Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-25@06:08:40 GMT

مشکل ما در هم تنیدگی سیاست داخلی و سیاست خارجی است

تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۳۷۵۵۳۷

مشکل ما در هم تنیدگی سیاست داخلی و سیاست خارجی است

مهسا مژدهی: امریکایی ها برای بازگشت به توافق هسته ای زمان را هدر می دهند. ایران هنوز بر روی شرایطی که گذاشته پافشاری می کند و طرف مقابل هم بی توجه به اقدام غیر قانونی ترامپ در خروج از برجام، خواهان بازگشت ایران به تعهداتش است. کماکان چشم اندازی در مورد اینکه تحریم های کشورمان در چه زمان و با چه شرایطی برداشته شود،‌وجود ندارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در خبرآنلاین با دیاکو حسینی به گفتگو پرداخته ایم:

مدت ها از زمان حضور بایدن در کاخ سفید گذشته نه تحریم ها برداشته شده و نه توافقی فعلا در راه است. در سال جدید در حوزه سیاست خارجی چه اتفاق هایی خواهد افتاد؟

اتفاق های پیش رو بستگی به تصمیماتی دارد که ما از همین امروز می گیریم. به نظر من هیچ چیز برای ایران نه در مسایل منطقه و نه در روابطمان با جهان خارج از منطقه مهم تر از این نیست که چطور برای اینده برنامه ریزی کنیم. مشکل عمده ما در حال حاضر این است که سیاست خارجی ما به طرز عجیب و استثنایی به سیاست داخلی گره خورده و مشکل عمده ای برای هر نوع برنامه ریزی برای ما به وجود اورده. برای اینکه ما بتوانیم هر نوع تصمیمی بگیریم باید بتوانیم این دو حوزه را از یکدیگر تفکیک کنیم. ما این مشکل را در اوج خود در چند ماه اخیر دیدیم که چطور سیاست خارجی ما و فرصت هایی که می توانست در اختیارمان قرار بگیرد به خاطر سیاست داخلی کشورمان به نتایج کافی نرسیده است. قدم اول این است که در سال جدید تلاش کنیم تا این رابطه منفی را بین سیاست داخلی و روابط خارجی که به امنیت ملی و نه به مسایل جناحی و حزبی مربوط است، را از هم جدا کنیم. 

اگر چنین اتفاقی رخ دهد ما می توانیم برنامه ریزی میان مدتی برای سیاست خارجی خود داشته باشیم. به ویژه اینکه ما در مرحله گذار قرار گرفته ایم. این دوران هم در ساختار سیاست خارجی به خاطر ظهور قدرت های جدید و تغییراتی است که در دولت امریکا شکل گرفته. ایران هم باید در این ساختار جدید جایگاه خود ش را پیدا کند. متعاقب اینها دریچه هایی برای ایران و روابط منطقه ای آن باز شده.

این خیلی مهم است که فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است. کشورهایی که خیلی امیدوار بودند این فشارها بتواند ایران را به زانو در آورد قطع امید کرده اند. ما باید تحلیل درستی از این قضیه داشته باشیم و در سطح جامعه هم آن را مورد بحث قرار دهیم. چرا که مردم در این مدت ناملایمات را تحمل کرده اند و بخشی از این موفقیت محصول دیپلماسی چهارسال اخیر ما بود که منجر شد که ایران به لحاظ حقوقی دست بالا را داشته باشد و به لحاظ اخلاقی هم به عنوان کشوری دیده شود که به رقم خروج امریکا به توافق پایبند بود. من فکر می کنم اگر ما گذشته را خوب تحلیل کنیم و نیات سیاسی را کنار بگذاریم می توانیم پلتفرم خوبی برای برنامه ریزی سال اینده و اینکه می خواهیم به چه اهدافی در حوزه بین الملل برسیم، داشته باشیم.

بنابراین قدم اول تحلیل سه سال گذشته و حتی هفت سال اخیر است. درک اینکه چه اتفاقی افتاد و ما از چه نقطه ای به چه نقطه ای رسیدیم و خروج امریکا چه نوع فشارهایی را به ما تحمیل کرد و با چه تکنیک ها و شیوه هایی فضا را مدیریت کردیم که دولت امریکا به شکستش اذعان کند. تحلیل این اتفاقات می تواند به ما مسیر درستی را برای فهم درست برنامه ریزی های اینده نشان دهد.

