریج، به لندن اعزام شود و در طول مدت تحصیل مورد کنترل و رصد قرار گیرد.امان، سرویس جاسوسی نظامی اسرائیل، در این سالها کایلی را تحت نظر داشت برای مقاصد خود رشته او را تغییر داد و کایلی را ملزم به ادامه تحصیل در «رشته مطالعات اسلامی و خاورمیانه» میکند.کایلی خود را با این رشته بیگانه میبیند و تمایل دارد با روشهای ویژه خود اقدام به جاسوسی و جمع اوری اطلاعات نماید. اما امان او را متقاعد میکند که برای نزدیک شدن به چهرههای خاص، نیاز به پوشش ویژه دارد و بهترین پوشش برای این منظور تحصیلات دانشگاهی و پژوهشهای علمی در مسائل اسلامی و خاورمیانه است.
با طولانی شدن اقامت کایلی در لندن و لزوم حفظ پوشش شغلی حین تحصیل و آموزش او ابتدا به عنوان کارمند یک هتل که مهمانانی از کشورهای عربی داشت، آغاز به کار میکند تا با برقراری ارتباط نزدیک با مهمانان عرب هتل شبکه ارتباطی خود را توسعه دهد و همچنین با فضای فرهنگی کشورهای اسلامی بیشتر آشنا شود.در این مدت امان، کایلی را تحت آموزشهای تخصصی اطلاعاتی قرار داده و او را به یک مأمور خبره برای سرویس تبدیل میکند.کایلی پس از گذراندن این آموزشها به زبانهای عبری، عربی و ژاپنی مسلط میشود و برای گذراندن دورههای تخصصی به اسرائیل سفر کرده و در یک پادگان، آموزشهای نظامی خود را تکمیل میکند. در نهایت او که اکنون به یک مأمور آموزش دیده اسرائیلی تبدیل شده، با تغییر دین خود از مسحیت به یهود سرسپردگی خود به تشکیلات صهیونیستی را تکمیل میکند.سرویس نیز برای او یک ازدواج تشکیلاتی ترتیب داده و یک نظامی صهیونیست به نام روسلان هودوروف را به عنوان همسر برای کایلی بر میگزیند.
دورههای تئوری آموزشی کایلی پایان یافته و او به عنوان کارآموز اطلاعاتی، به مؤسسات پوششی اسرائیلی وصل میشود تا برای مأموریتهای رسمی اطلاعاتی آماده شود. حضور در سوریه، نخستین مأموریت امان به کایلی برای انجام اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی بود.پس از بازگشت از سوریه و در مرحله بعد، مسئول بازجویی برخی ایرانیان مهاجر و زندانی میشود تا علاوه بر تکمیل آموزشهای بازجویی و زیرپاکشی، اطلاعات خود از ایران و ایرانیان ارتقا دهد و بازجوییها و پرونده سازیهای کایلی منجر به محکومیتهای طولانی برای برخی از ایرانیان خارج از کشور میشود.مأموریت جدید وی موضوعات هستهای و اقتصادی ایران به خصوص کشف شیوههای دور زدن تحریمها و همچنین موضوعات مربوط به محور مقاومت است. ازین رو، امان، به منظور حفظ پوشش و توجیه اقدامات بعدی، کایلی را ملزم به ادامه تحصیل در مقطع دکتری رشته مطالعات اسلام و خاورمیانه میکند.
