Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ترجمان اگر قرار است برای ساختن آینده‌ای بهتر دست به اعتراض بزنیم، باید فکر انتقام را از سرمان بیرون کنیم. مارتین لوترکینگ، رهبر مبارزه سیاهپوستان در آمریکا، همچنان منبع الهام بزرگی برای مقاومت علیه ظلم و تبعیض است. رویای او، اگرچه هنوز محقق نشده، در جان معترضان زنده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مارتا نوسبام در کتاب «سلطنت ترس» که ناظر به آمریکای دوران ترامپ نوشته شده است، از خشم پالوده مارتین لوتر کینگ نوشته است. خشمی که نه برای از میان بردن که برای ساختن به میدان می‌آید، نیرویی که به‌جای آنکه در سوگ گذشته بنشیند، چشم به آینده دوخته است.

در فصل سوم، اعتراض بدون تلافی‌جویی کتاب سلطنت ترس نوشته مارتا نوسبام آمده است: گزینه بدیل چیست؟ ما می‌توانیم روح اعتراض مصمم علیه بی‌عدالتی را حفظ کنیم و، درعین‌حال، بی‌خیالِ فکر و خیالِ تاوان‌خواهی و تلافی‌جویی بشویم. این استراتژی آینده‌نگرانه به این معناست که وقتی خطا و تخلفی سر می‌زند، علیه آن اعتراض می‌کنیم اما وقتی پای بیشه تاریک اقتصاد جهانی در میان است که نقش مدیریت، برون‌سپاری و اتوماسیون امور را بر عهده دارد و در پی تطبیق امور با رفاه شهروندانمان است، دیگر به‌دنبال مقصر نمی‌گردیم. هرگز از سرزنش به‌عنوان جایگزینی برای ترس از عجز و ناتوانی دست نمی‌کشیم اما اجازه نمی‌دهیم که چنین سرزنشی به نومیدی منتهی شود. حتی وقتی‌که با اطمینان خاطر تقصیرها را گردن فرد یا گروه خاصی می‌اندازیم، باز هم سرسختانه تلافی‌جویی و تاوان‌خواهی را پس می‌زنیم و امیدوارانه به آینده نگاه می‌اندازیم و استراتژی‌هایی را انتخاب می‌کنیم که هدف آن‌ها بهبود اوضاع است و نه تحمیل حداکثر درد و رنج بر مقصران ماجرا.

اجازه دهید صرفا یکی از نمونه‌های اعتراضِ بدون تاوان‌خواهی را بررسی کنیم. این نمونه عبارت است از ایده‌های مارتین لوتر کینگ که سهم زیادی در مبارزه جاری جامعه ما علیه نژادپرستی و به نفع برپایی عدالت داشته است. کینگ همیشه می‌گفت که خشم ثمره محدودی دارد و فقط به این درد می‌خورد که مردم را به‌جای آنکه زانوی غم بغل بگیرند به جنبش اعتراضی ما بیاورد. اما وقتی آمدند، خشمشان باید «تصفیه» و «هدایت» شود. منظور او این بود که مردم باید از میل به تاوان‌خواهی دست بکشند و روحِ اعتراض موجه را حفظ کنند. آن‌ها به‌جای تلافی‌جویی به امید و ایمان به امکان برقراری عدالت نیاز دارند. او در جستاری که سال ۱۹۵۹ منتشر شد گفته بود که مبارزه برای یکپارچگی تا برخورد با موانع ادامه خواهد داشت و آن هنگام نیز به دو شیوه کاملا متفاوت می‌توان با این موانع روبه‌رو شد.

یکی شکل‌گیری یک تشکیلات اجتماعی عمده برای اینکه با تدبیری موثر و مستحکم در برابر هر تلاشی که جلوی پیشرفت را می‌گیرد مقاومت کند. راه دیگر، نیز عبارت است از حرکتی مغشوش و برآمده از خشم برای مقابله خشونت‌آمیز و تحمیل آسیب. اساساً این روش به‌دنبال ایجاد جرح و رنج برای تلافی‌جویی رنج‌های ناحق است ... چنین روشی فقط برای تنبیه است و پیشرو و سازنده نیست.