شما گفتید که ایران می تواند دیگر کشورها را با خود متحد کند. با امدن بایدن این امکان برای ایران در حال کاهش است. ما این گپ به وجود آمده را چطور می توانیم پر کنیم؟

ما در چهارسال اخیر هم اروپا را متحد ایران نکردیم. تنها کاری که انجام دادیم این بود که بااتخاذ خویشتن داری و صبر مانع از این شدیم که اروپا به سمت امریکا سوق پیدا کند. در همان دوره هم چنین استعدادی برای اینکه انها علیه ما متحد شوند وجود داشت. چرا که دولت ترامپ هم روابط خود را با آنها حفظ کرده بود و به هر حال بتا وجود اختلافات این دو هرگز اتحاد خود با یکدیگر را فراموش نکرده بودند. در دوره جدید همانطور که اشاره کردید این استعداد قوی تر است. این را باید در نظر گرفت که اروپا و امریکا به هر حال منافع مشترک بسیاری دارند و هرچند واگرایی های ساختاری در روابط دو سوی اتلانتیک وجود دارد اما مرتبط با اینکه چه کسی در کاخ سفید است ندارد. آن موضوع دلایل جداگانه ای دارد. یک دلیل این واگرایی این است که ما وارد دوران جدید شدیم که اروپا و امریکا دشمنان کمتری دارند و چالش هایشان هم از همدیگر متفاوت است.

اما در مورد ایران اروپا و امریکا هنوز می توانند و امکانش را دارند که نکات مشترکی را پیدا کنند. کاری که باید انجام دهیم این است که نزدیک شدن اروپا و امریکا را بر دار ایران تسهیل نکنیم. برای اینکار روشی که ما در چهار سال و پنج سال اخیر اتخاذ کردیم، باید همچنان ادامه داشته باشد. البته ماشین تبلیغاتی که تلاش دارید ایران را به عنوان تهدیدی برای صلح و ثبات منطقه جا بزند را متوقف کنیم. این کار به همت دیپلماتیک در روابط خارجی بستگی دارد و نیازمند امادگی دائمی برای گفتگو با همه کشورها در مورد اختلافاتی است که وجود دارد. ما نباید اجازه دهیم کشورهای متعددی که با یکدیگر بر سر ایران تعامل دارند، در یک نقطه به هم برسند.

این اتفاق برای اینکه رخ ندهد ما باید امادگی داشته باشیم تا با استفاده از امکانات مختلف و متنوعی که بین ایران و همسایگان مانند عربستان و قطر و حتی ترکیه وجود دارد خوب عمل کنیم.

همچنین باید بتوانیم با طرف های اروپایی چین و روسیه و امریکا بدور از تعصبات و دخالت دادن سیاست داخلی در موضوعات بین المللی تعامل داشته باشیم. فکر می کنم اگر چنین اتفاقی رخ دهد، آن پتانسیل خطرناکی که علیه ایران وجود دارد، یعنی احتمال اجماع سازی دوباره بر سر ایران به این سادگی رخ نخواهد داد.

ما انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم و پیشبینی می شود که اینبار اصولگرایان شانس بیشتری را برای به دست گرفتن دولت اینده در دست داشته باشند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، سیاست خارجی ایران چه تغییری خواهد کرد؟

باز هم این بستگی به فهم ما از موضوع دارد. در چند سال گذشته که دولت اقای دکتر روحانی در قدرت بود، عده ی زیادی تلاش کردند تا برجام را به میراث روحانی تبدیل کنند. در حالی که تمام مراحل این توافق و روح آن قدم به قدم در سطح مقامات  عالی نظام اتفاق افتاد و مجوز ها هم در همین سطح صادر شد. هرچند دولت سهم بسیار زیاد و کلیدی در پیشبرد و اجرای توافق هسته ای داشته اما این تصمیمی بوده که از قلب مراکز تصمیم گیری نظام بیرون آمده. اما در عین حال افراد زیادی برای رقابت های داخلی تلاش کردند آن را به میراث دولت روحانی و برجام را به عنوان ضعف قلمداد کنند و خودشان را مکلف می دانستند که به هر طریقی که هست با بدبینی حالت ممکن به آن نگاه کرده و احیانا کارهایی انجام دهند که به نفع این توافق هم نبوده است.

