نوجوانی 14 سالهای که با اخلاصش گرههای کور باز میشدند
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۶۷۷۹۷
گروه جامعه خبرگزاری فارس - خاکی بود. درست مثل لباسهایی که از پایگاه بسیج به او هدیه داده بودند. دوست داشت با همین لباس در شهر کوچک شان دیده شود. میگفت این لباس تن پوش خدمت است و افتخاری بالاتر از این نیست که در دنیای فانی گنجی مثل و مانند خدمت به محرومان را به دست بیاوری. به خواندن زندگینامه علما و بزرگان علاقه بی مثالی نشان میداد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنهایی که حرفهای اندک او را به گوششان گرفته و به خاطر سپردهاند در یک نظر متفق هستند. میگویند گاهی از پس سکوت های طولانیاش حرفهایی میزد که اصلا به قد و قواره سن او نمیآمد. شاید برای همین بود که خیلیها بیحرف روی او و حضورش حساب باز میکردند. وقتی در میانه کاری که گرهای به آن افتاده بود حضور پیدا میکرد ناگهان اخلاصی در کار میانداخت که گرههای کور باز میشدند و کارها روی غلطک میافتاد. خواهر بزرگ ترش میگوید سن و سال دارها در کنار دیانت و مردم داری که او داشت احساس کوچکی میکردند: «برادر من هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که در راه خدمت به نیازمندان و بهبود وضعیت محلههای محروم ایلام به شهادت رسید. هرچند هنوز او و دوستان دیگرش را که با حکم ماموریت و همکاری در گروههای جهادی خدمت کردند را به عنوان شهید معرفی نکردهاند و این گلایه مشترک تمام خانواده های شهدای جهاد سازندگی است.»
نوجوانی که فدای راه رهبرش شد
خانواده محمدعلی جمالوندی در طول این سالها داغهای عمیقی را تجربه کرده است. زخم های ناسوری که هر کدام سال های سوگواری را مکرر می کنند اما حدیث جمالوندی میگوید رفتن برادر 14 سالهاش از همه این غم ها ناگوارتر بوده است:«با همه سن کمی که داشت اهل این دنیا نبود. خیلی در بند خواستنهای معمول هم سن و سال هایش نبود. هیچ چیزی به اندازه کمک به محرومان دلشادش نمیکرد. برای همین بود که علی رغم نگرانی اعضای خانواده بالاخره به طور رسمی به گروههای جهادی بسیج پیوست و پای ثابت اردوهایی شد که هدفشان بهسازی و ایمن کردن فضای کلاسهای درس برای دانش آموزان مناطق محروم بود.»
خواهر میگوید برادر کوچکم معلولیت ذهنی داشت و برادرم بزرگ ترم هم به طور مادرزادی و ژنتیکی بیماری داشت که در نهایت او را از ما گرفت. تنها پسر خانوادهمان به حساب میآمد و اطرافیان نسبت به او حساس بودند. به همین خاطر سعی داشتند از حضور او در اردوهای جهادی ممانعت کنند: «مادرم بیاندازه دلبسته بود. حق داشت. همیشه دور و بر مادرم میچرخید و هر کاری داشت زودتر از دیگران برایش انجام میداد. خیلی احترام بزرگ تر ها را داشت و زود در دل همه جایی برای خودش باز می کرد. وقتی صحبت از رفتن او به اردوهای جهادی شد همسرم با نگرانی از من خواست که با او صحبت کنم. میگفت او تنها پسر خانواده به حساب میآید و اگر به این اردوها برود با روحیهای که دارد دیگر محال است بتوانیم او را در خانه ببینیم. همسرم درست میگفت. به قدری غرق در کار رسیدگی به نیازمندان میشد که خودش را فراموش میکرد. با همه این حرفها وقتی خبر شهادت او را به پدرم دادند فقط یک جمله به زبان آورد و گفت پسرم فدای راه رهبرش شد. خوشحال بود که محمدعلی با عزت و آبرو به شهادت رسیده است. حالا چند سالی از فوت پدرم هم می گذرد و با مرگ برادر بزرگ ترم مادرمان دچار بیماری های حاد اضطراب شده و روحیه بدی پیدا کرده است.»
