دولت سرباز میخواهد، دعاگو نمیخواهد
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۹۹۷۴۷
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، صفحههای تاریخ کشورمان پر است از نام افرادی که با تمام توان در برابر بیگانگان مقاومت کردند#؛ اما از بد سرنوشت به دست هم وطنان سرسپرده خود از میان برداشته شدند؛ یکی ای این نام ها میرزا ابوالقاسم است.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ از سادات حسینی و از توابع اراک بود؛ در سال ۱۲۰۰ هجری شمسی پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدرشان اختلاف ایجاد شد؛در نهایت حاجی میرزا آقاسی به حمایت از میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه قاجار به جانشینی پدر نائل شد، علاوه بر این لقب «سیدالوزراء»، «قائممقام» و کمالاتی همچون نویسندگی، سیاستمداری، شاعر پیشگی و پارسایی و هچنین وزارت نایبالسلطنه هم برای او به جا ماند؛ دقیقا از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام به وجود آمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوست و دشمن او را با صفتهایی همچون مردی فوق العاده باهوش، صاحب فکر، با اراده و یک دیپلمات کامل میشناختند؛ اما همین ویژگیها حسادت دشمنان او را برانگیخت و توانستند با تهمتهایی مبنی بر دوستی با روسها عباس میرزا را وادار کنند تا او را پس از یک سال وزارت از این پست برکنار کند. او سه سال در تبریز به بیکاری گذراند، اما در نهایت پس از سه سال معزولی و خانه نشینی، در سال ۱۲۴۱ هجری قمری دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایب السلطنه منصوب شد.
در سال ۱۲۰۵ هجری شمسی فتحعلی شاه قاجار به آذربایجان رفت و از رجال ، اعیان ، روحانیون ، سرداران ، سران ایلات و عشایر دعوت کرد تا در مجلسی درباره صلح یا ادامه جنگ با روسها اظهار نظر کنند؛ در این مجلس تـقریبا عقیده همگان به ادامه جنگ بود، اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، معتقد بود که به ناچار باید از در دوستی با روسیه در آمد، نظری که البته بعدها درستی آن به همه ثابت شد؛ اما در آن مجلس همهمهای به راه افتاد و بسیاری او را به داشتن روابط پنهانی با روس ها متهم کردند، از همین رو او دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد. جنگ با روس ادامه یافت و به شکست ایران انجامید و در ماه آبان سال ۱۲۰۶ هجری قمری قوای روس به فرماندهی گرافپاسکوویچ تا تبریز جلو آمد و درنهایت منجر به عقد قرارداد ترکنمچای شد؛ ناگفته نماند که در این زمان هم اگر درایت قائم مقام نبود؛ ممکن بود تبریز هم در ترکمانچای از ایران جدا شود.
پس از این اتفاق فتحعلی شاه، فرخ خان پیش خدمت خود را به مشهد فرستاد و پس از عذرخواهی از قائم مقام او را به تهران طلبید و برای عقد صلح با دولت روسیه به تبریز فرستاد. میرزا ابوالقاسم در کار صلح و عقد معاهده با روس، جدیت بسیاری از خود نشان داد و سرانجام عهدنامه ترکمانچای به خط قائم مقام نوشته شد.
ایران آن قدر زهر خورده است که دیگر رمقی برای او نمانده استدر سال ۱۲۴۹همری قمری؛ نائب السلطنة عباس میرزا در مشهد درگذشت، او قبل از مرگش در کنار حرم امام رضا (ع) از قائم مقام خواست که محمدمیرزا را بر تخت پادشاهی بنشاند و یک سال بعد که فتحعلی شاه از دنیا رفت با کمک قائم مقام محمدمیرزا بر تخت پادشاهی نشست و قائم مقام صدر اعظم او شد.