اگر این وضع در ماه های اینده، و اگر دولت اینده یک اصولگرا باشد ادامه یابد، این نگاه بدبینانه می تواند منجر به یک پیشبینی خود محقق کننده تبدیل شود. یعنی چون تصور این است که به برجام امیدی نیست و به آن به چشم یک توافق بد نگاه می شود رفتاری صورت بگیرد که برجام را نابود کرده، قطع نامه ها را بر گرداند و امنیتی سازی دوباره ایران را تسریع کند و می تواند نتایج فاجعه باری را برای سیاست خارجی کشور ما رقم بزند.

در آن سو اگر نگاه مثبتی حاکم باشد و به برجام به عنوان میراث سیاست خارجی ایران،‌فارغ از سیاست های جناحی نگاه شود،‌می تواند پتانسیل بسیار عظیمی باشد تا دولت بعدی هم سیاست خارجی خود را در همان مدار ادامه دهد. نوع نگاهی که دولت اینده انتخاب خواهد کرد می تواند در اینده برجام موثر باشد.

من فکر می کنم که رفتار طرف های دیگر یعنی روس ها و چینی ها و اروپایی ها و حتی امریکا بستگی به این دارد که ایران چه نوع رفتاری را انتخاب خواهد کرد. 

برای اینده برجام چه تصوری پیش می آید؟ به هر حال همانطور که هم ایران تاکید می کند و هم اروپایی ها به آن اذعان دارند، امریکا تا ابد فرصت ندارد تا برای بازگشت به برجام وقت تلف کند.

من فکر می کنم فارغ از سر و صدایی که مخالفان برجام چه در داخل آمریکا و چه در منطقه می گویند، هیچ امکانی برای رسیدن به توافقی بسیار متفاوت و عالی تر از این نه برای ایران و نه امریکا و اروپا و نه دیگر کشورهای درگیر در این توافق وجود ندارد. به عبارت دیگر برجام عالی ترین سطح توافقی بود که می شد با توجه به امکانات موجود و شرایط و محدودیت های همه طرف ها به آن دست پیدا کرد. از آن طرف هم اگر این جنجال هایی که علت آن چیزی غیر از منافع ملی ایران و حتی منافع ملی امریکا بوده را کنار بگذاریم، هر عقل سلیمی به این جمع بندی می رسد که تهران و واشنگتن با وجود همه اختلافاتی که با هم دارند و از گذشته به جا مانده، به این توافق که در سال  شکل گرفته و امضا شد، نیاز دارند. این نیاز همچنان باقی است.

من فکر می کنم در اینده شاهد تلاش هایی برای احیای برجام خواهیم بود. البته این تلاش ها همین امروز هم در جریان هستند. به نظر من حتی این امکان وجود دارد که بشود حتی تا یکی دوماه اینده به یک نتیجه قابل قبول، برای چگونگی احیای برجام رسید. به هر حال اگر این به بعد از انتخابات ایران هم موکول شود، راه حل دیگری برای هیچ کدام از طرف ها به غیر از احیای توافق هسته ای و بازگشت به آن وجود ندارد. من فکر می کنم که برجام برای هر دولتی در ایران و امریکا گریز ناپذیر است و اگر درست اجرا شود، همانطور که ما در سال 2015 هم در مورد آن صحبت کرده بودیم، می تواند فرصتی شود برای گفتگوهای اینده ای که بتواند به سایر مسائل و نگرانی ها موجود بین ایران و امریکا رسیدگی کند.

دولت بایدن با کشورهای منطقه مانند امارات و عربستان مشکل دارد و پای رژیم صهیونیستی هم در میان است که مایل نیستند تهران و واشنگتن در مسیری برای احیای توافق هسته ای قدم بردارند. این موانع تا چه اندازه می تواند اوضاع را برای دولت امریکا پیچیده تر کند؟

 من فکر می کنم تفاوت عمده ای بین دولت بایدن و دولت ترامپ وجود دارد. اما در عین حال ما شاهد برخی از شباهت ها بین این دو هم هستیم. این شباهت ها به خاطر این نیست که بایدن دروغ گفته یا فردی است که دارای نوعی مشکل سیاسی است. علت این شباهت این است که امریکا نیازهای مشترکی دارد. فارغ از اینکه چه کسی ریاست جمهوری این کشور را به دست بگیرد، ایالات متحده نیازهایی دارد که باید به آن رسیدگی کند.

