Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-18@09:35:48 GMT

آقای گرفتار به تلویزیون برمی‌گردد

تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۷۸۴۱۵

آقای گرفتار به تلویزیون برمی‌گردد

دوست داریم برگردیم به گذشته‌های دور شما و از ابتدا تاکنون با شما بیشتر آشنا شویم. از دوران طفولیت خود برای ما بگویید.
من حسن اِکلیلی (با تاکید کسره) متولد ۱۸ مرداد ۳۲ در چهار راه تختی (چهارباغ پایین) به سمت شمال اصفهان و در یک کوچه کوچک، کنار یک بستنی‌فروشی و کتابفروشی هلالی، خانه سمت راست زادگاه من است که از تولد تا پنج‌سالگی در این خانه بزرگ شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


خانواده ما یک خانواده پرجمعیت با ۹ فرزند (پنج برادر و چهار خواهر) بود که من فرزند هشتم و پسر کوچک خانواده بودم. به لحاظ مذهبی هم جزو خانواده‌های معتدل‌ها محسوب می‌شدیم، اما آن طور نبودیم که به مسائل سینما و تلویزیون ورود پیدا کنیم؛ حتی رادیو گوش‌دادن هم غیر از سخنران مذهبی که آن زمان آقای راشد و روزهای جمعه بود، ممنوع بود و اجازه استفاده نداشتیم. در نتیجه من در کودکی سینما نمی‌رفتم و فقط دو سه بار دور از چشم پدر به همراه برادران بزرگ‌تر که تازه عقد کرده‌بودند، به سینما رفتم.
اما به خاطر دارم بچه‌های محل که سینما می‌رفتند، من با کنکاشی که می‌کردم از آنها جزئیات فیلم‌ها را می‌پرسیدم و برای بقیه واگویی می‌کردم به طوری که همه فکر می‌کردند من آن فیلم سینمایی را خودم دیده‌ام.
به هر حال از خانواده ۹ نفری ما، دو سه نفری آن زمان دانشگاه می‌رفتند و به دلیل ادامه تحصیلات آنها به تهران رفتیم و در محله سلسبیل ساکن شدیم و من درس‌خواندن را هم علی‌رغم میلم و اکراه(با خنده)با پس‌گردنی مهربانانه پدر در دبستان خواجو آغاز و تا پایه دوازدهم ادامه دادم بدون این‌که پدر درگیر ثبت‌نام و مسائل درسی و شهریه باشد.
من بچه تیزهوش و درسخوانی نبودم، تنبل هم نبودم و کارنامه درخشانی هم نداشتم، یک سال هم مردود شدم ولی نهایتا دیپلم طبیعی گرفتم و سپس به خدمت نظام وظیفه و سربازی رفتم و در دوران سربازی نیز مسؤولیت تئاتر و هنر نمایش پادگان را بر عهده گرفتم.
چه شد به بازیگری روی آوردید با وجود این‌که برادران شما اهل تحصیلات دانشگاهی بودند؟
به خاطر دارم در هشت‌سالگی متوجه شدم می‌توانم کاری بکنم که دیگران را خوشحال کرده و دیده‌بشوم به همین دلیل در محله‌مان خرابه‌ای بود که سه طرف دیوار داشت که من با کمک دوستانم و با جمع‌آوری سنگلاخ‌های موجود و جمع کردن آنها محلی شبیه صحنه در ارتفاع درست کردیم و با چادر نماز خانگی وکهنه پرده‌ای طراحی کردیم و حتی یک ریسه لامپ خانگی از یکی همسایه‌های محل گرفتیم و محل کوچکی را برای نمایش درست کردیم. جالب این‌که بلیت‌های یک ریالی(با خنده) هم درست کرده‌بودم که کاملا دست‌ساز و با طراحی خودم بود و تک به تک آنها را نقاشی کرده‌بودم که مثلا به دیگران بفروشم و کسی نمی‌توانست بلیت من را طراحی کند و جالب‌تر این‌که همسایه‌هایی هم با زیلو (زیرانداز) می‌آمدند آنجا می‌نشستند و نمایش ما را نگاه می‌کردند. با گذشت زمان در دوران دبیرستان هم من تئاتر کار کردم و جشنواره‌های اردویی می‌رفتم و مقام می‌آوردم تا دوره سربازی که آنجا هم به هنرهای نمایشی و تئاتر علاقه نشان دادم و آنجا بود که فرصتی برای پیشرفت من فراهم شد که این کار را بیشتر تجربه کنم.
یادم هست عصرها که می‌شد سربازهای خسته در حالت استراحت و بدون چکمه و نیز افسران با خانواده‌ها بعضا می‌آمدند به سالن آمفی‌تئاتر و نمایش پادگان و هنرهای نمایشی را می‌دیدند. هر ۱۵ روز یک‌بار نمایش کار می‌کردم و حتی مانور و ماموریت‌هایی هم که می‌رفتم هر جا نیازی بود برای ایجاد روحیه تئاتر اجرا می‌کردم.البته بعد از سربازی من به اصفهان برگشتم و ازدواج کردم و به صورت حرفه‌ای به  کار تئاتر مشغول شدم. 
از چه سالی دقیقا وارد کار حرفه‌ای تئاتر اصفهان شدید و آن زمان وضعیت تئاتر چگونه بود؟