البته کینگ نه فقط در مقام تحدید و توضیح یکی از تمایلات نهفته در نهاد انسان بلکه در پی نشان‌دادن ایده‌ها و اعتقادات مالکوم ایکس، طبق خوانش خودش، است. کینگ مدام تاکید می‌کرد که رویکرد او به معنای رضایت از بی‌عدالتی نیست. هنوز مطالبۀ فوری و اعتراض علیه شرایط غیرمنصفانه وجود دارد، اعتراضی که در آن معترضان با، به‌ قولِ کینگ، «کنش مستقیم» خطرات بزرگی را به جان خود می‌خرند. اما تمام هم‌وغم معترضان باید ناظر به آینده‌ای باشد که همه باید در کنار هم و با امید و ایمان به امکان برقراری عدالت آن را بسازند.

خلاصه که کینگ طالب و مصداق همان چیزی بود که اسمش را خشم انتقالی گذاشته بودم، یعنی مؤلفه اعتراضِ خشم منهای مؤلفه تاوان‌خواهی. برای درک بهترِ موضوع، بیایید دنبالۀ احساسات را در سخنرانی معروف او با عنوان «من رؤیایی دارم» بررسی کنیم. درحقیقت، او طوری شروع می‌کند که انگار در مقام فراخواندنِ خشم است. کینگ اشاره می‌کند به لطمات نژادپرستی‌ای که وعده‌های بی‌چون‌وچرای آمریکا برای برابری را مخدوش کرده است. صد سال پس از اعلامیۀ آزادی بردگان، «زندگی سیاهان هنوز به‌طرز رقت‌باری اسیر غل‌وزنجیر تبعیض و جداسازی است.»

در ادامه، کینگ گام مهمی برمی‌دارد زیرا، به‌جای آنکه از آمریکایی‌های سفیدپوست چهره‌ای شریر بسازد، با متانت آن‌ها را با آدم‌هایی مقایسه می‌کند که از عهده دیون مالی‌شان برنیامده‌اند: «آمریکا به مردمان سیاه چِک بدی داده است، چکی که با مهر «برگشت خورد» مواجه شده است». همین‌جاست که گذار به خشم انتقالی آغاز می‌شود، زیرا ما را وامی‌دارد که به‌طرز غیرتلافی‌جویانه درباره آینده پیش رو بیندیشیم. بدین‌ترتیب، سؤال اساسی این نیست که چگونه سفیدپوستان را تحقیر کنیم، بلکه باید به این بپردازیم که چگونه آن بدهی را پرداخت کنند. با تکیه به استعاره‌های مالی می‌توان گفت که فکر نابودکردنِ بدهکار احتمالا گزینه چندان خوبی نیست.

در ادامه کینگ به زمانه‌ای اشاره می‌کند که همه به جنبش عدالت‌خواهی پیوسته و الزامات را رعایت می‌کنند. در همین‌جاست که آینده وارد میدان می‌شود و مهار اوضاع را به دست می‌گیرد: «اما ما ابا داریم از اینکه بپذیریم بانک عدالت ورشکسته شده است. ما ابا داریم از اینکه بپذیریم گاوصندوق‌های بزرگِ فرصت‌های این ملتْ موجودی ندارند». باز هم هیچ اسمی از رنج و تاوان نیست و فقط عزم راسخی را می‌بینیم که می‌خواهد آخرِ کار نسبت به حفاظت از حقوق مدنی مطمئن باشد. او به مخاطبانش یادآوری می‌کند که در لحظۀ حساسی قرار گرفته‌ایم که خطر سیطرۀ خشم و غضب وجود دارد اما، از قبل، چنین رفتاری را تقبیح و رد کرده است. «در فرایند دستیابی به جایگاه بحقمان، نباید مرتکب گناهانِ ناحق بشویم. بیایید عطشمان برای آزادی را با نوشیدن فنجانی از تلخی و نفرت سیراب نکنیم ... دوباره و دوباره، ما باید به قله‌های باشکوهی برسیم که در آن به کمک نیروی روحی در برابر نیروهای جسمی می‌ایستیم.»

