حکایت پایی که در جنگ روایتها لنگ میزند! /نگاهی به روایت آمریکا از جنگ با داعش در فیلم «موصل»
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۲۶۲۰۰
فیلم موصل ساخته شرکت آمریکایی نتفلیکس فیلمی در ژانرجنگی است که روایت گر مبارزه با داعش در شهر موصل است. در این فیلم با یک گروه پلیسی به نام یگان ویژه نینوا همراه میشویم که طبق ادعای فیلم تنها گروهی است که بدون وقفه و عقب نشینی، هر روز در میدان مبارزه با داعش در شهر موصل حضور داشته است.
بعد از اینکه جنگ سخت و فیزیکی تمام میشود نبرد دیگری شروع خواهد شد که به آن جنگ روایتها میگویند.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلم موصل ساخته شرکت آمریکایی نت فلیکس فیلمی در ژانرجنگی است که روایت گر مبارزه با داعش در شهر موصل است. کارگردان فیلم، "دن گابریل" یک مستندساز و افسر سابق آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) است. در این فیلم با یک گروه پلیسی به نام یگان ویژه نینوا همراه میشویم که طبق ادعای فیلم تنها گروهی است که بدون وقفه و عقب نشینی، هر روز در میدان مبارزه با داعش در شهر موصل حضور داشته است.
ابتدای فیلم، شخصیتی جوان به نام " کاوه " به همراه همکار دیگرش که هر دو آنها پلیس هستند در محاصره چند نفر از نیروهای داعش قرار گرفته اند که گروه نینوا از راه رسیده و جان آن دو را نجات میدهند. از این جا به بعد کاوه با گروه نینوا همراه شده و سعی میکند به آنها نزدیک شود و از ماموریت گروه سر در بیاورد.
در راس این گروه مردی میان سال به اسم "سرگرد جاسم" قرار دارد که قبل از جنگ با داعش یک کارآگاه جنایی بوده و یکی دیگر از اعضای گروه (ولید) نیز قبلا شاگرد او بوده است. در انتهای فیلم از زبان یکی از اعضای گروه میشنویم که: ((داعش میدونست که ما چه کسایی هستیم، چون قبلا خیلی هاشون رو دستگیر کرده بودیم. قبل از اینکه داعشی وجود داشته باشه که اونها بتونند بهش ملحق بشوند. همشون مجرم و خلافکار بودند. یه مردی که جاسم انداخته بود زندان، شد یکی از فرماندههای داعش)).
یکی از نکات اصلی فیلم در همین دیالوگ (و البته در کلیت اثر) نهفته است. تقلیل دادن جنگ میان، محوری متشکل از چند کشور (محور مقاومت) با گروهی به نام داعش به دعوای میان یک گروه پلیسی و عدهای خلافکار. چشم پوشی از ابعاد فرا منطقهای این جنگ و وجوه بین المللی داعش باعث میشود که مخاطب تصورش از داعش به عدهای خلافکار که خودشان به تنهایی گرد آمده اند، گروهی به اسم داعش تشکیل داده و روبرویشان نیز صرفا چند پلیس قرار دارد محدود شود.
اما بقیه کشورها و حتی گروههای داخلی عراق که درگیر این جنگ بوده اند کجای این روایت قرار دارند؟ در میانه فیلم وقتی گروه نینوا تصمیم میگیرد تا به یکی از پایگاههای داعش حمله کند یکی از اعضای گروه پیشنهاد میدهد که مختصات پایگاه را به آمریکاییها بدهیم تا با حمله هوایی آن جا را نابود کنند، اما با پاسخ منفی یکی دیگر از اعضای گروه روبرو میشود: ((اونها همه چی رو صاف میکنند. چون اونها نیستند که باید دوباره اینها رو از اول بسازند)). فیلم با این دیالوگ میخواهد به اصطلاح یک سوزن به خودش (آمریکا) بزند، اما از آن طرف یک جوالدوز هم برای ایران آماده کرده است!
کمی بعد در سکانسی از فیلم با یک ایرانی به اسم "سرهنگ اصفهانی" روبرو میشویم که با لباس سبز و رسمی سپاه پاسداران! یک گروه از نیروهای حشد الشعبی را رهبری میکند. جدای از اینکه مشخصات چهره اش شبیه به ایرانیها نیست، به نحوی شخصیت پردازی شده است که مخاطب با او همذات پنداری که نمیکند هیچ، بلکه او را پس میزند. البته همچین شمایلی از یک ایرانی در چنین فیلمی با این مختصات چیز عجیب و کم سابقهای نیست .
