Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-25@09:44:12 GMT

با مارهایم آبگوشت می‌خورم!

تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۱۲۲۶۳

آفتاب‌‌نیوز :

«بعد از علی ارجنگی‌ که با همه‌ جور مار سمی و غیر سمی سروکار دارد و لقب سلطان مارهای ایران را یدک می‌کشد، حالا یک نفر دیگر هم در روستای فیروزه شهرستان روانسر کرمانشاه پیدا شده که زندگی‌اش شباهت زیادی به علی ارجنگی دارد و او هم صبح تا شب و بدون ترس با انواع و اقسام مارهای سمی‌اش و غیر سمی سروکله می‌زند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نام او خداداد مروتی است که مدتی پیش فیلم هم‌سفره ‌شدنش با یک مار سیاه، حسابی در فضای مجازی پربازدید شد.

نام ماری که مروتی ۴۴ساله با آن سر سفره نشسته بود، «سیاه‌سوجه» است که به آن مار آتشی هم می‌گویند و از نوع مارهای غیر سمی است اما خودش او را در خانه، سیاه‌مار صدا می‌کند. مار، خزنده‌ای نیست که بتوان آن را اهلی‌کرد اما این‌ که سیاه‌مار چطور پای سفره صاحبخانه نشست و هم‌سفره او شد، داستانی دارد که مروتی آن را برای جام‌ جم تعریف می‌کند: «یک روز که سر سفره بودم، برای خودم در لیوان آب ریختم. سیاه‌مار هم دورتر از ما بود. وقتی آب ریختم، او کنار سفره آمد و آنجا متوجه شدم که مار تشنه است. نوشابه برایش ریختم که چون گاز داشت، نخورد و به او آب دادم. بعد از آن، بیشتر با هم اخت شدیم و فکر می‌کنم ۵-۴ سال داشته باشد.»

او در مورد این‌ که سیاه‌مار کدام‌یک از غذاهای خانگی را دوست دارد، ادامه می‌دهد: «سیاه‌مار بیشتر موش محلی و خاکستری شکار می‌کند. گاهی هم خودم موش در داخل انبار می‌اندازم و سیاه‌مار هم آن را شکار می‌کند و می‌خورد. سر سفره هم خوش‌خوراک است و با ما همه چیز می‌خورد؛ آبگوشت، سیب‌زمینی، اما برنج پخته بدون نمک و شیر خیلی دوست دارد.»

رابطه اعضای خانواده با مارها

هر چه هستی ۱۵ساله و پدرش عاشق مارها هستند و صبح تا شب با آنها سروکله می‌زنند، خالد، پسر ۱۹ساله خانواده رابطه چندان گرمی با مارها ندارد. مادر خانواده هم به قول مروتی، با این‌ که از مارها نمی‌ترسد اما روی خوش هم به مارها نشان نمی‌دهد: «دخترم هستی، صبح تا شب با این مارها بازی می‌کند. حوصله‌اش که سر می‌رود، مار قوی را با یک مار ضعیف جنگ می‌اندازد و از تماشای نبرد تن‌به‌تن‌شان لذت می‌برد. البته تا جایی که مارها به یکدیگر آسیبی وارد نکنند.»

سم مار اثر ندارد

آن‌ طور که مروتی می‌گوید، مارهای سمی او را نیش نمی‌زنند و اگر هم بزنند، اثری روی او ندارد: «وقتی مار سمی آدم را نیش بزند، خونش لخته می‌شود اما در مورد من این‌ طور نیست. چند بار خونم را گرفتند و بعد مقداری از سم مار را روی آن ریختند، دفعه اول خون لخته نشد اما وقتی چند بار سم به آن اضافه کردند، لخته شد. در مورد عقرب‌ها هم همین‌ طور است. در فیلم‌ها و عکس‌ها دیدید که عقرب‌ها چطور روی بدن و حتی صورتم حرکت می‌کردند اما نیشم نزدند. خودم نمی‌دانم چه سر و سری است اما نیش نمی‌زنند.»

مهمان سرزده نداریم

خانه مروتی با خانه تمام اهالی روستای فیروزه شهرستان روانسر فرق دارد. اگر بخواهید به خانه او بروید، باید از قبل با صاحبخانه هماهنگ کنید. بی‌خبر به خانه‌اش بروید، ممکن است همان‌ طور که به پشتی تکیه داده‌اید و مشغول نوشیدن چای‌تان هستید، ناگهان ماری از پشت پشتی یا بالش جلوی چشم‌تان سبز شود یا از سر و کول‌تان بالا برود. اگر میانه خوبی با جماعت خزندگان نداشته باشید با دیدن آن باید دو پای دیگر قرض کنید و پا به فرار بگذارید. «وقتی قرار است مهمان به خانه‌ام بیاید، به من می‌گویند مارهایت را جمع کن تا بیاییم و من هم به احترام‌شان این‌کار را انجام می‌دهم.»