با این اوصاف، «تاوان» در قالب تازه‌ای و به‌شکل تایید حقانیت حقوق مدنی عیان می‌شود، یعنی فرایندی که سیاه‌پوستان و سفیدپوستان را در طلب آزادی و عدالت متحد می‌کند. همه از این ماجرا سود خواهند برد، درست همان‌طور که حالا خیلی از سفیدپوستان هم اذعان دارند که «آزادی آن‌ها به‌طرز تفکیک‌ناپذیری به آزادی ما گره خورده است.»
کینگ سپس نومیدی‌ای را که منجر به ترک تلاش و کوشش می‌شود تقبیح می‌کند. در همین‌جاست که مشهورترین بخش این سخنرانی، یعنی فرازهایی با سرآغاز «من رؤیایی دارم»، به جوشش درمی‌آیند. و البته این رؤیا نه رؤیای مجازات تلافی‌جویانه بلکه رؤیای عدالت و آزادی و اخوت است. در این عبارت‌ها، از آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار دعوت می‌کند که اخوت و برادری حتی با شکنجه‌گرانِ سابقشان را نیز به ذهن بیاورند:

«من رؤیایی دارم که روزی، در تپه‌های سرخ جورجیا، فرزندان بردگان سابق و فرزندان برده‌داران سابق خواهند توانست در کنار هم و دور میز اخوت بنشینند.
من رؤیایی دارم که روزی ایالت می‌سی‌سی‌پی، ایالتی که از حُرمِ بی‌عدالتی می‌سوزد، ایالتی که از حُرمِ ظلم و تعدی می‌سوزد، به بهشت آزادی و عدالت تبدیل خواهد شد ...
من رؤیایی دارم که روزی آنجا در آلاباما با نژادپرستان پلیدش، با فرماندارش که از لبانش کلمات «وساطت» و «لغو» می‌چکد، روزی درست در همین آلاباما پسربچه‌ها و دختربچه‌های سیاه‌پوست خواهند توانست مثل خواهر و برادر دست ‌به‌ دستِ پسربچه‌ها و دختربچه‌های سفیدپوست بدهند.»

راستش در این سخنرانی هم عصبانیت هست و همین عصبانیت تصویر تصفیه و پاکسازی‌ای را به ذهن می‌آورد که به‌سادگی می‌تواند شکل و شمایل تلافی‌جویی به خود بگیرد. اما کینگ بی‌درنگ دست ‌به‌ کار می‌شود و تلافیگری را به کار و امید تبدیل می‌کند. زخم بی‌عدالتی چگونه با تاوان‌گیریِ تلافی‌جویانه ‌ترمیم می‌شود؟ درد و رنج ستمکار باعث رهایی ستمدیده نمی‌شود. فقط تلاش هوشمندانه و خلاقانه به‌سوی عدالت است که از پسِ این کار برمی‌آید.

شاید مقایسه کینگ و آیسخولوس عجیب به نظر آید اما اگر مطالعات گسترده ادبی و فلسفی کینگ را مد نظر قرار دهیم، دیگر اصلا عجیب نخواهد بود. او اساسا همان حرف را می‌زند: دمکراسی باید از فکرِ تهی و ویرانگر تاوان‌گیری دست بکشد و به‌سمت آینده‌ای سرشار از عدالت قانونی و سعادت بشری حرکت کند. مخالفان کینگ موضع او را ضعیف نشان می‌دادند. مالکوم ایکس به‌طعنه می‌گفت که موضع او مثل قهوه‌ای است که آن‌قدر شیر به آن اضافه شده که هم سفید شده و هم سرد، و تازه حتی طعم قهوه هم نمی‌دهد. اما این حرفْ غلط بود. موضع کینگ نه ضعیف بلکه قوی بود. او به‌خاطر آینده در برابر یکی از قدرتمندترین سائقه‌های انسانی، یعنی میل به تلافی‌جویی، مقاومت کرد. یکی از بغرنج‌ترین مشکلات در عرصه سیاست این است که بر جست‌وجوی راسخِ راه‌حل‌ها پافشاری کنیم و اجازه ندهیم که ترس ما را به مسیر خطاهای خشم منحرف کند.