اما از شخصیت ایرانی که بگذریم، نوع نگاه فیلم به نیروهای حشد الشعبی و یا همان نیروهای بسیج مردمی عراق نیز توهین آمیز و از بالا به پایین است. در همین سکانس که نمایان گر تقابل میان گروه پلیسی نینوا و نیروهای بسیج مردمی به فرماندهی یک ایرانی است، سرگرد جاسم با کنایه خطاب به سرهنگ ایرانی میگوید: ((من یه عراقی در عراق هستم)) و بعد رو به نیروهای حشد الشعبی میاندازد و میگوید: ((شما هم عراقی هستید ... یا فراموش کردین؟))
زیر سوال بردن حضور و حمایت ایران از کشور و دولت عراق در برابر هجوم داعش نیز آن جوالدوزی که بالاتر به آن اشاره شد نیست. جوالدوز اصلی دیالوگهای گلدرشتی است که از زبان سرهنگ ایرانی خطاب به سرگرد جاسم گفته میشود و با آن دیالوگها سرهنگ ایرانی تمامیت ارضی عراق را زیر سوال میبرد!
علت تحریف چنین موضوعی عقب افتادن و غفلت ما از روایت گری است. قدرت رسانه را به کار نگرفتن و روایت درست را ارائه ندادن به معنی باز گذاشتن فضا برای جولان دادن روایتهای جعلی است. اما روایت نکردن تنها یک طرف قضیه است. طرف دیگر ضعیف روایت کردن است. مسالهای که متاسفانه مبتلابه آثار خودمان است.
پیش گرفتن این رویه که برای هدایت ذهن مخاطب با روایت صحیح، توانایی خود در روایت گری را در نظر نگیریم و دست به اقدام بزنیم نیز مسیر خطرناکی است. نتیجه ممکن است تعداد قابل توجهی از آثاری شود که یک روایت درست از یک حادثه و یا یک موضوع را ضعیف ارائه کرده اند و همین ضعف باعث زیر سوال رفتن واقعیت شده است.
به عنوان نمونه میتوان به سریال "روزهای ابدی" که این شبها به روی آنتن میرود اشاره کرد. موضوع این سریال در رابطه با روزهای اول انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی است. اما به دلیل ضعفهای عمدهای که چه در فیلمنامه و چه در اجرا گریبان گیر اثر شده است، نتوانسته روایت خود را (هر چند صحیح) به مخاطب منتقل کند.
متاسفانه از این دست آثار کم نیستند. آثاری که با ضعف خود، فرصت درک یک روایت صحیح از حوادث مختلف را از مخاطب میگیرند. پس شاید بتوان گفت که "عدم روایت گری" و "ضعف در روایت گری" دو روی یک سکه هستند که برای دچار نشدن به هر کدام نیازمند هوشیاری و کاربلدی افرادی هستیم که سربازان عرصه روایت هستند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: موصل هالیوود فیلم سینمایی روزهای ابدی خانه امن داعش عراق مبارزه با داعش در شهر موصل اعضای گروه گروه پلیسی روایت گری روایت ها یک گروه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۲۶۲۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حشاشین؛ کینه صهیونیستی به روایت مصری
حشاشین و خیام و ابنسینا و... برساختههایی هستند علیه ایران اسلامی پیرو اسلام ناب محمدی. فکری که پشت اینهاست بسیار فراتر و بزرگتر از چنین محصولات فرهنگی و دادههایی است. به عبارتی باز هم این موج یورش به اسلام سیاسی و ایرانیت شیعه و اسلامگرایی سلسلهوار ادامه خواهد داشت و ضمن سنگربندی فرهنگی بایستی به «پدافند فرهنگی» هم بپردازیم. جریانات ضدایرانی و اسلامی یکی از جریاناتی است که یهودیان تندرو و اسلاف امروزی آنها صهیونیستها قرنهاست که به آن میپردازند و تلاش میکنند تمدن ایرانی را که سایه سنگینی در منطقه دارد، تحریف یا پاک کنند. این جریان سالهاست همواره در تاریخ و مستندات دست برده و امروز نیز با رسانههای جدید اعم از سینما و تلویزیون تلاش خود را مضاعف کرده است. یکی از متاخرترین این عملیات ضدتمدنی پخش سریال حشاشین است که اگرچه به نظر میرسد از سوی مصر ساخته شده اما میتوان ردپای ضدایرانی صهیونیستها را در آن بازخوانی کرد. به همین بهانه نگاهی داریم به این سریال و در گفتوگو با تنی چند از ایرانشناسان و اسلامشناسان به جریانات تحریفی آن نگاه میکنیم.