دوره آموزش اختصاصی کایلی برای مأموریت ایران دو سال زمان برد و او طی این مدت کاملاً به زبان فارسی مسلط میشود. کایلی که به لحاظ تئوری، آمادگی لازم جهت اقدامات اطلاعاتی در جغرافیای ج. ا. ا را پیدا کرده، با استفاده از پوشش پژوهشی و دانشگاهی، با ایجاد یک فرصت مطالعاتی برای شرکت در دانشگاه ادیان و مذاهب، به ایران میآید.در سفر اول وی به ایران، دست به هیچ اقدامی نمیزند و پس از مدت کوتاهی از کشور خارج میشود. در سفر دوم، به توصیه سرویس اسرائیل در ایام محرم وارد ایران میشود.کایلی با حضور در شهرهای مختلف که در راستای مأموریتش بود، اقدام به جمع آوری اطلاعات مینماید. کایلی که از اشراف اطلاعاتی ایران بر خود بی اطلاع است به منظور عادی سازی حضور خود در ایران به اماکن مذهبی، هیئات و اماکن توریستی میرود تا کسی نسبت به این سفر شک نکند.این بار کایلی برای ارتباط گیری با برخی شخصیتها و اهداف، اقدام و سعی میکند به اطلاعات اقتصادی و نظامی ایران و جبهه مقاومت دست پیدا کند، که مورد ضربه اطلاعاتی قرار گرفته دستگیر میشود.وی پس از طی مراحل قانونی و قضایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی به ۱۰ سال حبس محکوم گردید و پس از ۲ سال از محکومیت خود، در نهایت نظام جمهوری اسلامی تصمیم میگیرد وی را با سه فعال اقتصادی ایرانی که به قصد دور زدن تحریم بازداشت شده بودند تبادل کند.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: احمدی نژاد آموزش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۰۵۹۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرخرو پارسا نخستین وزیر زن ایرانی در نوروز ۴۸: نخستوزیری خیلی هم خوب است و اگر بتوانم میشوم/ مدرسهی چهارهزار نفره تاسیس میکنم
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرخرو پارسان (۱۳۰۱-۱۳۵۹ خورشیدی) پزشک متخصص زنان، که تدریس را به طبابت ترجیح داد، نخستین وزیر زن ایرانی است که در فاصلهی سالهای ۴۷ تا ۵۴ در کابینهی امیرعباس هویدا وزارت آموزش و پرورش را بر عهده داشت. او یک سال پس از پیروزی انقلاب در شامگاه شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۳۵۸ در حالی که به اتفاق همسرش سرلشکر بازنشسته شیرینسخن در منزل دامادشان در فرمانیه به سر میبردند، توسط پاسداران کمیتهی منطقهی چهار دستگیر و به کمیتهی مرکزی انتقال داده شد. سرانجام در دادگاه انقلاب به اتهام «غارت بیتالمال و ایجاد فساد و اشاعهی فحشا در وزارت آموزش و پرورش و همکاری با ساواک و اخراج فرهنگیان مبارز و شرکت در تصویب قوانین ضد مردمی و وابسته کردن آموزش و پرورش به فرهنگ استعماری امپریالیسم» (اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۵۹) مفسد فیالارض تشخیص داده و سرانجام در بامداد ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ به جوخهی اعدام سپرده شد.
در نوروز ۱۳۴۸ هادی خرسندی روزنامهنگار و طنزپرداز مجلهی سپید و سیاه به ملاقات او رفت تا با نخستین وزیر زن ایرانی که بهتازگی به این مقام منصوب شده بود، به گفتوگو بنشیند، بخشی از این گفتوگو را که در شمارهی ۸۰۸ مسلسل سپید و سیاه به تاریخ چهارشنبه ۱۳ فروردین ۴۸ منتشر شد در ادامه میخوانید:
با اینکه من اولین نفری نبودم که به ملاقات اولین وزیر زن ایران میرفتم، ولی اولین باری بود که به ملاقات اولین وزیر زن ایران میرفتم! از بس روزنامههای این چند روزه نوشته بودند اتاق خانم وزیر جدید پر از گل شده، اتاق اولین وزیر زن گلباران شده، اتاق خانم فرخرو پارسای در گل غرق شده، وقتی رئیس دفتر خانم وزیر اجازه داد که وارد شویم، فکری مانده بودم که چطور خانم وزیر را از میان این همه گل پیدا کنم و بساط مصاحبه را راه بیندازم. بالاخره من و عکاس مجله در میان چشمان حسرتبار آدمهای بسیاری که ساعتهای متمادی برای ملاقات خانم وزیر در اتاق رئیس دفتر بست نشسته بودند، وارد اتاق ایشان شدیم و من دیدم که بر خلاف تصور قبلی ار اتاق از گل و گلباران خبری نیست، و خانم وزیر خودشان مثل دستهی گل پشت میز وزارت نشستهاند. قبل از ما یک خبرنگار فرانسوی هم وارد شده بود که از طرز صحبت کردنش با خانم وزیر فهمیدم خبرنگار فرانسوی زبان فرانسهاش چندان خوب نیست و نمیتواند منظور خانم وزیر را درک کند! این بود که خانم وزیر دستبهسرش کرد و رفت. بعد که من از نبودن گل در اتاق اظهار تعجب کردم، خانم وزیر توضیح دادند که تمام دستهگلها را با سه تا کامیون باری به بیمارستانها و تیمارستانهای مختلف فرستادند...
در اینجا خانم وزیر آهی کشیدند و گفتند:
- کاشکی به جای این همه گل، کتابی،کتابخانهای برای بچههای من میفرستادند و از فحوای کلام ایشان معلوم بود که اگر میز توالتی، پالتو پوستی، جواهرآلاتی هم میفرستادند خانم وزیر بدشان نمیآمد!
خانم! اجازه میفرمایید سوالات را مطرح کنم؟
بله، فقط زودتر مطرح کنید که من باید بروم خدمت آقای نخستوزیر، احضارم کردهاند.
