Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری‌آنلاین و به نقل از ایسنا؛ تینا سادات قضاتی با اشاره به امکان ازدواج دختران کمتر از ۱۳ سال منوط به اذن ولی به شرط رعایت‌مصلحت با تشخیص دادگاه صالح، گفت: مفروض اصلی قانونگذاری در ایران، عدم نقض احکام اسلامی است. قطعا قانونگذاران در طول این سالها با آزمون و خطاها و فراز و نشیب های بسیاری در این مسیر رو به رو بوده و هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این مورد، موضوع "صلاحیت" باز می گردد به اختلافی که بر سر ماهیت "بلوغ جسمی" و "بلوغ فکری" وجود دارد.

تحمیل بار اضافی به دادگاه‌ها برای تشخیص مصلحت کودک در ازدواج

این کارشناس حوزه حقوق کودک ادامه داد: به نظر من  باتوجه به پیچیدگیهای زندگی اجتماعی در دوران امروز، بلوغ فکری اکثریت افراد جامعه به احتمال قریب به یقین در ۱۳ سالگی رخ نخواهد داد. بهتر است مساله  را اینطور مطرح کنیم که قضات چه مبناهایی را برای احراز صلاحیت کودکان در امر ازدواج درنظر می گیرند و آیا فشار عرف و سنت، در تصمیم گیریشان تاثیر می گذارد یا خیر؟، که در این مقوله باید با قضات به گفت و گو و تبادل نظر نشست.

وی همچنین گفت: از متن ماده چنین بر می‌آید که برای ازدواج کودک زیر سن اعلامی در این ماده، علاوه بر اذن ولی با شرط رعایت مصلحت کودک، باید همراه با تشخیص دادگاه صالح باشد، از این رو این امر می‌تواند بار اضافی به دادگاه‌ها تحمیل کند اما همواره در مورد سن ۱۳ سال تمام برای دختران و ۱۶ سال تمام برای پسران، بحث بسیار بوده و فراز و فرودهای قانونی زیادی نیز در این راستا داشته است.

کودک همسری به دلیل مسائل مربوط به فقر و اعتیاد

قضاتی ادامه داد: در امر ازدواج، در کنار سن شخص، باید به بحث بلوغ جسمی و فکری، و همچنین مباحث اقتصادی نیز توجه شود. در بسیاری موارد متاسفانه ممکن است بدلیل مشکلات ناشی از فقر و یا اعتیاد در برخی خانواده‌ها، ازدواج کودکان بدون طی این روند صورت بگیرد و بعد از سن خاصی اقدام ثبت رسمی آن ازدواج صورت گیرد؛ شاید دلیل آن این است که نمی‌توانند مصلحت کودک را اثبات کنند و ترجیح می‌دهند با عقد موقت، زندگی را آغاز کنند و پس از سن قانونی و بدون طی موارد مطروحه در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، عقد را به طور رسمی در دفاتر رسمی به ثبت برسانند.

دبیر کارگروه حقوق کودک کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو در دانشگاه شهید بهشتی همچنین این را هم گفت که این امر را نیز باید در نظر گرفت که طبق ماده ۵۰ قانون حمایت از خانواده، هرگاه مردی برخلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ازدواج کند، به حبس تعزیری درجه شش محکوم می‌شود.

