شاخهای قمارباز
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۴۷۸۱۹
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، ترکیه، کانادا و اسپانیا به بهشت این افراد تبدیل شده و با دنبالکننده میلیونی نوجوانان و جوانان برای خود اسم و رسمی به دست آورده و با خالی کردن ذهن و جیب آنها زندگی لاکچری برای خود فراهم کردهاند. برخی از آنها هم که در کار تبلیغ و گرداندن سایتهای شرطبندی هستند، با اجاره ویلا و خودروهای لوکس رویای پولدار شدن از طریق سایتهای قمار را در بین جوانان رواج میدهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این فرد که در این سالها با چند دختر مجازی شاخ از جمله دنیا ارتباط داشته، وارد تبلیغ سایتهای شرطبندی شده و با تبلیغ یک سایت در حال کسب درآمد است. بسیاری با دیدن زندگی لاکچری او و خودروهای گرانقیمتش دنبال محل درآمد این شاخ مجازی هستند .آخرین جنجالسازی این شاخ مجازی هم کلیپی بود که در آن مطالبی را در مورد محسن - الف و لو رفتن اطلاعات مافیای سایتهای شرطبندی بود. داوود هزینه در این ویدئو مدعی است محسن - الف اطلاعات گردانندگان سایتهای شرطبندی را لو داده است. پدرخوانده و پسرش پدر و پسر، سلطان مافیای سایتهای شرطبندی و قمار هستند، پسر در ۲۵ سالگی میگوید به تمام آرزوهایش رسیده و دیگر آرزویی ندارد. سعدا... و فرشید ملقب به مونتیگو، پدر و پسری هستند که در کار طراحی، راهاندازی و هدایت سایتهای شرطبندی با استفاده از شاخهای مجازی هستند. مونتیگو که ۴۵۵ هزار دنبالکننده در اینستاگرام دارد، طراح سایتهای بت(شرطبندی) است و از پدرش به عنوان پدرخوانده مافیای قمار نام برده میشود، هرچند سعدا... این موضوع را تکذیب میکند. براساس گفته سلبریتیها وقتی یک سایت به نام آنها طراحی و فعال میشود، ۵۰ درصد سود به سلبریتی و ۵۰ درصد دیگر به این پدر و پسر میرسد.درآمد این دو از سایتهای شرطبندی ماهانه ۱۵ تا ۲۰ میلیون یورو است. آنها با استفاده از شبکه پیچیده داخلی پولها را تبدیل به ارز کرده و به خارج از کشور منتقل میکنند. به گفته یکی از شاخهای مجازی مونتیگو و دوستانش اطلاعات کارت بانکی افراد حاضر در سایتها را با فیشینگ به دست میآورند و بعد این اطلاعات را به افرادی میفروشند و آنها نیز حساب بانکی فرد را خالی میکنند. این پدر و پسر تحتتعقیب اینترپل ایران هستند اما هنوز دستگیر نشدهاند. امیرعلی حقیقتطلب/ضمیمه تپش روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: اینستاگرام شاخ مجازی قمار میلیون دنبال کننده سایت های شرط بندی شاخ مجازی فضای مجازی غیر اخلاقی پدر و پسر برای خود سایت ها یک سایت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۴۷۸۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود
آرمان ملی ، بیتا ناصر: پایانبندی یکی از بخشهای مهم داستان است و غالبا نویسنده سعی دارد تا با قراردادن تکههای داستانی در کنار یکدیگر، اوج روایت را در پایانبندی اثرش داشته باشد. در وهله نخست، نظرتان درباره پایانبندی یک اثر داستانی چیست و چقدر برای خودتان مساله بوده است؟
پایانبندی، مهمترین بخش داستان است. من خودم به شخصه در داستانهایم اگر با نقدی مواجه شدهام، بیشتر درباره پایان داستان بوده؛ - چرا زود تمام شده؟ چرا معلوم نشد چه بر سر قهرمان آمده است؟ و... همه اینها نشاندهنده آن است که ممکن است شما داستانتان را درخشان و پر شور شروع نکنید، اما باید پایانی قانعکننده برای مخاطب داشته باشید؛ حالا یا پایانِ باز یا پایان بسته کلاسیک. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که نظریه جهانهای موازی در فیزیک مطرح شده و فیلمها و داستانهایی با پایانهای چندگانه و متفاوت ساخته و نوشته میشود. طبیعتا همه اینها نشاندهنده این است که پایانبندی، بخش بزرگی از یک اثر هنری است که میتواند سرنوشت یک اثر نزد مخاطب را دگرگون کند. گاه اثری با پایان باز، چنان در ذهن مخاطب میماند که با هیچ پایان کلاسیکی نمیتوان آن اثر را در ذهن مخاطب جاودانه کرد.