یک ضربالمثل قدیمی میگوید تاریخ را برندگان و فاتحان مینویسند و یک ضربالمثل هنری دیگر هم هست که میگوید کسانی که دوربین فیلمبرداری را در دو صنعت سینما و تلویزیون در دست دارند، روایت خودشان را از تاریخ تعریف و بیان میکنند. این گروه که سرمایه و فناوری پیشرفته تصویری را در اختیار دارند، تاریخ را آنگونه تعریف و تفسیر میکنند که خود دوست دارند و بیمی از آن ندارند اگر این نوع تعریف منجر به تحریف تاریخ و واقعیتها شود. ژانر قدیمی و محبوب تاریخی یکی از گونههای شناختهشده تاریخ سینماست که از دیرباز فیلمسازان و تهیهکنندگان مختلفی از اقصی نقاط دنیا، با بهرهگیری از این ژانر پرمخاطب گوشههایی از تاریخ پرتلاطم و جنجالی دوران و اعصار گذشته را به تصویر کشیده و فیلمها و سریالهای پرخرجی را در معرض دید تماشاگران علاقهمند وکنجکاو قرار دادهاند. سریال عربی«حشاشین/ قاتلان» یکی ازاین بیشمارسریالهای تاریخی است که توسط دستاندرکاران صنعت تلویزیون مصر تهیه وپخش شده است.این سریال ۳۰قسمتی درباره ظهورحسن صباح وجنبش اسماعیلیه در قرن یازدهم هجری است.
ضدهالیوودی ارتجاعی
از مصر بهعنوان مهمترین کشور جهان عرب نام برده میشود که دو صنعت سینما و تلویزیون قوی دارد. در میان کشورهای عربزبان منطقه خاورمیانه، خلیجفارس و شمال آفریقا، شاید نتوان کشور دیگری را پیدا کرد که دو صنعت فیلمسازی و مجموعهسازی در آن رونق فراوانی دارد و با جذب انبوه تماشاگران، داعیه مبارزه و مقابله با تولیدات دنیای غرب و در رأس آن هالیوود را دارد. سریال حشاشین که با سروصدا و جنجال زیاد در ایام ماه رمضان روی آنتن این کشور عربزبان رفت (و خیلی زود مشتریان و تماشاگران زیادی در سایر کشورهای جهان عرب و حتی بین فارسیزبانان پیدا کرد) با هزینهای ۱۲ میلیون دلاری تهیه شده که برای صنعت سرگرمی یک کشور در حال رشد، رقم کلانی به حساب میآید.برنامهسازان مصری از ماه رمضان بهعنوان زمانی مناسب برای مقابله با تولیدات هالیوودی اسم میبرند و عقیده دارند حال و هوای این ماه مبارک بهگونهای است که مردم روزهدار بیشتر بهدنبال تماشای سریالهایی به زبان بومی با داستانهایی محلی هستند. با این حال، گمان بسیاری بر این است که ادعای مقابله با هالیوود، بهانه خوبی به دست سریالسازان مصری نمیدهد که دست به تحریف تاریخ بزنند و آن را به شیوه موردپسند خود به نمایش بگذارند.
تحریف به نفع چه کسی؟
بنا به گفته سازندگان مجموعه، داستان حشاشین با در رأس قرار دادن زندگی و فعالیتهای حسن صباح تلاش دارد نگاهی عمیق به گروه و جنبش حشاشین و توانمندیهای استراتژیک آنها و همچنین راه و روشهای پررمز و راز آن داشته باشد. پیتر میمی، کارگردان سریال آن را اثری جذاب و سرگرمکننده توصیف میکند که با خود آموزههای زیادی دارد و برای بینندگانش در حکم یک کلاس کامل تاریخی است! او و عبدالرحیم کمال، نویسنده فیلمنامه مدعی هستند که داستانشان برگرفته از رویدادهای تاریخی است که در قرن ۱۱ رخ داده و آنها با بهرهگیری از این ماجراها، فیلمنامهشان را نوشتهاند. این در حالی است که پس از پخش سریال در لبنان، بسیاری از آن بهعنوان یک سرقت هنری اسم بردند و گفتند فیلمنامه حشاشین دقیقا برگرفته از داستان یک رمان پرخواننده لبنانی به نام «سمرقند» است که توسط امین معلوف، نویسنده فرانسوی لبنانیتبار نوشته شده است. رسانههای لبنانی حتی تا آنجا پیش رفتند که احتمال شکایت مالکان کتاب علیه سازندگان مجموعه را مطرح کردند. این همه در حالی اتفاق افتاد که سازندگان سریال در رابطه با انتقادهای دیگری که نسبت به عدم رعایت نکات تاریخی داستان مطرح شد، گفتند آنها خودشان را متعهد به رعایت جزئیات تاریخی ماجرا نکرده و فقط از آن تاریخ الهام گرفتهاند! منتقدان هنری و ادبی با کنار هم گذاشتن این دو موضوع، صحبت از دوگانگی و تضاد گفتار سازندگان حشاشین کردند و نسبت به این عدم صداقت و دروغگویی موضع گرفتند.