ناگفته نماند که فتحعلی شاه حدود ۲۷۰ فرزند داشت که همه آنها، کم وبیش، داعیه حکومت داشتند و هر یک از پسران او در گوشهای از این مملکت نوای استقلال سر دادند. ظل السلطان در تهران، حسینعلی میرزا در فارس، شجاع السلطنة در کرمان و ملک آرا در مازندران. انگلیسیها هم که به دنبال تجزیۀ ایران به صورت چند ایالت ناتوان و دست نشانده بودند، سعی کردند تا ایالات جنوب را تحت حکومت قطعی دست نشاندگان خود در آورند؛ اما قائم مقام تمام فتنههای داخلی ایران را دفع کرد و معتمد الدوله را برای رفع شورشهای استعماری جنوب فرستاد؛اقدامی که اولین برخورد سخت قائم مقام با انگلیسها بود. بعد از معاهده ترکمانچای انگلیسیها میخواستند مثل امتیازات آن معاهده را برای دولت خود از ایران بگیرند؛ لذا درصدد انعقاد یک قرارداد با ایران بودند که با مخالفت شدید قائم مقام مواجه شدند؛ انگلیسیها همچنین درصدد ساخت کنسولخانه در ایران بوده و حتی با روسیه هم توافق کردند؛ اما باز هم قائم مقام مخالف این اقدام بود.
قائم مقام همچنین در پاسخ به مامور انگلیسی که در پی تاسیس کنسولگری بود، استدلال کرد که «کنسولخانه برای ایران زهر است» و چون وزیر مختار گفت؛ چون روس ها دایر کردهاند، کنسولگری، حکم پاد زهر را دارد، قائم مقام در جواب میگوید: «ایران آن قدر زهر خورده است که دیگر رمقی برای او نمانده است.»
جیمز فریزر در تمجید از مقاومت و عدم اعتماد قائم مقام در برابر بیگانه نوشته است: «دفاع او از منافع و حقوق مردم ایران سیمای مرد وطن پرستی را نشان میدهد که در برابر زد و بندهای سیاسی همسایگان، سخت ایستادگی و مبارزه میکرد». قائم مقام مردی متفاوت از بسیاری از رجال زمانه خود بود، چنانچه هر جا صلاح میدانست حتی در حضور شاه، نظر صائب خویش را ارائه میداد، چنانچه در رایزنی و مشاورتی که فتحعلیشاه برای آغاز جنگ ترتیب داده بود بر خلاف همه رجال متملق با دور اندیشی، به زیان جنگ با روسیه اشاره کرده بود و به فتحعلیشاه یادآور شده بود: «کسی که شش کرور مالیات میگیرد (شاه ایران) با کسی که ششصد کرور، (دولت روس) از در جنگ درنمیآید».
کمپبل وزیر مختار انگلیسی در تهران مینویسد: «هیچ استدلالی نبود که برای قانع کردن محمدشاه و وزیرش در اثبات منافع قراردادهای بازرگانی با انگلیس به کار نرفته باشد. اما تمام براهین در قائم مقام اثر نکرد و جواب ما را نمیداد».
همچنین اگرچه خود قائم مقام با تنظیم قرارداد ترکمانچای جنگ با روسیه را به پایان رسانده بود؛ اما همواره با اجرای قراداد گلستان و قرارداد ترکمانچای به شدت مبارزه کرد، در تاریخ آمده که او به وزیر مختار روس گفته است که این قرارداد تحمیلی است و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید. قائم مقام برای سر و سامان دادن به امور مالی دربار، دست مفت خوران را از خزانه دولت کوتاه کرد و برای خود، دشمنان بسیاری تراشید، او از حقوق شاه و درباریان کم و حقوق های بی مورد را حذف کرد. تکه کلام قائم مقام فراهانی این بود که: «دولت سرباز می خواهد، دعاگو نمیخواهد.»
قائم مقام فراهانی در بخشی از یک نامه خصوصی می نویسد: مِن بعد بساط کهنه برچینید و طرح نو در اندازید. با اهل آن شهر معاشرت کنید و مربوط شوید، دعوت و صحبت نمایید، از جوانان قابل و پیران کامل آنها، چند نفری که به کار خدمت آیند انتخاب کنید. متنی که نشان از علاقه او به شایسته سالاری در کشورداری دارد.
ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧستیم ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢبا این همه خدمت به صدارت محمد شاه؛ دیری نپایید که سختگیریهایش درباره انگلستان ذیل ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران باعث دشمنی آنها با قائم مقام شد؛ سِر جان کمپبل، نماینده انگلستان در کشورمان با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به او شود.
از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی (حقوقبگیر انگلیس ) توانست با این ادعا که قائم مقام با روسها سَر و سِر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است شاه را نسبت به قائم مقام بدبین کند؛ او در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا شاه قائم مقام را خلع کند.
در نهایت حاجی میرز اآقاسی که از ابتدا هم مخالف جانشینی او به جای پدرش بود موفق شد در دومین سال سلطنت محمدشاه فرمان قتل قائم مقام را از شاه بگیرد و شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی) دستور داد او را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین ترتیب به زندگانی مردی که از بزرگان ایران بود، در سال ۱۲۱۴ هجری خورشیدی پایان داده شد.
ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، درباره ﻗﺘﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ "ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ" نوشته است: «ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩه ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻫﻢ به ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ؟! ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ؛ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩه ﺍﺳﺖ ؛ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎه ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪه ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ!»
در آن روزگاران قائم مقام تنها ایرانی بود که تلاش داشت اقتصاد ایران را با تکیه بر امکانات داخلی نجات دهد و شاید یکی از نخستین کسانی بود که در میان ذوقزدگی درباریان در مقابل اجناس اروپایی به نقش واردات بیرویه از ممالک فرنگ پی برد و به قول خود میخواست با «تجارت بی در» به مبارزه برخیزد، چرا که عدم کنترل ورود و خروج کالا را باعث ویرانی تجارت ایران و خارج شدن طلای کشور به نفع بیگانه میدانست؛ اما در نهایت سرسپردگی غرب پرستان آن زمان تیغ کینه را دامنگیر او کرد.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: انقلاب اسلامی قائم مقام فراهانی فتحعلی شاه جنگ با روس قائم مقام روس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۹۹۷۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمید سهیلی سرباز سینما بود/ راشهایی که اسناد تاریخی مهمی هستند
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی موزه سینما، مستند «مرمت آثار باستانی» به کارگردانی زندهیاد حمید سهیلی و با حضور پژمان مظاهریپور، مستندساز و اسکندر مختاری، پژوهشگر و استاد معماری و مرمت و جمعی از هنرمندان و علاقهمندان به این عرصه در قالب برنامه «شبهای مستند» موزه سینما روی پرده رفت. پژمان مظاهریپور مستندساز گفت: جای حمید سهیلی در میان ما خالی است. او آثار ماندگاری از خود باقی گذاشت. سهیلی فعالیت حرفهای خود را با سمت مدیر تدارکات و مدیر تولید در سریال «آتش بدون دود» به کارگردانی زندهیاد نادر ابراهیمی آغاز کرد. او سپس پژوهشهای مرتبط با ایرانشناسی را در موسسه «ایران پژوه» که توسط آقای ابراهیمی اداره میشد آغاز کرد.
وی ادامه داد: در این گروه سهیلی با محمدرضا مقدسیان و عزیزالله حاجی مشهدی کار میکرد. آنها کار پژوهشی مجموعه «سیاحت ایران» که قرار بود داریوش مهرجویی آن را تهیه و کارگردانی کند انجام میدادند. یک قسمت از این مجموعه که درباره «قلعه الموت» است به تولید رسید اما از نگاتیوهای آن اطلاعی در دست نیست. حمید سهیلی تصاویری به صورت هشت میلیمتری از روزهای تولید آن بخش را در اختیار داشت و تعلق خاطر او به مستندسازی در اینجا مشخص میشود. او اولین فیلم مستند خود را در مجموعه «سفرهای دور و دراز هامی و کامی» تجربه میکند که در ارتباط با مراحل استخراج ذغال سنگ است.