عاشق حیوانات هستم

مروتی یک گاوداری دارد که با آن زندگی‌اش را می‌گذراند. کارش ‌که تمام می‌شود، به حیواناتی رسیدگی می‌کند که در طبیعت دچار مشکل شده‌اند: «من عاشق حیوانات هستم. برایم فرقی نمی‌کند چه حیوانی باشد. خزنده یا پرنده و گزنده. زخمی شده باشند، آنها را تیمار می‌کنم و دوباره به طبیعت برمی‌گردانم. عشقم به حیوانات بی‌حدوحصر است و آنها را به اندازه بچه‌هایم دوست دارم.»

مارها، نگهبان خانه

خانواده مروتی وقتی به مسافرت می‌روند، اصلا در و پیکر خانه را قفل نمی‌کنند. «من در خانه ۵-۴ مار غیر سمی و ۱۰ تا ۱۲ مار سمی دارم. وقتی به مسافرت می‌رویم، در خانه را قفل نمی‌کنیم. به جایش مارهای سمی و غیر سمی را در قسمت‌های مختلف خانه پخش می‌کنم. اگر کسی به چشم خیانت به خانه من نگاه کند و پایش به آنجا برسد، مارها جانش را می‌گیرند. آنها نگهبان خانه‌ام هستند. یک‌ بار تصمیم گرفتم یکی از دوستانم را امتحان کنم و ببینم در مقابل مارها چه واکنشی نشان می‌دهد. به او گفتم برو به خانه ما سر بزن و او هم رفت. وارد خانه که شد، حواسش به مارها نبود. چون تشنه‌اش شده بود، به سمت یخچال رفت تا آب خنک بخورد. به محض این‌ که در یخچال را باز کرد، ناگهان مارها به سمتش حمله‌ور شدند و او وحشت‌زده فرار کرد. بعد تلفنی با من تماس‌ گرفت و از شدت ترس شروع به ناسزاگفتن کرد که غلط کردم و دیگر پایم را به خانه تو نمی‌گذارم. یک‌ بار هم می‌خواستم از یکی از بانک‌ها وام بگیرم، اما اذیت می‌کردند و نمی‌دادند. آخرش تصمیم گرفتم کمی مسئولان آنجا و رئیس بانک را اذیت کنم تا با وامم موافقت ‌کنند. رئیس بانک که مرا می‌شناخت گفت: جان پدرت، جان بچه‌هایت، نیا داخل! هر چه می‌خواهی خودم می‌دهم و بالاخره هم وام را داد!»

منبع: جام جم

منبع: آفتاب

کلیدواژه: آبگوشت مار سیاه مار غیر سمی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۱۲۲۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ ونوس بهنود: نمایش شاماران به کارگردانی ساسان شکوریان ترکیب هنرمندانه‌ای از هنر پیشینه‌دار سیاه‌بازی و افسانه‌ای کهن از داستان‌های هزار و یک شب را بازگو می‌کند. 

تماشاخانه سنگلج، یکی از قدیمی‌ترین سالن‌های نمایش تهران است که‌ این روز‌ها ضرورت تعمیر، نگه‌داری و توسعه آن سوژه اخبار شده، این بار نیز با نمایش شاماران، هنرمندان و هنردوستان را میزبانی کرد.

شاه ماران یا شاماران اسطوره‌ای از موجودی نیمه‌زن و نیمه‌مار است که در بین مردم کردنشین سمبل برکت، دانش و شفا است. اما چه شد که هنرمندان سرشناس متعددی به دیدن نمایش این داستان اسطوره‌ای نشستند.‌

می‌توان اسرار هویدا کرد و نجات یافت

تئاتر هنر نخبگان است، اما دروازه یادگیری آن برای عموم گشوده است. شاماران در تلفیق زیبایی از سیاه‌بازی هنر کهن و اصیل ایرانی با افسانه‌ای جامانده از هزاره‌ها به دنبال انتقال همان پیام‌هایی است که هر روز در زندگی به آن نیازمندیم.

بازی روان بازیگران و تسلط بر نقش، چهره‌پردازی متناسب با نقش و همچنین سیالیت زمانی از گذشته به دوره معاصر و برعکس اجرایی روان را در اختیار بیننده قرار می‌دهد. هر چند کارگردان می‌تواند کمی از ابهام ماجرا‌ها کاسته و کلید‌های بیشتری در اختیار تماشاگر قرار دهد، اما سطح اجرای مقبول غیر قابل انکار است.