واقعیت کجاست؟
بنا بر روایات تاریخی، با زوال قدرت فاطمیون در مصر نهضت اسماعیلیون خاتمه نیافت و جنبشی که تحت رهبری حسن صباح شکل گرفت به مدت ۱۷۰سال دنیای اسلام را تحت تاثیر خود قرار داد و پس از حمله مغول و سقوط قلعه الموت (بهعنوان مرکز و پایگاه صباح و پیروانش) بود که این جنبش به آخر رسید. داستان سریال چهرهای منفی از صباح و پیروانش ارائه میدهد و حتی منتقدان تاریخی میگویند نوع گریم بازیگر نقش حسن صباح بهگونهای است که چهره رهبر داعش را به یاد میآورد. نوع روایت داستان هم به گونهای است که بیننده ناخودآگاه تشابهاتی بین آن و داستان جریانات ارتجاعی معاصر منطقه خاورمیانه و اطراف آن همچون افکار گروه داعش، طالبان افغانستان و حتی اخوان المسلمین مصر پیدا کند. این موضوع حتی عمیقتر هم قابل بررسی است، زیرا تصویری که رسانههای غربی از داعش و گروههای تکفیری در ذهن مخاطبان خود ساختهاند، آنها را منتسب به فرهنگی ایرانی دانسته و حالا از این تصویر جعلی در صنعت سریالسازی و سینما بهره میبرند. این موضوع را میتوان در زمینه روایت داستانی که به تاریخنگاری مارکوپولو، جهانگرد معروف هم نزدیک است، بررسی کرد. این سیاح در رابطه با حسن صباح و قلعهالموت ادعا کرده بود او در پشت قلعهاش باغی درست کرده بود که شبیه روایاتی است که از بهشت توصیف شده است. طبق این ادعا،صباح در این باغ ازدختران وزنانی نگهداری میکرد وبه پیروانش موادمخدر(حشیش) میداد(نام سریال هم با نگاهی به این موضوع انتخاب شده است) و پس از هوشیاری آنها، وعده بهشت به پیروانش میداد تاآنهابه عنوان فدایی، جانشان را نثار کنند.
تصویرسازی دروغین غرب
این مورخ مدخلهایی نیز دردایرهالمعارف بزرگ اسلامی،دانشنامه جهان اسلام،ایرانیکا ودانشنامه اسلام نوشته است.او تاریخیبودن سریال «حشاشین» را زیر سؤال برده و درستی روایت آن را به چالش کشیده است. دفتری همین دیدگاه را در رابطه با بازی ویدئویی مربوط به گروه اسماعیلیه (که طرفداران زیادی در کشورهای عربی دارد) نیز مطرح و تردیدهایش نسبت به اصالت این اظهارات را بیان میکند. به باور او، هم بازی ویدئویی و هم سریال تلویزیونی هیچیک عدالت را نسبت به اصل ماجرا رعایت نکردهاند. به گفته او: «آنچه در سریال ارائه میشود توهمات و ذهنیات سازندگانش است که ریشه در دیدگاههای غلط و جاهلانه جنگجویان صلیبی و تاریخنگاران غربی و مسیحی دارد که با جنگ و ویرانی خودشان را به سرزمینهای مقدس رساندند و در سال ۱۰۹۹ اورشلیم را با شمشیرهایشان فتح کردند.»