سال ۴۹ کار تئاتر بزرگی را انجام دادم و در یک مدرسه، تئاتر کمدی به‌نام خوش‌خبر را کارگردانی و بازی کردم که البته اجرا برای عموم مردم بود.همان‌جا احساس کردم باید به‌صورت اصولی ادامه بدهم و رشته‌ای که من کار کردم، کمدی انتقادی بود که پایه‌گذار آن مرحوم رضا ارحام صدر بود.
اما این نکته را هم بگویم که از سبک ایشان (ارحام صدر) ابتدا بی‌خبر بودم و بعد که به اصفهان آمدم با تئاتر و سبک ایشان و آقای فرهمند آشنا شدم.
کم‌کم که به دوران انقلاب نزدیک شدیم و البته قبل آن برای کاخ جوانان، دانشگاه و پارک بازی بزرگ اجرای پیوسته چندماهه داشتم و بعد با همکاری استادان دانشگاه اصفهان چند نمایشنامه تهیه و اجرا کردیم و سپس انقلاب شد که بعد از انقلاب ما سینما حافظ را به سالن تئاتر تبدیل کردیم و چند سال به‌صورت حرفه‌ای تعداد زیادی نمایش را روی صحنه بردیم که با استقبال گرمی مواجه شد.
اولین سریالی که بازی کردید، چه سریالی بوده ‌است؟
من ۲۰ سریال کار کردم و ابتدا فیلم‌های هشت‌میلی‌متری و چند فیلم داستانی بود که اکنون به تله‌فیلم معروف است بازی کردم که شروعی برای یک پایان، آنچه او به ما آموخت، ترافیک و گرگ و شب، نمونه آن است و بعد به فیلم‌های سینمایی فکر کردم و جنگجوی پیروز سال ۱۳۷۷، شما فرشته‌اید سال ۱۳۶۸، سلام سرزمین من ۱۳۶۷ و هوای تازه‌سال ۱۳۶۵ مهم‌ترین آنها بوده و تله‌فیلم‌های روز پرماجرا، بهترین همسایه دنیا،۲۱ مساله اساسی و دوچرخه‌باز را هم در کارنامه کاری‌ام دارم.
شما که تهران بودید چرا برای ادامه فعالیت همان‌جا نماندید درحالی‌که اکثر بازیگران اصفهانی برای پیشرفت و دیده شدن به تهران می‌روند؟
(یک‌نفس عمیق) این سؤال خیلی جالبی است.گرچه دوران کودکی‌ام را در تهران بزرگ شدم اما به‌اجبار  و به دلیل تحصیلات دانشگاهی برادران بزرگ‌ترم و درواقع به‌اجبار خانواده بوده، زیرا آن زمان مثل الان همه شهرها دانشگاه نداشت وگرنه اگر من هم حق انتخاب داشتم، قطعا اصفهان را انتخاب می‌کردم و اینجا می‌ماندم.
کما این‌که دوران کودکی روزهای تعطیل می‌آمدم خیابان بوذر جمهری که اکنون پایانه شده و رانندگانی که فریاد می‌زدند اصفهان- مسجد سید را می‌شنیدم، زیرا علاقه زیادی به لهجه اصفهانی داشتم.
جالب است با این‌که شما آموزش ابتدایی را در تهران گذراندید ولی لهجه اصفهانی شما بسیار قوی است و انگار سکونت و تحصیلات تهران در لهجه شما اثر نداشته ! آیا این مساله خود خواسته‌بوده؟
آن زمان در جامعه تهران، زیاد کسی متوجه نمی‌شد که من بچه اصفهان هستم واگر با ظرافت اصفهانی حرف می‌زدم در کلاس آشوبی به پا می‌شد که با نمک ریختن دوستان کمی سمت و سو پیدا می‌کرد. از طرفی من هم به شدت روی لهجه اصفهانی حساس بوده و هستم و نمی‌خواستم شرافت انسانی و اصفهانی از بین برود.
من از جوک‌هایی هم که در مورد اصفهانی‌ها ساخته می‌شود و آنها را بد و خسیس می‌دانند؛ منزجر و بسیار ناراحت می‌شوم به طوری که دلم می‌خواهد با دوستان و عزیزانی که بعضا در مصاحبه‌ها برای با نمک بودن چنین صحبتی می‌کنند مناظره کنم و بگویم اصفهان شهر عجیبی است و از حرمت شهدا، هنرمندان و بزرگان آن خجالت بکشید و نگاه درستی به اصفهان داشته باشید. 
اصفهانی‌ها از قدیم خودشان بامزه و پرنشاط بوده‌اند و بنیانگذاری کمدی کشور از قدیم در این شهر و از دوران صفویان با کریم شیره‌ای شروع شده و بعدها یوزباشی، صمصام و خیلی از سخنوران بامزه داشته‌ایم که در نزد مردم کوچه بازار بانمک و طناز بوده‌اند لذا نیاز به نمک سایر دوستان از جای دیگری نداریم!
مردم شما را به عنوان یک بازیگر شاخص اصفهانی می‌شناسند و شاید یادآور ارحام صدر در تئاتر، چقدر از سبک ایشان تقلید کرده‌اید ؟
من درگذشته نمایش‌های مرحوم استاد ارحام صدر و مرحوم فرهمند را دیده‌بوده و به سایر هنرمندان پیشکسوت ارادت و خدمتشان رسیده‌بودم اما یک لطفی را خدا به من کرده که شبیه اساتید باشم ولی در ابتدایی‌ترین گام‌های اجرایی و نمایش این طور به نظر می‌رسد که‌از استاد ارحام تقلید یا تحت تاثیر یا حتی ادای ایشان را در می‌آورم ولی این‌طوری نبوده ‌است.