سیاه‌باز در نقش جاماسب ظاهر می‌شود. جوانی که در افسانه‌ها برای پیدا کردن عسل در غاری حبس می‌شود و دوستانش تنهایش می‌گذارند. در‌این نمایش گنجی که می‌تواند زندگی سیاه‌باز را دگرگون و او را از فقر و فلاکت برهاند جایگزین عسل شده است. سیاه‌باز در قبرستان‌ها به دنبال گنج است و کیست که نداند بر روی هر گنجی ماری خفته است.

در افسانه جاماسب او به باغ مار‌ها که در کنار شاه مار خود زندگی می‌کنند می‌رسد و به شرط آن که جایی از‌این مکان نامی نبرد، زندگی خود را با شاه مار آغاز می‌کند. شاه مار با چهره‌ای موحش تنها یک تمنا از او دارد و آن هم وفای به عهد است. اما جاماسب برای نجات خود بار‌ها و بار‌ها عهدشکنی می‌کند.

آنجا که دروغ است وقاحت موج می‌زند

شاماران یکی از سمبل‌های مورد احترام مناطق کردنشین است که به عنوان نشانه برکت و دانش تصاویر آن در جای جای خانه‌ها کشیده و از تصویر آن مجسمه و گلدوزی‌هایی در بین لوازم زندگی دیده می‌شود. آن چهره کریه زنی که نیمی از تنش یک مار است، بر خلاف آدم‌های روی زمین به وفاداری و صداقت ارج می‌نهد.

اما هرجا دروغ باشد، وقاحت موج می‌زند و سیاه‌باز به همراه گروهی از بازیگران به مصداق توده مردم با لودگی و مسخره‌گی به عهده خود پشت پا می‌زند.

اما داستان در همین جا خاتمه نیافته است. به جای سکه و زر گنج واقعی همان شاماران است که پادشاه برای بهبود خود از بیماری در به در به دنبال اوست. جادوگری که در بارگاه پادشاه است می‌گوید برای شفایش باید جغدی که در وجود خود دارد را بیرون بکشد. تمثالی از شومی و کراهت و خباثت.

سیاه‌باز که اسرار دیدن شاماران را بر ملا کرده توسط وزیر پادشاه اسیر می‌شود و با کمک او شاماران به نزد پادشاه آورده می‌شود. سیاه‌باز می‌گوید برای معیشت روی خود را سیاه کرده، اما در‌این داستان به دلیل خیانت به گنجینه دانش و معرفت، روسیاه است. پرداختن به افسانه‌های بومی و طرح آموزه‌های آن، در وضعیتی که به اعتقاد نادر ابراهیمی نویسنده سرشناس، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم، همان چشمه آب روانی است که هر انسانی در عطش آن است.

نویسنده و کارگردان در نهایت شاماران را، چون افسانه‌اش به دست پادشاه می‌دهد و او تکه تکه می‌شود. اما پایان خوش آنجاست که به خاطر حماقت و حرص و ولع، هر که بدی کرده به سزای اعمالش می‌رسد. بر خلاف جاماسب که به دانش دنیا آگاه شده و حکیم بزرگی می‌شود، سیاه‌باز در قعر کرده‌های خود روسیاه باقی می‌ماند. اما همیشه فرصتی برای بازگشت به سوی خیر هست. قلب پرمهر و سلامت سیاه‌باز به کمکش می‌آید تا بتواند تیره‌روزی و تیره‌رویی خود را به کنار بزند.

نمایش سیاه‌بازی شاماران در بیست و یکمین جشنواره بین الملی نمایش‌های آیینی و سنتی ایران شرکت کرده تا آیین‌های اصیل ایرانی را باردیگر نقل کند. اثری که هنرمندان و اهالی قلم بسیاری را به تماشای خود مهمان کرد.

این اثر نمایشی تا ۷ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج اجرا خواهد شد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بازار سیاه تایر از بین می رود!
  • پرسپولیس به دنبال انتقام از گربه سیاه!
  • درخشان: آلومینیوم همیشه برای پرسپولیس گربه سیاه بوده و هست
  • نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز
  • غذای خیابانی در افغانستان؛ سرو آبگوشت پاچه گاو (فیلم)
  • سوسک سیاه که در ایران هم حسابی محبوب بود! (+عکس)
  • سیاه‌چاله چیست و چگونه نور را می‌بلعد؟!
  • دوستی منحصر به فرد طوطی کاکلی سیاه با یک شهدطوطیک + فیلم
  • زنده گیری یک حلقه مار افعی در نیشابور
  • تو فلسطینی و تنها نگران تو منم