مقصودتان از پایانبندی کلاسیک چیست و چه عناصری را دربر دارد؟
در داستاننویسی به شیوه کلاسیک و خطی، معمولا مخاطب باید پاسخ تمام ابهامها، گرهآفرینیها و مسائل مبههم را دریابد؛ بنابراین نویسنده در این سبک داستانپردازی، میکوشد تا پاسخ تمام سوالها را در چارچوب منطقی داستان و سبک و سیاق مورد نظرش بدهد. مثلا شما در «صد سال تنهایی» مارکز، اگرچه با فضایی فراواقعی طرف هستید و سبک مارکز رئالیسم جادویی است، اما در نهایت همه عناصر داستان به پایان میرسند و زمان و مکان و نامها و نشانهها همه در طوفان در پیچیده و از روی زمین محو میشوند
پایانبندی باز و انتخاب آن در داستان، در چه شرایطی قابل قبول به نظر میآید و چه ملاحظاتی را میطلبد؟
یک سوءتفاهم در مورد پایان باز هست که باید در اینجا به آن اشاره کنم. گاهی خالق اثر هنری در خلق چارچوب داستان و به انجام رسانیدن آن ناتوان است؛ یعنی عناصر داستان به یک دوراهی یا سهراهی مشخص نمیرسند که با پایان باز تصمیم را به عهده مخاطب بگذاریم. این نقص و ناتوانی خالق است که با مقوله پایان باز، نویسنده یا خالق اثر داستانی سعی دارد پشت آن مخفی شود. اما در مواقعی داستان آنقدر چارچوب محکمی دارد که وقتی مخاطب را برای انتخاب پایانی مخیر میکند، هر نوع تخیلی از جانب مخاطب بر غنای داستان اصلی میافزاید. جایی خواندهام که مایکل کورتیز؛ کارگردان فیلم «کازابلانکا» در سکانس پایانی این فیلم؛ حتی به تصمیم نرسیده بود که داستان چگونه پایان یابد؛ ... آیا باید ایلسا با ویکتور لازلو سوار هواپیما میشد؟ آیا باید با ریک میماند و لازلو تنها به جهان آزاد میگریخت؟ آیا باید هر سه با هم فرار میکردند؟... خب میبینیم که هر کدام از این سه پایان برای ما قابل قبول و در چارچوب منطق داستان است. این از غنا و بینقص بودن داستان و فیلمنامه است که در صورت داشتن پایان باز، ما را در حس خوشایندی از تخیل و مطلوبیت ذهنی غرق میکند. اما اگر داستان الکن و ناقص بود، پایان باز هیچ دردی از آن دوا نمیکرد.
آیا منطقی است که دریافت معنای داستان به این شکل، صرفا برعهده مخاطب باشد؟
منطق را نویسنده یا خالق تعیین میکند. اگر شما به عنوان خالق اثر منطقی را در داستان پی افکنید که در چارچوب آن مخیر شدن مخاطب بین انتخاب چند پایان، منطقی به نظر برسد، به نظر من میتواند ترفند خوبی برای ادامه پیدا کردن اثر در ذهن مخاطب باشد.
به نظر شما سهم منطقی نویسنده در پایانبندی یک اثر و تعیین تکلیف کردن برای مخاطب چقدر است؟
این موضوع چیزی نیست که قابل اندازهگیری باشد. خالق اثر و مخاطب باید در یک چارچوب معنایی به توافق برسند. طبیعتا هنگام خلق اثر، نویسنده با توجه به شناخت یا انتظاراتی که از مخاطب اثرش دارد، کار را به پایان میرساند. یک خالق فیلم یا داستان عامهپسند، طبیعتا توقع خاصی از مخاطبش دارد و قطعا با یک پایان کلاسیک و عامهپسند، کار را میبندد. اما خالق آثار خاصپسند، تعریف دیگری از مخاطبش دارد و ممکن است با توجه به سطح سواد بصری یا داستانی مخاطب خاصش، پایان باز در نظر بگیرد.
اساسا انتخاب پایان باز چه ملزوماتی را در نویسنده طلب میکند؟
به نظر من لازمه آن داشتن قوت در داستانپردازی کلاسیک است. اگر شما نتوانید یک داستان کلاسیک و خطی با پایانبندی موفق و مشخص بنویسید؛ قطعا صلاحیت لازم برای نوشتن مثلا داستانی غیرخطی با پایان باز را ندارید. مثل این خواهد بود که از یک نقاش آبستره بخواهی یک چهره معمولی سیاه قلم بکشد و او یک «چشم چشم دو ابروی» کودکانه تحویلت بدهد!
به نظر شما نویسندههایی که امروزه سراغ پایان باز میروند، تا چه اندازه موفق بودهاند؟
راستش را بخواهید من خودم را در مسند قضاوت در مورد سایر دوستان نویسندهام نمیبینم فقط امیدوارم مقوله پایان باز مثل نوشتن داستانهای مینیمال یا پستمدرن، تبدیل به یک مد مخرب در فضای داستان ایرانی نشود...
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896264