شاید تن صدایتان هم بی‌تاثیر نبوده!
بله، یک نکته جالب بگویم! پدر من در سالمندی حدود ۳۰ سال پیش فوت کردند و تن صدای پدر بسیار شبیه مرحوم ارحام صدر بود در حالی که پدر زیاد با این هنرمند آشنایی نداشت اما  بنده از لحاظ قد و قواره، تن صدا و آناتومی صورت و لحن و لهجه ناخواسته یادآور استاد ارحام صدر هستم و هر جا که می‌روم و من را می‌بینند، یادی از ایشان می‌کنند که این اسباب افتخاری برای من  است که یادآور مرد بزرگی برای مردم هستم.
البته ناگفته نماند؛ شخصیت ایشان روی من هم بی‌تاثیر نبوده، هر چند علاقه وافری به هنرمندان موسیقی و حشر و نشر با بزرگان موسیقی داشته‌ام اما در هنر نمایش به هر حال ما را به نوعی ادامه دهنده راه ایشان می‌دانند.
و ای کاش این هنرمند زنده بود و نسل جوانی را پرورش می‌داد و این مکتب کمدی انتقادی که مختص اصفهان است را حفظ و ثبت می‌کرد و مسؤولان را هم موظف به ایجاد بستر برای نسل جوان می‌کردند.
مردم از چه زمانی شما را به عنوان یک چهره هنری معروف شناختند؟
من از وقتی کار هنری را شروع کردم، متوجه شدم نمایش‌های من بسیار با استقبال مردم مواجه می‌شود که البته شاید بی‌شباهت به سبک کارهای مرحوم ارحام صدر هم نبوده، هر چند من هم روحیه در بین مردم بودن و کارهای مردم پسند و خیریه‌ای زیادی را دنبال می‌کنم.
من سریال‌های معروف تفنگ سرپر و پشت کوه‌های بلند آقای امرا... احمدجو را بازی کرده‌ام و کارهای آقای اکبر خواجویی از جمله هشت بهشت را بازی کرده‌ام و سایر سریال‌هایم گرچه خیلی خوب نبوده اما بی‌آبرو هم نبوده و هنوز می‌شود دید. اما من با تئاتر در سال‌های ۶۰ به بعد تا حدی بین مردم شناخته شدم و درسال ۷۰ با بازی در سریال‌ها که بیشتر با سریال گرفتار که سر فصلی برای کمدی بعد انقلاب بود در شبکه یک سیما معروف و  شناخته شدم.
در چه سالی بود؟
پخش این سریال اوایل سال ۷۰ بود اما از آنجا که عدد ۹ در زندگی من نقش مهمی دارد، یک دیالوگی دراین سریال دارم که می‌گفتم در ساعت ۹/۹/۶۹. خدا بعد ۹ سال ۹ تا بچه به ما داد(با لهجه اصفهانی) که این تاریخ سریال است و بعد ازآن این جمله به دهانم افتاد و هنوز هم این واژه را به کار می‌برم. 
هر چند شخصیت‌های مختلفی رابازی کرده‌ام اما آن زمان شخصیت گرفتار خیلی بین مردم مشهور شد و حتی به خاطر دارم عروسک آقای گرفتار با ۹ تا بچه را در تهران ساخته‌بودند و می‌فروختند و آن زمان که شبکه یک این سریال را پخش کرد، به خاطر استقبال از این سریال مردم زمان پخش در خانه بودند و همین استقبال باعث شد فصل دوم آن هم ساخته شود.
ظاهرا گرفتار ۳ هم در راه است؟
بله ساخت این سریال تصویب شده  که روایت ۲۲ سالگی بچه‌های آقای گرفتار است و اکنون در مرحله پیش‌تولید است.
ولی اساسا خیلی زود فهمیدم بازیگری چندان برای من فایده ندارد هر قدر هم که کار زیاد داشته‌باشم اما ارادتم به مردم باعث شد جایگاهم را بین مردم با کار خیر حفظ کنم.
چند سالی می‌شود که مردم چهره حسن اِکلیلی را در برنامه‌های خیریه‌ای و خیرانه می‌بینند، کمی در مورد این موضوع توضیح بدهید چطور به این سمت کشیده‌شدید؟
سه سالی بود در یک برنامه‌ای با عنوان «یک شهر ضیافت» خدمت مردم اصفهان بودم و شاید باورتان نشود از آن زمان تاکنون ما هر روز درگیر آزادی زندانیان هستیم و اگر کسی حکم اعدام داشته‌باشد، با خانواده شاکی صحبت می‌کنیم که رضایت بگیریم. در واقع بیشتر به سمت کارهای خداپسندانه مردمی و خیریه روی آورده‌ام.
رابطه شما با فضای مجازی چگونه است و چقدر این فضا به معرفی بیشتر شما کمک کرده‌است؟
من اوایل خیلی از این فضای مجازی حذر می‌کردم اما بعدا چند تا کار ویژه برای تشویق مردم به خرید تبلت دانش‌آموزی یا برای اهدای خون و کمک به آزادی زندانیان در فضای مجازی انجام دادم که خیلی نتیجه‌بخش بود. البته صفحه شخصی هم دارم که چون خودم زیاد فرصت نمی کنم، ادمین دارد. از بس که در این فضا کارهای بی‌ارزش دیده‌ام ترجیح می‌دهم خودم به درستی از آن استفاده کنم.