منتظریم کلمه شهید روی سنگ مزار برادرمان حک شود
حدیث جمالوندی گلایهای از مسئولان دارد که از پشت تلفن بغض به گلویش میاندازد. با صدای لرزانی میگوید خبر دارید که برادرم بیشتر از یک سال سنگ مزار نداشت؟ و با این مقدمه راوی خاطرههایی میشوند که به دلش خنج میاندازد: «وقتی برادر 14 سالهمان در راه خدمت به محرومان شهید شد دوست داشتیم این خبر را به همه اقوام و آشنایان بدهیم. میخواستیم در شهرمان ایلام همه بدانند که برادرمان در یک تصادف بین جادهای از دنیا نرفته است و از این سفر و اردو هدفی داشته. با این حال مسئولان به ما اجازه ندادند که محمدعلی را در قطعه شهدا دفن کنیم. حتا به این راضی نشدند که کلمه متبرک شهید را روی سنگ مزارش حک کنیم. خیلی وضعیت غریبانهای پیش آمده بود. ما از لحاظ مالی خانواده ضعیفی هستیم. بعضی از اقوام به خیال این که ما پولی در بساط نداریم به ما تماس میگرفتند و میگفتند ما میرویم به بهشت رضا تا مزار محمد علی را زیارت کنیم اما وقتی می بینیم سنگ قبری ندارد دلمان میگیرد. بعد با من و من و خجالت میگفتند حاضرند پول سنگ مزار را بدهند تا برادرمان از این ناشناسی بیرون بیاید. همه این اتفاق ها در حالی می افتاد که ما دلخوش به وعده مسئولان بودیم. منتظر بودیم تا به ما اجازه بدهند کلمه شهید را روی سنگ مزار شهید 14 سالهمان بنویسیم اما در نهایت بعد از یک سال و نیم این اجازه به ما داده شد که از عبارت رفتن شهادت گونه استفاده کنیم. باور کنید همین اتفاق ها به اندازه شهادت برادرمان برای ما غصه و دلتنگی به بار میآورد. ما همه فدایی رهبر و نظام هستیم. خانوادهمان در بسیج شهر کوچکمان جزو فعال ترین اعضا بودند. این گلایهها را به حساب این بگذارید که ما مسئولان این انقلاب را از خودمان میدانیم و انتظار داریم که آن ها بیش از این ها شهدای راه جهاد سازندگی را تکریم کنند. »
سابقه آشنایی صادقی با شهید محمد علی جمالوندی به سالهای ابتدایی دهه 80 بر میگردد. خوب به خاطر دارد که آن پسر نوجوان پر از انرژی برای خدمت به محرومان تا چه اندازه به لباس خاکی رنگ بسیجی اش دلبسته بود: «اولین بار محمد علی را در راهپیمایی 22 بهمن دیدم. در این روز پر شکوه تمام پایگاههای بسیج در یکی از خیابانهای اصلی خیابان ایلام گرد هم میآیند. آشنایی دوری با خانواده محترم او داشتم. همهشان ولایتمدار بودند و محمد علی به خاطر خلق و خوی خاصی که داشت نگین انگشتری عشیرهشان به حساب میآمد.»
صادقی میگوید محمد علی در آن سن و سال بیش از باقی هم کلاسی هایش استخوان ترکانده و برای خودش مردی شده بود: «خیلی علاقه به مشارکت در کارها داشت. با سرعت کار میکرد و کمتر وقتش را به بطالت میگذارند. این طور که شنیده بودم در مدرسه شاگرد متوسطی بود اما هیچ گاه برای پدر و مادرش مسئله ای ایجاد نکرده بود. دلمشغولی های متفاوت تری نسبت به هم سن و سالانش داشت. خانواده اش بسیجی بودند و محمد علی با شرکت در طرح هجرت پایگاه بسیج زمینه اخلاقی و رفتاری خوبی پیدا کرده بود.»
آخرین ماموریت اردوی جهادی طرح هجرت بهسازی فضای کلاسهای مدارس مناطق محروم بوده است. صادقی میگوید در این طرح به همراه 400 بسیجی مدارس اطراف شهر ایلام مورد ایمن سازی قرار گرفته است: «محمد علی روحیه دلسوزی داشت. با این که خودش از خانواده غنی نبود وضع مالی متوسطی داشتند لحظهای از فکر این محرومان غافل نمیشد. دوست داشت هرطور شده در زندگی آنها تاثیر بگذارد. وقتی روستاییان محروم اطراف ایلام را میدید از این که نمیتواند به آنها کمک مالی بکند دلگیر بود اما در نهایت با دست خالی به یاری شان رفت و جانش را در راه آنها به خطر انداخت. در روز آخر اردوی جهادی در جاده میشخاص ایلام سانحهای برای اتوبوس حامل دانش آموزان جهادی بوجود آمد. در این تصادف محمد علی به همراه یک دانشآموز دیگر به شهادت رسید.»
صادقی میگوید با وجود این که مردم محلات حاشیه ایلام وضع مالی خوبی ندارند اما یاد این دو شهید در دل و جان شان زنده است و همچنان به فعالیتهای جهادی برکت میبخشد: «سال هاست که دیگر محمد علی جمالوندی و شهید شرفی را در گروه جهادیمان نداریم اما یاد آنها و داغشان باعث شده مردم ضعیف این منطقه هم به انجام کارهای جهادی رو بیاورند. اینجا هنوز بیرق جهاد سازندگی به عشق رهبر و انقلاب مان بالاست.»
