Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 38 ساله ای است که برای اعلام شکایت از مردی ناشناس پا به اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گذاشته بود.

این زن جوان که ادعا می کرد مزاحم تلفنی زندگی بی سر و سامانش را ویران کرده است، درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 18ساله بودم که «رحمت» به خواستگاری ام آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او با خرید و فروش دام و طیور تجارت می کرد اما از همان آغازین روزهای زندگی مشترک متوجه شدم که همسرم رفتاری غیر متعارف و عجیب دارد.

او هیچ گاه اجازه نمی داد به تنهایی از خانه بیرون بروم یا به تلفن های ناشناس پاسخ بدهم. سختگیری های او به حدی رسیده بود که حتی در منزل را به رویم قفل می کرد و بدون حضور خودش حق رفتن به منزل خواهران و برادرانم را نداشتم. با وجود این رحمت دلیل این رفتارهایش را دوست داشتن من مطرح می کرد و در برابر اعتراض هایم می گفت: من تو را از جانم بیشتر دوست دارم و نمی خواهم آسیبی به تو برسد یا مشکلی برایت به وجود بیاید!

خلاصه، او با همین حرف ها مرا قانع می کرد تا حتی برای خرید هم بیرون نروم.

روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که چند سال بعد، در حالی که باردار بودم، به شدت بیمار شدم ولی همسرم به خاطر خرید دام در شهر دیگری بود و اجازه نمی داد به تنهایی نزد پزشک بروم. وقتی همسرم از سفر کاری بازگشت و مرا به بیمارستان رساند، چند روز در بیمارستان بستری شدم. پزشکان می گفتند اگر یک روز دیرتر به بیمارستان رفته بودم، با مرگ حتمی مواجه می شدم.

خانواده ام که به تازگی از رفتارهای عجیب و غریب رحمت مطلع شده بودند از او خواستند تا اجازه دهد چند روزی را در کنار خانواده ام استراحت کنم تا بیماری ام اندکی بهبود یابد اما همسرم نپذیرفت و به همین دلیل اختلافات ما شدت گرفت تا جایی که مجبور شدم از او طلاق بگیرم.

جدایی من و همسرم حدود پنج سال طول کشید و در همین مدت او با زن مطلقه دیگری ازدواج کرد ولی آن زن نیز در طول این سال ها با بدبینی های رحمت دست و پنجه نرم کرد تا حدی که بالاخره از این وضعیت خسته شد و از او طلاق گرفت.

در این شرایط بود که رحمت دوباره سراغ من آمد و با خواهش و التماس تعهد داد که اگر به زندگی مشترک با او بازگردم دست از رفتارهای نامتعارفش بر می دارد!

از سوی دیگر اگرچه خانواده ام مخالف ازدواج دوباره من با رحمت بودند اما من هم از تنهایی رنج می بردم و به همین دلیل برای ازدواج با او اصرار کردم.

هنوز چند ماه از آغاز دوباره این زندگی مشترک نمی گذشت که باز هم من به مرغی اسیر در قفس تبدیل شدم و سوءظن ها و بدبینی های همسرم دوباره شدت گرفت. در حالی که من به این زندگی بی سر و سامان عادت کرده بودم و از ترس سرزنش، به خانواده ام چیزی نمی گفتم، روزی یک زن جوان به بهانه خرید دام به در منزلم آمد و چون همسرم در مسافرت بود شماره تلفن همراه رحمت را از من گرفت.

تازه بعد از چند ماه فهمیدم که او همان زن صیغه ای همسرم بوده که از هم جدا شده اند! در همین گیر و دار روزی صدای زنگ گوشی تلفنم به صدا درآمد و چون شماره ناشناس تقریبا شبیه شماره تلفن خاله ام بود، پاسخ دادم. اما در میان حیرت و ناباوری مردی از آن سوی خط به من پیشنهاد ارتباط دوستانه داد.

من که دست و پایم را گم کرده بودم، بلافاصله گوشی را قطع کردم و موضوع را برای همسرم توضیح دادم. یک روز بعد دوباره از همان شماره ناشناس پیامکی برایم ارسال شد که روزگارم را به هم ریخت! همسرم که تاکنون با بدبینی هایش زندگی ام را زجرآور کرده بود حالا مدام به من سرکوفت می زد و مرا نه تنها به بی عفتی متهم می کرد بلکه به شدت کتکم می زد و ...

شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی ) ماموران انتظامی موفق به ردیابی فرد تماس گیرنده (شماره ناشناس) در تهران شدند و به این ترتیب عامل ارسال پیامک تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا خواستگاری باردار اخبار حوادث پیامک زندگی ناشناس بدبینی همسرم سهام عدالت قیمت خودرو کرونا فیلم ایران اینستاگرام بازیگر سینما و تلویزیون کرونا مرد ایرانی جزئیات تهران قیمت خانواده ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۱۷۰۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...