آمریکا مهم ترین چالش خود را چه در دوره ترامپ و چه در دوره بایدن، انتقال توجه خود را از خاورمیانه به شمال شرق اسیا و رسیدگی به چالش چین می داند. بنابراین برای هر دو این دغدغه وجود داشت که چطور مشکلات این منطقه را حل و فصل کنند. 

از دیدگاه ترامپ نحوه رسیدگی به چالش های این منطقه به تحت فشار قرار دادن ایران مرتبط بود. که به هیچ نتیجه ای نرسید و شکست خورد. دولت بایدن تصور متفاوتی دارد و فکر می کند می تواند با احیای برجام و شکلی از دیپلماسی با ایران از دیدگاهی چندجانبه هم ایران و هم کشورهایی که می گویند از افزایش نفوذ ایران می ترسند را قانع کند.

 این شیوه ادامه دار خواهد بود. اما این نگاه الزاماتی دارد که تفاوت هایی ایجاد می کند. من فکر نمی کنم که بایدن قصد داشته باشد که به عربستان سعودی یا اسراییل باجی بر سر ایران بدهد یا به خطاهای آنها مانند ترامپ چشم ببندد. به نظر من او مد نظر دارد که آنها را تحت فشار قرار دهد تا به توافق با ایران تن بدهند. فکر می کنم عربستان را وادار کند که به جنگ یمن خاتمه دهد و در مورد شهرک سازی های اسراییل تسامحی که ترامپ داشت را فراموش کند. 

ما می توانیم بدون یک نگاه ایده آلیستی و غیر واقع بینی از خلال این تفاوت ها منافع ایران را جستجو کنیم و خودمان را با شیوه جدید انطباق بدهیم.

312 310

کد خبر 1497499

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: جوزف بایدن اروپا و امریکا توافق هسته ای من فکر می کنم سیاست خارجی داشته باشیم برنامه ریزی سیاست داخلی برای ایران سال اخیر طرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۷۵۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نیاز ایران به تصمیم گیری های استراتژیک و سرنوشت ساز در سیاست خارجی

به گزارش جماران، محسن بهاروند، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در لندن و دیپلمات بازنشسته در یادداشتی برای جماران نوشت:  ایران پس از تقابل اخیر خود با اسرائیل در مهمترین مقطع سیاست خارجی خود قرار گرفته است. کشور ما در میان ملت‌های مسلمان و حتی همه کشورهای در حال توسعه جایگاه مناسبی یافته است‌. بازدارندگی استراتژیک ما تا حد قابل قبولی بازسازی شده است. اکنون ایران در موضع قدرت است و می تواند با اعتماد بنفس به جلو حرکت کند‌.

سیاست را نمی توان تک بعدی مدیریت کرد

ایران در حوزه سیاست داخلی و خارجی نیاز به تصمیمات مهم و سرنوشت سازی دارد. نظام باید با هوشمندی از این فرصت استفاده کرده جایگاه کشور را با یک جهش مهم در قدرت نرم، تثبیت کند.  سیاست را نمی توان خطی و تک بعدی مدیریت کرد. به میزانی که در قدرت سخت پیشرفت حاصل می شود باید در قدرت نرم اقدام به سیاستگذاری شود تا تعادل سیستم برقرار شود.

باید بر چالش استراتژیک در سیاست خارجی غلبه کنیم

در حوزه داخلی،  سیاست‌های وحدت آفرین و اجماع ساز نیاز است و در سیاست خارجی خروج از چالش استراتژیک شاید مهمترین مسئله ما باشد. آنچه که من به آن به یک چالش استراتژیک تعبیر می کنم (که ممکن است تعبیر دقیقی نباشد) تقابلی است که بین جهان ایده آل ما و واقعیات نظام بین الملل عاری از ارزش و اخلاق ایجاد می شود.

اما برای رسیدن به یک تصمیم استراتژیک روشن ابتدا نیاز به کمی تمرین شناختی از نظام بین الملل وجود دارد. باید جهان را آنگونه که هست دید نه آنگونه که میخواهیم.  ما در نظامی در حال گذار زندگی می کنیم. با این حال بنظر من مقصد این گذار خیلی شگرف و دراماتیک نخواهد بود. تغییری که ممکن است پس از همه کشمکش‌های جهانی رخ دهد این است که دنیای غرب به رهبری آمریکا اندکی از تسلط بی چون چرای خود بر نظام بین الملل عقب نشینی کرده و جایگاهی برای قدرت‌های نوظهور در تعیین سرنوشت نظام بین الملل قائل شود.