آثار سهیلی اسناد تاریخی معتبری به شمار میروند
مظاهریپور همچنین گفت: او پس از انقلاب اولین مجموعه مستند خود با نام «دست آفریدهها» را ساخت که در اتباط با کارگاههای صنایع دستی است. سهیلی فرد بسیار دقیق و منظبتی بود و در ساخت آثار خود با پژوهشگران تراز اول هر رشته مشورت میکرد. سال ۵۸ شش فیلم درباره تاریخ خط ساخت و به سراغ دکتر مهرداد بهار از اسطورهشناسان مطرح رفت. این مجموعه دارای یکی از مصاحبههای مهم بهار است. او در «مرگ یزدگرد» به عنوان مدیر تدارکات و تولید با بهرام بیضایی نیز همکاری کرد و سپس مجموعه «به سوی سیمرغ» را در قالب ۱۲ فیلم کار کرد که مربوط به تاریخ نقاشی ایران است و آیدین آغداشلو در اثر همراه او بوده است.
این فیلمساز سینمای مستند افرود: سهیلی از سال ۶۲ تا ۷۰ مجموعه «معماری ایرانی» را کارگردانی کرده است که پژوهشگر اصلی آن نیز خودش بوده است. حمید سهیلی فردی بسیار متواضع بود به همین دلیل فیلمهای او تیتراژ ندارند.
وی با بیان اینکه مجموعه «معماری ایرانی» در استودیو گلستان ساخته شده که متعلق به شبکه یک تلویزیون است، بیان کرد: سهیلی در این اثر نیز از کارشناسان مطرحی استفاده میکند که در معماری ایران افرادی معتبری هستند. محمد کریم پیرنیا و اسکندر مختاری که در این برنامه حضور دارد از جمله این افراد بودند.
وی ادامه داد: سهیلی در این مجموعه به بافتهای شهرهای ایران میپردازد و کار بسیار سنگین و پیچیدهای را صورت میدهد. او ۳۳ فیلم در این مجموعه تولید میکند که هر یک در حکم یک سند معتبر است. گفتار ماندگار متن فیلم را آقای میرفخرایی خواندهاند که این موضوع نیز از ویژگیهای این مجموعه به حساب میآید. مستند «مرمت آثار باستانی» دارای پشتوانه معتبر پژوهشی است. حمید سهیلی فردی بسیار متعهد، امانتدار و اخلاقمحور بود و جوایزی را که برای فیلمهای خود دریافت میکرد، به نهاد حامی فیلمهایش تقدیم میکرد. او ۱۰۴ فیلم ساخته است که در تاریخ سینمای مستند ایران ماندگار است؛ سهیلی دارای نشان درجه ۲ هنری بود اما لیاقت او بسیار بالاتر از دریافت نشان درجه یک بود.
شخصیتی استثنایی در سینمای مستند
در ادامه این نشست اسکندر مختاری از استادان حوزه معماری و مرمت نیز گفت: حمید سهیلی یک انسان استثنایی بود، چراکه همواره به دانشاندوزی میپرداخت و از فرصتهای پیش آمده برای خود استفاده میکرد. من در جریان فیلمهای «معماری ایرانی» با او آشنا شدم. او پیش از ساخت هر فیلم مطالعات زیادی انجام میداد. به همین دلیل یک کتابخانه شخصی مختص به خود داشت.
وی ادامه داد: سهیلی اعتقاد داشت که تفاوت میان کارشناسان و فیلمساز این بود که یک کارشناس به صورت تصویری به موضوع نگاه نمیکند و به همین دلیل نحوه نگاه او با ما تفاوت داشت. او خود نسبت به هر موضوع اشراف داشت و مصاحبه شونده زمانی که مقابل او قرار میگرفت متوجه این موضوع میشد.
مختاری با بیان اینکه سهیلی عالم را از عالمنما تشخیص میداد، ادامه داد: پس از ساخت فیلم، زمانی که صحبتهای ما را میشنید، اگر از موضوعی در اثر خود نمیتوانست دفاع کند، آن را تغییر میداد و اصلاح میکرد. او نریشن بیشتر مجموعه «معماری ایرانی» را خودش نوشت و من نیز در چند قسمت او را همراهی کردم. نکته مهم این است که سهیلی در نریشن و موسیقی به دنبال تاثیر عاطفی بر مخاطب نبود. من معتقدم اگر سهیلی فردی دانشگاهی در اروپا بود، به عنوان یکی از مهمترین افرادی که در راستای پیشرفتهای علمی کشور خود گام برداشته بود شناخته میشد.