خانواده‌ها میان "کودک کار" و "کودک همسری" موضوع دوم را ترجیح می‌دهند

قضاتی افزود: به نظر کلمه مصلحت دارای دو وجه است، در یک وجه منظور دفع ضرر از فرد و دیگری منفعت و یا نتیجه‌ای است که بر فرد حاصل شود، اما باید مجددا به مواردی که موجب ازدواج در سنین پایین می شود اشاره کنم؛ اینکه موارد کمتری از این ازدواج‌ها بر مبنای سنت خانوادگی و یا مصصلحت فرد شکل می‌گیرد اما در بیشتر آنها بحث فقر و اعتیاد است که موجب شکل گیری ازدواج در سنین پایین می شود. در چنین شرایطی، خانواده‌ عموما بین کودک کار شدن و یا کودک همسری، موضوع دوم را ترجیح می دهند تا حداقل شرایط کودک بدتر نشود که البته با ریشه یابی صحیح و اصولی چنین مشکلاتی باید این موارد را به حداقل رساند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا نمی‌توان گفت تبعات منفی ازدواج دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله‌ای که نمی‌تواند در صورت بروز مشکل از شوهر خود شکایت کند و یا اینکه شخصا مهریه خود را به اجرا بگذارد زیاد است؟، اظهار کرد: قطعا پیچیدگیهای حقوقی و قضایی خاص خودش را به وجود می آورد اما به نظرم طرح مساله به این شیوه، ما را به جوابهای درست و موثری نمی رساند. بحث کودک همسری نیازمند ریشه یابی اصولی است.

این کارشناس حوزه حقوق کودک در بخش دیگر سخنان خود ادامه داد: جامعه ما جامعه ای سنت گرا و مذهبی است و طبیعتا مراجع مذهبی نقش پررنگی در بسیاری از اقشار جامعه دارند با این حال به نظر می رسد ریشه های کودک همسری در ایران بیشتر از اینکه به مذهب مرتبط باشد، به خصوصیات تاریخی، فرهنگی و اقتصادی باز می گردد. عمده کودک همسری در اقشاری است که توان اداره اقتصادی فرزندانشان را ندارند، یا در جوامع ایزوله فرهنگی با سطح سواد پایین تر از متوسط اتفاق می افتد.

ضرورت اصلاح قوانین مربوطه فعلی با شرایط جامعه امروزی

به گفته قضاتی، قوانین باید به گونه‌ای تنظیم شوند که جنبه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه در امر ازدواج را در نظر گیرد. تنظیم قانونی برای حفظ حقوق کودکانی که در سنین پایین ازدواج کرده اند، شاید بتواند در ظاهر مفید به نظر برسد، اما پس از مدتی، مانند بسیاری از موارد، با پنهان کاری های خاص خانواده ها می تواند مشکلی به مشکلات قبل اضافه کند. از این رو بهترین مسیر، اصلاح قوانین مربوطه فعلی، با شرایط جامعه امروزی است. همچنین این مورد نسبت به تنظیم قانون جدید که خود نیازمند طی زمان و مراحل طولانی است، بهتر به نظر می رسد.

وی معتقد است که اگر جامعه مدنی قائل به "اصلاح"، "آموزش" و "تغییر" فرآیندها باشد قطعا نتیجه بهتری خواهد گرفت. اقشاری هستند که اساسا از لحاظ تئوریک با جنبه منفی مفهوم کودک همسری مخالف هستند با این حال باید به یک نکته توجه کرد که چند درصد این افراد "عملا" باعث وقوع کودک همسری می شوند.

دبیر کارگروه حقوق کودک کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو در دانشگاه شهید بهشتی، تصریح کرد: معمولا نسبت ازدواج در سنین پایین در جوامع غیرشهری و در طبقات پایین شهری بیشتر است. این نشان می دهد تغییرات کلان فرهنگی و توانمند سازی اقتصادی و اجتماعی، خود به خود اهرمهای کودک همسری را تضعیف می کند، حتی اگر در تریبونها موضوعات متفاوتی ابراز شود.

وی با بیان اینکه ممنوع اعلام کردن سن خاصی برای ازدواج می تواند نتیجه عکس دهد، در پایان افزود: این ممنوعیت ها می تواند پدیده های زیرزمینی و غیرقانونی و کنترل نشده ای را در این زمینه افزایش دهد. فرهنگ سازی برای اقشار جامعه و گفت و گوهای موثر و اطلاع رسانی به نهادهای تصمیم گیر و قانونگذار می تواند به بهبود تبعات کودک همسری کمک کند.