ایده مشترک میان آیسخولوس و کینگ این است که ما شهروندان جوامع دمکراتیک باید با مشکلات و نیز با بی‌عدالتی‌های شنیعی که در زندگی سیاسی و اجتماعی‌مان می‌بینیم شجاعانه روبه‌رو شویم. تن‌دادن به خشم و ترس مشکلی را حل نمی‌کند بلکه، درعوض، مثل آنچه در یونان و روم اتفاق افتاد، به روح خشونت تلافی‌جویانه منتهی می‌شود.

لوکرتیوس حکایت تلخی تعریف می‌کند که در آن خشم و ترس انسانی افسارگسیخته می‌شود. او جهانی را تصور می‌کند که بی‌شباهت به جهان خودش نیست، جهانی که در آن ناامنی به اقدامات پرخاشگرانه منجر می‌شود اما این اقدامات هم آن ناامنی را از بین نمی‌برد (در آن زمان که این حکایت را می‌نوشت، جمهوری روم در حال متلاشی‌شدن بود و ناامنی‌ای که کم‌کم در همه‌جا گسترش می‌یافت خیلی زود راه را برای استبداد باز می‌کرد). او نشان می‌دهد که مردم برای فرونشاندنِ ترسشان روزبه‌روز بیشتر با اقدامات پرخاشگرانه درگیر می‌شوند، تا آنجا که راه تازه‌ای برای تحمیل حداکثرِ آسیب و زیان بر دشمنانشان پیدا می‌کنند: بهره‌گیری از حیوانات وحشی در میدان نظامی.

«آن‌ها حتی نره‌فیل‌ها را به خدمت جنگ آوردند.
آن‌ها به فکر افتادند که بگذارند گرازهای وحشی به جان دشمنانشان بیفتند.
آن‌ها حتی از شیرهای وحشی به‌عنوان پیش‌گام لشکرشان بهره می‌بردند، شیرهایی که به نیروهای ویژۀ مسلح مجهز بودند و مربیان سنگدلی داشتند تا مهار آن‌ها را به دست بگیرند و زین و یراقشان کنند.
اما حضور این مربیان فایده‌ای نداشت.
شیرها که از خون سرمست شده بودند وحشیانه به صف خودی‌ها زدند.
و یال‌افشانْ سربازان خودی را درهم کوفتند.»

لوکرتیوس با هنرنمایی شاعرانه کشتاری را به تصویر می‌کشد که حیوانات رقم زده بودند. سپس لحظه‌ای درنگ می‌کند و می‌پرسد: آیا این اتفاق واقعا رخ داد؟ شاید این رخدادها در جهان دیگری در کهکشان به وقوع پیوسته باشند. دوباره می‌پرسد: و آن آدم‌های خیالی می‌خواستند با این کار به چه چیزی برسند؟ تحمیل دردی عظیم بر دشمن، حتی اگر به قیمت هلاکت خودشان تمام شود.

حرف لوکرتیوس این است که احساسات تلافی‌جویانه ما همان جانوران وحشیِ این قصه است. شاید آدم‌ها خشم را قدرتمند بدانند اما همیشه از دست ما خارج می‌شود و علیه ما برمی‌خیزد. و بدتر از همه این است که مردم اغلب اوقات حواسشان به این موضوع نیست. آن‌ها آن‌قدر در بطن خیالاتِ تاوان‌خواهانه‌شان غرق شده‌اند که حاضرند همۀ موفقیت‌هایشان را کنار بگذارند، به شرطی که آن مردمانِ دیگر رنج بکشند. حکایت علمی-تخیلیِ تلخی که ترسیم کرد به ما نشان می‌دهد که تا وقتی افسار خودمان را به دست ترس، خشم و سیاست سرزنش بدهیم در حال تباه‌کردنِ خودمانیم.

اما اینجا گزینه بدیل بهتری وجود دارد. آیسخولوس از آن خبر داشت و کینگ هم از آن خبر داشت و هم آن را زندگی کرد. ساختنِ آینده‌ای سرشار از عدالت و سعادت دشوار است. چنین اقدامی نیازمند خودکنترلی، ریسک شخصی، جست‌وجوی استدلال‌های نقادانه و ابتکارات بدیعی است که بتواند آرمان مشترکی با رقبا بیابد. همه این‌ها نیز باید در سایه روح امید و آن چیزی باشد که نامش را ایمان عقلانی می‌گذاریم.