تسلط مطلق جهان غرب به چالش کشیده شده است

آنچه از آن بعنوان افول غرب یا دنیای پسا غربی یاد می شود بعید است چیزی بیش از این باشد که البته قدم مهمی خواهد بود. غرب به رهبری آمریکا در دو مقطع تسلط خود بر نظام بین الملل را تثبیت کرد. ابتدا پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل متحد و مهمتر از آن شکل گیری نظام پولی و مالی بین المللی تحت سلطه خود و دوم فروپاشی شوروی به عنوان بزرگترین رقیب ایدئولوژیک آن. اکنون بیش از ۷۰ سال است که پارادایم نظام بین الملل بر این اساس شکل گرفته است.

امروزه تجارت آزاد، پیشرفت تکنولوژی، تبادل و تکنولوژی اطلاعات، ظهور قدرت‌های نوظهور، برآمدن بازیگران غیر دولتی و  افزایش سهم کشورهای آسیایی از بازارهای جهانی، تسلط مطلق جهان غرب را به چالش کشیده است. اما غرب در این بین دست و پا بسته نیست. آمریکا و برخی کشورهای مهم اروپایی در رقابتی نفس گیر تلاشی فزاینده انجام می کنند که برتری علمی، تکنولوژیک، نظامی و قدرت نرم خود را همچنان حفظ کنند و در این ابعاد همواره از سایر اعضای جامعه بین المللی یک قدم جلوتر باشند. تا کنون هم موفق بوده اند. دو موضوع دیگر در این بین به آنها کمک می کند. اول همبستگی نسبی مشترک آنها به واسطه فرهنگ و ارزشهای مشترک و دوم روشها، قالبها و چارچوب های نظام بین الملل و سازمان های بین المللی که به نحوی شکل گرفته است که جهان غرب به رهبری آمریکا را در راس هرم سلسله مراتب آن قرار داده است.

ایران نیازمند اتخاذ تصمیم های استراتژیک است

باید دانست تا زمانی که کاروان سرگردان نظام بین الملل به سر منزل مقصود برسد و فرود آید، کشمکش‌ها پایان یابد و این نظام به یک تعادل و ثبات نسبی برسد ممکن است به دهه ها زمان نیاز داشته باشد. هر کشوری در عین حال که چشمی به تحولات جهانی دارد در تلاش است که بنیه علمی، تکنولوژیک، اقتصادی، نظامی و تجاری خود را تقویت کند تا از چرخه تولید و تجارت جهانی حذف نگردد و در آینده جهان نیز جایگاهی شایسته برای خود دست و پا کند. نمی توان وضعیت حال معیشتی و اقتصادی کشور را به امید آینده ای نه چندان قابل پیش بینی رها کرد.  شاید ایران به عنوان بزرگترین کشور خاورمیانه و یکی از کشورهای مهم جهان بیش از هر کشور نیازمند اتخاذ تصمیمات استراتژیک برای آینده خود باشد.

بزرگترین چالش جهانی امروز پدیده تحریم است

مهمترین چالشی که ما با آن روبرو هستیم چالش اقتصادی است. در جهانی که بطرز فزاینده ای پیوسته است سیاست‌های یکجانبه گرایانه پاسخگو نیست. جهان تبدیل به یک بازار یکپارچه شده و بدون افزایش سهم بازار خود قادر به رشد و توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی جامعه نخواهیم بود. ما به نوعی در تقابل با جهان غرب قرار گرفته ایم که متاسفانه امروزه نقطه قوت آن درست در مقابل نقطه ضعف ما قرار دارد. تسلط آمریکا و غرب بر نظام پولی، مالی و بانکی جهان و تسلط دلار به عنوان ابزار تبادلات جهانی غرب را بر این داشته است که بزرگترین سلاح خود را بر روی معاندین خود بکشد و آن چیزی جز "تحریم" نیست‌. بزرگترین چالش جهانی امروز پدیده تحریم است. تحریم سلاح تخریب گری است که از هیچ قاعده و قانونی پیروی نمی کند. بدون تضعیف یا شکست سلطه غرب بر این بخش از حیات بین المللی ، سخن از افول غرب کاری بیهوده خواهد بود.