مشهور شدن شما بیشتر به دلیل کدام‌یک از زمینه‌های هنری است؟ اولین کاری که از سیمای اصفهان از شما پخش شد، چه‌کاری بوده‌است؟
اول تئاتر بعد تلویزیون، ولی سال ۴۹ اولین کارم تصویری و یک نمایشنامه بود که با آقای میناییان به‌نام خوش‌خبر کار کردم و سپس نمایش ۱۶ میلی‌متری و سپس نمایش گاگولی، تصویه و عزیز فرنگی را اجرا کردیم. البته چند بار هم در مقام مجری در برنامه‌های تلویزیونی ایران و خارج کشور مثل شب‌نشینی، بهترین انتخاب ترنم بهار و هشت‌بهشت را به‌صورت مناسبتی در ماه رمضان و عید اجرا هم داشته‌ام. فکر می‌کنم پرونده آنچنان درخشانی ندارم اما همین‌که برای مردمم نقش نوشتم و کار کردم راضی هستم، زیرا هر نمایش در زمان خودش مخاطب خود را داشته و حتی تعدد برخی اجراها چندرقمی شده که این برای من خیلی خوشحال‌کننده بوده‌است. ما اجراهایی هم در خارج کشور در آلمان، هلند، بلژیک، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئد، دانمارک، فنلاند، کشورهای حوزه خلیج‌فارس، دبی، قطر و جاهای دیگر داشته‌ایم و تا اینجای زندگی را رضایت دارم وخوشحالم که کار کرده‌ام و شده بارها دعوتم کردند ولی بعضی کارها را قبول نکرده‌ام و پس از پخش هم دیده‌ام چندان خوب هم از آب درنیامده‌است.