یکی از مولفه‌های مهمِ این حرکتِ روبه‌جلو این است که در تفکیک میان فعل و فاعل از کینگ تبعیت کنیم و انسان‌بودن دیگران را بپذیریم و درعین‌حال، علیه خطاهایی که مرتکب شده‌اند اعتراض کنیم. در چنین حالتی می‌توانیم شهروندانمان را دوستان خودمان بدانیم، حتی اگر موید رفتار و گفتارشان نباشیم. اما در وضعیت ترس‌-‌سرزنش‌-تاوان‌خواهی هیچ خیری در دیگران نمی‌بینیم. البته مشخصا در روزگار فعلی ما، که جهان شبکه‌های اجتماعی است، ساده‌تر این است که به‌جای ساختن شبکه‌های سازنده سراغ شبکه‌های سرزنش و ملامت برویم. اگر به چنین افکاری تن بدهیم، آن‌وقت جانوران وحشی را برای کمک فراخوانده‌ایم و البته چندان عجیب نیست که افسار بگسلند و علیه خودمان پنجه به زمین بکشند.
 

چهل سال پس از آرزوهای مارتین لوتر کینگ کد خبر 520595 برچسب‌ها کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان ایالات متحده آمریکا دونالد ترامپ کتاب - معرفی و نقد

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا دونالد ترامپ کتاب معرفی و نقد مارتین لوتر کینگ تلافی جویانه تاوان خواهی تلافی جویی بی عدالتی آینده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۳۳۳۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جزییات پرونده‌های قاچاق دختران/ ماجرای پروژه کینگ چیست؟

سردار سعید منتظرالمهدی؛ سخنگوی فراجا با تشریح گوشه‌ای از دستاورد‌های پلیس در مبارزه با انواع جرایم سازمان یافته و شبکه‌ای اظهار کرد: پلیس به عنوان آخرین و مهمترین حلقه در لبه برخورد با ناهنجاری‌های اجتماعی، از آخرین وضعیتِ زیر پوستِ شهر مطلع بوده و مطابق آن اقدام و عمل می‌کند. 

وی با تاکید بر این که اقدامات و ماموریت‌های پلیس به ویژه پلیس امنیت عمومی فراجا در راستای حفظ سلامت جامعه و ارتقاء امنیت و آرامش در دو بخش جرایم آشکار و پنهان پیگیری می‌شود؛ افزود: در یکی از این جرایم بینِ بخشی (نیمه آشکار و نیمه پنهان) به پروژه "سرویسِ اسکورت" و انهدام شاخه خارجی باند فساد و فحشاء که اقدام به شناسایی، جذب و انتقال دختران برای خدمات جنسی و قاچاق آنها به خارج از کشور می‌نمودند اشاره کنم که از نقاط درخشان کارنامه کاری همکارانم در پلیس امنیت عمومی فراجا است.

به گفته منتظرالمهدی در فاز اول این پرونده ۲۴ نفر، در فاز دوم ۵۷ نفر دستگیر و در فاز سوم نیز تعداد زیادی شناسایی شده که پرونده آنها در دست اقدام و پیگیری است.

معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه به «پروژه کینگ» که شبکه‌ای سازمان یافته برای قاچاق زنان به کشور‌های ترکیه و گرجستان بود، اشاره کرد و گفت: ارتباطات آنها با باندهایِ تجارتِ مستهجن و غیر اخلاقیِ خارج از کشور مشخص و در نهایت اعضای اصلی را در تهران، البرز، پایانه فرودگاهی و گذرگاه مرزی بازرگان دستگیر و تحویل مراجع قضائی دادند.

سخنگوی پلیس با اشاره به پرونده "چَتِر بِیت" که اقدام به تهیه فیلم‌های مستهجن و مروج فساد به صورت برنامه زنده برای شبکه‌ها و سایت‌های منتشر کننده محتوای غیر اخلاقی می‌نمود، گفت: متاسفانه برخی از دخترانِ کم سن و سال و جوان (۱۵ تا ۲۶ سال) در دام سرکرده شبکه "چَتِربِیت" که در قالب کارآفرینی برای جوانان در رشته‌های کامپیوتر، زبان انگلیسی، طراحی سایت و شبکه و ... تبلیغ می‌نمود گرفتار آمده و پس از شناسایی، ساماندهی و آموزش، اقدام به تولید فیلم‌های جنسی زنده برای مردان با ملیت‌های مختلف آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، اوکراینی، روسی، انگلیسی و ... می‌کردند.

معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه با اشاره به پرونده بزرگ و چندوجهی "رافائل" که با هدف تغییر ذائقه فرهنگی مردم به سوی ابتذال و حیا زدایی از جامعه عفیف دختران و زنان ایرانی دست به کار شده بودند، گفت: پلیس توانست با انواع اقدامات فنی ۲ سر شبکه اصلی، ۵ پل ارتباط داخل و خارج، ۸ عکاس و فیلمبردار فیلم‌های مستهجن و ۵۰ مدل را شناسایی و دستگیر و سکو‌های تبلیغاتیِ آنان را مسدود کند.

وی خاطر نشان کرد: البته کار بر روی این پرونده به اتمام نرسیده است؛ رافائل از سرشاخه‌های اصلی خارج از کشور است که تبعه یکی از کشور‌های آمریکای جنوبی و ساکنِ کشور‌های همسایه است و تعاملات وسیعی با انواع باند‌های فساد، فحشا و سایت‌های شرط بندی با گردش مالی بالا در خارج کشور دارد و در این سو نیز ارتباط گسترده‌ای با تولیدکنندگان محتواهایِ مبتذلِ ایرانی و سطحِ یک این پرونده که به خارجِ کشور تردد داشتند، دارد؛ پلیس در این پرونده و بطور خاص از مسیر سازمان جهانی اینترپل و سایرِ راه‌های قانونی و بین‌المللی در حال پیگیری است.

سخنگوی پلیس در ادامه به سراغ پرونده "لِوِل آپ دنس" که به بهانه اجرای مسابقه رقص در کشور‌های همسایه اقدام به شناساییِ دختران برای اهداف غیر اخلاقی، فیلم‌های مستهجن، قاچاقِ انسان و تشکیل شبکه‌های فحشا و ... می‌نمودند، رفت و گفت: پشت پرده برخی از تبلیغات به ظاهر مفرح و کم خطر، اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی گسترده‌ای است که مستقیما خانواده‌ها را تهدید می‌کند.

وی تصریح کرد: پلیس امنیت عمومی به پرونده "سایه" همان خانه‌ی فسادِ یکی از مناطق مرفه تهران که زیر شاخه‌های متعددی داشته ورود کرد که پس از رصد و پایشِ اطلاعاتی دقیقِ صورت گرفته در فاز یکِ این پرونده ۸ زن و ۲ مرد از سرشبکه‌های اصلی و دایرکنندگان فحشا شناسایی، دستگیر و به دستگاه قضا تحویل داده شدند و در فاز دوم که گستردگی جغرافیایی یافته، اما تمرکز و عمده فعالیت‌ها در تهران بود نیز ۵ زن و یک مرد در تور اطلاعاتی گرفتار و دستگیر شدند.

منبع: تسنیم

tags # اخبار حوادث سایر اخبار آیا انسان می‌تواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • «نوش دارو» بعد از «قهوه اسپرسو»/مارتین اسکورسیزی به شبکه ۳ می‌آید
  • لیگ ملت‌ها: لیست سرمربی مشهور با یک سورپرایز
  • خوشحالی شدید هوادار آرسنال پس از دریافت پیراهن مارتین اودگارد / فیلم
  • مارتین لوتر کینگ و خشونت
  • جزییات پرونده‌های قاچاق دختران/ ماجرای پروژه کینگ چیست؟
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
  • جزئیات پرونده‌های فساد جنسی پروژه کینگ، چَتِر بِیت و لِوِل آپ دنس
  • شاهکار کاپیتان؛ مارتین اودگارد یاد مسوت اوزیل را در آرسنال زنده کرد
  • جریمه و تاوان‌های علیرضا دبیر برای کشتی گیران!
  • ایرلند: تل آویو جنگ در غزه را متوقف کند!