کد خبر 580865 برچسب‌ها كودكان كار کودک کار كودك‌همسري ازدواج - وام

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: كودكان كار کودک کار كودك همسري ازدواج وام سنین پایین کودک همسری حقوق کودک کودک کار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۷۹۰۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اولین گام سقوط روشنفکری

  این سؤال به معنی آن است که به‌طور کلی روشنفکری می‌توانست گرفتار عاقبت‌به‌شری ننگین دفاع از اسرائیل نشود و چنان که در جهان بسیاری از روشنفکران بر خلاف‌ هابرماس محکوم‌کنندگان جنایت‌های عریان صهیونیست‌ها بوده‌اند. روشنفکری معترض اروپایی، محصول عصر روشنگری، مدرنیته، عقل خودبنیان و خرد انتقادی مدرن و دغدغه و پذیرش بار مسئولیت تحول اجتماع و کنشمندی در هدایت آرمان جامعه اعم از آزادی و استقلال و عدالت‌خواهی و نفی استبداد و خرافه و ظلم‌ستیزی و نفی تبعیضات و پیشرفت جامعه بوده است؛ ابتدا در برابر فئودالیسم و استبداد کلیسا و حکومت مطلقه و سپس علیه ستم سرمایه‌داری از کمون پاریس تا انقلابات قرن ۱۹ و بالاخره در جنبش‌های اعتراضی علیه جنگ‌های امپریالیستی و تجاوزات و کودتاهای ضداستقلال و به سود جنبش‌های آزادیبخش؛ این حرکت‌ها مستقل و بنا به رشد فکری خود روشنفکری مدرن صورت گرفت ‌اما در ایران روشنفکری تقلیدی همیشه آویزان مکتبی بیگانه و وارداتی بود که سنت تفکر بر عینیات اجتماعی و پژوهش درباره تحولات طبقاتی و فرهنگی نداشت و از نظریه‌های ایدئولوژیک حاضر و آماده غرب تبعیت می‌کرد، چه لیبرالیسم و چه مارکسیسم یا نیهیلیسم یا حتی فاشیسم و... و حتی در مبارزه هم برده تفکر وارداتی بود. همین غربزدگی امروز کارش ختم به شیطان بزرگ و چهره فجیع ابلیسی اسرائیل شده است. چرا؟
   
بحران‌های روشنفکری مدرن
پاسخ متفکران مدرن مذکور، دارای نکاتی است که غلط نیست اما ناقص و ناتمام است؛ حقیقت دارد که در جهان، روشنفکری بحران‌زده است اما این بحران ریشه‌ای اساسی دارد که مدرن‌ها آن را نهان می‌سازند و آن فقدان و بی‌باوری به یک مرجعیت مبتنی بر حق مطلق و تزلزل درباره حق متعال است که به شک درباره حق انضمامی‌ ختم می‌شود یا جای اغوا و رویگردانی دلبخواه از حق را بنا به منافع شرکت در جنایت و ناحق حکومت خودی و کسب رفاه و امتیازات ملی بازمی‌گذارد. و باز این درست است که روشنفکری دچار بحران عقلانیت در جهان پسامدرن شده است اما این بحران به سبب آن رخ داده که واقعا عقل مدرن و خودبنیان به‌تجربه طی دو قرن حاکمیت بلامنازع حفره‌های دهشتبار و خطاها و بطلان‌های مرگبار را پشت سر انباشت کرده و خوره عدم تصدیق و صدق تمام وجودش را گرفته و هیچ مرجعیت عقل ناب برای سنجش عقل بشری نداشته است. این عقل محاسب مدرن، محاسبات پی‌درپی اشتباه‌آمیز در تفسیر و اداره اقتصاد سرمایه‌داری و در سیاست بین‌المللی و در قلمرو فرهنگ و قدرت و انسان‌شناسی و روان‌شناسی و حتی علوم تجربی مرتکب شده است. در قلمرو فلسفه به تناقضات هلاکت‌بار نیست‌انگارانه و هجو عقل رسیده و میراثش دو جنگ جهانی است و جنگ‌ها، کودتاها و ویرانی کره ارض و محیط زیست و حکومت آز و قدرت جهنمی‌ و دروغ و ماکیاولیسم و ... این جهان موحش را نه مردم عوام بلکه نخبگان عقل مدرن به اینجا کشانده و هر جهلی را به یمن و به اسم لفاظی علمی و عقلی، نظریه یک جنایت کردند تا بالاخره درپسامدرن عقل مدرن هجوشدکه حق داشتندآن نکراء که نامش عقل نهاده شد، در گسست از عقل الهی و توحید، جز سرگشتگی به‌بار نیاورد و روشنفکری مدرن ازهمین روبی اعتبار وبحران زده شد.
    