اکنون که به دلیل شرایط کرونا قاعدتا فعالیت‌های هنری هم تعطیل است،روزگار را چطور می‌گذرانید؟
اگر به روز حساب کنیم من هر روز کارهای خیریه، درمانی و بهداشت سلامت و زندان را در برنامه دارم و روز من با این امورات طی می‌شود و بیشتر هم کارم شناخت و معرفی دوستان جدید به خیرین است.
البته حقوق و درآمد چندانی ندارم و چند سالی هم هست بازنشسته تامین اجتماعی هستم و کارمند جایی نبوده‌ام، ولی برای همه ارگان‌ها کار کرده‌ام. خدا را شکر از نظر مالی آدم راحت‌طلب و زیاده‌طلب نیستم و دغدغه مالی هم نداشتم؛ زیرا خود و فرزندانم قانع هستیم و تا الان از زندگیمان لذت برده‌ایم.
تاکید می‌کنم کار هنری هم دوست دارم، ولی کاری که در شان باشد. مثلا ما بارها درخواست داشته‌ایم برای تئاتر سالن در اختیار بگذارند که کاری شایسته مردم اجرا کنیم. در ارتباط با فیلم هم اگر کاری در شان باشد، انجام می‌دهم و به هر قیمتی حاضر به کار نیستم. 
 کارهای هنری نباید با کج گفتاری و کج فهمی، قومی را به مسخره بگیرد آن هم  به بهانه این‌که مردم را دو ساعت بخندانیم و نهایتا خروجی نداشته‌باشد.
به نظرم با کرونا فصل جدیدی برای مردم باز شد که مثلا ما چقدر برای افرادی مثل پرستاران کار کرده‌ایم در حالی که هزار نفر از کادر درمانی و پرستاری در کشور کرونا گرفتند که این خودش زمینه جدیدی از فعالیت خیریه را باز کرد و من در این زمینه احساس وظیفه می‌کنم و خدا لطف کرد.
 مثلا نمونه آن اهدای ۷۰۰ تبلت با کمک خیران و خرید لوازم تحریر و پرداخت هزینه شهریه یا حتی هزینه اینترنت خیلی از این دانش‌آموزان بوده که با همکاری خیریه‌ها در این زمینه به عنوان یک چهره فرهنگی وارد شدم و حمایت کرده‌ام.   منبع: روزنامه جام جم 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: اصفهان تئاتر آقای گرفتار لهجه اصفهانی ارحام صدر بین مردم کار کردم فیلم ها آن زمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۷۸۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای تلخ باردار شدن ژیلا صادقی مجری جنجالی تلویزیون