شما که درس پزشکی خواندهاید، با توجه به اینکه این روزها درآمد دکترها خیلی بیشتر از درآمد وزراست، چرا نرفتید طبابت کنید و آمدید وزیر شدید؟
به نظر من کار طبابت، کار پردرآمدی نباید باشد. به هر حال همهی ما در تمام روز برای دیگران طبابت میکنیم مثلا وقتی به دوستمان پیشنهاد میکنیم برای رفع سردرد آسپرین بخورد. این خودش طبابت است! ولی من هیچوقت جز برای بچههایم کار طبابت انجام نمیدهم... کار به این دکترهای تجارتپیشه ندارم، من دکترهایی به چشم خودم دیدهام که علاوه بر ویزیت مجانی، داروی مجانی هم به بیمار میدهند!...
اینطور که روزنامهها نوشتند حرفی که سرکار یک ماه قبل در مورد ناهماهنگی آموزش کشور با اصول انقلاب زدهاید، موجب وزارت شما شده، آیا واقعا این حرف را برای اینکه وزیر بشوید زده بودید؟
نه، من هیچوقت به تصور اینکه به موجب حرفی ممکن است وزیر بشوم، حرف نزدهام. آدم غیبگو که نیست! گذشته از این ممکن بود با زدن آن حرف سمت قبلی خود را هم از دست میدادم. پیشبینیکه نمیشود کرد!
سرکار که گفتهاید مدارس چهار هزار نفره تاسیس میکنید، آیا به فکر ایاب و ذهاب محصلین آن هستید و توجه دارید که شرکت واحد شاگردان مدارس دویستنفره را هم نمیتواند سر موقع برساند؟!
من به شرکت واحد کاری ندارم، ضمنا برای مدارس چهار هزار نفره هم سرویسهای اختصاصی به کار میاندازیم تا از دست شرکت واحد راحت باشیم!
خانم وزیر! سرکار در ضمن اعلام برنامههای آیندهتان گفتهاید کاری میکنید که مردم از مدارس ملی راضی باشند. آیا بهتر نیست کاری بکنید که مردم از مدارس دولتی هم راضی باشند؟
مردم از مدارس دولتی آنقدر شکایتی ندارند!
آیا از نظر شما که اولین وزیر زن هستید مدارس دخترانه و پسرانه یکسان خواهد بود و دختران را بر پسران ترجیح نمیدهید؟
نهخیر، ابدا تبعیض در کار نخواهد بود، حتی من روز جمعهی گذشته که برای بازدید از امتحانات متفرقه رفته بودم از چهار مدرسهی پسرانه و فقط یک مدرسهی دخترانه بازدید کردم.
آیا از وجود خانمها در انتصابات آینده بیشتر استفاده خواهد شد؟
این موضوع تازگی ندارد و سالهاست که در آموزش و پرورش زنها و مردها با هم کار میکنند!
... به این ترتیب که سرکار نردبان ترقی را بالا آمدهاید مثل اینکه بدتان نمیآید نخستوزیر هم بشوید!
بله، چرا بدم نمیآید، نخستوزیری خیلی هم خوب است و من اگر بتوانم میشوم؛ ولی البته نه حالا که نخستوزیر خوبی مثل آقای هویدا داریم!
لطفا بفرمایید چند بچه دارید و در چه مرحلهای از تحصیل هستند؟
پسر بزرگم حمید الان در دانشگاه آمریکا تحصیل میکند. البته او دو سال قبل در کنکور دانشکدهی فنی تهران قبول شد... دو تا دخترم ناهید و مهشید در دبیرستان رضاشاه کبیر درس میخوانند و خیلی هم راضی هستند. بچهی کوچکترم نوید، ششم ابتدایی یک مدرسهی ملی است.
چرا مدرسهی ملی گذاشتیدش؟
این بیانصافی است که آدم وقتی پول دارد، بچهاش را به مدرسهی دولتی بگذارد و جای بچهی دیگری را که پول ندارد بگیرد.
همانطور که میدانید قرار است کتابهای درسی با پیشرفتهای امروز ایران و جهان هماهنگ شود، به این ترتیب شما موافقید که به جای اشعار ایرجمیرزا و پروین و ملکالشعرا، شعرهای نوی براهنی و شاملو و احمدرضا احمدی در کتابهای درسی چاپ شود؟
به هیچ وجه این سه شاعر نوسرا را در کنار هم نگذارید، چون ممکن است من یکیشان را قبول داشته باشم.
.... لباس وزارت سرکار در مراسم رسمی چه خواهد بود؟ مسلما لباس ملیلهدوزی و کلاه پردار وزرای مرد نیست.
فرم لباس را نمیدانم. این را باید بروید از دفتر تشریفات بپرسید.
چه کسی را میخواهید به مقام قبلی خود، یعنی معاونت آموزش و پرورش منصوب کنید؟
میخواهم یکی بهتر از خودم پیدا کنم!... باید بروم خدمت نخستوزیر. بقیهی سوالات باشد برای بعد.
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888289