وی اظهار کرد: دورههای تاریخی هنر ایرانی که سهیلی در آثار خود به تصویر کشیده است، در حکم یک دایرهالمعارف جامع است. این فرد استثنایی معایبی هم داشت و آن اینکه خود و همکاران را در تیتراژ فیلم معرفی نمیکرد. او تمام راشهای استفاده نشده خود را به مرکز اسناد میراث فرهنگی تحویل داد که امروزه از اسناد تاریخی مهم به شمار میروند. مجموعه «مرمت آثار باستانی» امروزه بخشی از تاریخ معماری است.
در ادامه مظاهریپور درباره اهمیت گفتار متن در سینمای مستند نیز گفت: او در نوشتن متن بسیار دقیق بود و این کار را با حضور کارشناسان پیش میبرد. او معتقد بود برخی از گفتارهای متن مجموعه «معماری ایرانی» برای مخاطب حوصله سربر است و از من میخواست در آثارم رویه دیگری را پیش بگیرم. او عقیده داشت باید نریشن دارای وجهی قصهگو باشد تا بتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. میرفخرایی نیز تنها یک گوینده نبود بلکه فردی دانشمند، مولف و آشنا با علم بود.
مظاهریپور با اشاره به اینکه مستند «مرمت آثار باستانی» به صورت ۱۶ میلیمتری ساخته شده است، افزود: در زمانی که سهیلی با تلویزیون کار میکرد، نظام تهیهکنندگی وجود داشت و او نمیتوانست راشها را با خود داشته باشد و آنها بعد از قطع نگاتیو در آرشیو سازمان صدا و سیما نگهداری شدند. او با هوشمندی بخشی از موارد فیزیکی باقی مانده از آثار خود را به سازمان میراث فرهنگی تقدیم کرد.
سهیلی خود را سرباز سینما میدانست
در ادامه این برنامه ارد عطارپور مستندساز شناختهشده سینمای ایران که از افراد نزدیک به حمید سهیلی به شمار میرفت درباره او گفت: سهیلی فردی بسیار متواضع بود و من کسی را مانند او در سینمای ایران ندیدم. او خود را سرباز سینما میدانست و اگر از او کمکی میخواستید امکان نداشت از انجام آن دریغ کند. حتی اگر در حوزهای اطلاعات کافی نداشت به مطالعه میپرداخت و آن را در اختیار سوالشونده قرار میداد.
وی ادامه داد: خط تولید فیلم مستند درباره تاریخ معماری ایران، تحت تاثیر فعالیتهای حمید سهیلی است و افراد دیگری نیز از او الگوبرداری کردهاند. سهیلی زمانی به ساخت آثار مرتبط با تاریخ ایران مبادرت ورزید که آن زمان این اتفاق در کانون توجه نبود.
عطارپور یادآور شد: او با پافشاری کار خود را پیش میبرد چراکه علاقه زیادی به وطن خود داشت. فیلم «مرمت آثار باستانی» دارای دقت، جزییات و دکوپاژی دقیق و برجسته است و توضیحات کاملی دارد. همچنین دارای پلانهایی بسته و تعلیقی جذاب است. این مجموعه به یونسکو عرضه شد و در آنجا به عنوان یک سند دیداری و شنیداری به ثبت رسید و افرادی در خارج از کشور نیز متوجه این گنجینه ارزشمند باقی مانده از او شدند.
وی در پایان بیان کرد: من در ماههای آخر عمر حمید سهیلی از او خواستم تا طرحی را برای ساخت ارایه دهد و جالب است تمام موضوعاتی را که در دست داشت درباره ایران بود.
برنامه «شبهای مستند» با مشارکت انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند در موزه سینما برگزار میشود.
کد خبر 6087717