مجری برنامه سلام «صبح‌بخیر» گفت: من بعد از برنامه «دورهمی» خیلی آسیب دیدم. بی‌نهایت از اعتماد و حمایت دیگران ضربه خوردم.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، ژیلا صادقی، مجری تلویزیون در برنامه «برمودا» در پاسخ به این سوال که شما از اعتماد به دیگران ضربه خوردید؟ آیا آنها را بخشیدید؟ گفت: بی‌نهایت از اعتماد و حمایت دیگران ضربه خوردم. بله، برای آرامش حال خوبه خودم آنها را بخشیدم. یکبار به حرم امام رضا (ع) رفتم و آنجا آنها را بخشیدم. دلم می‌خواهد مردم بدانند من اگر در «دورهمی» خیلی شاد بودم، واقعاً شاد نبودم. چون مردم در دوران کرونا در شرایط بد بودند، دلم نمی‌خواست از غصّه‌هایم بگویم. آن زمان شروع تلخ اتفاقات زندگی‌ام بود.

صادقی ادامه داد: من پروسه سخت مادری را طی می‌کردم، ولی این قصه ناکام ماند و بسیار اذّیت شدم. اما در برنامه شاد صحبت کردم و خندیدم. دلم می‌خواهد مردم بدانند برنامه‌های تولیدی دو تا سه ساعت ضبط می‌شود، بعد از آن ۶۰ دقیقه درمی‌آورند. من سخت مورد قضاوت واقع شدم. هیچ سکویی هم نداشتم، تا از خودم دفاع کنم. اگرچه اطرافیانم در جریان بودند، ولی عوام نمی‌دانستند. الان هم که یکسری اتفاقات می‌افتد، باز نبش قبر می‌کنند. مثلاً می‌گویند او همان دختر پررویی است، که در «دورهمی» دور برداشته بود و اجازه صحبت نمی‌داد. مردم فکر می‌کردند من غمی ندارم و سرخوش و خوشحال هستم.

این مجری افزود: مخاطب هم گناهی ندارد. او آن چیزی را که می‌بیند، قضاوت می‌کند. اینکه یک سوالی پرسیده می‌شود و شما جوابی را می‌دهید، اما ابتدای آن را حذف می‌کنند، وسط گفتگو را منتشر می‌کنند. به همین دلیل، از مردم خواهش می‌کنم قبل اینکه قضاوت کنیم، از شعورمان وام بگیریم، اگر شعورمان به ما اجازه قضاوت را نداد، سکوت کنیم. اگر علاقه‌مند هستید درباره آن فرد بیشتر بدانید، خودتان تحقیق کنید.

وی با بیان اینکه من بعد از برنامه خیلی آسیب دیدم، توضیح داد: آسیبی که در دل یک آسیب بودم. با وجود اینکه مردم از قضیه باخبر شدند، تعداد خیلی کمی از من درخواست حلالیت داشتند. با خودم گفتم من هیچ سالی دعوت کسی را قبول نمی‌کردم، چرا قبول کردم مهمان این برنامه باشم؟

به گفته صادقی، چون ایام کرونا حرم امام رضا (ع) تعطیل بود، من پشت حرم حضرت ایستادم و چند روزی مهمان امام رضا (ع) بودم. من ساعت‌ها به صحن حرم نگاه می‌کردم و گفتم تو کمکم کن!

tags # ژیلا صادقی سایر اخبار غذای ویژه انسان‌های اولیه چه بود و چه مزه‌ای داشت؟ | دستور پخت یک غذای مخصوص نئاندرتال‌ها! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسان‌های اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟! انسان‌های نخستین چگونه صحبت می‌کردند؟

دیگر خبرها

  • نجات ۱۶ خودروی گرفتار در سیلاب‌های اخیر جنوب کرمان
  • ماجرای باردار شدن ژیلا صادقی مجری جنجالی تلویزیون
  • از ممنوع التصویریم در تلویزیون ناراحت نیستم
  • ماجرای تلخ باردار شدن ژیلا صادقی مجری جنجالی تلویزیون
  • ماجرای باردار شدن مجری جنجالی تلویزیون | پروسه سختی را طی می‌کردم، ولی...
  • جادو در فوتبال؛ وقتی در دقایق پایانی ورق برمی‌گردد / فیلم
  • «نون. خ ۵» پربیننده‌ترین شد و «زیرخاکی» محبوب‌ترین
  • گرفتار قضاوت نادرست مخاطبان شدم + فیلم
  • رکوردهای خاص «نون. خ ۵» و «زیرخاکی»
  • رسمی؛ تاریخ بازگشت شیمس به WWE اعلام شد