روشنفکران به مثابه مشاوران قدرت
باز می‌توان در تایید بحران جهانی روشنفکری که محصول حذف موقعیت مرجعیت است با متفکران منتقد غرب و سلطه همراه بود، اما این حذف به دست همان جهان مدرنی صورت گرفته که روشنفکران مدرن در ریشه محصول آن و قوانین آن هستند. قدرت‌هابزی همان لویاتان، روشنفکری را طی گسترش ۲۰۰ساله‌اش به نیروی گسترش جهان مدرن بدل کرد. این گسترش بدون رشد سرمایه‌سالاری بین‌المللی معنا ندارد و رشد قدرت و نظم گفتار قدرت دولت مدرن، روشنفکری را به مشاوران قدرت بدل کرده است. امروز عهد روسو، ولتر، مارکس، پردون، سارتر، فوکو و... سپری شده و روشنفکران در متن قدرت سلطه‌گر و وابسته به آن زیست می‌کنند  و این مرجعیت آنان را دود کرده و به هوا فرستاده است. روشنفکری در غرب در باطن حکومتی شده و برای رفاه خود از آرمانخواهی دست برداشته و در چارچوب اجازات حکومتی زندگی و نقد می‌کند و برای آن که عذرش را نخواهند دست به عصا راه می‌رود. این همه به سبب از دست دادن ایمان به قدرت لایزال الهی و تصور مرگ خداست که رخ می‌دهد اما خدا نمرده و نمی‌میرد و نمردنی است بلکه کفر می‌پندارد، خدا را به قتل رسانده و جانشین شده و روشنفکری ناگهان می‌بیند این پندار تا چه درجه جهالت و بلاهت آلود بوده و دستش خالی است .
   
مشت باز روشنفکران ایرانی
این وضعیت روشنفکری‌جهانی البته درباره روشنفکری ایرانی هم صدق‌می‌کند. با تفاوت‌ها و ویژگی‌هایی؛ بد اقبالی این روشنفکری ما دو چیز است. در فضای پیرامونی‌زاده و خود عنصر وجودش پیرامونی و شبه مدرن بوده و دوم آن که در منطقه و کشوری زاده شده که دانایی پیشامدرن و اصیل و سنجشگر و دینی در آن حیات داشته و جعلی بودنش، خودباختگی و عدم اصالت و بی‌ریشگی‌اش در متن زندگی ایرانی ظهوری مضاعف داشته است. این روشنفکری حرام زاده و دایه‌اش هم سرشناسی بوده و نگرش پسا استعماری‌اش هم جلوه دیگری از آویختگی به غرب بوده که از نگاه غرب خود را می‌نگریسته است، ولو در جدال با غرب. متفکر و انقلابی مدرن، قادر نیست از نگاه اطمینان‌بخش حق مطلق و هدایت وحی و انسان کامل به علل سرگشتگی روشنفکر بی‌ایمان به حق ناب به خود و بحران خود بنگرد و خود را از چنبره تردید و شک و نیست انگاری که سرچشمه بحران فکری اوست، برهاند.