چین و روسیه هم در تقابل با نظام پولی بین المللی قدمی برنداشتند

کشورهای تاثیرگذاری مانند چین هرگز حاضر نشده اند که در تقابل با نظام پولی و بانکی بین المللی تحت سلطه آمریکا قدم های معنی داری بردارند. بلکه همواره سعی کرده اند مشکلات خود را نه در تقابل با این نظام بلکه در چارچوب آن حل و فصل کنند. حتی کشوری مانند روسیه تا قبل از وضعیت فعلی در اثر جنگ با اوکراین همه تلاش خود را به کار می گرفت که در درون این نظام مسائل خود را حل و فصل کند. تقریبا همه کشورها با وسواس بسیار سعی دارند رابطه اقتصاد، بازار و نظام بانکی خود را با این بازار  و وضع موجود را به هر طریق حفظ کنند‌. تداوم حیات اقتصادی در این وضعیت شاید ممکن باشد ولی برای قریب به اتفاق کشورها حیات مطلوب و دلخواه نخواهد بود‌.

در سیاست خارجی به تدبیر حکیمانه نظام نیاز داریم

هیچ کشوری به اندازه ایران تحت تاثیر این وضعیت و تحریمهای ناشی از آن نیست. بر این اساس شاید بتوان نتیجه گرفت بزرگترین چالش سیاست خارجی ایران این است که چگونه با حفظ عزت و ارزشهای بنیادین خود بتواند سهم شایسته خود از بازار سرمایه و تجارت جهانی را بدست آورد در حالی که اصلی ترین دشمن آن یعنی آمریکا بر این بازار و نظامات آن تسلط بلامنازع دارد. این چالشی است که نیاز به بکارگیری حکمت نظام در سیاست خارجی برای رفع آن کاملا احساس می شود.

باید خصومت با کشورهای غربی را مدیریت کنیم

برای رفع چنین چالشی ابتدا سیاست خارجی باید به روشنی تصمیمی اتخاذ کند و سپس دیپلماسی روش و چارچوب‌های حرفه ای خود را برای تحقق آن بکار گیرد.  بنظر من سیاست خارجی ایران و به تبع آن دیپلماسی کشورمان برای رفع این مهمترین چالش خود دو سیاست اصلی را می تواند سرلوحه تفکر و فعالیت خود قرار دهد.

اول: ایران با مشارکت کشورهای مهم و تاثیرگذار یک نظام پولی، بانکی و ارزی منطقه ای یا موازی با نظام فعلی ایجاد کند به طوری که مورد قبول بخش خصوصی به شمول بانک‌ها و شرکت‌های خصوصی کشورهای همسو باشد و با تسهیل تجارت و تولید بتواند سهم کشور را از بازارهای منطقه ای و جهانی افزایش دهد. این روش می تواند با ایجاد مکانیسمهای دو جانبه و کوچک شروع شده سپس از به هم پیوستن آنها تبدیل به یک مکانیسم بزرگتر شود.

دوم: ضمن اجرای تدریجی مورد اول، ایران سعی کند که خصومت خود را با کشورهای غربی مدیریت کند. مدیریت خصومت با رقبای غربی می تواند در چارچوب معامله ای بزرگ در ازای رعایت خطوط قرمز، حفظ فاصله ها و تغییر سیاست‌های خصمانه غرب در قبال ایران و مسلمانان منطقه صورت گیرد.  رسیدن به هر یک از این اهداف نیازمند یک سیاست اجماعی با تعیین چارچوب ها و پروتکل های مشخص است که در قانون اساسی کشورمان ترسیم شده است.

 

دیگر خبرها

  • پیوند میدان و دیپلماسی‌
  • آمریکا: در حال مذاکره مستقیم با ایران نیستیم
  • رئیسی: توسعه همکاری با کشور‌های همسایه از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است
  • توسعه همکاری با پاکستان از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است
  • توسعه همکاری با همسایگان جزو اولویت‌های سیاست خارجی ایران است
  • دولت همسو با افزایش تولید و اشتغال از بازارهای داخلی و خارجی بهره‌ می‌گیرد
  • ۹ گزینه داخلی و خارجی کاندیدای سرمربیگری بسکتبال ایران
  • سفر رئیس‌جمهور به پاکستان موانع توسعه روابط را از بین می‌برد
  • نیاز ایران به تصمیم گیری های استراتژیک و سرنوشت ساز در سیاست خارجی
  • چالش‌های سیاست خارجی در ۱۴۰۳؛ ایران با کدام پرونده‌های مهم روبروست؟