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید خانواده ایلام نیروی جهادی بسیج سازندگی جهادگر منطقه محروم محمد علی سنگ مزار سن و سال سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۶۷۷۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برگزاری ۱۰۰ یادواره شهدا در شهرستان تویسرکان
روحالله ترکاشوند در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه کلاسهای قرآنی در رشتههای مفاهیم و روخوانی با حضور ۱۰۰ نفر از بانوان قرآنی در دارالقرآن بنیاد شهید تویسرکان با حضور ۳ مربی مجرب برگزارشده است افزود: در سال ۱۴۰۲ بیش از ۶۰ یادواره شهدا در شهر و روستا و حدود ۴۰ یادواره خانگی با مشارکت سپاه ناحیه در سطح شهرستان تویسرکان برگزار شده است.
وی با اشاره به اینکه در ضبط و ثبت خاطرات خانواده شهدا و جانبازان در استان همدان پیشرو هستیم خاطرنشان کرد: سال گذشته خاطرات ۱۰۱ خانواده از جانبازان ۵۰ درصد به بالا، همسران و والدین شهدا ضبط شده است.
رئیس بنیاد شهید شهرستان تویسرکان یادآورشد: با دریافت اولین ابلاغیه ثبت خاطرات جانبازان ۲۵ تا ۵۰ درصد انجام شده است و در مجموع از سال ۹۴ ثبت و ضبط خاطرات بیش از ۳۵۰ خانواده دراین شهرستان صورت گرفته است.
وی گفت: عزاداری دهه اول محرم به صورت خودجوش در چهار سال اخیر با مشارکت مدافعان حرم و استقبال خانواده شهدا و برگزاری ۱۸ سال به صورت متوالی دعای عرفه در گلزار شهدا از برنامههای خوبی بوده است که دراین شهرستان برگزار شده است.
ترکاشوند از انعقاد تفاهمنامه بین بنیاد شهید، بسیج سازندگی و دهیاری دراین شهرستان نام برد که ۱۵ یادمان شهدا در روستاهای فاقد تابلو احداث و نصب گردیده است.
ترکاشوند از کمک هزینه به ۴۰ دانشجو به مبلغ ۲۳۷ میلیون تومان، تشویق ۵۰ دانشآموز ممتاز با پرداخت یکمیلیون و ۶۵۰ هزار تومان، برگزاری اردوی یک روزه راهیان پیشرفت برای ۱۵ دانشآموز، حضور در اردوی یک روزه بازدید از نمایشگاه طنین اقتدار، برگزاری مسابقات ورزشی و اعزام هشت نفر از جانبازان و خانواده معظم شهدا به حج تمتع نام برد.
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تویسرکان در ادامه به برگزاری یادواره شهدای فرهنگی و دانشآموزی در مدارس شاهد و مشاوره رایگان تحصیلی و برگزاری ۱۲ جلسه ستاد شاهد اشاره کرد وافزود: برقراری مستمری جانبازان دهک یک تا سه برای ۲۵ نفر، ثبت حالت به اشتغال جانبازان بالای ۲۵ درصد دو مورد و ارائه ۲ هزار و ۷۷ مورد خدمات مددکاری طی یک سال اخیر از اقدامات خوب بنیاد شهید تویسرکان بوده است.
ترکاشوند تصریح کرد: امسال یکهزار و ۳۴۰ دیدار با خانواده شهدا، جانبازان با مشارکت دستگاههای خدماترسان انجام شد که در این زمینه برنامه کنگره ۸ هزار شهید استان در برش شهرستانی ۴۲۸ مدال سرو به خانواده معظم شهدا دراین شهرستان اهدا شده است.
وی از کمک مالی بلاعوض به موارد خاص جامعه هدف به ۱۸ مورد تا پایان سال به ۲۳ مورد افزایش خواهد یافت گفت و خاطرنشان کرد: پایش سلامت برای ۵۲۰ نفر، پرداخت ۱۸۵ میلیون تومان هزینه دارو، تجهیزات و رفاهیات به ایثارگران، اعزام ۲۵ نفر از جانبازان به کمیسیون پزشکی تعیین درصد، تشکیل و ارسال ۵۵ پرونده والدین شهدا به منظور شرکت در کمیسیون ۲۶ و ۲۲ برای حق پرستاری و نگهداری بوده است.
رئیس بنیاد شهید شهرستان تویسرکان در پایان گفت: تعهد اشتغال سال گذشته بنیاد شهید شهرستان تویسرکان ۳۴ نفر بوده است که ۳۵ شغل یعنی بیش از صد درصد در سامانه ثبت شده است.
کد خبر 6056688