روشنفکر چپ بدتر از راست و بالعکس
اضافه بر انتقال بحران جهانی در درون روشنفکری ایرانی، خود موقعیت روشنفکری ایرانی بحران‌زا بوده است‌. در اینجا هم مشترکاتی وجود دارد که البته متفکران مدرن فراتر از آن حاضر نیستند ریشه‌های بحران روشنفکری ما را بنگرند که دین ناباوری  یا روشنفکری دین باور اما التقاطی است که قرآن و خاندان وحی برای او یک عادت گوشه طاقچه قدیمی‌ خانه پدری است، نه هدایت اداره زندگی روزمره فردی و جامعه‌. این روشنفکری از آغاز در فضای پیرامونی و زهدان دنباله‌روی و شبه مدرنیسم متولد شد و هرگز بر اساس نقد عقلایی اندیشه سنتی بومی‌ و اندیشیدن و پژوهش فلسفی، اجتماعی وسیاسی نو برای شکل دادن گفتمانی که رحم و زایشگاه نظریه بر اساس تفکر و تجربه و واکاوی واقعیت زنده جهان زیست باشد، نزیست و جز کژ فهمی ‌همان بلعیده‌های هضم نشده و ایجاد دردسر و ماجراجویی و فکرهای عبث، بهره‌ای برای جامعه نداشت و در پرشورترین بیان احساسی و ادبی مشتی آرای جهالت‌بار و سطحی و ناموزون تحویل جامعه داد؛ مانند رساله نیجریه کرمانی، آرای تقی‌زاده و حاکم خان و کتاب احمد طالبوف یعنی سفینه طالب. تئوری‌پردازی اقتصادی کاملش درباره جنبش کارگری ایران رونویسی ایرانی از انگلیس، تاریخ بیست ساله جزنی اقتصاد ساده سعید محسن و نوشته‌های حنیف‌نژاد و روحانی و اسلام‌شناسی واقعا با ارزش صفر مرحوم شریعتی که به قول استاد مطهری متنی بیسوادانه از اسلام بر اساس جامعه‌شناسی استاد فرانسوی‌اش است. روشنفکری چپ بدتر از روشنفکری لیبرال و روشنفکری لیبرال بدتر از روشنفکری چپ، در برابر جهان وحشی سرمایه‌داری غرب خلع‌سلاح‌ شده است. روشنفکری که به ستایش دموکراسی و آزادی و علم غربی می‌پرداخت در جهان پسا‌مدرن مواجه با جعلی بودن آزادی به روایت مدرن‌ها و نیز دموکراسی و دانش و وابستگی به قدرت شد و حتی دانشگاه هم بی‌اعتبار شد و همه به ابزارهای وحشی‌ترین استکبار و فرعونیان بدل شد و در این فضا آویختن به دامان قدرت سرمایه خونریز جهانی برای روشنفکر ایرانی تنها مفر و قبح‌زدایی شده اشت. و به طور منفعل به دنبال سرنوشت تسلیم جهان بی‌خدایی شد که دیگر عدل و ظلم در آن معنایی برای روشنفکر ایرانی نداشت. عدالت‌زدایی او را به ورطه و مغاک بردگی ارباب غربی‌اش کشانده است، چپ آمریکایی و نولیبرالیسم شیطانی چنین زاده شد و ناگهان درون حکومت سربرآورد در حالی که نقش دوست وجاده صاف کردن شیطان بزرگ رادر انقلاب ضدشیطانی بازی می‌کرد. نادیده‌گرفتن ریشه بحران روشنفکر ایرانی که بی‌دینی است در متن انقلاب دینی، که او را به متحد شیاطین کشاند، همان خطای بزرگ روشنفکران مدرن است که با همه روحیه متفکر و منصف آلودگی هستی شناختی‌شان مانع دیدن علت بحران و سقوط این روشنفکری تا سنخیتی با اسرائیل در جنایت و قلب قسی و سیاه کنونی‌اش است .

دیگر خبرها

  • واریزی ۴ میلیونی برای این دسته از بازنشستگان
  • مربی پرتغالی به لیورپول نه گفت تا به وستهم برود!‏
  • حضانت فرزند در قوانین ایران؛ مراحل، شرایط و حقوق والدین
  • اولین گام سقوط روشنفکری
  • فرهنگ سازی برای جامعه ۱۵ میلیونی کارگری/شعار روز کارگر امسال مشارکت کارگر، جهش تولید و ایران قوی
  • افزایش آمار این عمل زیبایی ۳۰۰ میلیونی!
  • صیانت از همه کودکان وظیفه مرجع ملی حقوق کودک است
  • ازدواج، آسیب‌ها و راه‌حل‌ها در دانشگاه آزاد یاسوج برگزار شد
  • آرش میراسماعیلی به تصرف در اموال دولتی محکوم شد!
  • چرا تحدید نسل برای کشور آسیب‌زاست؟