به گزارش همشهری آنلاین، ۲۱ آذر سال ۱۴۰۱ گزارش یک قتل به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل درگیری در محله تهرانپارس رفتند و با جسد زن ۴۵ ساله‌ای به نام مریم مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.

در ادامه جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند. در نخستین گام آنها به پرس و جو از همسایه‌ها پرداختند.

یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: در خانه بودیم که صدای فریادهای شهرام پسر همسایه‌‎مان را شنیدیم و از خانه بیرون آمدیم. ابتدا فکر کردیم کمک می‌خواهد اما او با صدای بلند می‌گفت که مادرش کشته شده است. ما هم به سرعت پلیس را در جریان قرار دادیم.

قتل هولناک در مزون لباس | دختر ۱۱ ساله قاتل شد | دستگیری قاتل و مادرش پس از فرار نافرجام

در ادامه مأموران به سراغ دو فرزند دیگر قربانی رفتند و آنها گفتند: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و مادرم از شهرستان به تهران آمد، برادرمان شهرام مدتی با پدرمان زندگی می‌کرد اما بعد به خانه مادرم رفت تا با هم زندگی کنند. درست از زمانی که مادرم به قتل رسیده شهرام هم ناپدید شده و ما فکر می‌کنیم او تنها مظنون به قتل مادرمان است.

به این ترتیب شهرام مورد ردیابی قرار گرفت و مشخص شد که وی پس از قتل به مشهد گریخته است. چند روز بعد مأموران انتظامی خراسان اعلام کردند که متهم متواری به علت خودزنی در یکی از بیمارستان‌های مشهد بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

با بهبودی نسبی متهم مأموران او را بازداشت کردند و وی در همان بازجویی‌های اولیه به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: ما در نیشابور زندگی می‌کردیم و من تازه مدرسه رفته بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم خانه‌ای گرفتیم و باهم زندگی می‌کردیم اما همیشه دوست داشتم در تهران زندگی کنیم. ۶ سال بعد پدر و مادرم دوباره باهم ازدواج کردند اما باز هم بعد از 3 سال جدا شدند و من با پدر معتادم زندگی می‌کردم.

متهم ادامه داد: ما خانه نداشتیم و من و پدرم کارتن خواب شده بودیم و در آن مدت پدرم حرف‌های بدی درباره مادرم می‌زد. آنقدر گفت تا باور کردم که مقصر بدبختی‌های ما مادرم است. تا اینکه دو سال پیش فهمیدم مادرم به تهران آمده و خانه‌ای گرفته است. از آنجایی که من هم دوست داشتم در تهران زندگی کنم به خانه‌اش آمدم و با هم زندگی می‌کردیم.

وی در ادامه اعترافاتش اظهار کرد: یک سال بعد با دختری آشنا شدم که به ماده مخدر گل اعتیاد داشت و من را هم آلوده کرد. مادرم به محض اینکه متوجه شد اعتیاد پیدا کرده‌ام به اجبار من را به کمپ ترک اعتیاد فرستاد و باعث شد تا همه کینه‌ای که از مادرم داشتم چند برابر شود و همانجا به فکر انتقام از او افتادم. وقتی از کمپ بیرون آمدم به سراغ متادون رفتم و حالا هم به آن اعتیاد دارم.

وی افزود: 2 ماه قبل از اینکه مادرم را بکشم نقشه کشیدم و از عطاری قرص برنج گرفتم تا بعد از قتل، با خوردن قرص برنج به زندگی خودم هم خاتمه دهم. روز حادثه مادرم را کشتم اما قرص‌های برنج تقلبی بود و زنده ماندم و در نهایت به مشهد گریختم و آنقدر به من فشار عصبی وارد شده بود که در خیابان شاهرگم را زدم اما عابران اورژانس را خبر کردند و زنده ماندم.

با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی به زودی پای میز محاکمه بایستد. در این میان خواهر و برادر متهم به عنوان اولیای دم از قصاص برادرشان گذشتند و درخواست دریافت دیه را مطرح کردند.

کد خبر 845382 برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • قتل دلخراش مادر جوان به دست پسرش | پدرم آنقدر بدگویی کرد که باور کردم مادرم...
  • محفل قرآنی سدره
  • ربودن مرد جوان به خاطر ۵۰ میلیارد تومان تتر
  • دستگیری ۲ قاتل اجاره‌ای در تهران و زنی که با موتور مواد می‌فروخت
  • حق حضانت فرزند، اهرم فشار والدین
  • از بوی بد دهان تا چای سرد
  • باخت زندگی تاوان یک اعتماد
  • دستگیری ۲ قاتل اجاره‌ای 
  • دستگیری ۲ قاتل اجاره‌ای در تهران
  • دکتر مرندی: خانواده‌ام هیچ وقت به زندگی در خارج فکر نمی‌کنند