استفاده صلیبیون از اختلافات شیعه و سنی
دفتری حتی برگزیدن نام حشاشین برای صباح و طرفدارانش را به صلیبیون نسبت میدهد که نخستین بار آنها از این واژه استفاده کردند. صلیبیون بعد از فتح شهر نیزاریس سوریه، درک غلط خود از این موضوع را عمومیت دادند: «در آن ایام، اهالی شهر که شیعه بودند دشمنانی در بین مسلمانان سنی داشتند.این گروه سنی از طرف مقابل خود با عنوان حشاشیون اسم میبردند. اگر به معنی این کلمه دقت کنید، به معنی کسی است که افیون مصرف میکند. بهرهگیری از این کلمه کمک میکرد تا افرادی با روحیات اخلاقی سطح پایین که سابقه اجتماعی موجه و مناسبی نداشتند، نهایت سوءاستفاده را از این موضوع و نام داشته باشند.»
تحریف مبارزه با اشغالگر به تروریسم
اما این تاریخشناس و عضو تیم مشورتی دانشنامه اسلام، موضوع را از منظر دیگری مورد بحث و مطالعه قرار میدهد، جنبهای که کاملا در تضاد با داستان ادعایی سریال حشاشین است. دفتری این طور ادامه میدهد: «برای درک درست تاریخی و تحلیل درست، باید به دورنما و چشمانداز سیاسی و مذهبی موجود در قرن یازدهم نگاه کرد و آنرا مورد توجه قرار داد. در آن زمان، آنچه که امروز آنرا کشور ایران مینامیم تحت کنترل ترکهای سلجوقی بود و حسن صباح انقلابی را علیه آن رژیم سنی مذهب آغاز کرد. این یک واقعیت است که بنیان و اساس سیاست حسن قلعه بر پایه ترور بنا شد، اما آنرا باید در چارچوب مبارزه با اشغالگر تعریف و بررسی کرد و امروزیکردن آن شخصیت و دوران زندگیاش بهعنوان منبع و منشا ظهور تروریسم اساسا غلط است. این یعنی تحریف تاریخ و واقعیتها. حسن الموت را در کوههای شمال محدوده پرسیا در شرایطی بنا کرد که یک ارتش بسیار پرقدرت و مجهز سلجوقی مقابلش قرار داشت. او میدانست که نمیتواند با چنین ارتشی رودررو شود، زیرا سپاهی در آن حد و اندازه نداشت. بهجای آن، او چهرههای اصلی دولت سلجوقی را نشانه گرفت، امیر به امیر و محل به محل.»
غرب چگونه رد پای تروریستی خود را پاک میکند
برخلاف آنچه داستان سریال بهدنبال القای آن است، طرفداران حسن پیشروان تروریستهای معاصر نیستند و دفتری در توضیح آن چنین میگوید: «آنها هیچ وجه اشتراکی با تروریستهای امروزی ندارند. در وهله نخست، دلیل این دو در رابطه با اقداماتشان یکی و همسان نیست. آنچه باعث شد تا اسماعیلیون دست به اسلحه ببرند، هیچ تناسب و سنخیتی با دست به اسلحهای که تروریستهای امروزی منطقه بردهاند ندارد و یکی نیست. ترورهای آنها کاملا هدفمند و گلچینشده بود، با قصد بهوحشتانداختن عموم نبود و به مردم بیگناه آسیبی نمیرساند. حتی آنها مخترعان موضوع ترور نبودند. قبل از آنها از یکسو صلیبیون و از سوی دیگر خود سلجوقیها گسترشدهنده این حرکت بودند. طرفداران حسن طی ۳۴ سال فعالیت او، در کل فقط ۵۰ ترور انجام دادند. شمار ترورهای طرفهای مقابل، بسیار بیش از اینهاست.»
آدرس غلط صلیبیون
این مورخ همچنین به این نکته مهم اشاره میکند که جنگجویان صلیبی هیچ وقت نتوانستند ماهیت ایثارهای طرفداران حسن را به درستی درک کنند. به همین دلیل، برای توضیح این امر سراغ ساخت روایتهای دروغین و غلط پیرامون وعدههای مقبول و دوستداشتنی حسن به آنها برای قربانی کردن جانشان رفته است. دفتری در پایان به تماشاگران سریال حشاشین توصیه میکند: «فقط این نگاه را باید به یاد داشته باشند که اکثر داستانهایی که درباره آن دوره تاریخی تعریف میشود، توسط صلیبیون بازگو شده که از خاورمیانه به خانههایشان در اروپا برگشتند. تا زمانی که این افسانهها فقط از جانب یک طرف ماجرا بیان شود که هیچ تناسبی با آدمها و داستان واقعی ندارند، نمیتوان از یک روایت خوب، معقول، درست و واقعی صحبت کرد.»